سبحان جون شما اول بدهکاری های عقب افتاده ت رو پرداخت کن بعدش ما فرشاتونم میشوریم
اینجوری پیش بری تهش باید تا 7 8 سال اینجا هم زمین کافه رو طی بکشی هم ظرفارو بشوریا
این می باخ و لمبورگینی وننو مارو بده ما بریم
امروز چشمام فکر کنم دیگه کور شد ، از بس تو این فتوشاپ خیره شده بودم
حاج خانم تهدیدم کرده که نباید دیگه از ساعت 12 شب به بعد پشت کامپیوتر باشم
وگرنه خودم و بار و بندیلم رو میفرسته وسط کوچه!
اینبار تهدیدش جدی جدی بود!
چند سوال که زندگی رو ازم گرفته:
1-چی شد که سبحان داره میاد اصفهان؟
2-چرا آقای قربانی نوشته هاشو با قرمز مینویسه که چشم من درد بگیره؟
و از همه مهتر اینکه:
3-این مجید (...) چطوری اون TM رو گذاشته بالای اسمش
همه مثل اینکه رفتن ترقه بزنن و از رو آتیش بپرن
ما که یه سر رفتیم تا خشکشویی پیرهن های نسیم رو از اتو بگیریم دیدیم میدون جنگه سریع اومدیم خونه
سلــــــــــــــــــــــــــــام
TNT های من تموم شد اومدم خدمتتون
چه آتیشی درست کرده بودم....
جاتون خخخخخخخیلی خالی بود......
راسی آبجی مریم ظهر اس ام اس داده بود که رسیدن مشهد و الان تو هتلن و اتاق 107 نصیبشون شده................
(قابل توجه مهیار و مملی)
خیلی دلم یاد اون روزا رو کرد......