سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: لطیفه ها
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
امروز خونه ی داییم اینا بودم،
تلفنشون زنگ زد.
پسرداییم که 5سالشه جواب داد؛ بعدش زن داییمو صدا کرد گفت :
مامان ... بیا گودزیلاس!
گفتم : سروش این چه حرفیه؟ گودزیلا یعنی چی؟
میگه : مامانم گفته عمه هات زنگ زدن بگو : گودزیــلا !
اگه خاله هات بودن بگو : نازیـــلا !
میگم : خب حالا کی بود ؟

میگه : مامانت بود دیـــــگه ...!
دقت کردین اول صبحی که خوابالو سوار تاکسی میشی، این مجریای رادیو چقدر سرحال و پرانرژی ان؟
آدم دوس داره بگیره خفشون کنه


مخصوصا وقتی اون زنههه داد میزنههه جووووووووون ایراااااااااااااااااااااااااااانی ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلاااااااام......
به این برکت اگه بخوام ازخودم تعریف کنم!
اما باور کنید تو هر مرکز خریدی که پا میذارم، درش خود بخود واسم وا میشه!:|
اصن خودمم موندم.... آخه آدم انقد محبوب؟!
انقد دوست داشتنی؟!
انقد با جذبه؟!:|
دختره ۱۳ سالش هم نیااا تو پیج دکتره سوال پرسیده :چی کار کنم ک لبهام برجسته بشه؟؟
ج دادم :با ی دمپایی ابری خیس ۷-۸-۹- بار بزن توش خوب میشه
دکتر :=)))
من :=)))
دختره: o-O
پسرداییم رفته مهدکودک یه دختردیده باموهای خیلی روشن وپوست سفید بعد ب مامانش میگه :مامان چرااین دختره انقدکمرنگه؟؟
پسر عموم اس ام اس داده :اسم کسی رو که عاشقشی بفرست به ۸۱۳۳۲ جواب قشنگی بهت میده. منم فرستادم جواب اومده :مبلغ ۵۰۰ تومان از حساب شما به کمیته امداد امام خمینی هدیه داده شد :| ببینین چه آدمای مریضی دور منو گرفته :|
دختر اولی :رفتم یه مانتو خریدم ۹۰ تومن! دختر دومی :وای چه قدر خوب خریدی من یه مانتو خریدم ۱۲۰ تومن! پسر اولی :رفتم یه شلوار خریدم ۹۰ تومن! پسر دومی :خاک تو سرت، بهت انداختن!
من و بابام و اینترنت (طنز)

شنبه
می گویم : استادمان گفته دانشجویی که پست الکترونیکی نداشته باشد دانشجو نیست.
می گوید : استادتان غلط کرده ؛ مگر ما دانشجو نبودیم ؟!
می گویم : پدر جان ! شما که تا سیکل بیشتر درس نخواندید ؛ در ثانی من دو ماه است که تمرین ننوشتم !
می گوید : اولا سیکل آن زمان معادل دکترای الان است ، دوما پس این دو ماه چه غلطی می کردی ؟!
می گویم : هیچ ! فقط استادمان تمرین ها را برای دانشجو ها می فرستد ، من هم که دانشجو نیستم !

=====================

یک شنبه
پس از مدت ها جروبحث بالاخره پدر جان رضایت داده تا برای من کامپیوتر بخرد !
می گویم : گفتید روی دستگاه مودم هم نصب کنند؟!
می گوید : مودم دیگر چه جانوری است ؟!
می گویم : همان جانوری که پست الکترونیکی دارد !
می گوید : آها !!

=====================

دوشنبه
برنامه شوک از تلویزیون پخش می شود ، در این برنامه دختر جوانی که عکس های مبتذلی از او در اینترنت منتشر شده در حال گریه کردن است و می گوید که من فقط یک پست الکترونیکی داشتم !
می گوید : می خواهی آبرویمان را ببری ؟!
می گویم : من بیجا کنم !
می گوید : پس برو این اینترنت را از توی اون دستگاه در بیار و بریزش توی جوب !

=====================

سه شنبه
می گوید : نه نخیر ، از بس با این اینترنت گشتی بی ادب شدی !
می گویم : مگر چه کردم ؟!
می گوید : همین که به حرف من گوش نمی کنی یعنی بی تربیت شدی !
می گویم : بخدا این اینترنت آنقدر ها که شنیده اید بد نیست ، اصلا اجازه بدید بهتان نشان بدهم که من چه استفاده ای از آن می کنم.
می گوید : لازم نکرده !! من دست به این جانور نمی زنم ، نجس است !

=====================

چهارشنبه
می گوید : وقتی به اینترنت دست میزنی دستهایت را بشور !
می گویم : چطور ؟!
می گوید : مگر نشنیده ای که آنفلوانزای خوکی آمده و به شدت هم ویروس است!
می گویم : به خدا این ویروس با آن ویروس فرق دارد ،
می گوید : ویروس ، ویروس است !

=====================

پنج شنبه
می گوید : ف/ی/س/ب/و/ک هم توی همین ذلیل مرده است ؟!
می گویم : بعله !
می گوید : مرگ !

=====================

جمعه :
می گوید : اینترنت یک اغتشاشگر خارجی است که باید محاکمه شود شما هم غلط می کنی این جنایتکار را در خانه من پناه بدهی !
می گویم : شما این اطلاعات را از کجا می آورید ؟!
می گوید : ساکت باش دارم اخبار بیست و سی را گوش می دهم !

منبع:p30data.com
ﺍﺯ ﺷﺮﮐﺖ ﺭﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺸﻤﻨﺪﯾﻢ ﯾﻪ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺯﯾﺮ ﻗﻮﻃﯽ ﺑﺬﺍﺭﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻭﻥ ﺗﯿﮑﻪ ﺁﺧﺮ !
والا جوونیم پای خوردن اون تیکه های اخر هدر رفت
موضوع انشا :
تابستان خود را چگونه گذراندید؟

به نام خدا
انجمن میلیاردرهای ایرانی
از دار و ندار دنيا6 7 تا دوست دختر دارم يكي از يكي شكاك تر
اصن داغونما..
یه بار ما یه دونه هندونه خوردیم،
در حدی که کم مونده بود پوستش سوراخ شه !
فرداش رفتگر محلمون در زد و گفت:
اگه دیگه با این پوست هندونه کاری ندارین من ببرمش
ی از رفقای ما هرموقع میخواست بره شهربازی با خودش چندتا پیچ از تعمیرگاه باباش بر میداشت میبرد

بعد هر وسیله ای رو که سوار میشد به بغل دستیش که اصولن آدم ترسویی بود میگفت

یا خدااااااااااااا

این دیگه از کجا باز شد!

خدایی نیروی جاذبه ای که بین من و اینترنت هست بین قطبای مثبت منفی آهنربا نیست

یعنی با پای خودم میام،با چرثقیل برمیگردم

شمارو نمیدونم!!
پاسخ همراه با اعلان تشکر از اين کاربر براي اين پست
تا حالا به این موضوع فک کرده بودین که لامصـــب موقع درس خوندن،

زل زدن تو دیوار هم جذابیت خاص خودش رو داره …
لینک مرجع