خداشاهده كه براي من نه پولي كه بابت هزينه هتل ريختم اهميت داره و نه ديدن آثار باستاني و ابنيه تاريخي اصفهان فقط دلم براي شمادوستان عزيزتر ازجانم تنگ شده مخصوصا همسرم كه چندسالي ميشه يه سفردرست و حسابي نرفته وچند روزيه ساكشو بسته و نشسته و به در و همسايه سپرده كه ماداريم ميريم سفر حواستون به آپارتمان ماهم باشه !اميرحسين هم كه خودتون ميدونيد دم به ساعت ميپرسه بابا پس كي ميريم سفر ميخوام نقاشيامو به بچه ها نشون بدم!
يادش بخير باباي خدابيامرزم مدارس كه تعطيل ميشد دوهفته مرخصي ميگرفت باهم ميرفتيم مسافرت البته مادرم بعلت بيماري نميتونست بامابياد روحشون شاد واقعا اگر درقيدحيات بودند حاضرميشدند جاي من وايستن تا من بتونم باخيال راحت برم مسافرت شماكه غريبه نيستيد من بعدازازدواج مدتي بيكاربودم حقوقشو كه ميدادند 80درصد حقوقشو چك ميكشيد ميداد دست من برم نقدش كنم ولي تاكيد ميكرد همسرت چيزي نفهمه نميخوام پيش همسرت و خونوادش كم بياري اشك توچشام جمع شد...
خدا بیامرزدشون. پدرها همیشه تکن. مثل کوه پشت سر فرزندانشون وای می سن.
براشون فاتحه بخونید. روحشون شاد
دوستان من این 3 روز آخر هفته دانشگاهم و ساعت 7 عصر به بعد پاسخگوی تماس هاتون خواهم بود.
وعده دیدار ما 3 روز دیگه جمعه ساعت 6 صبح ترمینال بیهقی (آرژانتین)
(04-15-2013 11:31 PM)m_sh نوشته شده توسط: [ -> ]خدا بیامرزدشون. پدرها همیشه تکن. مثل کوه پشت سر فرزندانشون وای می سن.
براشون فاتحه بخونید. روحشون شاد
كاملا صحيح مي فرماييد خدارفتگان شماراهم با جميع مومنين و مومنات قرين رحمت فرمايد من هم قبول دارم كه مقام والاي مادر با هيچ مقام و منزلتي قابل مقايسه نيست وبهشت زيرپاي مادرانست اما به نظر من نبايد شان و مرتبت بلند پدران فداكار و زحمتكش ناخواسته تحت الشعاع مقام مادران دلسوز و مهربان قرارگيرد چون مادرم بيماربودند پدرم براي من 29سال تمام هم مادري كردند هم پدري حتي جاي خالي برادر وخواهررا هم به نحواحسن برايم پركردند ماهميشه باهم بوديم و همه دوستان و آشنايان ازمابعنوان"پدروپسر" يادميكردند هيچوقت يادم نميرود آنشب آخر كه پدرم روي تخت بيمارستان نفسهاي آخرراميكشيد درآخرين لحظات ازمن خواستند ايشان را روي تخت كمي جابجاكنم و بطرف قبله برگردانم من كه خواستم اطاعت امرنمايم با صداي نحيفي گفتند نه رضا تودست نزن كمرت دردميكنه برو يكي از پرستارهارو صدابزن رفتم كه از پرستارها كمك بخواهم وقتي برگشتم ديدم پدرم روبه قبله ازدنيارفته است
بااين اوصاف بقول شاعركه ميفرمايد:
"گيرم پدرتوبودفاضل/ازفضل پدرتوراچه حاصل"
كاش من هم ميتوانستم با عنايات حضرت حق پدرخوبي براي فرزندانم باشم و پدري رادرحق ايشان تمام نمايم و البته همسر شايسته اي براي همسرم و دوست قابل اعتمادي براي همه عزيزانم و مهم تر از همه بنده اي لايق و فرمانبردار براي خداي خوب و مهربانم كه حتي يك لحظه هم مرا به حال خود رهانكرده است
مهدی جان یعنی می خوای دقیقه 93 برسی؟

اگه شهرستان بودی چی میگفتی؟؟؟
(04-16-2013 01:01 AM)Delta.H نوشته شده توسط: [ -> ]مهدی جان یعنی می خوای دقیقه 93 برسی؟
اگه شهرستان بودی چی میگفتی؟؟؟
باور کن آقا حمزه این یه ربع خواب به 10 ساعت خواب میچسبه....
مخصوصا اگر سبحان و مهیارم همراهیت کنند
