ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


گفتگو با دكتر مرتاض:وقتی اتکا به نفس داری می توانی پول در بیاوری
زمان کنونی: 05-11-2024, 07:23 PM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: hotdvd
آخرین ارسال: hotdvd
پاسخ: 1
بازدید: 7286

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 16 رأی - میانگین امیتازات : 2.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گفتگو با دكتر مرتاض:وقتی اتکا به نفس داری می توانی پول در بیاوری
08-28-2013, 01:58 PM
ارسال: #1
گفتگو با دكتر مرتاض:وقتی اتکا به نفس داری می توانی پول در بیاوری
[تصویر: 2013_8_8_12_132256IMG_4007.jpg]



گروه گفتگوی یزد اقتصاد: دکتر مرتاض نه تنها در یزد که در ایران نام شناخته شده ای است. دستان توانمند او به بیماران بسیاری، زندگی دوباره داده است. دکتر حاجب مرتاض جراح سرشناس یزدی در دفتر کارش در بیمارستان مرتاض پذیرای ما بود. چیزی حدود دو ساعت با پزشکی صحبت کردیم که حتی در 82 سالگی هم نشانی از خستگی در چهره اش نیست.

-آقای دکتر همه ی نوشته هایی که در مورد شماست از زمانی شروع میشه که شما از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شدید ما می خواهیم برویم کمی عقب تر اینکه شما کجا به دنیا آمدید و کودکی را چطور گذراندید؟

مرتاض: من در 19 آذر 1310 متولد شدم. منزل پدری من خانه ای است که برای دانشکده ی معماری وقف شده است. خیلی دوران کودکی را به یاد ندارم فقط می دانم در آن منزل بزرگ شدم. در دوران کودکی به مدرسه ای می رفتم که یک خانم انگلیسی آن را اداره می کرد. سه سال ابتدایی را در مدرسه ی ایراندخت گذراندم کلاس اول 30 محصل بود که فقط 4 پسر بودیم. معلم کلاس اولم طوبا خانوم سلیم موسوی بود. بعد به مدرسه ی بدِر رفتم که مدیرش آقای تقی ملک بود تا ششم ابتدایی آنجا بودم و بعد هم دبیرستان ایرانشهر. در دبیرستان آقایان محبوبی، حجت، طباطبایی، قلم سیاه و... معلمم بودند. من شاگرد متوسطی بودم. بیشتر وقت من در زمین والیبال صرف می شد. هر روز با بچه های محله والیبال بازی می کردیم من هم ورزش می کردم هم درس می خواندم.

سال 1329 برای کنکور پزشکی رفتم تهران، تهران و شیراز دانشگاه پزشکی داشتند و اصفهان هم اولین سالی بود که دانشجوی پزشکی می گرفت. من تهران و اصفهان امتحان دادم اما دلم می خواست تهران قبول شدم و شدم. سال 1335 هم فارغ التحصیل شدم.

-آقای دکتر دوست داریم از حال و هوای دوران کودکی تون بگید، همبازی هاتون

مرتاض: با بچه های همسایه دائم بازی می کردیم. هنوز هم با هم محله ای ها ارتباط دارم. جدای از اینکه از چه خانواده ای هستیم و پدرانمان چه کاره اند همه کنار هم بازی می کردیم. البته من و داداش و دکتر جوادی دکتر شدیم، بقیه رفتند دنبال رشته های دیگر.

-چه درسی را در دوران مدرسه بیشتر دوست داشتید؟

مرتاض: درس طبیعی. معلم مان هم مرحوم کریمی بود. از همان اول که وارد دبیرستان شدم دوست داشتم طبیب شوم. عموی من پروفسور روحی طبیب بود و در آمریکا زندگی می کرد. در فامیل همیشه اسم ایشان زبانزد و همه تحویلشان می گرفتند. الگوی من دکتر روحی بود.

-گفتید به ورزش علاقه داشتید، آیا مطالعه را هم دوست داشتید کتاب غیر درسی می خواندید؟

مرتاض: زیاد رمان می خواندم. به کتاب علاقه داشتم. آن زمان مجلات خیلی خوبی هم بود. روزنامه ای بود به اسم " کوشش" که داستان های دنباله داری از ذبیح الله منصوری منتشر می کرد همیشه منتظر بودیم تا ادامه ی داستان را بخوانیم.

-آقای دکتر هیچ وقت از طب سنتی در منزل شما خبری نبود مثلا دم کرده و جوشانده؟!

مرتاض: هر وقت مریض می شدیم مادرم جوشانده به ما می داد گل گاو زبان و وقتی دل درد می گرفتیم شاتره دم می گذاشت. اما بعد از دانشکده طب سنتی رو کنار گذاشتم و حالا هم اعتقادی به آن ندارم. یک قرص کار یک عالم گیاه را می کند!

-وقتی شما پزشک شدید همانطور با شما رفتار کردند که در مورد دکتر روحی صحبت می شد؟

مرتاض: آدم هر چقدر هم فرزندی نااهل باشد خانواده دوستش دارند چه برسد به اینکه پزشک باشد (خنده)

-شما همیشه از پروفسور عدل به عنوان الگوی خودتان نام برده اید چه افرادی در زندگی شما تاثیر گذار بوده اند؟

مرتاض: در دوارن کودکی عمویم بسیار روی من تاثیر گذاشت. اساتیدم همه برای من تاثیر گذار بودند. و من از سال دوم و سوم دانشگاه آرزویم این بود که دکتر عدل من را به عنوان رزیدنت قبول کنند.

-برای ما که از بیرون به زندگی دکتر مرتاض نگاه می کنیم همه چیز همیشه خوب بوده خود شما که به زندگیتان نگاه می کنید چگونه است؟

مرتاض: زندگی من هم فراز و نشیب های زیادی داشته است. زمان انقلاب من رئیس نظام پزشکی و جراح بودم. بسیاری از بیمارستان ها و پزشکان از درمان نظامیانی که در جریان انقلاب آسیب دیده بودند سرباز می زدند اما من درمانشان می کردم. برای من منش آن ها مهم نبود. مهم این بود که انسان بودند و به کمک نیاز داشتند. همه ی این ها از نظر حرفه ی پزشکی دردسر ساز شد.

-آنچه از تاسیس بیمارستان مرتاض در ذهن شما بود محقق شده است؟

مرتاض: من عضو فدراسیون بیمارستان های بین المللی بودم و بیمارستان های زیادی خارج از کشور دیده بودم. بیمارستان هایی که همیشه آرزو داشتم نمونه اش در ایران باشد. 48 سال پیش زمانی که به آمریکا نزد دکتر روحی رفته بودم روزی دم در بیمارستان منتظر ایشان بودم که نگهبان بیمارستان با اتومبیل آمد همان لحظه با خودم گفتم ممکن است روزی همه ی مردم کشور من هم اتومبیل سوار شوند؟! آن موقع در یزد فقط 50 اتومبیل بود که متعلق به تجار بود حتی دکترها هم موتور سیکلت سوار می شدند! و حالا امروز کسانی که در بیمارستان من کار می کنند با اتومبیل به سر کار می آیند.



-استخدام نیروهای بیمارستان شما هم همیشه زبانزد بوده اخلاق مداری و خوش برخوردی همیشه مد نظر شما بوده است

مرتاض: اول بگویم تمام کارمندان بیمارستان را شخصا انتخاب می کنم. مهم ترین مسئله برای من طرز صحبت کردن و طرز برخورد است. بعضی آدم ها در همان نگاه اول هم عبوس هستند! گذشته از سواد، برخورد و طرز لباس پوشیدن هم بسیار در انتخاب موثر است. بیمارستان مرتاض الان 560 کارمند دارد ( جدای از پزشک ها) امروزه تعداد اشخاص تحصیل کرده ی دنبال کار زیاد است این خیلی خوب است.

-شما سابقه ی مدیریتی دارید و مدیر چندین بیمارستان بودید کارآفرینی را چطور معنا می کنید؟

مرتاض: کارآفرینی یعنی ایجاد کار کردن برای یک عده. مسئله ی مهم پرداخت حقوق به افرادی است که برایشان کار ایجاد می کنید. کارگر با مبلغ کم هرگز کارگر خوبی نخواهد شد. در مجموعه ی من هم محدودیتی وجود ندارد. معتقدم پرسنل که در رفاه باشد خوب کار می کند.

-شما به غیر از بیمارستان داری و درمان که اقتصادی جداست، کسب و کار دیگری دارید؟

مرتاض: من در بخش کشاورزی فعالیت می کنم. مزرعه پسته ای دارم که درآمدش به بیمارستان کمک می کند. شاید اگر زمین های پسته نبود نمی توانستیم بیمارستان را اداره کنیم. به نظرم برای یک پزشک زشت است که مثلا با پولش کارخانه بزند. خود من هرگز پس اندازی نداشتم. زمانی که انقلاب شد مدیر بیمارستان گودرز بودم جراحی بودم که گاهی 35 عمل جراحی انجام می دادم اما زمانی که از کشور خارج شدم و حساب های بانکی من مسدود شد، فقط 3 هزار تومان در حساب های پس اندازم بود! من با پول نقد مخالفم باید کار سازنده انجام داد. من از پول برای توسعه ی کارها استفاده می کنم مثل الان که در کشاورزی سرمایه گذاری کردم. هیچ وقت در فکر پس انداز نبودم چون معتقدم وقتی اتکا به نفس داری همیشه می توانی پول در بیاوری.

-یک بحثی در فعالیت های شما مطرح است اینکه شما همیشه به دنبال مرغوبیت بودید چرا همیشه دنبال بهترین ها هستید؟

مرتاض: اگر بخواهی موفق باشی باید بهترین ها را انتخاب کنی. همان ضرب المثل معروف انگلیسی ها که ما آنقدر ثروتمند نیستیم که جنس ارزان بخریم. شما در هر رشته ای که فعالیت می کنید اگر بخواهید موفق شوید باید استاندارد ها را بالا ببرید. در کار ما هم بیمارستانی موفق هست که تجهیزات بهتری داشته باشد.

-در مسیر سال های هفتاد تا تاسیس بیمارستان چه کسانی در احداث بیمارستان شما را همراهی کردند؟

مرتاض: حقیقتش را بگویم هیچ کس! نه از نظر مادی و نه معنوی هیچ کسی کمک نکرد. باور کنید همه می گفتند اینجا بیمارستان نمی شود. ما مجوز را گرفته بودیم و به پروانه ی شهرداری نیاز داشتیم. گرفتن این پروانه 2 سال طول کشید آن ها می گفتند شما می خواهید پاساژ بسازید (خنده)! مردم همراهی می کردند اما واقعا کاری از دستشان بر نمی آمد. به هر حال ساخت بیمارستان 12 سال طول کشید.

-بسیاری از پزشکان خودشان را از جامعه ی بهیار جدا می دانند اما شما سال 49 آموزشگاه بهیاری راه اندازی کردید با چه نیتی این کار را انجام دادید؟

مرتاض: آن زمان به پرستار احتیاج داشتیم و پرستار تحصیل کرده نبود. می خواستم سطح استاندارد کار را بالا ببرم اما از لحاظ پرستار مشکل داشتیم. من به هند رفتم در روزنامه آگهی دادم و چند پرستار به یزد آوردم بعد هم مجوز آموزشگاه بهیاری را گرفتم.

-پس شما هر امکاناتی نداشتید خودتان احداث کردید؟

مرتاض: بله. اصلا امکاناتی نبود، اگر هم بود به ما نمی دادند (خنده)

-شما برای درآمدزایی بیمارستان چه فکر اقتصادی کردید؟

مرتاض: هیچ وقت و در هیچ کجای دنیا، بیمارستان درآمد ندارد، درآمد برای پزشکانی هست که کار می کنند. ما هم بیشتر روی کیفیت متمرکز شدیم. البته ابتدا نظر من day-clinic بود اما بعد دیدیم اینجا مثل خارج از کشور نیست که مردم همه ی موارد بهداشتی را بدانند و خودشان مراقبت بعد از عمل را انجام دهند. به همین علت مریض حتما باید بعد از عمل یک شب بستری شود تا تحت کنترل و مراقبت باشد.

-شما و دکتر افلاطونیان همیشه نظر به بیماران خارج از یزد داشتید ( توریست سلامت) چند درصد از بیماران شما از خارج از استان هستند؟ چرا اینقدر بیمار خارج از استان داریم؟

مرتاض: شاید 50 تا 60 درصد بیماران ما غیر بومی هستند. ببینید من 50 سال است در یزد هستم و زمانی که من اینجا جراحی می کردم در منطقه ی جنوب جراحی نبود! اسم مرتاض برای بسیاری از آن ها آشناست من مریضی داشتم که می گفت پدربزرگش را عمل کرده ام و خوب شده و حالا نوه اش برای درمان به اینجا آمده. بیمارانی که درمان می شوند در بازگشت به شهرشان بیماران دیگر را ترغیب به آمدن می کنند یعنی دهان به دهان می چرخد. به نظرم بیمار هرگز با آگهی روزنامه ترغیب نمی شود که به اینجا بیاید، همین تبلیغات مردمی موثرتر است.

-پذیرش بیمار از خارج از کشور چطور؟

مرتاض: تا زمانی که یزد راه هوایی مناسب نداشه باشد نمی توان به توریست خارجی فکر کرد. ما اگر راه ارتباطی هوایی تامین شود می توان روی بیمار از کشورهایی مثل قطر و امارات و... حساب کرد. مثلا نمی شود یک بیمار با هواپیما به اصفهان بیاید و بعد با اتومبیل برای درمان به یزد بیایید!

-یعنی مشکل فقط راه هوایی است از نظر درمانی و امکانات پزشکی یزد مشکلی ندارد؟

مرتاض: بله، یزد از نظر درمانی فوق العاده بالاست. مراحل درمانی در یزد به نحو احسن انجام می شود.





-آقای دکتر اسم شما با چند اولین گره خورده، اولین بانک خون یزد، بیمارستان گودرز، مرکز مراد و... در مورد این اولین ها توضیح بدهید

مرتاض: اولا اینکه جراحی نوین را برای اولین بار من در یزد راه انداختم. آن زمان جراحی به این صورت اصلا معنا نداشت. اولین بانک خون را هم در مرکز هراتی راه اندازی کردم در آن زمان مردم اصلا خون نمی دادند! در مورد گودرز هم که من ساکن تهران بودم و بعد از فوت پدرم به یزد آمدم فکر نمی کردم ماندگار شوم تا یکسال حتی مطب هم نزدم در این مدت در بیمارستان هراتی جراحی می کردم و همانجا اولین بانک خون را تاسیس کردم. پس از مدتی پیشنهاد شد که مدیریت بیمارستان گودرز را که چند سال بود تعطیل شده بود به عهده بگیرم نپذیرفتم چون خیال ماندن نداشتم اما دکتر مرشد اصرار داشت که قبول کنم من با سه تختخواب شروع کردم و کم کم تعداد مراجعان زیاد شد. سال 50 نیز گروه پزشکی مراد را راه اندازی کردیم.

-می گویند شما ایده ی ساخت بیمارستان افشار را دادید؟

مرتاض: مرحوم محمد صادق افشار پدر همسر من بودند. کارخانه دار بود و وضع مالی خوبی داشت تصمیم داشت که کار خیری انجام بدهد. در فامیل هر کسی نظر می داد یکی می گفت آزمایشگاه، یکی می گفت خانه ی سالمندان، مدرسه و ... من اصرار کردم که بیمارستانی ساخته شود و موفق شدم!

-بهترین جایزه ای که گرفتید چه بوده، نشان یا تقدیر بوده یا حتی تشکر ساده ی یک بیمار؟

مرتاض: برای من همین که مریضی می آید که اطرافیانش امیدی به بهبودش ندارند و بعد سالم و خوشحال از اینجا می رود بهترین هدیه است، نشان و تقدیر و ... هیچ کدام برایم اهمیتی ندارد.

-از برادرتان دکتر هدی مرتاض بگویید، شما همیشه با هم هستید

مرتاض: ما همیشه با هم هستیم. منزلمان کنار یکدیگر است و هنوز بعد از سال ها ارث پدری را تقسیم نکردیم.

-چه چیزی شما را از برادرتان متمایز می کند؟

مرتاض: هدی سرش برای دعوا درد نمی کند (خنده) داداش کاملا با من فرق دارد. او اصلا اهل درگیری نیست و یک زندگی راحت را می خواهد.

-یعنی شما اهل جنجالید؟!

مرتاض: جنجال دنبال منه (خنده) من همیشه می گویم یا باید کنار بکشی یا تا ته ماجرا بروی. فرار از جنگ، راحت ترین کار برای یک سرباز است.

-فرزندانتان راه شما را ادامه داده اند؟

مرتاض: پسر بزرگ من، متخصص کامپیوتر است، دخترم دکترای تغذیه دارد و ساکن لندن و استاد دانشگاه کمبریج است. مهران جراحی مغز و اعصاب خوانده و پسر کوچکم مراد در آمریکا در حال گذراندن دکترای کشاورزی است.





-بهترین نصیحت عمرتان را از چه کسی شنیدید؟

مرتاض: پدرم همیشه می گفت بچه ها باید اعتماد به نفس داشته باشند باید روی پای خودشان بایستند. وقتی برای تحصیل به تهران می رفتم همه ی بچه ها با پدر مادرها و یا با نوکر و کلفتی می آمدند پدرم من را برد اتو یزد 100 تومان به من داد و فقط گفت حاجب مواظب باش پولت را ندزدند. آن زمان تهران رفتن از آمریکا رفتن هم سخت تر بود (خنده) با اتوبوس 24 ساعت تو راه بودیم.

-شما به فرزندانتان چه نصیحتی می کنید؟

مرتاض: سه نصیحت به بچه هایم کردم 1- دنبال موسیقی نروید بهترین موسیقی ها را از بهترین اساتید گوش کنید ولی خودتان دنبال موسیقی نروید 2- به اندازه ای که پول توی بانک دارید پشت سفته ی دیگران را امضا کنید! و سوم اینکه هیچ وقت در زندگی دنبال وسایل آنتیک و عتیقه نروید.

-شما همیشه این امکان را داشتید که خارج از یزد حتی در خارج از کشور فعالیت کنید اما در یزد ماندید چقدر به یزد تعلق خاطر دارید؟

مرتاض: من به ایران تعلق خاطر دارم، ایران برایم مهم هست. سال 58 که از کشور خارج شدم بهترین امکانات را داشتم ولی هیچ کجا برایم ایران نمی شود. بسیاری از دوستان من پاسپورت یک کشور خارجی دارند به جز من اصلا به این فکر نبودم.

-بزرگترین آرزوی شما چیست؟

مرتاض: آرزوی شخصی ام این است که بیمارستان را توسعه دهم کما اینکه دارم این کار را انجام می دهم. اما آرزوی بزرگم آبادی ایران است. می خواهم ایران ترقی کند و جایگاه اصلی اش را در دنیا داشته باشد.
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: matarodi , Elixir , razeghi36
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  درخواست ایده برای کار در اینترنت saman2 0 356 02-02-2019 09:11 PM
آخرین ارسال: saman2
  مصاحبه من با بهروز فروتن - برند بهروز کامیار کاظمی 11 7,362 08-12-2017 04:06 PM
آخرین ارسال: r2013.samadi
  کارخانه های نوشابه آب لازم روبرای ساخت ازکجاتامین می کنند؟ مدینه 0 469 06-02-2017 11:01 AM
آخرین ارسال: مدینه
  راهنمایی در مورد فروش نبات farzad2007 2 1,040 07-16-2016 11:00 PM
آخرین ارسال: hassan_em
  داستان موفقیت پیتزا پرپروک از زبان مدیر آن از هتلداری تا مطالعاتی در مورد غذا ناصر صادقی 3 15,555 11-21-2015 12:04 PM
آخرین ارسال: شایق.ع
  عباس برزگر ، تبدیل روستایش به قطب گردشگری Amiraliamirali 3 378 09-25-2015 10:04 PM
آخرین ارسال: بهنام ذوالفقارزاده
  زندگینامه جمیله صادقی؛ بنیان‌گذار شرکت تاکسی سرویس زنان در ایران Amiraliamirali 0 413 09-22-2015 11:18 PM
آخرین ارسال: Amiraliamirali
  پيشكسوت صنعت غذايي كشور و مبدع سس مايونز در كشور Amiraliamirali 0 367 09-13-2015 02:37 PM
آخرین ارسال: Amiraliamirali
  مصاحبه با دو برادری که با (دیجی کالا) میلیاردر شدند ، می‌خواهیم آمازون ایران باشیم Amiraliamirali 0 866 09-09-2015 11:51 AM
آخرین ارسال: Amiraliamirali
  ایده های نوین پولساز در بخش کشاورزی حامد یزدی 0 4,393 07-14-2015 02:14 PM
آخرین ارسال: حامد یزدی
  با کمک هم همه ثروتمند شویم حمیدراد 0 507 11-27-2014 01:10 AM
آخرین ارسال: حمیدراد
  یک مرد روستایی ایرانی با درآمد میلیون دلاری MARYAR 7 2,221 11-18-2014 01:10 PM
آخرین ارسال: melisa8
  یک مرد روستایی با درآمد میلیون دلاری+عکس aminrafael3 3 1,132 09-08-2014 09:52 PM
آخرین ارسال: yagub62
  گفت‌وگو با بابك بختياري بنیانگذار بستنی آیس پک mahan92 1 969 09-04-2014 06:08 PM
آخرین ارسال: tan-graphic
  ورود یک میلیارد تازه وارد ایرانی به لیست فوربس با ملیت تازانیایی forbes 1 1,166 07-24-2014 05:57 PM
آخرین ارسال: YashaR1989
  میلیاردرهای ایرانی از راز خود می گویند... کامیار کاظمی 23 7,927 06-19-2014 11:31 PM
آخرین ارسال: abdolhossein
  گفت و گو با آقای ماهی صفت! yu3f 4 1,782 01-25-2014 10:23 PM
آخرین ارسال: ebrahim.ev
  موسس شرکت کاله ، مردی که برند ساختن را به دنیا آموخت. مهدی گل محمدی 7 2,678 01-25-2014 04:32 PM
آخرین ارسال: 630
  مصاحبه من با ثابت قدم- قدیمی ترین شیرینی فروشی تهران کامیار کاظمی 2 4,826 01-23-2014 11:31 PM
آخرین ارسال: 630
  اشنایی با زندگی انوشه انصاری اولین زن فضا نورد ایرانی الاصل - انوشه انصاری نمونه یک ز omid.monibi 0 1,012 01-12-2014 02:32 PM
آخرین ارسال: omid.monibi

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS