می گم مثل اینکه می خوایم یه سفر نامه تو مایه های سفرنامه ناصر خسرو بنویسیم. دوستان دست به قلم شروع کنند

بزرگترین درسی که تو این سفر گرفتم اینه که با ناظم جماعت شوخی نکنم

کلا شعر گفتن رو هم گذاشتم کنار

ولی ما فهمیدیم شما حتما یه شاعر معاصر و خیلی مطرح در زمینه شعر نو خواهید شد
می شه من بیام خونتون درست نوشته های شعرتو جمع کنم کتاب کنم میلیاردر بشم

(04-25-2013 11:21 PM)m_sh نوشته شده توسط: [ -> ]ولی ما فهمیدیم شما حتما یه شاعر معاصر و خیلی مطرح در زمینه شعر نو خواهید شد
می شه من بیام خونتون درست نوشته های شعرتو جمع کنم کتاب کنم میلیاردر بشم 
اولین بار بود تقریبا شعر میگفتم

غیر از اون نمی ارزه شاعر شدن تو انجمن ! سه سال زحمت کشیدم چهار تا امکانات مدیریتی و اینا جمع و جور کردم واس خودم با یه شعر کوچیک در مدح مجید جان همش نابود شد

(04-25-2013 10:18 PM)صدفی نوشته شده توسط: [ -> ]انچنان رابطه ای بین بچه ها برقرار شده که امکان ندارد هیچ وقت این رابطه بریده شود
فقط بعضیا تنها تنها رفتن قهوه خونه حاج میرزا

خو منم میخواستم بیام

الان که فکر میکنم میبینم این بلایی که داره تو انجمن سرم میاد نه تقصیر مجید (...)ه نه تقصیر تغییر کاربریم به مدیریت کل

بلکه حاص آه و نفرین اون گز فروش بدبختیه که 90 درصد سودش رو ازش تخفیف گرفتم

کلی هم مغازش رو بهم ریختم

دو بار هم دست انداختمش

آخییییییییییییی دلمون حسابی برای این شوخیای سبحان جان تنگ شده بوددددددددددددددداااااا

(04-25-2013 11:31 PM)Delta.H نوشته شده توسط: [ -> ]این عکس رو که نیگا کردم خیلی دلم گرفت...
منم همش چشمم به این عکساس و تو ذهنم خاطرات اون 4 روز را مرور میکنم
چقدر زود گذشت
سفرمون به کوهرنگ و دشت لاله ها که انگار یه رویااااااااا بودددددددددددد