(03-12-2013 08:36 PM)m_sh نوشته شده توسط: [ -> ] (03-12-2013 08:34 PM)صدفی نوشته شده توسط: [ -> ]بچه ها خیلی کم مونده ها چه خوشی بگذره
وای مریم دلم واست یه ذره شده
وای منم همینطور عزیزممممممممممم
خدا کنه بشه قبل از عید همدیگرو ببینیم من که 38 روز دیگه نمی تونم برای دیدنت صبر کنم 


آره یه برنامه بزاریم یه جایی بریم مثلا یه شب شام بریم بیرون تو هفته
مثلا فرحزاد حتما نباید تو دفتری جاییی باشه که
حلقه بسیار گران قیمت و جدید برای خواستگاری از دختران :
![[تصویر: bollywood1.gif]](http://www.pic4ever.com/images/bollywood1.gif)
خوابـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم میاد .
مهیار بیا برام لالایی بگو بخوابم

یکی از فانتزیهام اینه که وقتی استاد در سر کلاس یه من نمره پائین داد .
داد بزنم که استاد حق نداری بمن نمره پائین بدهی.
استاد با مهربانی نگاهی بمن بکند و بگوید جهان آگهی چشم. از این به بعد بهترین نمره ها را بشما می دهم.و من از خوشحالی بپرم بالا و از روی تخت خواب بیافتم پائین و کلا ناپدید بشوم..
پینوکیو هم آدم شد
.
.
.
و من هنوز آدم نشدم
![[تصویر: 136316101880539.gif]](http://up.vbiran.ir/uploads/136316101880539.gif)
پ.ن :امروز یه اتفاق جالب افتاد یکی از استادهای آموزشگاهمون بهم زنگ زد یعنی میخواسته به یکی دیگه زنگ بزنه بعد من گفتم اشتباه گرفتید قطع کرد چند دقیقه بعد زنگ زد گفت منو نشناختید گفتم نه گفت من استاد حیدری هستم آموزشگاه بووق من اصن شوکه شده بودم بعد کلی باهم حرف زدیم اصن فک نمیکردم استاد زبان تخصصی که اوایل ازش یه جورایی میترسیدم( آخه خیلی خشک بود منم که فقط سر کلاس دنبال سوژه واسه خنده بودم) بعد از 2 سال هنوز منو یادش باشه اصن خیلی حال داد
![[تصویر: 1363161018189361.gif]](http://up.vbiran.ir/uploads/1363161018189361.gif)
(الان مشخصه من ذوق مرگم؟؟؟ از بس بی جنبه ام دیگه
![[تصویر: 1363161018319264.gif]](http://up.vbiran.ir/uploads/1363161018319264.gif)
)
یه شب سه نفر اشتباهي دستگير ميشن و در نهايت ناباوري به اعدام روی صندلی
الکتریکی محکوم ميشن....نوبتِ نفر اول میشه که بشینه روی صندلی. وقتی میشینه
میگه : من توی دانشگاه , رشته خداشناسی خوندم و به قدرت بی پایان خدا اعتقاد
دارم .... میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه ....کلید برق رو میزنن
... ولی هیچ اتفاقی نمیفته ....به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش میکنن ...
نفر دوم میشینه روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه حقوق خوندم ....به عدالت
ایمان دارم و میدونم واسه آدم بی گناه اتفاقی نمیفته ...کلید برق رو میزنن و
هیچ اتفاقی نمیفته ...به بی گناهی اون هم اعتقاد میارن و آزادش میکنن ....
نفر سوم میاد روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه , رشته برق خوندم و به شما
میگم که وقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچ برقی وصل نمیشه به صندلی
خوب بقيه داستان هم مشخصه، مسوولين زندان مشكل رو ميفهمن و موفق به اعدام فرد
ميشن
....
نتيجه: لازم نيست همه جا راه حل مشكلات رو عنوان كنيد
مقدم علی جان (...) گلباران.
میگه : گوگل سرچ جواب همۀ سوالا رو میده...
میگم : برَم سرچ کنم "آغوشِ من کجاست؟" جواب میده؟؟؟