سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: کافه گپ میلیاردرها
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
در دلم چیزی هست
مثل یک بیشه ی نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم
که دلم میخواهد
بروَم تا ته دشت
بدوم تا سر کوه
دورها آواییست
که مرا می خواند
(06-07-2013 08:07 AM)Delta.H نوشته شده توسط: [ -> ]
(06-06-2013 11:53 PM)sir-mahyar نوشته شده توسط: [ -> ]به به عکس سر در سایت چقد عااااااااااااالیه

مرسی اقای کاظمی عزیز

10_00412_00212_00212_00212_002

کدوم عکس؟Huh

عکس سر در سایت دیگه اقا حمزه12_002
جناب مهندس کاظمی عزیز ممنون از انتخاب عکسهای زیبای سر در انجمن. موفقتر باشی.
سلاااااام بچه ها
صبح همگی بخیر
صبح بخییییر12_002
سلام سلام صبح بخیر
حال شوما چطوره؟؟؟؟؟؟؟
عااااااااااااااااااااااااااااااااالی
دوستان عزیزم

چرا نگران چیزهایی هستید
که از عهده تغییر دادنشان برنمی آیید؟
رها کنید و به پیش بروید
چون زندگی منتظر نمی ماند!
شناخت شیطان

روزی روزگاری شیطان به فکر سفر افتاد. با خود عهد کرد تازمانی که
انسانی نیابد که بتواند او را به حیرت وا دارد، از این سفر بر نگردد. نیم
دو جین روح را در خورجین ریخت. نان جویی بر داشت و به راه افتاد.
رفت و رفت و رفت. هزاران فرسنگ راه رفت تا اینکه تردید در دلش
جوانه بست که شاید تصمیم غلطی گرفته باشد.
در هیچ کدام از جاده‌های دنیا به هیچ بنده ای که ….

توجه او را جلب
کند ویا حتی کنجکاوی او را بر انگیزد، بر نخورد. دیگر داشت خسته
می‌شد. تصمیم گرفت به مکان مقدسی سر بزند؛ ولی حتی آنجا هم،
که همیشه مبارزه ای ریشه دار از زمانهای دور، علیه او جریان
داشت، هیچ چیز نتوانست حیرت زده اش کند. دلسرد و نا امید و
افسرده در سایه درختی ایستاده بود که رهگذری گرما زده با
کیفی بر دوش کنا او ایستاد. کمی‌که استراحت کرد خواست به
رفتنش ادامه دهد. مرد قبل از اینکه به راه خود ادامه دهد، به او
گفت:”تو شیطان هستی!”
ابلیس حیرت زده پرسید:”از کجا فهمیدی؟!”
” از روی تجربه ام گفتم. ببین من فروشنده دوره گردم. خیلی سفر
می‌کنم و مردم را خوب می‌شناسم . در نتیجه در همین ده دقیقه
ای که اینجا هستیم، تو را شنا ختم. چون:
مثل کنه به من نچسبیدی، پس مزاحم یا گدا نیستی !
از آب و هوا شکایت نکردی، پس ... نیستی !
به من حمله نکردی، پس راهزن نیستی !
به من حتی سلام نکردی، پس شخص محترمی‌نیستی !
از من نپرسیدی داخل کیفم چه دارم، پس فضول هم نیستی !
حالا که نه مزاحمی، نه ...، نه راهزن، نه محترم، نه فضول پس
آدمیزاد نیستی ! هیچ کس نیستی ! پس خود شیطانی !”
شیطان با شنیدن این حرفها کلاه ازسر برداشت و کله اش را خاراند.
مرد با دست به پاها یش زد و گفت:”خوبه! تازه، شاخ هم که داری!”
(06-11-2013 01:57 AM)ali mohammady نوشته شده توسط: [ -> ]امروز فهمیدم:
باید دنبال افسانه شخصیم برم
امروز فهمیدم باید مثل بچگی هام بی باک و وحشی باشم
خیلی محافظه کار شدم
من افسانه شخصیم رو میسازم

افسانه کیه ها ؟؟؟؟؟؟؟ Budo169
دنبال دختر مردم میخوای چرا بری ؟؟؟! A00 (56)A00 (56)
این میلگرد من کووووو ؟ A00 (35)129fs3867689
لینک مرجع