پسر داییم دانشجوی ترم اول پزشکیه!
سر شام مامانش سی تی اسکن سرشو آورد بهش داد؛گفت:
مامان یه نگاه به این بنداز!
اینم گرفت جلو نور درجا گفت:
وااااااااای!
زنداییم رنگش پرید گفت : چیه؟
گفت :
دور اون قسمت از مغزت که مربوط به آشپزی میشه رو جلبک گرفته!
زن داییم همچین زد پس سرش همونم که تو یه ترم خونده بود از سرش پرید!

))))))))))
اون وقتا که داداش کوچیکم 5 سالش بود بهش یاد داده بودم
هر وقت دسشویی داره به جای اینکه بگه دسشویی دارم بگه میخوام بخونم!
یه شب داییم خونمون بود شب که همه خواب بودن؛
داداشم به داییم گفت: دایی بیدار شو میخوام بخونم!
دایی هم که نمیدوست جریان چیه گفت:
باشه عزیزم فقط آروم تو گوشم بخون که کسی نفهمه!!
خدا رحمت کنه رفتگان شما رو عفونت گوش 1 سال بیشتر بهش فرصت نداد..!
یکی ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﻱ ﻫﺎﻡ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﭽﮕﻲ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ؛ ﻳﻪ
ﺭﻭﺯ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﺩﺳﺖ " ﻛﻼﻩ ﻗﺮﻣﺰﻱ " ﻭ " ﺷﻨﻞ
ﻗﺮﻣﺰﻱ " ﺭﻭ ) ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﻣﻌﺮﻭﻑ( ﺑﺰﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺎﻱ
ﻫﻢ؛ ﺍﻭﻧﺎ ﻫﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺻﺎﺣﺐ
ﻳﻪ ﭘﺴﺮ ﻭ ﻳﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻭﻗﻠﻮ ﺑﺸﻦ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻫﺎﻱ "ﺟﻮﺭﺍﺏ
ﻗﺮﻣﺰﻱ " ﻭ "ﺯﻳﺮﭘﻮﺵ ﻗﺮﻣﺰﻱ " !!!
ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺍﺳﻄﻮﺭﻩ ﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺻﻨﻌﺖ ﺳﻴﻨﻤﺎ
ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﻮﺩ
الان بچه 6 ساله ميبيني از باباش آيپد ميخواد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
من بچه بودم نهايت آرزوم اين بود كه مادرم بزاره دستگيره چرخ خياطيش رو يه دور بچرخونم!!!!
به همين دكمه ي space رو كيبورد قسم!!!

))))
دوست عزیز یه مهمونی یا مسافرت میری سعی کن خوش بگذرونی!مأموریت عکاسی که نرفتی ؛
از هر سکانست عکس میگیری بعدشم بدو بدو آپ میکنی ..!
والا بخدا
عاقا من یه بار گفتم بعد یه عمر یه کار فرهنگی بکنم به دخترم یه شعر فولکلور یاد بدم
دویس بار میگم یه توپ دارم قلقلیه
اونم کف دستاشو نشون میده میگه توش؟(کوش)
هیچی دیگه بیخیال فرهنگ شدم کلاً

یک روز معمولی در خوابگاه پسران ...
![[تصویر: 84414_427.jpg]](http://banki.ir/images/stories/84414_427.jpg)