سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: به هرچی که فکر کنید به آن می رسید.؟؟؟؟آموزش
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
آره آره.برای من هم پیش اومد.همین امروز فهمیدم.و به این نتیجه رسیدم که هر هدفی رو دارم تجسمش کنم و سعی کنم برای سوالای منفی و افکار منفی که برام بوجود میاد جواب مثبت پیدا کنم.و یا بعبارتی فکرمو رها کنم.
سال گذشته یک دوره سه ماهه نقاشی توسط یه استادی توی شیراز برقرار شد و من هرکاری کردم نتونستم برم.اون استاد هم دوره آخر حضورش توی شیراز بود.چند مدت پیش با خانمی دوست شدم و در زمینه های مختلف باهاشون صحبت میکردم تا اینکه فهمیدم ایشون این دوره رو تمام کردن و الان خودشون استادن!!!حالا من میخوام دوره کلاسمو شروع کنم.. من فقط فکرمو رها کرده بودم...
(11-27-2013 12:24 AM)Mking نوشته شده توسط: [ -> ]من این رو کاملا تجربه کردم دوستان جواب این سوال یک حرفه و اون هم فقط (((ایمان)))هست
اگه به چیزی ک فکر میکنی ایمان داشته باشی حتما و حتما بهش میرسی چیزی رو که در ذهنت میسازی اگه واقعا بهش ایمان داشته باشی بدون هیچ شک و تردیدی مطمئن باش ک بهش میرسی ولی ایمان راسخ داشتن خیلی سخته اینکه تجسمی رو که در ذهنت داری و بهش بدون شک و تردید نگاه کنی خیلی سخته نمیدونم دقیق کجا خوندم اما استاد عزیز اقای قربانیان تو یکی از حرفاشون گفته بودند وقتی به چیزی فکر میکنی مثلا به پول خیلی زیاد در ذهنت فکر میکنی فکرت اولین مانع توئه(فکر کنم همینارو گفتن حالا دقیق یادم نیس تو کدوم تایپک بود) افکارت بهت میگن از کجا ؟چطور میخواد این پول بهت برسه؟و واقعا کنار زدن این فکر هایی ک مثل علف هرز هستند خیلی سخته اگه اینهارو کنار بزنی ایمانت کامله و به تمام چیزهایی ک فکر میکنی میرسی مطمئن باش.35

این افکار دیوار ذهنی است . نمی توانم و نمی شود است که باید بتدریج با تجسم و تکرار جملات تاکیدی نابودش کرد.
می شود.
می دانید چرا؟

چون افراد موفق توانستند.
پس شما هم می توانید
.
من تجسم کردن را کامل میدونم و دومطلب در امتداد تجسم متناقض با هم هست از یکجا میگویند استمرار داشته باشه و هرشب انجام شود از طرف دیگه میگن رهاش کنید بالاخره ما باید چیکار کنیم بهش فکر کنیم یا رهاش کنیمو بهش دیگه فکر نکنیم؟
سلام به همه ی دوستان گل 10_004
وقتی عنوان این تاپیک رو دیدم خیلی خوشحال شدم که این موضوع مطرح شده "به هرچی که فکر کنید به آن می رسید.؟؟؟؟" (تاکیدم روی علامت سوال این جمله ست.)
ولی وقتی نظرات رو خوندم دیدم همه دوستان این موضوع رو تایید کردن، در حالی که من احساس کردم استاد قربانیان منظورشون به چالش کشیدن این موضوع بوده. شایدم من اشتباه میکنم.

من به اینکه آدم به چیزایی که میخواد و بهش فکر میکنه میرسه معتقدم. و توی زندگیم هم خیلی اتفاق افتاده که چیزیرو بخوام و بهش برسم، و الان هم فکرایی تو ذهنم دارم که اگه به کسی بگم خندش بگیره و بگه"مگه میشه؟ تو میخوایی به همچین چیزایی برسی؟ تو که الان وضعیتت خیلی با این آرزوت فرق داره" ولی میدونم به امید خدا بهش میرسم.

ولی نکته ایی که همیشه توی این بحث ها جاشو خالی میبینم اینه که بیشتر ما فکر میکنیم توی زندگی همه چیز دست خودمونه! و هر کاری که بخواهیم میتونیم بکنیم. بدون توجه به این که ما تو زندگی اختیار کامل نداریم. زندگی و آینده ی ما دست خداست و خدا گاهی وقت ها نمیذاره به اون چیزی که میخوایم برسیم.
حتما خیلی از دوستان اینو تجربه کردن که هر کاری که از دستت برمیاد انجام میدی ولی بازم نمیتونی به هدفت برسی.
بعضی وقتا فکر میکنیم خدا جلوی پیشرفت مارو میگیره به خاطر همین از خدا شاکی هم میشیم. در حالی که ما واقعا نمیدونیم به ثمر نشستن این آرزو برای ما خوبه یا نه. ممکنه با رسیدن به این آرزو خیلی چیزای مهمتر رو از دست بدیم. چه زیادن آدمایی که ثروت زیادی دارن و میلیاردرن ولی دریغ یه جو انسانیت و معرفت. در حالی که اگه ممکن بود قبل از پولدار شدن اون آدم رو میدیدی میفهمیدی که چه جوون پاک و با معرفتی بوده.


حالا ممکنه این نرسیدن به هدف به خاطر این باشه که خدا میخواد از من امتحان بگیره یا به قول خودمونی چون بی جنبه م نمیذاره به این هدف برسم یا هزار دلیل دیگه که عقل من قد نمیده! Smile


خیلی حرف هست که بشه در این مورد زد، ولی دیگه وقتتون رو بیشتر از این نمیگیرم.

همه این حرفا رو گفتم که بگم دلیل نمیشه دست به کار نشیم و عمل نکنیم به خاطر اینکه نتیجه دست خداست. باید با تمام وجود به خاطر هدفمون تلاش کنیم و خوشحال باشیم که نتیجه دست خداست. خدا جز خیر خوبی برای بنده هاش نمیخواد.
(01-06-2014 04:23 PM)منظر نوشته شده توسط: [ -> ]من تجسم کردن را کامل میدونم و دومطلب در امتداد تجسم متناقض با هم هست از یکجا میگویند استمرار داشته باشه و هرشب انجام شود از طرف دیگه میگن رهاش کنید بالاخره ما باید چیکار کنیم بهش فکر کنیم یا رهاش کنیمو بهش دیگه فکر نکنیم؟

این شاید سئوال خیلی از عزیزان باشد.منظور از رهایش کن اینست که برای بذست آوردنش استرس و عجله نباشد.
موفقتر باشی.
(11-28-2013 09:16 AM)soshiant نوشته شده توسط: [ -> ]امروز دقیقا همون جایی وایسادیم که دیروز بهش فکر کرده بودیم
شخصا چند سال پیش به این فکر میکردم که خونه داشته باشم و سرکار برم و زن و بچه و زندگی و ازین حرفا
الان همه اینا رو دارم شکر خدا.
درسته کیفیتش خیلی متفاوته ولی قطعا بهشون می رسید.
در رابطه با فکر کردن و تجسم کردن یه مثال علمی هست که خدمتتون عرض می کنم
مغز انسان طوری عمل میکنه که هر دستوری بهش بدی یا در ذهنتون تجسم کنید کلیه مکانیسم بدن رو برای تحقق اون تجسم بسیج میکنه
برای مثال زمانی که فردی قراره فردا صبح زود عازم کوه بشه شب قبلش که می خوابه درون بدنش موادی ترشح میشن که قدرت بدنی فرد رو بالا می بره و اون انرژی لازم برای رفتن به کوه رو پیدا می کنن دقیقا یادم نیست چه بخشی از بدن فعال میشه.به خاطر همین کوهنوردها به راحتی صبح زود جمعه بلند میشن و میرن کوه.

یه مثال عملی:
وسط اتاقتون بایستید و دست راست یا چپ هر کدوم که راحت ترید رو موازی شونه قرار بدید و انگشتتون رو به حالت اشاره قرار بدید.(شبیه آرم قلم چی)چشتون فقط به نقطه ای باشه که انگشتتون به اون اشاره می کنه بعد اگر دست راست رو بالا بردید به سمت راست و اگر دست چپ رو بالا بردید به سمت چپ بدون اینکه پاهاتون رو تکون بدید بچرخید.یعنی فقط نیم تنه بالا باید کشش ایجاد بشه.تا جایی که کمرتون اجازه میده بچرخید.
خب حالا تو این وضعیت شما به انتهای چرخش کمرتون رسیدید و بیشتر از این نمی تونید کش بیاید.دقیقا به نقطه ای که انگشتتون اشاره می کنه دقت کنید.تو همین وضعیت ده سانتیمتر جلو تر رو که دیگه نمی تونید انگشت اشارتون رو روی اون نقطه نگه دارید با چشمتون نشون کنید و تو ذهنتون بسپارید و دوباره به حالت اول بر گردید.دقت کنید به هیچ عنوان پاهاتون رو نباید تکون بدید یا جابجا شید و دقیقا باید همون جایی که اولش ایستاده بودید برگردید چرا که میخواهیم دوباره تو همین وضعیت نقطه ای رو که بدن کشش اون رو نداشت که انگشتمون بهش اشاره کنه رو ببینیم.
آخیش....دوباره تو حالت ریلکس قرار بگیرید....چشماتون رو ببندید و دوباره اون نقطه رو تو ذهنتون تجسم کنید.
حالا دوباره همین حرکت کششی رو انجام بدید و با کمال ناباوری می بینید که بدنتون دقیقا تا جایی که انگشت اشاره به اون نقطه اشاره می کنه کشش پیدا می کنه.نقطه ای که اولین بار نمی تونستیم بدن رو برای دیدنش کش بیاریم.

این یعنی فرمان دادن به مغز با تجسم کردن
داداش کلیت حرفت موافقم ولی نمیخوام فاز منفی بدم این مثال رو بنده نقض میکنم... این بخاطر این هست که بدن گرم میشه عضلات فیله ی کمر کش میان... وگرنه شما هر سری بخوای این ازمایش کنی باید 10 سانت اضافه شه درسته؟ پس تو دفعه ی مثلا دهم باید بتونی یه دور دور خودت بچرخی
(05-10-2013 06:49 PM)miliyarderno1 نوشته شده توسط: [ -> ]مراقب افكارت باش كه به گفتار تبديل مي شود .مراقب گفتارت باش

كه به كردار تبديل مي شود.مراقب كردارت باش كه به عادت تبديل

مي شود. مراقب عادتت باش كه به شخصيت تبديل مي شود.مراقب

شخصيت خود باش كه آن سرنوشت تو خواهد بود...امام علي (ع)
يك سوال دارم من چيزهايي كه دوست نداشتم فكر نكنم رسيدم
شايد بخاطر اينكه محكم گفتم نميخوام اينگونه باشه دقيقا عين اين اتفاق افتاده نمونه هاشو ميگم
دبيرستان بودم گفتم دانشگاه برم هر رشته اي حاضرم به جز حسابداري ! الان رشته ام حسابداريه از سال 86 شروع كردم هنوز درسم تمام نشده!
گفتم هر شغل شرافتمندانه اي ميرم جز منشي گري بخار اينكه مشكل تلفن صحبت كردن دارم (كم شنوايي مادر زادي ام )
الان منشي ام وهمين مشكلو دارم!
چرا اينجوري شده؟
افکار منفی قویتر از افکار مثبت هستند متاسفانه.
شما دقیقا چیزیو تصور کردید نخواستید، بهتر نبود از اول چیزی تصور می کردید که می خواستید؟.
این دو اتفاق نشون میده شما قدرت جذبتون خوبه پس بهتره توی جهت مثبت ازش استفاده کنید.
موفق باشید
سلام دوستان
من 45 ساله هستم متاهلم با دو فرزند . الان 5 ساله که یک فروشگاه لوازم تحریر دارم . تا بحال بخاطر فشار زندگی صدها شغل عوض کردم . فیلم راز رو جمله به جمله از حفظم . کتابهای خوزه سیلوا ، ثروتمند ترین مرد بابل ، لوییز هی و حتی کتاب عشق پول که هنوز در ایران وارد و ترجمه نشده رو هم بارها و بارها خوندم ..... علاقه ام از نوجوانی کارگردانی سینما بوده .... ولی الان که مشغول نوشتن این مختصر هستم بشدت دچار افسردگی و زیر کوهی از بدهی هستم ... منزل و مغازه ام هم استیجاریه .... دیگه تقریباً دارم به این نتیجه می رسم که همه ای مثبت گرایی ذهن و تفکر مثبت فقط حرف های قشنگی هستند برای اینکه ما را از رنج زیستن رها کنند ..... کاشکی یکی بود که میشود باهاش حرف زد....! ببخشید که حرفام هیچکدام در راستای تفکرات شما نبود ......
(04-05-2014 08:40 PM)eiliya نوشته شده توسط: [ -> ]سلام دوستان
من 45 ساله هستم متاهلم با دو فرزند . الان 5 ساله که یک فروشگاه لوازم تحریر دارم . تا بحال بخاطر فشار زندگی صدها شغل عوض کردم . فیلم راز رو جمله به جمله از حفظم . کتابهای خوزه سیلوا ، ثروتمند ترین مرد بابل ، لوییز هی و حتی کتاب عشق پول که هنوز در ایران وارد و ترجمه نشده رو هم بارها و بارها خوندم ..... علاقه ام از نوجوانی کارگردانی سینما بوده .... ولی الان که مشغول نوشتن این مختصر هستم بشدت دچار افسردگی و زیر کوهی از بدهی هستم ... منزل و مغازه ام هم استیجاریه .... دیگه تقریباً دارم به این نتیجه می رسم که همه ای مثبت گرایی ذهن و تفکر مثبت فقط حرف های قشنگی هستند برای اینکه ما را از رنج زیستن رها کنند ..... کاشکی یکی بود که میشود باهاش حرف زد....! ببخشید که حرفام هیچکدام در راستای تفکرات شما نبود ......

بارها عرض کردم که خواندن کتاب به تنهائی مهم نیست بلکه عمل به محتویات کتاب است که از راه شگفت خدا زندگی انسانها را تغییر می دهد. خواندن و تمرین.
ضمنا در هر کاری حکمتی از خدا هست و در هر حکمتی دنیائی از خیر.تایپیکهای روانشناسی انجمن را به دقت مطالعه و تمریناتش را انجام دهید.
موفقتر باشی.
(02-13-2014 02:45 AM)Divar نوشته شده توسط: [ -> ][quote='miliyarderno1' pid='91705' dateline='1368195597']

افکار منفی قویتر از افکار مثبت هستند متاسفانه.

اتفاقا کاملا بر عکس است.
دلیل علمی: فکر کنم در خود فیلم راز بود یا کتاب راز (بالاخره یکی از همین کتاب های مشهور در خصوص قانون جذب) که قدرت هر فکر مثبت صد برابر بیشتر از فکر منفی است.
دلیل عقلی: اصل مغفرت: بر اساس این اصل جهان به نحوی برنامه ریزی شده است که کاستی ها و اشتباهات پوشانده می شوند و در عین حال جبران هم می شوند!
دلیل تجربی: با این همه افکار منفی که ما در ذهن داریم باید مدت ها قبل به عدم پیوسته بودیم اما به زندگی ادامه می دهیم و ای بسا امیدوار هم باشیم.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
لینک مرجع