10-07-2012, 01:55 PM
تقدير از ديگران بابت لطفي كه به ما ميكنند، آنها را به دوستان واقعيمان تبديل ميكند
سپاسگزاري؛ اين عادت شيرين
از شما ممنونم كه اين متن را براي خواندن انتخاب كرديد. از شما سپاسگزارم كه وقتتان را به ما اختصاص داديد. گفتن اين جملات سخت بود؟ فكر كنيد شما نويسنده اين مطلب هستيد، با خواندن اين دو جمله از بسياري قدرداني كرديد. به همين سادگي در مسائل ديگر هم ميتوانيم در مقابل لطف ديگران از آنها قدردان باشيم.
اما شايد بسياري از ما هنوز تشكر كردن را بلد نباشيم. شايد غرورمان اجازه نميدهد که با محبت از ديگران قدرداني كنيم، اما اگر بدانيم شکر گزاري چه عادت زيبايي است و چه فايدههايي دارد هر چه زودتر به آن عادت ميكنيم.
عادت كردن به واژگاني همچون متشكرم، سپاسگزارم، قدرداني ميكنم، ممنونم و... اصلا كار سختي نيست. قدرداني به معني شُكر است حالا اگر زير شكر كسره بگذاريم ميشود شِكر. تفاوت اين دو كلمه در كسره و ضمه است، اما هر دو يك نقطه مشترك دارند و آن شيريني هر دو واژه است. اگر در زندگي روزمرهمان به سپاسگزاري در مواقع لزوم عادت كنيم آن گاه است كه زندگي شيرين ميشود.
جاي تشكر كردن كجاست؟
اگر به محيط اطرافمان دقت كنيم ميبينيم دلايل زيادي وجود دارد تا قدردان باشيم. از مسائل كوچك گرفته تا موردي مانند تشكر از پدر و مادر. مثلا تشكر از كسي كه جايش را در اتوبوس به ما ميدهد يا خود را كنار ميكشد تا ما رد شويم. تشكر از كسي كه يك ليوان آب به ما ميدهد يا براي راه انداختن كارمان نهايت تلاشش را ميكند.
در زندگي روزانه با توجه به جمعي بودن نوع زندگيمان بسيار پيش ميآيد كه ديگران به ما كمك كنند، برايمان كاري انجام دهند يا به هر طريقي باري از روي دوشمان بردارند و البته بالعكس؛ ما براي ديگران سودمند ميشويم. در اين شرايط دلمان ميخواهد از ما سپاسگزاري شود. اگر از زبانشان نشنويم ممكن است دلخور شويم و همين طور ديگران. سادهتر اين كه خيلي به مذاقمان خوش نميآيد بعد از لطفي كه كردهايم بگوييم: يك تشكر خشك و خالي هم نكرد! همچنين دوست نداريم از اطرافيانمان هم در مورد خودمان اين جمله را بشنويم.
طبيعي است هيچ كس انسان متوقع و پررو را دوست ندارد و از ديدن او و ياري رساندنش خوشحال نميشود.
نياز به سپاسگزاري در فطرت انسان
قدرداني يك اخلاق پسنديده است. از نظر فطري هم انسان دلش ميخواهد در برابر نعمت و محبتي كه دريافت كرده است قدردان و سپاسگزار باشد. حتي اين رفتار در ديگر موجودات زنده هم واضح است. جانوران زبان تشكر ندارند، اما با تكان دادن سر يا دم قدرداني خود را در ازاي لطفي كه به آنها ميشود ابراز ميكنند. دكتر مرتضوي، روانشناس و رئيس انجمن مراكز خدمات روانشناسي ايرانيان در اين باره ميگويد: سپاسگزاري از ديگران باعثميشود نياز به تكريم در انسان ارضا شود. ذات انسان نياز به گراميداشت دارد، يعني براي او بايد ارج و قرب قائل شد.
وي معتقد است در انسان پنج نياز اصلي وجود دارد ازجمله نياز به قدرت، تفريح، آزادي، نياز به تعلق و بقا. قدرداني از ديگران باعث تامين نياز به تعلق و همين طور نياز به بقا ميشود.
مرتضوي در مورد نياز به تعلق توضيح ميدهد كه سپاسگزاري باعث ميشود فرد نسبت به نزديكانش مهرورزي كند. تشكر از ديگران يك نوع مهرورزي است. گونهاي از ابراز تعلق و عشق به همنوع است.
طبيعي است ناسپاسي كردن از ديگران يعني نديدن ديگران و اهميت قائل نشدن براي ديگران، يعني فنا شدن كه متضاد بقاست.
اگر كسي هر كاري كند، اما به چشم نيايد، همين ديده نشدن در او منجر به احساس نيستي ميشود.
مرتضوي در اين باره ميگويد: اين احساس طبيعي است. وقتي ما از ديگران به دليل كاري كه كرده است تشكر نكنيم كار او جلوه نميكند و همين مساله باعثميشود فرد احساس امنيت خاطر نداشته باشد.
ناسپاسي را ميتوانيم كفران هم معني كنيم. نبايد لطف ديگري را وظيفهاش بدانيم. در حالي كه سپاسگزاري يكوظيفه براي ماست.
تمام تاثيرات يك قدرداني ساده
مگر سپاسگزاري چه تاثيري دارد؟ باعث عزت و احترام ميشود. كساني كه در مقابل كوچكترين محبتي قدردان هستند هميشه از آنها به عنوان انسانهايي باشعور و باادب ياد ميشود. اين افراد در بين اطرافيان، انسانهايي محبوب و باشخصيت شناخته ميشوند.
به زبان سادهتر قدرداني، يكي از واضحترين علامتها براي تشخيص انسان بودن است. قدرشناسي و قدرداني، گستره ديد ما را بيشتر ميكند و باعث ميشود در مقابل مشكلاتي كه نااميد و مايوسمان ميكند احساس بهتري داشته باشيم و همچنين تصورات باطل نسبت به قوانين طبيعي و جريان واقعي زندگي را كه در ذهنمان به وجودآمده برطرف ميكند. به عبارتي قدرشناسي، نشانهاي از تربيت صحيح است.
اگر بدانيم قدرداني چه تاثيري در ديگران دارد مسلما از آن بيشتر استفاده ميكنيم. تشكر از ديگران به خاطر رفتار، كمك يا حمايتشان باعث ميشود تا وي ارزش كار خود را درك كند و از خود رضايت داشته باشد. در ضمن دوباره آن رفتار را تكرار ميكند. به عبارت ديگر سپاسگزاري باعث ميشود كه فرد احساس كند كارش ناديده نگرفته شده است. با تشكر احساس خوبي به ديگران منتقل ميكنيم كه شايد خودمان از آن بياطلاع باشيم.
همچنين قدرداني و سپاسگزاري كليد حفظ روابط ميان انسانهاست و باعث ترويج فرهنگ كمككردن به همنوع ميشود. مرتضوي ميگويد با تشكر از ديگران به نوعي ميتوانيم بهداشت رواني جامعه را تامين كنيم.
انسانهاي قدردان چه شكلياند؟
انسانهاي قدردان دل بزرگي دارند و از رضايت دروني به خاطر نيروي سپاسگزاري بهرهمندند. با مردم و اجتماع در ارتباط هستند. كمتر از مشكلات گلهمندند. آنها هميشه صبور و در مقابل قوانين زندگي انعطافپذير هستند. وقتي مشكلي براي عزيزانشان پيش ميآيد اولين نفر در ياري رساندن هستند. آنها معمولا براي معنويات ارزش زيادي قائلند. اين افراد لبخند هرگز يادشان نميرود و بسيار گشادهرو و مهربانند. با مهرباني كردن به ديگران و نوعدوستي، اين ارزشها را به ديگران هم ياد ميدهند.
نكته: قدرداني و سپاسگزاري كليد حفظ روابط ميان انسانهاست و باعث ترويج فرهنگ كمككردن به همنوع ميشود. از سوی دیگر با تشكر از ديگران بهنوعي ميتوانيم بهداشت رواني جامعه را تامين كنيم
روانشناسان در اين مورد ميگويند انسانهايي كه لطف ديگران را فراموش نميكنند سرشار از نيروهاي مثبت هستند. كساني كه قدرشناس هستند ناشي از توجه آنها به درون خودشان است و بدون توجه به خود و شناخت واقعبينانه نميتوان به نيروهاي مثبت در زندگي دست پيدا كرد.
مسلما در ميان اطرافيانمان كساني هستند كه چنين عباراتي را به كار ميبرند. آنها به دليل به كار بردن اين جملات به ظاهر كوچك و كم اهميت به فرصتهاي زيادي دست پيدا ميكنند.
به طور مثال اگر براي خودشان مشكلي پيش آمد اگر از اطرافيانشان ياري بخواهند بهدليل قدرشناس بودنشان، ديگران با كمال ميل كمكشان خواهند كرد. چون شايد زماني همان فرد دستشان را گرفته است. آيا اين مشخصات براي شما آشنا نيست؟ شما هم اين گونه هستيد؟
براي پيدا كردن پاسخ اين پرسش بايد سري به رفتارمان در زندگي روزمره بزنيم. بايد به نحوه برخوردمان با ديگران توجه كنيم. براي مثال ببينيم از آخرين رايانه يا پيامكي كه براي سپاسگزاري از دوستانمان يا اعضاي خانواده يا هركس ديگري فرستادهايم چقدر ميگذرد؟ آيا لطفي را بدون پاسخ گذاشتهايم؟ البته تشكري كه مقدمه درخواست ديگري نباشد. در اين مورد بايد با خودمان صادق باشيم.
راه و روش تشكر
كاملا روشن است؛ يك قدرداني تاثيرگذار بيشتر از آن كه مربوط به ماديات و هزينه باشد به اخلاق برميگردد. با اين حال در اين مورد هر چقدر خلاقيت بيشتري داشته باشيم، جذابتر ميشود. به جز تشكر كلامي كه ميتواند بسيار دلچسب باشد، يك هديه خاص هم ميتواند همان احساس را زنده كند. يك يادداشت كه مضمون اصلياش سپاسگزاري است، هم ميتواند كارگشا باشد. البته اگر دستنوشته باشد جذابتر و دلنشينتر است. به بهترين نحو به كسي كه لطفي در حق شما ميكند بفهمانيد كه ارزش لطفش را ميفهميد؛ حال به هر روش كه ميتوانيد.
يادمان باشد از كساني كه در زندگيمان سبب رشدمان شده و حتي تجربههاي شكست و پيروزيشان را در اختيارمان گذاشتهاند تشكر و قدرداني كنيم.
يادمان باشد تشكر كردن از ديگران در قبال زحماتشان يك وظيفه است نه فقط عوضي در مقابل عشق بلاعوض ديگران. پس ما بايد بپذيريم سپاسگزاري از كساني كه بدون چشمداشت به ما كمك كردهاند در بهترين نوع ممكن روشي پسنديده است.
يادمان باشد خودمان هم دوست داريم ديگران تشويقمان كنند و از ما ممنون باشند، اما از تشويق و تشكر ديگران نبايد گريزان باشيم.
يادمان باشد قدرداني از كاري هر چقدر هم كوچك تاثيرات بزرگي در زندگيمان به جاي خواهد گذاشت و آرامش دروني را به ما هديه خواهد داد.
يادمان باشد لطفي كه ديگران در حقمان ميكنند يك نعمت است. مثلا تشكر از خدا به خاطر نعمت سلامتي يا كمك كردن به نابينايي در عبوراز خيابان. اينجا ما نعمتي براي او هستيم. شكر اگر نباشد نعمتهاي بعدي هم تعطيل است.
يادمان باشد اگر سپاسگزاري هم ميكنيم بايد از تهدل باشد تا بر دل بنشيند.
مطمئن باشيم اگر كار مثبتي براي ديگران انجام ميدهيم، حتما روزي تاثيرش به خودمان باز خواهد گشت. اگر باور نداريد اين داستان را بخوانيد: كشاورزي فقير از اهالي اسكاتلند بود. يك روز او از باتلاقي كه نزديك مزرعهاش بود صداي درخواست كمكي را شنيد. فورا خود را به باتلاق رساند، پسري وحشتزده كه تا كمر در باتلاق فرورفته بود فرياد ميزد و تلاش ميكرد تا خود را آزاد كند. كشاورز با تلاش زياد بهوسيله طناب و چوب او را از مرگ تدريجي و وحشتناك نجات داد.
فرداي روز حادثه كالسكهاي مجلل جلوي منزل محقر كشاورز توقف كرد و مرد اشرافزادهاي از آن پياده شد و به خانه پيرمرد رفت. او خود را پدر همان پسر معرفي كرد و پس از سپاسگزاري خواست كه كار او را جبران كند، چون كشاورز زندگي تنها فرزندش را نجات داده بود.
كشاورز اما قبول نكرد كه پولي بگيرد. در همين موقع پسر كشاورز وارد خانه شد. اشرافزاده گفت:اجازه بدهيد به منظور قدرداني، فرزندتان را همراه خود ببرم تا تحصيل كند اگر همانند خودت شرافتمند و نوعدوست باشد به مردي تبديل خواهد شد كه تو به او افتخار ميكني.
پس از سالها پسر كشاورز از دانشكده پزشكي فارغالتحصيل شد و همين طور به تحصيل ادامه داد تا در سراسر جهان بهعنوان الكساندر فلمينگ كاشف پنيسيلين مشهور شد. سالها بعد پسر همان اشرافزاده به ذاتالريه مبتلا شد و تنها چيزي كه توانست براي بار دوم جان او را نجات دهد، داروي كشف شده توسط فرزند آن پيرمرد كشاورز بود.
لیلا عابد / جامجم
سپاسگزاري؛ اين عادت شيرين
از شما ممنونم كه اين متن را براي خواندن انتخاب كرديد. از شما سپاسگزارم كه وقتتان را به ما اختصاص داديد. گفتن اين جملات سخت بود؟ فكر كنيد شما نويسنده اين مطلب هستيد، با خواندن اين دو جمله از بسياري قدرداني كرديد. به همين سادگي در مسائل ديگر هم ميتوانيم در مقابل لطف ديگران از آنها قدردان باشيم.
اما شايد بسياري از ما هنوز تشكر كردن را بلد نباشيم. شايد غرورمان اجازه نميدهد که با محبت از ديگران قدرداني كنيم، اما اگر بدانيم شکر گزاري چه عادت زيبايي است و چه فايدههايي دارد هر چه زودتر به آن عادت ميكنيم.
عادت كردن به واژگاني همچون متشكرم، سپاسگزارم، قدرداني ميكنم، ممنونم و... اصلا كار سختي نيست. قدرداني به معني شُكر است حالا اگر زير شكر كسره بگذاريم ميشود شِكر. تفاوت اين دو كلمه در كسره و ضمه است، اما هر دو يك نقطه مشترك دارند و آن شيريني هر دو واژه است. اگر در زندگي روزمرهمان به سپاسگزاري در مواقع لزوم عادت كنيم آن گاه است كه زندگي شيرين ميشود.
جاي تشكر كردن كجاست؟
اگر به محيط اطرافمان دقت كنيم ميبينيم دلايل زيادي وجود دارد تا قدردان باشيم. از مسائل كوچك گرفته تا موردي مانند تشكر از پدر و مادر. مثلا تشكر از كسي كه جايش را در اتوبوس به ما ميدهد يا خود را كنار ميكشد تا ما رد شويم. تشكر از كسي كه يك ليوان آب به ما ميدهد يا براي راه انداختن كارمان نهايت تلاشش را ميكند.
در زندگي روزانه با توجه به جمعي بودن نوع زندگيمان بسيار پيش ميآيد كه ديگران به ما كمك كنند، برايمان كاري انجام دهند يا به هر طريقي باري از روي دوشمان بردارند و البته بالعكس؛ ما براي ديگران سودمند ميشويم. در اين شرايط دلمان ميخواهد از ما سپاسگزاري شود. اگر از زبانشان نشنويم ممكن است دلخور شويم و همين طور ديگران. سادهتر اين كه خيلي به مذاقمان خوش نميآيد بعد از لطفي كه كردهايم بگوييم: يك تشكر خشك و خالي هم نكرد! همچنين دوست نداريم از اطرافيانمان هم در مورد خودمان اين جمله را بشنويم.
طبيعي است هيچ كس انسان متوقع و پررو را دوست ندارد و از ديدن او و ياري رساندنش خوشحال نميشود.
نياز به سپاسگزاري در فطرت انسان
قدرداني يك اخلاق پسنديده است. از نظر فطري هم انسان دلش ميخواهد در برابر نعمت و محبتي كه دريافت كرده است قدردان و سپاسگزار باشد. حتي اين رفتار در ديگر موجودات زنده هم واضح است. جانوران زبان تشكر ندارند، اما با تكان دادن سر يا دم قدرداني خود را در ازاي لطفي كه به آنها ميشود ابراز ميكنند. دكتر مرتضوي، روانشناس و رئيس انجمن مراكز خدمات روانشناسي ايرانيان در اين باره ميگويد: سپاسگزاري از ديگران باعثميشود نياز به تكريم در انسان ارضا شود. ذات انسان نياز به گراميداشت دارد، يعني براي او بايد ارج و قرب قائل شد.
وي معتقد است در انسان پنج نياز اصلي وجود دارد ازجمله نياز به قدرت، تفريح، آزادي، نياز به تعلق و بقا. قدرداني از ديگران باعث تامين نياز به تعلق و همين طور نياز به بقا ميشود.
مرتضوي در مورد نياز به تعلق توضيح ميدهد كه سپاسگزاري باعث ميشود فرد نسبت به نزديكانش مهرورزي كند. تشكر از ديگران يك نوع مهرورزي است. گونهاي از ابراز تعلق و عشق به همنوع است.
طبيعي است ناسپاسي كردن از ديگران يعني نديدن ديگران و اهميت قائل نشدن براي ديگران، يعني فنا شدن كه متضاد بقاست.
اگر كسي هر كاري كند، اما به چشم نيايد، همين ديده نشدن در او منجر به احساس نيستي ميشود.
مرتضوي در اين باره ميگويد: اين احساس طبيعي است. وقتي ما از ديگران به دليل كاري كه كرده است تشكر نكنيم كار او جلوه نميكند و همين مساله باعثميشود فرد احساس امنيت خاطر نداشته باشد.
ناسپاسي را ميتوانيم كفران هم معني كنيم. نبايد لطف ديگري را وظيفهاش بدانيم. در حالي كه سپاسگزاري يكوظيفه براي ماست.
تمام تاثيرات يك قدرداني ساده
مگر سپاسگزاري چه تاثيري دارد؟ باعث عزت و احترام ميشود. كساني كه در مقابل كوچكترين محبتي قدردان هستند هميشه از آنها به عنوان انسانهايي باشعور و باادب ياد ميشود. اين افراد در بين اطرافيان، انسانهايي محبوب و باشخصيت شناخته ميشوند.
به زبان سادهتر قدرداني، يكي از واضحترين علامتها براي تشخيص انسان بودن است. قدرشناسي و قدرداني، گستره ديد ما را بيشتر ميكند و باعث ميشود در مقابل مشكلاتي كه نااميد و مايوسمان ميكند احساس بهتري داشته باشيم و همچنين تصورات باطل نسبت به قوانين طبيعي و جريان واقعي زندگي را كه در ذهنمان به وجودآمده برطرف ميكند. به عبارتي قدرشناسي، نشانهاي از تربيت صحيح است.
اگر بدانيم قدرداني چه تاثيري در ديگران دارد مسلما از آن بيشتر استفاده ميكنيم. تشكر از ديگران به خاطر رفتار، كمك يا حمايتشان باعث ميشود تا وي ارزش كار خود را درك كند و از خود رضايت داشته باشد. در ضمن دوباره آن رفتار را تكرار ميكند. به عبارت ديگر سپاسگزاري باعث ميشود كه فرد احساس كند كارش ناديده نگرفته شده است. با تشكر احساس خوبي به ديگران منتقل ميكنيم كه شايد خودمان از آن بياطلاع باشيم.
همچنين قدرداني و سپاسگزاري كليد حفظ روابط ميان انسانهاست و باعث ترويج فرهنگ كمككردن به همنوع ميشود. مرتضوي ميگويد با تشكر از ديگران به نوعي ميتوانيم بهداشت رواني جامعه را تامين كنيم.
انسانهاي قدردان چه شكلياند؟
انسانهاي قدردان دل بزرگي دارند و از رضايت دروني به خاطر نيروي سپاسگزاري بهرهمندند. با مردم و اجتماع در ارتباط هستند. كمتر از مشكلات گلهمندند. آنها هميشه صبور و در مقابل قوانين زندگي انعطافپذير هستند. وقتي مشكلي براي عزيزانشان پيش ميآيد اولين نفر در ياري رساندن هستند. آنها معمولا براي معنويات ارزش زيادي قائلند. اين افراد لبخند هرگز يادشان نميرود و بسيار گشادهرو و مهربانند. با مهرباني كردن به ديگران و نوعدوستي، اين ارزشها را به ديگران هم ياد ميدهند.
نكته: قدرداني و سپاسگزاري كليد حفظ روابط ميان انسانهاست و باعث ترويج فرهنگ كمككردن به همنوع ميشود. از سوی دیگر با تشكر از ديگران بهنوعي ميتوانيم بهداشت رواني جامعه را تامين كنيم
روانشناسان در اين مورد ميگويند انسانهايي كه لطف ديگران را فراموش نميكنند سرشار از نيروهاي مثبت هستند. كساني كه قدرشناس هستند ناشي از توجه آنها به درون خودشان است و بدون توجه به خود و شناخت واقعبينانه نميتوان به نيروهاي مثبت در زندگي دست پيدا كرد.
مسلما در ميان اطرافيانمان كساني هستند كه چنين عباراتي را به كار ميبرند. آنها به دليل به كار بردن اين جملات به ظاهر كوچك و كم اهميت به فرصتهاي زيادي دست پيدا ميكنند.
به طور مثال اگر براي خودشان مشكلي پيش آمد اگر از اطرافيانشان ياري بخواهند بهدليل قدرشناس بودنشان، ديگران با كمال ميل كمكشان خواهند كرد. چون شايد زماني همان فرد دستشان را گرفته است. آيا اين مشخصات براي شما آشنا نيست؟ شما هم اين گونه هستيد؟
براي پيدا كردن پاسخ اين پرسش بايد سري به رفتارمان در زندگي روزمره بزنيم. بايد به نحوه برخوردمان با ديگران توجه كنيم. براي مثال ببينيم از آخرين رايانه يا پيامكي كه براي سپاسگزاري از دوستانمان يا اعضاي خانواده يا هركس ديگري فرستادهايم چقدر ميگذرد؟ آيا لطفي را بدون پاسخ گذاشتهايم؟ البته تشكري كه مقدمه درخواست ديگري نباشد. در اين مورد بايد با خودمان صادق باشيم.
راه و روش تشكر
كاملا روشن است؛ يك قدرداني تاثيرگذار بيشتر از آن كه مربوط به ماديات و هزينه باشد به اخلاق برميگردد. با اين حال در اين مورد هر چقدر خلاقيت بيشتري داشته باشيم، جذابتر ميشود. به جز تشكر كلامي كه ميتواند بسيار دلچسب باشد، يك هديه خاص هم ميتواند همان احساس را زنده كند. يك يادداشت كه مضمون اصلياش سپاسگزاري است، هم ميتواند كارگشا باشد. البته اگر دستنوشته باشد جذابتر و دلنشينتر است. به بهترين نحو به كسي كه لطفي در حق شما ميكند بفهمانيد كه ارزش لطفش را ميفهميد؛ حال به هر روش كه ميتوانيد.
يادمان باشد از كساني كه در زندگيمان سبب رشدمان شده و حتي تجربههاي شكست و پيروزيشان را در اختيارمان گذاشتهاند تشكر و قدرداني كنيم.
يادمان باشد تشكر كردن از ديگران در قبال زحماتشان يك وظيفه است نه فقط عوضي در مقابل عشق بلاعوض ديگران. پس ما بايد بپذيريم سپاسگزاري از كساني كه بدون چشمداشت به ما كمك كردهاند در بهترين نوع ممكن روشي پسنديده است.
يادمان باشد خودمان هم دوست داريم ديگران تشويقمان كنند و از ما ممنون باشند، اما از تشويق و تشكر ديگران نبايد گريزان باشيم.
يادمان باشد قدرداني از كاري هر چقدر هم كوچك تاثيرات بزرگي در زندگيمان به جاي خواهد گذاشت و آرامش دروني را به ما هديه خواهد داد.
يادمان باشد لطفي كه ديگران در حقمان ميكنند يك نعمت است. مثلا تشكر از خدا به خاطر نعمت سلامتي يا كمك كردن به نابينايي در عبوراز خيابان. اينجا ما نعمتي براي او هستيم. شكر اگر نباشد نعمتهاي بعدي هم تعطيل است.
يادمان باشد اگر سپاسگزاري هم ميكنيم بايد از تهدل باشد تا بر دل بنشيند.
مطمئن باشيم اگر كار مثبتي براي ديگران انجام ميدهيم، حتما روزي تاثيرش به خودمان باز خواهد گشت. اگر باور نداريد اين داستان را بخوانيد: كشاورزي فقير از اهالي اسكاتلند بود. يك روز او از باتلاقي كه نزديك مزرعهاش بود صداي درخواست كمكي را شنيد. فورا خود را به باتلاق رساند، پسري وحشتزده كه تا كمر در باتلاق فرورفته بود فرياد ميزد و تلاش ميكرد تا خود را آزاد كند. كشاورز با تلاش زياد بهوسيله طناب و چوب او را از مرگ تدريجي و وحشتناك نجات داد.
فرداي روز حادثه كالسكهاي مجلل جلوي منزل محقر كشاورز توقف كرد و مرد اشرافزادهاي از آن پياده شد و به خانه پيرمرد رفت. او خود را پدر همان پسر معرفي كرد و پس از سپاسگزاري خواست كه كار او را جبران كند، چون كشاورز زندگي تنها فرزندش را نجات داده بود.
كشاورز اما قبول نكرد كه پولي بگيرد. در همين موقع پسر كشاورز وارد خانه شد. اشرافزاده گفت:اجازه بدهيد به منظور قدرداني، فرزندتان را همراه خود ببرم تا تحصيل كند اگر همانند خودت شرافتمند و نوعدوست باشد به مردي تبديل خواهد شد كه تو به او افتخار ميكني.
پس از سالها پسر كشاورز از دانشكده پزشكي فارغالتحصيل شد و همين طور به تحصيل ادامه داد تا در سراسر جهان بهعنوان الكساندر فلمينگ كاشف پنيسيلين مشهور شد. سالها بعد پسر همان اشرافزاده به ذاتالريه مبتلا شد و تنها چيزي كه توانست براي بار دوم جان او را نجات دهد، داروي كشف شده توسط فرزند آن پيرمرد كشاورز بود.
لیلا عابد / جامجم
منبع
زدن دکمه سپاس برای پست هایی که دوستان نه از روی وظیفه بلکه فقط از روی انسانیت ارسال میکنند، کوچکترین کاری است که می توانیم در جواب محبتشان انجام دهیم