سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: خاطرات روزانه اعضا از قانون راز
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20
یادش بخیر خرداد 1384 بود. تازه عقد کرده بودم و قرار بود مرداد ماه ازدواج کنم. همسرم در شهرستان بود و من در تهران دانشجو بودم و می بایست تا قبل از اتمام سال تحصیلی و تعطیلی خوابگاه خانه ای رهن می کردم. در آن زمان حدود پنج ملیون تومان داشتم که برای آن موقع هم مبلغ خیلی زیادی نبود. به هر حال با جستجوی بسیار منزل کوچکی پیدا کردم. شب به خانواده خود و همسرم خبر دادم و همگی خوشحال شدند.
فردا که برای بستن قرار داد رفتم بنگاه دار گفت که به دلیل نگذاشتن بیعانه خانه را به شخص دیگری رهن داده است. خیلی ناراحت شدم. آن موقع مثل الان با فرآیند جذب آشنایی نداشتم اما می دانستم که اگر چیزی را از ته دل بخواهم و روی آن تمرکز داشته باشم کاینات خواهد کوشید که به هر نحو ممکن آن را برایم بفرستد. صبح فردا بعد از نماز صبح در خنکای صبحگاه خرداد ماه در حیاط خوابگاه قدم می زدم و به قدری در خود فرورفته بودم که نزدیک بود چند بار به در و دیوار برخورد کنم. خودم را می دیدم که در حال اسباب کشی به آن خانه هستم.
ساعتی بعد برای این که از نتیجه کار مطمئن شوم به بنگاه زنگ زدم. بنگاه دار که معلوم بود بسیار متعجب است اعلام کرد که طرف معامله دقایقی قبل تماس گرفته و بیعانه اش را پس گرفته و منصرف شده است. برایش جالب بود که چرا دوباره با او تماس گرفته ام.
خلاصه بعد از ظهر با صاحبخانه در بنگاه قرار گذاشتیم و خانه را اجاره کردم.

صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20
لینک مرجع