چهارمین صندلی داغ - تقریبا همه مشاغل !!!

[jahanagahi]

یه دونه سوال : تو کدوم یک از این شغلهایی که تا به حال داشتید موفق تر بودید؟
جواب : شاید تعجب کنید بعد از اینکه 15 سال قبل مطالعات تفکر مثبت را شروع کردم دست به هر شغلی زدم عاشقش شدم و در آن شغل موفق بودم (وقتی وارد شهری برای کار می شوم , اول عاشق شهرش میشم و بعد عاشق مردمانش خواهم شد و درنهایت عاشق شغلم.)من عاشق تک به تک شغلهایم بودم.
دو دونه سوال: تو کدوم یک از این شغلهایی که تا بحال داشتید کار گروهی شما موفق تر بوده؟
در هیچکدام کار گروهی نداشتم و خودم نظارت شدید بر همه شغلهایم داشتم.در بسته بندی قند 70 نفر و در آموزشگاه رانندگی 40 نفر و در توزیع لوازم بهداشتی 5 نفر و در گل زدن چینی 10 نفر در کله پاچه ای (آخ چه کیفی میکردم هر روز جایتان خالی مغز و زبان و گوشتم مهیا بود)2نفر.در باشگاه بیلیارد(عاشق بازیش بودم و همیشه یک میزش مربوط به خودم بود. حاضرم مسابقه بدم)4 نفر. باور کن دیگه یادم نیست. من 45 ساله بودم با دنیائی از انگیزه و هدف و شوق و ذوق برای برطرف کردن مشکلات مالی. دیوار ذهنی را شناختم و حس کردم جثه ای ندارد و می توانم حریفش باشم .آخه در جوانی بوکسور بودم.اثری از دیوار ذهنی باقی نماند. می رفتم و می رفتم مشکلات از جلو پام بلند می شدند و کنار می رفتند. زمان و مکان هم با من بود. اراده میکردم و پول در می آوردم و پولها فامیل هم بودند و وقتی می دیدند فامیلهایشان بطرف من می آیند آنها هم خدا خواسته پیشی میگرفتند و وارد جیبم می شدند. هدف بود و ایمان . ایمان بود و باور .باور بود و انگیزه .سند خرید قبرم را نگاه میکردم نوشته بود: قطعه36ردیف 38و شماره 47
فکر میکردم اگر روزی من مردم در آن روز اگر چند دقیقه بمن مهلت بررسی زندگیم را بدهند چه خواهم گفت؟و جواب می دادم که نتوانستی موفق شوی و رفتی.چرا خجالت کشیدی ؟چرا اعتماد بنفست از بقیه انسانها کمتر بود؟ تو که خودت را زرنگ می دانستی .چه شد زرنگی ؟
شروع کردم و مانند بولدرز جلو رفتم.
سه دونه سوال: تو کدوم یک از این شغلهایی که تا بحال داشتید آرامش بیشتری داشتید؟
در تمامی شغلها. چون عاشقشان بودم. فرزندانم بودند. مگر می شود فرزندی را برتر از فرزند دیگر تصور کرد؟
چاردونه سوال: اگه بهتون بگویند فقط برای یه 24 ساعت می تونید به بهترین آرزویتون برسید و این آرزو فقط و فقط 24 ساعت دووم داشته باشه. اون آرزوی شما کدومه؟
- ازدواج پسرم. اما نمیشه چون قرار برای 2 ماه دیگر گذاشته شد. تشکر میکنم و میگم ممنون این 24 ساعت مهلت را به عزیزان دیگرم بدهید.
آخرین سوال: آقا شما چرا اینقده با حالی؟
ممنونم. من سعی کردم فاصله ها را کوتاه کنم و خود را در سن عزیزان انجمن حس کرده و شرایط روحی و کاری آنان را بدانم. جوان از مسن فقط نصیحت شنیده. رفاقت و دوستی ندیده. امر و نهی شنیده.همین باعث لطف عزیزان نسبت بمن شده است.ممنونم از سئوالات خوب و حکیمانه ات . در این سئوالات خواستم کل مطالبی که لازم برای شنیدن عزیزان باشد بازگو کنم.
آخی . آب یخ . نبود. با اجازه برم سر یخچال.