صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20
فرمول موفقیت استاد بهداد عزیز :
خواسته یا هدف یا آرزو >>> تفکر کردن >>> توجه و تمرکز کردن روی آن >>> مراقبه ی تجسمی ( داشتن خواسته به زمان حال ) >>> تکرار عبارات تاکیدی مثبت ویژه ی هدف با ارتعاش احساسات بالا >>> شکرگذاری عمیق >>> اقدام کردن >>> رها کردن ( نداشتن وابستگی به هدف ) و تسلیم حکم خالق بودن >>> دریافت کردن ( به عینیت تبدیل شدن آرزو ) >>> تصدیق قانون جذب و شکرگذاری بعد از رخ دادن خواسته
سلام به همه دوستان
من تازه ( نزدیک به یک ماه ) به این انجمن که به صورت کاملا اتفاقی پیداش کردم اومدم . تو این یک ماه سعی کردم اکثر تاپیک های انجمن رو بخونم .... من میتونم با اطمینان بگم که از سال 78 تا الان به 99.999 درصد خواسته هام رسیدم اونهم فقط با قانون جذب ....
برای مثال قبول شدن تو دانشگاه مورد علاقه ام ( دانشکده صنعت هواپیمایی کشوری )و تحصیل تو رشته ای که دوست داشتم ( البته اون زمان هنوز من فیلم راز رو ندیده بودم ) فقط وقتی که گاهی از جلوی دانشگاه رد میشدم با خودم می گفتم من هم باید یه روزی برم اینجا درس بخونم .... بعد یکی از دوستانم به من فیلم راز رو داد که خیلی به من کمک کرد و چیزهای بیشتری ازش یاد گرفتم ..
در طول تحصیل هم تمرکزم رو گذاشتم برای استخدام در ایران ایر ، که به لطف خدا اون هم انجام شد ...
حتی ساعت مچی ، گوشی موبایل و از همه مهمتر همسرم رو با کمک همین قانون و البته لطف خدا بدست آوردم
اما آخرین معجزه ای که تو همین 3 هفته پیش استارتش زده شد و امروز 18 دیماه تکمیل شد خرید خونه بود ...
که من و همسرم تصمیم گرفتیم خونه بخریم و من هم با اطمینان کامل گفتم ما تا آخر امسال خونه میخریم و روی وایت برد کوچکی که روی در یخچال زدیم عکس سند منگوله دار رو کشیدم و روش نوشتم سند 6 دانگ و این هم منگوله اش
و هدف بعدی من 10 میلیارد تومن ناقابله که باز مطمئن هستم با لطف خدا به زودی بدستش میارم ..
ارادتمند - کامبیز
سلام دوستان.
واقعا انرژی گرفتم از اینهمه معجزه!
پس بگذارید منهم بگم.
اواخر آبانماه اعتبار گواهینامه رانندگی ام تمام شد و برای تعویض به دفاتر پلیس +10 رفتم.
تا بیام کارهاش را انجام بدم شد اوائل آذر !
دفعه آخر با خانومم رفته بودم اونجا.
پرسیدیم چقدر وقته گواهینامه جدید میاد؟ گفته 4 تا 6 ماهه!!!
خانومم هم تصدیق کرد که مال داداشش و چند نفر دیگه هم 6 ماهی طول کشیده تا بیاد.
چند نفری هم اومده بودند تا برگه رسیدی که دفتر پلیس +10 میده را تمدید کنند.
چون فکر کنم 6 ماه اعتبار داره.
اولش ناراحت شدم که 6 ماه بدون گواهینامه چطور رانندگی کنم پلیس گیر نده و...
اما بعدش به خانومم گفتم : ولی گواهینامه من دو هفته ای میاد!
خندید......
دوم یا سوم دی ماه بود که پستچی اومد در خونه و یه پاکت تحویل داد که گواهینامه جدید من بود!
حالا من خندیدم.....
حدودا شد 1 ماه!
مدارکش هم موجوده نشونه بدم؟ دی...
امروز توی جاده کوهستانی بطور تصادفی رد شدیم بعد رفتیم نزدیک یک روستا که در فاصله 1 کیلومتری در دامنه کوه برف نشسته بود . خدا رو بابت این منظره زیبا شکر کردم ته دل همینم دیدم راضی بودم اما دوست داشتم برف رو از نزدیک ببینم و عکس بندازم توی برف های کوهستان...نشد اما از خداوند خواستم این تجربه رو بهم بده...
امشب داشتم با سیستم کار میکردم اومدم برم بیرون خشکم زد !!! همه جا سفید بود . صبح که خبری نبود که ... یه دفعه الان...خیلی خوشحالم دوربین آماده کردم فردا برم بیرون (پاک کوهستان کرمانشاه) یک عکس یادگاری باحال بندازم....
آفرین به به همه تایپیکها عالی چون حرفه خودم روانشناسی هسته به این موضوع ایمان.
مثلا...من یک روز فکری میکردم و پیش خودم میگفتم یک سیستم هسته که باعث موفقیت میشود و این سیستم را پیدا کردم....
سال پیش خدمت سربازی بودم ، غروب شده بود و منم اون روز استراحت بودم ولی از صبح دلم به شدت برای دانشگاه مخصوصا هم خونه ای های ترم آخرم تنگ شده بود و مدام ذهنم درگیر این مسئله بود تا جایی که دیگه نتونستم تحمل کنم و رفتم بیرون تا حال و هوایی عوض کنم داشتم بر می گشتم که دقیقا هم خونه ای ترم آخرم زنگ زد ( کسی که یک سال تمام خبری ازش نداشتم ) اتفاقا اونجا یاد مطالب کتاب خانوم راندا برن ( راز ) افتادم و این تنها یکی از تجربیات من در مورد این قانون هست.
سلام
وای . خیلی زیبا و جالبه. من دوسال پیش با فیلم راز و موضوع اون آشنا شدم. برام جالب بود. و خواستم امتحانش کنم. چندبار فیلمش رو نگاه کردم. بعد صداشو بصورت ام پی تری کردم و ریختم روی گوشی ام و شب ها موقع خواب با هدفن زدم و گوش کردم. بعد شروع کردم به کار. اون زمان بدهی مون به ارزش یک ماشین مزدا تری بود. منم چند حساب در بانک های مختلف باز کردم و شروع کردم به تمرکز روی این که من به زودی صاجب یه مزدا میشم. همیشه بهش فکر میکردم. احساس میکردم توش نشستم و دارم رانندگی میکنم. حتی دوبار خوابش رو دیدم. بس که بهش فکر میکردم. برای جلوی آیینه اش یک چشم زخم خریدم و گفتم میخوام وقتی ماشینم رسید . جلوش آویز کنم. یه قرآن کوچولو خریدم و براش جلد مخصوص درست کردم تا توی ماشین بزارمش.
در تمام این مدت از سوی افراد منزل مسخره میشدم. ولی اهمیت نمیدادم. از در خونه که میومدیم بیرون . میگفتم ماشین من اینجا پارکه. از اون طرف رد بشین!!
تا اینکه بطور غیر منتظره از طرف اداره ی همسرم وامی رسید . جهت خرید خودرو. قرعه کشی کردند. و قرعه به نام او در اومد. و به سرعت کارها انجام شد و یک پراید بهش دادن.
از شدت شادی داشتم دیوانه میشدم. میگفتم مهم نیست. مزدا نشد. پراید هم خوبه. قرآن رو بردم توش. و اون چشم زخم رو از چلوی آینه اش آویز کردم.
اما این شادی فقط برای دوماه بود. یکی از طلبکارها یه هویی کل پولش رو که هشت میلیون بود ازمون خواست. و تنها چیزی که داشتیم. همون اتومبیل بیچاره بود. پارسال همین موقع ها بود که فروختیمش. جالب که شبی که قولنامه نوشته شد و تموم شد. بلافاصله فرداش اعلام کردند. اتومبیلها گران شده.
الانم که همون پراید برتر از مزدا تری شده!!
کاش یکی بهم بگه چرا؟ چرا از دستش دادم.؟
من قوانین رو رعایت میکردم.
شکر گزاری میکردم
و دیگه اینکه با این انرژی منفی ای که در منزل منتشر میشه چطوری برخورد کنم.؟
هنوزم به سخره گرفته میشم
بازهم روی راز دارم تمرکز میکنم.
میخوام یه کیف پول سیصد میلیونی پیدا کنم.
ولی عمرا" اگه مثل اون آقای بجنوردی ببرم بدم به صاحبش.!!
کاش یکی بهم بگه چرا؟ چرا از دستش دادم.؟
و دیگه اینکه با این انرژی منفی ای که در منزل منتشر میشه چطوری برخورد کنم.؟
(03-04-2013 01:34 PM)امیدواربه خدا نوشته شده توسط: [ -> ]کاش یکی بهم بگه چرا؟ چرا از دستش دادم.؟
و دیگه اینکه با این انرژی منفی ای که در منزل منتشر میشه چطوری برخورد کنم.؟
من یک سئوال از شما دارم
اگر آن پراید را نداشتید تا به آن طلبکار بدهید چه اتفاقی ممکن بود رخ دهد؟
پاسخ سئوال شما در پاسخ این سئوال نهفته است.

(02-26-2013 03:21 AM)امیدواربه خدا نوشته شده توسط: [ -> ]سلام
وای . خیلی زیبا و جالبه. من دوسال پیش با فیلم راز و موضوع اون آشنا شدم. برام جالب بود. و خواستم امتحانش کنم. چندبار فیلمش رو نگاه کردم. بعد صداشو بصورت ام پی تری کردم و ریختم روی گوشی ام و شب ها موقع خواب با هدفن زدم و گوش کردم. بعد شروع کردم به کار. اون زمان بدهی مون به ارزش یک ماشین مزدا تری بود. منم چند حساب در بانک های مختلف باز کردم و شروع کردم به تمرکز روی این که من به زودی صاجب یه مزدا میشم. همیشه بهش فکر میکردم. احساس میکردم توش نشستم و دارم رانندگی میکنم. حتی دوبار خوابش رو دیدم. بس که بهش فکر میکردم. برای جلوی آیینه اش یک چشم زخم خریدم و گفتم میخوام وقتی ماشینم رسید . جلوش آویز کنم. یه قرآن کوچولو خریدم و براش جلد مخصوص درست کردم تا توی ماشین بزارمش.
در تمام این مدت از سوی افراد منزل مسخره میشدم. ولی اهمیت نمیدادم. از در خونه که میومدیم بیرون . میگفتم ماشین من اینجا پارکه. از اون طرف رد بشین!!
تا اینکه بطور غیر منتظره از طرف اداره ی همسرم وامی رسید . جهت خرید خودرو. قرعه کشی کردند. و قرعه به نام او در اومد. و به سرعت کارها انجام شد و یک پراید بهش دادن.
از شدت شادی داشتم دیوانه میشدم. میگفتم مهم نیست. مزدا نشد. پراید هم خوبه. قرآن رو بردم توش. و اون چشم زخم رو از چلوی آینه اش آویز کردم.
اما این شادی فقط برای دوماه بود. یکی از طلبکارها یه هویی کل پولش رو که هشت میلیون بود ازمون خواست. و تنها چیزی که داشتیم. همون اتومبیل بیچاره بود. پارسال همین موقع ها بود که فروختیمش. جالب که شبی که قولنامه نوشته شد و تموم شد. بلافاصله فرداش اعلام کردند. اتومبیلها گران شده.
الانم که همون پراید برتر از مزدا تری شده!!
کاش یکی بهم بگه چرا؟ چرا از دستش دادم.؟
من قوانین رو رعایت میکردم.
شکر گزاری میکردم
و دیگه اینکه با این انرژی منفی ای که در منزل منتشر میشه چطوری برخورد کنم.؟
هنوزم به سخره گرفته میشم
بازهم روی راز دارم تمرکز میکنم.
میخوام یه کیف پول سیصد میلیونی پیدا کنم.
ولی عمرا" اگه مثل اون آقای بجنوردی ببرم بدم به صاحبش.!!
عزیز من . مشکل مورد آخر نوشته شما است.با این تمرکز خانواد ای به عزا کشیده خواهد شد.گرچه درآن هم حکمتی است.
هرکاری حکمتی دارد و در این حکمتها دنیائی از خیر نهفته است.
فرق افراد موفق و ناموفق در اینست که افراد موفق جو منفی را با تغییر نگرش به مثبت تبدیل میکنند.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20