سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: لطیفه ها
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت.
یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون....
قضیه به گوش استاد رسيد (ميدونيد كه، توسط عده اي از آقا پسرهاي جان بر كف!!!!!)،

جلسه بعد استاد کمي دیر اومد سر کلاس و براي توجيه دير آمدنش گفت: از انقلاب داشتم میومدم، دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده، رفتم جلو پرسیدم،قضیه چیه؟ گفتند با کارت دانشجویی شوهر میدن!
دخترا پا شدند كه برن بیرون، استاد گفت: کجا میرید، وقتش تموم شد، تا ساعت 10 بود! تمام کلاس رفت رو هوا !!!![b]
من حداقل 15 حقیقت رو راجع به شما میدونم:
1.الان توی اینترنتی
2. الان توی انجمن میلیاردرهای آینده ایران هستی
3. یک انسان هستی
4.الان داری پست منو میخونی
5.تو نمیتونی با زبون بیرون بگی ژ
7.الان داری امتحان میکنی
8.الان خنده ات گرفت
9.اصلا ندیدی که عدد 6 رو جا انداخته ام
10. الان چک کردی ببینی واقعا جا انداختم عدد 6 رو یا نه
11. الان باز خندیدی
12. نمیدونی که من یه عدد رو هم چند بار نوشتم
13. الان چک کردی ببینی کدومه
14. پیداش نکردی و داری فحشم میدی
15. ولی نمیدونی که منم دارم به تو میخندم چون منظورم عدد 1 بود که 8 بار تا الان نوشتم
یعنی من همیشه وقتی میگم رم ریدر خندم میگیرهYosef.gif
آخه اینم صفته گذاشتن روش؟
ما آخرش نفهمیدیم تو این ایران باید راننده تاکسی، سوپرمارکت، میوه فروش... کلا کی باید پول خرد داشته باشه!Huh
دیگه همین روز است گداها سر چهارراه با دستگاه کارتخوان بیان سراغمون!!!
عاخه نمی صرفه پول نقد آدم بگیره دستش حجمش زیاده ارزششم کمه لامصب!
یه روز یکی از دوستان
نصفه شب داشت از مراسم شب قدر برمیگشت خونه
عجیب حال و هوای معنوی پیدا کرده بود
سر راه یک پیرمردی رو سوار میکنه برای مقصد فرحزاد
تو راه با هم حرف میزدند و پیرمرد کلی نصیحت معنوی کردش
دوستمون هم کلی از دنیا و این مشکلات مالیش تعریف کرده بود
پیرمرد گفت سر فلان کوچه پیاده میشم
موقع پیاده شدن یک چک پول 50 هزار تومانی داد و پیاده شد
دوست من سرشو برگردوند ببینه چرا آخه پول خورد نداده دید طرف نیست
غیبش زده
یک دفعه به خودش اومد گقت حتما این پیرمرده از طرف امام زمان اومده
یا شاید هم خود امام زمان بوده
خلاصه خدا رو شکر کرد و رفت
دو سه روز بعد داشت از اون محل رد میشد دید پیرمرد باز کنار خیابون ایستاده
رفت جلو که عرض ارادتی بکنه و بگه واقعا از لطفش متشکره
یک دفعه دید پیرمرده داد میزنه دنبالش میکنه
میگه: مرتیکه من افتادم تو جوب تو نفهمیدی؟ گازشو گرفتی رفتی؟ بی پدر و مادر...

فال بدبختي ( طنز بسيار خواندني و جالب )


فروردين : يا روز ميميرند يا شب.
ارديبهشت : نه تنها قادر به پرداخت اجاره خانه خود نمي شوند بلکه از صاحبخانه خود پول دستي هم مي گيرند.
خرداد : کارت تلفن تغلبي نصيبشان ميشود.
تير : به دليل سوراخ بودن جيبشان ??? تومان از دست ميدهند.
مرداد : دچار يک خود درگيري عجيب مي شوند.
شهريور : کليد هاي خانه را گم مي کنند.
مهر : به يک مسافرت خارجي مي روند البته در خواب.
آبان : چک هايشان برگشت مي خورد البته در بيداري.
آذر : لامپ تصوير تلويزيونشان مي سوزد.
دي : در حالي که سوار اتوبوس هستند يکي از هم کلاسيهاي خود را سوار بر ماکسيما مي بينند.
بهمن : همه دنيا روز تولدش را فراموش مي کنند.
اسفند : جوهر خودکارشان بر پيراهنشان پس ميدهد تا بيش تر از هميشه تابلو شوند
تا حالا دقت کردین ... دو ساعت درس میخونی ساعتو نگاه میکنی میبینی نیم ساعت گذشته ...
نیم ساعت میای پای کامپیوتر ساعتو نگاه میکنی میبینی دو ساعت گذشته؟
اگه آدم به معجزه معتقد نبود روزی ده بار نمیرفت سر یخچال تا چیزی که می خوادو پیدا کنه!!
آیا میدانستید : در بیمارستان های ایران مریض را (بیدار) میکنند تا قرص خوابشو بخوره !
لینک مرجع