خدایا به همین شب عزیز از تو میخواهیم که همه حاجت ،حاجتمندان روا، شفای تمامی بیماران ،الالخصوص این دوست عزیزمون سرکار خانم شرافتی را از درگاهت تمنا داریم..
به امید ورود دوباره و در صحت و سلامت کامل سرکار خانم شرافتی
خدایا تو این شب که دل هممون غم داره بزرگیه خودتو به ما نشون بده و این خواهر خوبمونو به جمع ما به سلامت برگردون
خدایا یه بار دیگه بزرگیتو به ما اثبات کن ما همه فراموشکاریم
امروز خونه مامانم نذری داشتیم سر دیگ دعا کردم واسش
دوستانی که میخواییم بریم مشهد
اهل قلیون هستید؟؟؟؟؟؟؟ یا نه
اصلا!!!
ما که خانوادمون اصلا اهل دود و دم نیستند هوا را هم به زور می کشن!!!
پس احتمالا من و آقای شهراسبی بین شما فقط اهل قلیونیم
استاد فکر بکری بود
با سلام و سپاس
خداوندا به گنهکار بودنم نگاه نکن به سوز دعایم بنگر.
خداوندا تو را به عظمت خودت قسم یاد میدهم که شفا برای این عزیزمان عطا کن و صبر و استقامت را در وجود ما بیفزا.
خواهر بزرگوارم با تمام وجودم درکت میکنم ولی:
صبور باش
قوی باش
امیدت را از دست مده
و به رضای خدا راضی باش.هر چه از دوست رسد نیکوست.
در معرض امتحان ایزد منان هستی پس نگران هیچ چیز نباش عزیزم.
این نیز بگذرد.
خاطره فراموش نشدنی:
پریروز با خانواده عازم تهران بودم.
خودرو را آماده کردم برای رفتن. روغن خوب وکمی احتیاج داشت ضدیخ بریزم. ریختم و رفتیم.رسیدیم زیر گذر رسالت داخل تونل. یکدفعه بخار شدیدی از زیر کاپوت خودرو درآمد. اکثرماشینها وحشت کردند و راه دادند آمدم حاشیه تونل که برای چنین مواقعی اجازه نمی دهند خودروها از این لاین رد شوند. کاپوت را بالا زدم چه بخاری. در مخزن آب نبود.وقتی قزوین ضدیخ را ریخته بودم یادم رفته بود درش را بگذارم ودر راه افتاده بود.رادیاتور یک قطره آب نداشت. کمی آب ریختم و نایلونی را پیدا کردم و گذاشتم روی در مخزن. از تونل بیرون آمدیم کمی جلوتر باز بخار بلند شد. کناری نگه داشتم و امدادخودرو رسید. در نداشت. آب ریختم و نایلونی روی درمخزن گذاشته و با ترس ولرز راه افتادیم. بالاخره به سختی به مسیر رسیدم.
خانمم بد جوری عصبی شده بود و دلش هم نمی آمد حرفی بزند.
با لبخند گفتم : خانم اجازه؟ نمره نمیدی؟
چنان نگاه عجیبی بمن کرد (یعنی حواست کجا بود؟)
دخترم که همیشه داستان جهان آگهی و استادش را مطالعه میکند و برای مادرش هم تعریف کرده گفت:بهش بده 1 و از کلاس بیرونش کن. هر دو زدند زیر خنده.
من گفتم : خداجان اجازه؟ شکر .خیلی دوستت دارم.
خلاصه با شوخی جریان را فیصله دادم.