سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: کافه گپ میلیاردرها
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
(12-20-2013 12:33 AM)صدفی نوشته شده توسط: [ -> ]خیلی خوبه که اطرافیانمون را بشناسیم هرچند که دیر باشه

گذر زمان است که باعث شناخت می شود.
یکی به مهدی 1 بگه صندوق پستیشو خالی کنه! کار ضروریه!
بسوز ای دل که امروز اربعین است

عزای پور ختم المرسلین است

قیام کربلایش تا قیامت

سراسر درس، بهر مسلمین است

اربعین حسینی تسلیت باد ( یــــا حسیــــــــــن )
فكر كنم مجله سايت از مهر به اين طرف توليد نشده؟
درست فكر ميكنم يا اشتباه؟
شهادت امام رضا امام رووف بر همه اعضا انجمن تسلیت باد.
امیدوارم با توکل و تفکر درست و احسان ادامه دهنده راه آن امام مهربانی باشیم
قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون "آرتور اشی" به خاطر خون آلوده ای كه درجریان یك عمل جراحی درسال 1983دریافت كرد به بیماری ایدز مبتلا شد و دربسترمرگ افتاد.
او ازسراسر دنیا نامه هایی از طرفدارانش دریافت كرد.
یكی از طرفدارانش نوشته بود :
چراخدا تو را برای چنین بیماری دردناكی انتخاب كرد؟
آرتور در پاسخش نوشت :
.
.

دردنیا 50 میلیون كودك بازی تنیس را آغاز می كنند.
5 میلیون نفر یاد می گیرند كه چگونه تنیس بازی كنند.
500 هزارنفر تنیس رادرسطح حرفه ای یادمی گیرند.
50 هزارنفر پابه مسابقات می گذارند 5000 نفر سرشناس می شوند.
50 نفربه مسابقات ویمبلدون راه می یابند.
چهار نفربه نیمه نهائی می رسند و دونفر به فینال
وآن هنگام كه جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم
هرگز نگفتم خدایا چرا من؟

و امروز هم كه ازاین بیماری رنج می كشم هرگز نمی توانم بگویم خدایا چرا من؟
(12-05-2013 12:22 AM)sir-mahyar نوشته شده توسط: [ -> ]سلام سلام

امروز هادی بهم زنگ زد

کلی حال کردیم دیگه

اونجا سر هادی اینا اتیش میبارید سر من برف Yosef.gif

کلا در یک صدا باش حال کردم

12_00212_00212_00212_00212_00212_00212_002

سلام داداش
برای من افتخاری بزرگ بود صدای شما رو شنیدن
راستی داداش آتیش تمام شده و هوا به طور فوق العاده ای عاااااااااااااالیه
موفقتر باشی داداشی خوبم
چرا من جواب سوالمو نمیگیرم؟؟!!!!!!هرچی بیشتر اینجا میگردم گیجتر میشم!60 میلیون سرمایه دارم تو تهرانم اما نمیدونم چیکار کنم خب کمکم کنید!
از بودا پرسیدند :

از این همه مراقبه و توجه به خدا ، چه بدست آورده ای ؟
جواب داد : هيچ !!
اما ، بعضی چیزها را از دست داده ام !!
خشم ،
نگرانی و اضطراب ،
افسردگی ،
احساس عدم امنیت
و ترس از پیری و مرگ

مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوت کرده
بودند. وقتی میخواست وارد شود، در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی بدین مضمون:
از این درب عروس و داماد وارد می شوند و از درب دیگر دعوت شدگان.
ملا از درب دعوت شدگان وارد شد.
در آنجا هم دو درب وجود داشت و اعلانی دیگر: از این درب دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و از درب دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند.
ملا طبعاً از درب دوم وارد شد و ناگهان خود را در کوچه دید، همان جایی که وارد شده بود !

این داستان حکایت زندگی ماست. کسانی را به زندگی مان دعوت می کنیم (رابطه هایی را آغاز می کنیم) اما وقتی متوجه می شویم از آنها چیزی عایدمان نمی شود، رابطه را قطع و افراد را به حال خودشان رها می کنیم. روابط عاطفی ما چیزی بیشتر از الگوی حاکم بر مناسبات تجاری و اقتصادی نیست.
عشق بر مبنای ترس و ضعف محاسبه گر است. اگر محبتی می کنیم توقع جبران داریم دوست داشتن های ما قید و شرط و تبصره دارد. حساب و کتاب دارد. اگر کسی را دوست داریم به خاطر این است که لیوان نیازمان پر شود. اگر رابطه ای سود آور نباشد آن را ادامه نمی دهیم.
چه ستمگر است آنکه از جیبش به تو می بخشد، تا از قلب تو چیزی بگیرد...
از حکیمی پرسیدند:
چرا از کسی که اذیتت می کند انتقام نمی گیری؟
با خنده جواب داد:
آیا حکیمانه است سگی را که گازت گرفته گاز بگیری؟؟
لینک مرجع