(05-01-2013 09:15 PM)3ObHaN نوشته شده توسط: [ -> ] (05-01-2013 09:13 PM)صدفی نوشته شده توسط: [ -> ]برنامه بعدی اردبیل منزل آقای قهرمانی
بچه ها ساکاتونو ببندید
نه دیگه نشد
سفر بعدی خونه شماست ، نندازین گردن آقای قهرمانی
واسه آقای قهرمانی برنامه ی ویژه داریم 
نه منظورم بعد از خونه ما بود اون سرجاشه
(05-01-2013 12:53 PM)Mrs.Seyedi نوشته شده توسط: [ -> ]شهرزاد جون منم اهل تعارف نیستم، بشنوم اومدین مشهد نیومدین خونه ما کلی ناراحت می شم، اصلاً خونه ی ما خونه ی همه بچه های انجمنه، فقط جون من خواستین همه انجمن با هم بیاین خبر بدین تا من برم مسافرت، ممنون.
منتظر تک تک قدوم شما دوستان در مشهد مقدس هستیم، قدومتون را بر چشمانمان پذیراییم.
احله جون با من در مورد اومدن مشهد شوخی نکن یعنی دیدی یهو ماهی یه بار یه هفته خونتون بودمااااااااااااا
جدی من معموالا فصلی یه بار میام مشهد این تعارفا را می کنی اونوقت یه نفر به خونوادتون اضافه می کنیاااااااا

خانم سیدی عزیز : هم خودتان گل هستید و هم همسر گرامی و دوست داشتنی جناب سیدی زاده عزیزم.
رضا جان هم خودت خوبی و هم همسر گرامی و هم فرزند گلتان .شعر بسیار زیبا و با احساسی بود.
مسافرت بعدی برایت جشن پتو برگزار میکنیم و هزاران شاخه گل بر سر و رویت می ریزیم.
آخ اخ اخ خانم صدفی ما شدیم پاستوریزه؟ من خودم اندازه 150 نفر
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نه دیگه خوب اندازه خودم که میتونم یه دره قلیون بکشم؟اصلا قلیون نمیکشیدم حداقل میتونستم چایی که بخورم
بعدش میومدم به همه میگفتم اندازه 150 نفر قلیون کشیدم!!!!
دوستان ظاهرا همه منتظرن دوباره منو ببینن و حمله کنن بهم مخصوصا گروه 3 تفنگ دار که کلا تشنه بهخون من
مخصوصا سبحان که منو مفت مجانی صادر کرد به روس ها رفت و دریغ از یه ریال همه ی پول صادرات رو خودش خورد
راستش بیشتر از همه دلم برای همه تنگ شده
مخصوصا اقای قربانیان اقا کامیار و حمزه و احمد قدسی که واعا ازشون خیلی چیزا یاد گرفتم
از اقای قربانیان یادگرفتم که"میشود به شرط انکه بخواهیم" و این که عاشق شوم
از احمد قدسی یاد گرفتم"جرو دیگه باید ببینم و بیشتر فکر و تمرکز کنم"واقعا اقای قدسی تمرکز و ریز بینی فوق العاده ای دارن
اقا کامیار و خانم معاون یاد گرفتم که"ایده خودم رو مثل بچه ام دوست داشته باشم
از حمزه یاد گرفتم که"همیشه شاد باشم و پر انرژی و برای شادیم هزینه کنم"همون طور که حمزه از اصفهان تا تهران رو برای همراه بودن با عزیزان انجمن برگشت
از فرهاد قربانی یادگرفتم"اقدام کنم و از بازاریابی نترسم"
از اقا میر عباس "متفاوت بودن و این که قبل از شروع کار دقیقا روی اون کار تحقیق کرده باشم"رو یاد گرفتم (تحقیق در مورد عطاری ها)
از خانم صدفی "خنده رو بودن رو یاد گرفتم"البته تنهایی رفتن به قهوه خونه رو هم یه ذره یاد گرفتم
از محمد شموسی"این که اونقدر عروسی نکنم تا همه بخوان برام زن بگیرن"خوش بحالت چه حالی میکنی
از سبحان هیچی جز خوردن و کتک زدن یاد نگرفتم
از اقای سیدی زاده"باور قلبی رو یاد گرفتم و این که ایده هایی که برای کار دارم رو عملی کنم"
از احمد رضایی"متخصص شدن در کار و پشتکار رو یاد گرفتم"کسی که بخاطر کارش شبا کمتر خوابیده
از حبیب طوسی"دل رحم بودن و احساسی بودن" رو یاد گرفتم
از پارسا"کارکردن همراه با ادامه تحصیل و انداختن عکس تکی و تنها رستوران رفتن"اونم چه رستورانی رو یاد گرفتم(حداقل یه پر کاهو میووردی بخوریم)
از خانم دولتی"حرفه ای نقش بازی کردن"(بازی مافیا همه ما رو گول زدین)یاد گرفتم
از اقای قهرمانی"سکوت"رو یادگرفتم
از مهیار و مهدی گل محمدی یاد گرفتم"از دست فروشی نترسم"
از سبحان دوباره یادگرفتم"اول بگم بته کتاب میدم،بعد بفهمم کتاب تو بازار گرون شده بعد بگم کتاب رو بهت نمیدم"
از رامان هم یاد گرفت"میشه کتک خورد وشاد بود"همون طور که دوستان شاهد بودن رامان هنگام کتک خوردن از ....چقدر شاد بود
از اقای مردانیان"خوب حرف زدن"رو یاد گرفتمواقعا خیلی خوب حرف میزدین
الان دیر وقته دیگه چیزی به مخم نمیرسه اگه شما هم چزی از من یاد گرفتین مثلا مثل یه مرد کتک خوردن یا قرار رو بر فرار ترجیح دادن رو یاد گرفتین بهم بگین
راستی کلا خصوصی و عمومی کتک خوری اصولی رو دنبال مجوزهاش هستم
کلا خیلی چیزها از همه عزیزان یاد گرفتم
اهان
از کتایون خانم"صداقت رو یاد گرفتم"باور کنید اصلا نمیتونستن نقش بازی کنن و با بنده در بازی مافیا و پلیس همکاری داشتن و هیشکی نفهمید ما باهم همکاری میکنیم حتی وقتی که من مافیا بودم و کتایون خانم پلیس باز هم باهم همکاری میکردیم اصلا انگار 150 سال بود همکار بودیم