ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


پيشكسوت صنعت غذايي كشور و مبدع سس مايونز در كشور
زمان کنونی: 05-06-2024, 01:12 AM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: Amiraliamirali
آخرین ارسال: Amiraliamirali
پاسخ: 1
بازدید: 366

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امیتازات : 3.25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
پيشكسوت صنعت غذايي كشور و مبدع سس مايونز در كشور
09-13-2015, 02:37 PM
ارسال: #1
پيشكسوت صنعت غذايي كشور و مبدع سس مايونز در كشور
من شاهرخ ظهيري هستم. من در خانواده‌اي متوسط در ملاير زندگي مي‌كردم و شغل پدرم كشاورزي بود. در اصلاحات ارضي شاه معدوم بيشتر دارايي پدرم از دست رفت و او مجبور به استخدام در دارايي قم شد به عنوان رئيس. پدرم خيلي زود فوت كرد و من به عنوان پسر ارشد مسوول اداره خانواده شدم، لذا تحصيلاتم در اين مقطع تا ديپلم (پنجم دبيرستان آن زمان)‌ ناتمام ماند و ناچار به استخدام فرهنگ درآمدم و معلم شدم.

بعدها همزمان با معلمي وارد دانشگاه هم شدم و ليسانس حقوق قضايي گرفتم و از معلمي به دبيري ارتقا رتبه دادم؛ اما اين كار از نظر درآمدي و ذهني و روحي مرا راضي نمي‌كرد. من فكرهاي بزرگي در سر داشتم و استعداد خدادادي را در خودم كشف كرده بودم. بنابراين فكر كردم در كنار تدريس، كار ديگري را نيز شروع كنم، لذا تحصيلدار يك كارخانه پارچه‌بافي شدم. صبح‌ها در آنجا كار مي‌كردم و عصرها در دبيرستان درس مي‌دادم. كم‌كم به لحاظ صداقتي كه داشتم و در كار بازاريابي و فروش خبره بودم، مورد توجه صاحبان كارخانه قرار گرفتم و پس از اين‌كه كار كارخانه افزايش يافت و به رشته‌هاي ديگر چون واردات ماشين‌آلات كشيد، به عنوان مدير فروش از كف بازار به بالاي شهر آمدم و آنجا هم به خاطر فروش بالايي كه داشتم و صميمانه كار مي‌كردم و در بين ساير شركت‌ها شناخته شدم. اين نقطه ورود من به كار تجارت است. در آن زمان مهدي بوشهري شوهر اشرف، خواهر شاه معدوم به همراه اسدالله علم وزير دربار و چند نفر ديگر گروهي تحت عنوان ماه داشتند كه صاحب شركت‌هاي متعدد در رشته‌هاي گوناگون بود. مانند ماه يار، مه‌كشت، ماه سال و غيره.
من مدير شركت مه‌كشت شدم كه كار تجارت و واردات تراكتور و كمباين را داشت. كمي بعد به خاطر باند بازي‌هاي قدرت قرار شد بوشهري از شركت خارج شده و اصولا شركت به هم بخورد. كمي قبل از اين ماجرا از من خواسته بودند كنار كارهاي ساختماني، نيروگاهي، برق و غيره در صنايع غذايي نيز وارد شويم و يك شركت صنايع غذايي تاسيس كنيم. ما در فكر تاسيس بوديم و نام آن را نيز انتخاب كرده بودم كه كارگروه ماه به هم خورد و بيرون آمديم. سپس تصميم گرفتم ايده تاسيس اين شركت را خودم دنبال كنم و همراه يك شريك ديگر در سال 1349 مهرام را با يك ميليون تومان سرمايه تاسيس كردم. واقعا به آن روزها كه نگاه مي‌كنم مي‌بينم اين موفقيت مرهون چه درس‌ها از بزرگان بازار و تجارت و چه سختي‌هاي طاقت‌فرسا و بويژه صحت فكر و عمل، صداقت و راستي، پشتكار و خلاقيت است.
بزرگ‌ترين خلاقيت من با مهرام توليد سس مايونز است. شايد باور نكنيد اما آن زمان كسي نمي‌دانست مايونز چيست، چگونه خورده مي‌شود و مصرفش براي چيست.
براي شروع كار مهرام مثلا ما سراغ توليد رب گوجه‌فرنگي كه همگان مي‌شناختند نرفتيم. ما خلاقيت ايجاد كرديم تا يك فرهنگ غذايي جديد در كشور درست شود تا جايي كه هنگام جنگ تحميلي سس مايونز بازار سياه پيدا كرد!

اوايل كار كسي اصلا سس مايونز را تحويل نمي‌گرفت و ما براي جا انداختن آن روش‌هاي جديد بازاريابي ابداع كرديم كه يكي از آنها خريد كاذب بود. من 40 ـ 30 نفر از مرد و زن و بچه و پيرمرد را استخدام كرده بودم كه بروند در مغازه‌ها و سس مايونز بخواهند و بخرند. خودم اين سس‌ها را مي‌خريدم و كارتن مي‌كردم و دوباره به مغازه‌ها مي‌دادم. در نتيجه 50 درصد توليد را خودم مي‌خريدم و 50 درصد ديگر را مغازه‌دارها مي‌فروختند بعد ديدم اين كار كافي نيست. مغازه‌دار بايد علاقه‌مند به فروش كالاي من شود. آن زمان كه كامپيوتر نبود. به ويزيتورهايم گفتم تاريخ تولد مغازه‌دارها را كه اكثرا آذري‌زبان بودند بگيرند. براساس تاريخ تولد افراد كارت‌تبريك چاپ كرديم و با يك سبد گل برايشان مي‌فرستاديم. بعد آنها تلفن مي‌كردند مي‌گفتند بابا ما خودمان هم يادمان نبود تولدمان كي است، دست شما درد نكند. به اين ترتيب كم‌كم فروشمان زياد شد. چون مغازه‌دار مي‌گفت وقتي چنين شخص بامعرفتي براي من گل فرستاده و تولدم را تبريك گفته، بايد جنس او را بفروشم؛ لذا به هر صورتي بود، سس مايونز را براي من تبليغ و به مشتري‌اش توصيه مي‌كرد. واقعا روزهاي سخت، پركار، پرهيجان و پرباري بود. تجربه‌ها آموختم. ما از ورشكستگي و بي‌چيزي شروع كرديم و از صفر بالا آمديم؛ اما بدون حساب و كتاب نبود.
من درس‌ها گرفتم و اين درس‌ها را به كار بستم. من صداقت و درستي را از كف بازار ياد گرفتم. يادم نمي‌رود. براي كارخانه پارچه درخشان يزد پنبه مي‌خريدم. من به عنوان تحصيلدار كارخانه مي‌رفتم تا پول پنبه را بدهم. پدر آقاي لاجوردي (همان لاجوردي كه گروه صنعتي بهشهر را تاسيس كردند) و براي اولين بار در كشور از پنبه روغن گرفتند، نزد ايشان بودم تا چك پنبه‌ها را بدهم. داشتم چاي مي‌خوردم كه يكي از دلال‌هايي كه براي ايشان كار مي‌كرد، آمد و گفت حاج‌آقا من پنبه‌هاي ديروز را يك تومان گران‌تر فروختم و چك هم گرفتم. ايشان گفت كدام پنبه؟ دلال گفت همان پنبه‌اي كه شما ديروز به حاج محسن‌آقا فروختيد. ايشان گفت: آن را كه فروختم. دلال گفت مي‌دانم. اما چك آن را گرفتيد؟ پول گرفتيد؟ امضايي چيزي كرديد؟ ايشان گفت: خير. دلال پاسخ داد حاج‌آقا شما كه فقط حرف زديد. اما من برايتان چك هم گرفتم. آقاي لاجوردي گفت وقتي حرف مي‌زني، حرف يعني چك، يعني امضاء. يك تومان كه ارزش ندارد. شما بگو صد ميليون تومان. نه! من قبلا آن را فروخته‌ام، برو پسش بده. حالا تصور كنيد من يك جوان 24 ـ 23 ساله از ايشان چه ياد مي‌گيرم. اين‌گونه بود كه من شروع به ترقي كردم.
طوري كه در سال 75 كه سهامي عام شديم، حدود يك ميليارد و 500 ميليون تومان سود انباشته داشتيم و كاميون از خط توليد به محل فروش مي‌رفت و در عين حال يك واحد ما به 7 كارخانه در كشور تبديل شد و شديم نخستين صنعت غذاي ايران.تمام اين موفقيت‌ها با دست و سرمايه خودم به دست آمد و صد البته دشواري‌ها. الان كه به اين موقعيت رسيده‌ام، صادقانه بگويم: «رسد آدمي به جايي كه بجز خدا نبيند». پول هيچ سعادتي نمي‌آورد دوست من. چند خواهي تن را براي پيرهن / تن رها كن تا نخواهي پيرهن. من يك ميلياردر بااصالت هستم. آنچه را كه دارم، آبروست و حرمتي است كه دارم، چون كلاه سر كسي نگذاشتم، مال كسي را نخوردم، تقلب نكردم و دروغي نگفتم. من ماهيت وجودي خودم را حفظ كردم، اما شك ندارم كه هدفم از ابتدا پولدار شدن بود و اين كه از معلمي براي مادر، خواهر، برادر و خودم زندگي بسيار خوبي درست كنم كه كردم . اما وقتي به قله پول رسيدم، ديدم اينجا خبر آنچناني نيست و آنچه بر جاي مي‌ماند خوبي، پاكي و صداقت است كه ثمره عمر من محسوب مي‌شود، نه پول، نه پول و نه پول ... .

هر ثانیه فرصتی است برای دگرگون کردن زندگیتان.
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: bazarganbnd , alihemati , rastegar.j , max31
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  درخواست ایده برای کار در اینترنت saman2 0 355 02-02-2019 09:11 PM
آخرین ارسال: saman2
  راهنمایی در مورد فروش نبات farzad2007 2 1,038 07-16-2016 11:00 PM
آخرین ارسال: hassan_em
  داستان موفقیت پیتزا پرپروک از زبان مدیر آن از هتلداری تا مطالعاتی در مورد غذا ناصر صادقی 3 15,534 11-21-2015 12:04 PM
آخرین ارسال: شایق.ع
  زندگینامه جمیله صادقی؛ بنیان‌گذار شرکت تاکسی سرویس زنان در ایران Amiraliamirali 0 412 09-22-2015 11:18 PM
آخرین ارسال: Amiraliamirali
  بزرگ‌ترين توليدكننده و صادركننده فرش دستباف كشور Amiraliamirali 0 268 09-13-2015 02:35 PM
آخرین ارسال: Amiraliamirali
  ایده های نوین پولساز در بخش کشاورزی حامد یزدی 0 4,391 07-14-2015 02:14 PM
آخرین ارسال: حامد یزدی
  گفتگو با دكتر مرتاض:وقتی اتکا به نفس داری می توانی پول در بیاوری hotdvd 0 7,283 08-28-2013 01:58 PM
آخرین ارسال: hotdvd
  یک سمنانی مالک بزرگترین کارخانه تولید رنگ در ایران!!! کوروش بزرگ 0 2,436 01-22-2013 12:56 AM
آخرین ارسال: کوروش بزرگ
  بزرگ ترين پدرخوانده هاي صنعت ايران کامیار کاظمی 7 2,075 08-31-2012 02:10 PM
آخرین ارسال: ehsan_info
  حمام ایرانی در فرانسه کامیار کاظمی 6 1,977 07-31-2012 07:10 PM
آخرین ارسال: sokoot
  مشعل المپیک 2012 لندن در دستان رامین گلزاری کامیار کاظمی 0 605 06-15-2012 09:19 PM
آخرین ارسال: کامیار کاظمی
  تنها بانوي وارد كننده ماشين آلات سنگين در ایران کامیار کاظمی 0 1,204 11-12-2011 05:38 PM
آخرین ارسال: کامیار کاظمی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS