سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: لطیفه ها
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
دوران دبیرستان یخورده شیطون بودم.
یروز ساعت ۶:۳۰ صبح مثل دیونه ها پاشدم رفتم دم مدرسه یه
تیکه چوب کردم تو قفل مدرسه.
آخه ساعت اول امتحان ریاضی داشتیم.
جونم براتون بگه که تا ساعت ۱۰نرفتیم مدرسه.خیلی حال داد.
اینجوری نیگام نکنید معذب میشم Yosef.gif
انقدر که موبایلم ساکته
اگر یه موقع یکى زنگ بزنه گوشیم به جاى زنگ خوردن هول میشه سرفه میکنه !
دکمه روشن کردن کولر باید همه جای خونه باشه
دکمه خاموششم تو انباری زیر دبه سیرترشی
واسه اینکه دست بابا بهش نرسه !
دیدی درد نداشت؟
جمله نوستالژیک پدر و مادرها بعد آمپول زدن به بچه هاشون
در حالی که بچه داره خون گریه میکنه
یعنی اون همه اشک ماله شوق بوده Yosef.gif Yosef.gif
لذتی که در “کوفت” گفتن مامان هست در “قربونت برم” هیچکس نیستYosef.gif
تمام وسایل و امکانات زندگی ما رو مامانم میزاره “همون جا”
کلا همه چی و هرچی که می پرسی جوابش همون جاست !
به فزرندان خود چیزی نیاموزید !
دو روز دیگه شاخ میشن واستون
لامصب وقتی مهدی و محمد و مهیار دارن درس میخونی
تازه میفهمن که بحث های شبکه ۴ هم خیلی سودمند و پرهیجانه !
نقش معلم پرورشی تو مدرسه مث نقش مداد سفید تو مداد رنگیا بود Yosef.gif
یعنی اعتماد به نفس بعضیا رو اگه صندوق صدقات داشت
الان بانک مرکزی بود !
لینک مرجع