سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: به هرچی که فکر کنید به آن می رسید.؟؟؟؟آموزش
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
داداش مسعود
همین لحظه اینجا باش !
تکرار و فکر کردن به وقایع ، خاطرات و مسایل مربوط به گذشته ،
نه تنها باعث تکرار اون تجارب میشه ،
بلکه جلوی اتفاقای خوب و جدید رو میگیره !
اگه گذشته خوبی نداشتی ،
رهاش کن و بذار همونجا بمونه
دیگه مجبور نیستی تجربه اش کنی ،
پس دیگه بهش فکر نکن!
از همین لحظه شروع کن !
مطمینم که میتونی
درخواست شرط دریافت
همه توی صف نانوایی ایستاده بودند. یکی یکی و به نوبت هر کس تعدادی نان درخواست میکرد، مبلغ آن را میپرداخت و نانش را تحویل میگرفت. پسربچهی کوچکی جلوی صف ایستاده بود و یک اسکناس هزارتومانی در دست داشت. اما صرفاً نظارهگر بود و هیچ نمیگفت. تا اینکه یکی از مشتریها از پسرک پرسید:« تو هم نون میخوای؟!» پسربچه سرش را به تأیید تکان داد. مشتری با تعجب گفت: « پس چرا چیزی نمیگویی؟ از آن موقع تا حالا اینجا ایستادی و نوبتت هم بوده!»
و این داستان زندگی برخی از ما انسانهاست. باید یادمان باشد که تا درخواست نکنیم چیزی دریافت نمیکنیم.
متأسفانه برخی صرفاً منتظرند که اتفاق خاصی بیافتد اما قانون این هستی، قانون درخواست و دریافت است و قانون جویندگی و یابندگی است.
- اگر سؤال دارید باید بپرسید.
- اگر خواسته ای دارید باید دعا کنید.
- و اگر هدفی دارید آن را باید به کائنات انتقال دهید.
اگر موفقیتی را مایلید اول از همه این را به طور سؤالی از خود بپرسید و با صدای بلند اعلام کنید:
که من چگونه میتوانم به خواسته ام برسم ؟؟؟؟؟؟
و من چنین خواستهای دارم.
باید مدام هدفتان را مرور کنید، جویای آن باشید، خواهان و متقاضی آن باشید
مجدداً تأکید میکنم در طول روز بارها و بارها اهداف دقیق، روشن و مشخص خود را به شکل سوال ذهنی، به شکل مرور اهداف، به شکل جویندگی و دنبال کردن و به شکل دعای روزانه و شبانه درخواست و تکرار کنید. بدین شکل هم اشتیاقتان را برای دستیابی به اهدافتان اعلام کردهاید و هم تمرکز خود را در طول روز حفظ کردهاید و هم شایستگی دریافت پیدا میکنید.
(07-30-2014 01:03 AM)MARYAR نوشته شده توسط: [ -> ]داداش مسعود
همین لحظه اینجا باش !
تکرار و فکر کردن به وقایع ، خاطرات و مسایل مربوط به گذشته ،
نه تنها باعث تکرار اون تجارب میشه ،
بلکه جلوی اتفاقای خوب و جدید رو میگیره !
اگه گذشته خوبی نداشتی ،
رهاش کن و بذار همونجا بمونه
دیگه مجبور نیستی تجربه اش کنی ،
پس دیگه بهش فکر نکن!
از همین لحظه شروع کن !
مطمینم که میتونی

ممنون از راهنماییتون...
به لطف راهنماییهای اساتید عزیز خدا رو شکر تونستم مرحله ی بحران رو رد کنم و الان در وضعیت آرمانی هستم تقریبا...
الان خدا رو شکر وضعم خوبه و اگه گاهی اشاره ای میکنم از غم و ناراحتی و افسردگی نیست...
می خوام دوستان با کمترین هزینه راه رو از بیراه بشناسند...

اما:
انسان شرایطی را تجربه میکند که خود را برای آن آماده کرده است...
به هرچه فکر کنید به آن مرسید...
مطمئنن...
پزشک و جراح مشهور روزی برای شرکت دریک کنفرانس علمی که جهت
بزرگداشت وتکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، باعجله به فرودگاه
رفت..

بعد از پرواز ناگهان اعلان کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه، که
باعث ازکارافتادن یکی ازموتورهای هواپیما شده ، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین
فرودگاه را داشته... باشیم..

دکتر بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت وخطاب به آنها گفت: من یک پزشک
متخصص جهانی هستم و هردقیقه برای من برابر با جان خیلی انسانها هاست و شما
میخواهید من 16 ساعت در این فرودگاه منتظرهواپیما بمانم؟ یکی ازکارکنان گفت جناب
دکتر، اگرخیلی عجله دارید میتونید یک ماشین دربست بگیرید تا مقصد شما سه
ساعت بیشترنمانده است..

دکتر ایشان باکمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد که ناگهان در وسط
راه اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد بطوریکه ادامه دادن برایش
مقدور نبود ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگه راه را گم کرده خسته و کوفته
ودرمانده و بانا امیدی براهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود
جلب کرد..

کنار اون کلبه توقف کرد و در را زد، صدای پیرزنی راشنید .
-بفرما داخل هرکه هستی.. در باز است...
دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند،..
پیرزن خنده ای کرد وگفت: کدام تلفن فرزندم؟ اینجا نه برقی هست و نه تلفنی...ولی
بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تا خستگی بدرکنی وکمی غذا
هم هست بخور تاجون بگیری..

دکتر از پیرزن تشکرکرد و مشغول خوردن شد، درحالیکه پیرزن مشغول خواندن نماز و
دعا بود... دکتر متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن
خوابیده بود، که هراز گاهی بین نمازهایش او را تکان میداد.

پیرزن مدتی طولانی به نماز و دعا مشغول بود، که دکتر روبه اوگفت:
بخدا من شرمنده این لطف وکرم و اخلاق نیکوی توشدم ، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود.

پیرزن گفت:
شما،.. رهگذری هستیدکه خداوند به ما سفارش شمارا کرده است... ولی دعاهایم همه قبول شده است بجز یک دعا...
دکترایشان گفت:
چه دعایی؟.
گفت:
این طفل معصومی که جلو چشم شماست نوه من هست که نه پدر داره و نه مادر، به
یک بیماری مزمنی دچارشده که همه پزشکان اینجا ازعلاج آن عاجز هستند...
به من گفته اندکه یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر *ایشان*هست که او قادر به
علاجش هست ،.. ولی او خیلی ازما دور هست و دسترسی به او مشکل هست و من
هم نمیتوانم این بچه را پیش اوببرم..

میترسم این طفل بیچاره و مسکین خوار و گرفتار شود.. پس از خداوند خواسته ام که کارم راآسان کند..!
دکترایشان درحالیکه گریه میکردگفت:
به والله که دعای تو، هواپیماها را ازکار انداخت و باعث زدن صاعقه ها شد وآسمان را به
باریدن واداشت..تااینکه من دکتر را بسوی تو بکشاند و من بخدا هرگز باورنداشتم که
خداوند عزوجل با یک دعایی این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا میکند.. و
بسوی آنها روانه میکند.


وقتی که دستها ازهمه اسباب کوتاه میشود، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا می ماند.
(07-30-2014 05:19 PM)ahmad rezaee نوشته شده توسط: [ -> ]پزشک و جراح مشهور روزی برای شرکت دریک کنفرانس علمی که جهت
بزرگداشت وتکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، باعجله به فرودگاه
رفت..

بعد از پرواز ناگهان اعلان کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه، که
باعث ازکارافتادن یکی ازموتورهای هواپیما شده ، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین
فرودگاه را داشته... باشیم..

دکتر بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت وخطاب به آنها گفت: من یک پزشک
متخصص جهانی هستم و هردقیقه برای من برابر با جان خیلی انسانها هاست و شما
میخواهید من 16 ساعت در این فرودگاه منتظرهواپیما بمانم؟ یکی ازکارکنان گفت جناب
دکتر، اگرخیلی عجله دارید میتونید یک ماشین دربست بگیرید تا مقصد شما سه
ساعت بیشترنمانده است..

دکتر ایشان باکمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد که ناگهان در وسط
راه اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد بطوریکه ادامه دادن برایش
مقدور نبود ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگه راه را گم کرده خسته و کوفته
ودرمانده و بانا امیدی براهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود
جلب کرد..

کنار اون کلبه توقف کرد و در را زد، صدای پیرزنی راشنید .
-بفرما داخل هرکه هستی.. در باز است...
دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند،..
پیرزن خنده ای کرد وگفت: کدام تلفن فرزندم؟ اینجا نه برقی هست و نه تلفنی...ولی
بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تا خستگی بدرکنی وکمی غذا
هم هست بخور تاجون بگیری..

دکتر از پیرزن تشکرکرد و مشغول خوردن شد، درحالیکه پیرزن مشغول خواندن نماز و
دعا بود... دکتر متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن
خوابیده بود، که هراز گاهی بین نمازهایش او را تکان میداد.

پیرزن مدتی طولانی به نماز و دعا مشغول بود، که دکتر روبه اوگفت:
بخدا من شرمنده این لطف وکرم و اخلاق نیکوی توشدم ، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود.

پیرزن گفت:
شما،.. رهگذری هستیدکه خداوند به ما سفارش شمارا کرده است... ولی دعاهایم همه قبول شده است بجز یک دعا...
دکترایشان گفت:
چه دعایی؟.
گفت:
این طفل معصومی که جلو چشم شماست نوه من هست که نه پدر داره و نه مادر، به
یک بیماری مزمنی دچارشده که همه پزشکان اینجا ازعلاج آن عاجز هستند...
به من گفته اندکه یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر *ایشان*هست که او قادر به
علاجش هست ،.. ولی او خیلی ازما دور هست و دسترسی به او مشکل هست و من
هم نمیتوانم این بچه را پیش اوببرم..

میترسم این طفل بیچاره و مسکین خوار و گرفتار شود.. پس از خداوند خواسته ام که کارم راآسان کند..!
دکترایشان درحالیکه گریه میکردگفت:
به والله که دعای تو، هواپیماها را ازکار انداخت و باعث زدن صاعقه ها شد وآسمان را به
باریدن واداشت..تااینکه من دکتر را بسوی تو بکشاند و من بخدا هرگز باورنداشتم که
خداوند عزوجل با یک دعایی این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا میکند.. و
بسوی آنها روانه میکند.


وقتی که دستها ازهمه اسباب کوتاه میشود، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا می ماند.

آری، هیچ چیز در این عالم تصادفی نیست. مگر نه این است که آسمان ها و زمین مسخر انسان قرار داده شده اند؟
ما در نظام پیچیده ای قرار گرفته ایم که در آن طی یک سلسله رویدادهای به ظاهر بی ربط هر کس به هر چه بخواهد و در نظر داشته باشد می رسد و در این تردیدی نیست.
ماجرای خیلی آموزنده و جالبی بود. واسه اینکه خدا بهت توجه کنه باید ساده باشی و خالص و بی ادعا . بدون غرور اما حیف که من اونقد اسیر این دنیای پر زرق و برق و پر استرس شدم که وقت نماز فکرم همه جا هست جز خدا !!! خدایا آرامش درونی بهم بده تا بتونم خالصانه هم کلام بشم باهات .
از زیاد فکر کردن دست وردار ...
با اینکار داری مشکلاتی رو واسه خودت بوجود میاری که در واقع وجود ندارن Yosef.gif

هیچ وقت از زیاد فکر کردن ، نتیجه خوب و جالبی نگرفتم ...
مگر یه وقتایی یه جریان خوب رو که دلم خواسته تصور کردم ...
و الا فکر کردن زیاد ، جز منفی کردنم و مشکل تراشی ، به هیچ دردی نخورده ....

مثبت باش،
تو لحظه باش و روی کارایی که انجام میدی تمرکز داشته باش ...

تو به هرچیز که میخوای میرسی
(07-29-2014 10:27 PM)jahanagahi نوشته شده توسط: [ -> ]
(07-04-2014 04:49 PM)HG3030 نوشته شده توسط: [ -> ]اصلا و ابدا اين جمله رو قبول ندارم تو ممكنه به خيلي چيزها فكر كني ولي مثلا توانايي رسيدن به اون يا شجاعتش يا اصلا امكانش رو نداشته باشي به نظر من اين جمله اي كه چند ساله سرزبون ها افتاده جمله ايه براي دلداري دادن به افرادي كه شرايط انجام كاري براشون محيا نيست يا اينكه ميترسن و يا تنبلي ميكنن

دوست عزیزم اگر اینچنین فکر میکنی دقیقا همین است.چون عرض کردم به هرچه فکر بکنید به آن می رسید.
واما چرا بعضی از افراد واقعا نتیجه میگیرند؟
این افراد باور میکنند و به این مسئله ایمان دارند ضمن اینکه هم کوشش میکنند و هم افکار مثبت دارند و هم تغییر نگرش .(در رابطه با این موضوع مطالب زیادی در تایپیکهای انجمن موجود است.)
نمی شود و نمی توانم دیوار ذهنی است.
برای رسیدن به نتیجه تایپیک باید راههای آن را بیابید و عمل کنید.
موفقیت هرچه بیشتر عزیزان آرزوی قلبی من است.

نه قربان من از حدود 18 سالگي تا نزديك 27 سالگي همين مدلي فكر ميكردم آينده روشن و پول و قدرت و... ولي كم كم واقع بين شدم / كسي دلش نميخواد بد زندگي كنه خوب من اگه نخوام بد زندگي كنم بايد شرايطي باشه كه بتونم خوب زندگي كنم يكي از اون شرايط كه بيشتر مورد بحث اين تاپيكه پول و قدرته و پول و قدرت با تخيل و رويا پردازي به دست نمياد بلكه با زرنگي و شجاعت و كار و تلاش بدست مياد اگه بشينم تخيل كنم كه من تا سال ديگه اينقدر پول دارم و چندتا خونه و ماشين و... هيچ چيز عوض نميشه فقط وقتم تلف ميشه و سست ميشم و دنبال كار و تلاش نميروم با احترام به گفته هاي شما بايد عرض كنم من همچنان بر اين باورم كه قدرت جاذبه و اين چيزا فقط گول زدن خود هستش و بس
(08-02-2014 11:57 PM)HG3030 نوشته شده توسط: [ -> ]
(07-29-2014 10:27 PM)jahanagahi نوشته شده توسط: [ -> ]
(07-04-2014 04:49 PM)HG3030 نوشته شده توسط: [ -> ]اصلا و ابدا اين جمله رو قبول ندارم تو ممكنه به خيلي چيزها فكر كني ولي مثلا توانايي رسيدن به اون يا شجاعتش يا اصلا امكانش رو نداشته باشي به نظر من اين جمله اي كه چند ساله سرزبون ها افتاده جمله ايه براي دلداري دادن به افرادي كه شرايط انجام كاري براشون محيا نيست يا اينكه ميترسن و يا تنبلي ميكنن

دوست عزیزم اگر اینچنین فکر میکنی دقیقا همین است.چون عرض کردم به هرچه فکر بکنید به آن می رسید.
واما چرا بعضی از افراد واقعا نتیجه میگیرند؟
این افراد باور میکنند و به این مسئله ایمان دارند ضمن اینکه هم کوشش میکنند و هم افکار مثبت دارند و هم تغییر نگرش .(در رابطه با این موضوع مطالب زیادی در تایپیکهای انجمن موجود است.)
نمی شود و نمی توانم دیوار ذهنی است.
برای رسیدن به نتیجه تایپیک باید راههای آن را بیابید و عمل کنید.
موفقیت هرچه بیشتر عزیزان آرزوی قلبی من است.

نه قربان من از حدود 18 سالگي تا نزديك 27 سالگي همين مدلي فكر ميكردم آينده روشن و پول و قدرت و... ولي كم كم واقع بين شدم / كسي دلش نميخواد بد زندگي كنه خوب من اگه نخوام بد زندگي كنم بايد شرايطي باشه كه بتونم خوب زندگي كنم يكي از اون شرايط كه بيشتر مورد بحث اين تاپيكه پول و قدرته و پول و قدرت با تخيل و رويا پردازي به دست نمياد بلكه با زرنگي و شجاعت و كار و تلاش بدست مياد اگه بشينم تخيل كنم كه من تا سال ديگه اينقدر پول دارم و چندتا خونه و ماشين و... هيچ چيز عوض نميشه فقط وقتم تلف ميشه و سست ميشم و دنبال كار و تلاش نميروم با احترام به گفته هاي شما بايد عرض كنم من همچنان بر اين باورم كه قدرت جاذبه و اين چيزا فقط گول زدن خود هستش و بس

فکر نمی کنم بعد از این همه براهین متقن علمی و نقلی و عقلی و تجربی و شهودی و ... در خصوص قانون جذب و این که انسان به هر چیز که واقعا بخواهد می رسد نیازی به ادامه این مباحث باشد . دوست عزیز هیچ مانعی وجود ندارد فقط مطمئن باش که به قول هنری فورد:"اگر فکر کنید که می توانید یا فکر کنید که نمی توانید در هر صورت حق با شماست!"
عرض کردم:

دوست عزیزم اگر اینچنین فکر میکنی دقیقا همین است.چون عرض کردم به هرچه فکر بکنید به آن می رسید.
من منکر عقیده و تفکرات شما نیستم.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
لینک مرجع