عظیم ترین راز کسب ثروت در تاریخ

[abdolhossein]

بخشیدن و دریافت کردن : نکته ظریفی که هیچ کس راجع به آن با شما صحبت نکرده است.

توسط جان راپا

اگر چه مقادیر قابل توجهی در خصوص قانون جهانی بخشش و دریافت نوشته شده است. اما من در برخورد با دیگران مقدار زیادی کج فهمی راجع به چگونگی اعمال آن قانون پیدا کرده ام.
دیدگاه عمومی آن است که هر چه بیشتر ببخشید بیشتر دریافت می کنید. اکنون می کارید و بعدا درو می کنید. همه این حرف ها خوب است. اما من اعتقاد دارم که فهم نادرست این راز عجیب می تواند به راحتی با یک فرع ساده در خصوص قانون بخشش از بین برود. آن فرع ساده چیزی نیست که می بخشید بلکه علت بخشش است. قصد و انگیزه، همه چیز است.
معنی این حرف آن است که شما فقط باید به خاطر لذت بخشش ببخشید. اگر ببخشید چون انتظار دریافت دارید، در حال مبارزه با هدف خود می باشید . کاینات به این راحتی فریب نمی خورد و ... نمی شود.
بخشیدن با انگیزه گرفتن در واقع اثبات فقدان است. گفتن این که باید دریافت کنید چون بخشیده اید گفتن این عبارت به جهان است که «من به قدر کافی ندارم». باور شما به زودی به اثبات خواهد رسید. ارتعاش انرژی فقدان صرفا فقدان بیشتری را جذب خواهد کرد.
دوباره، همان را که می کارید در آینده برداشت خواهید کرد.
بسیاری از اشخاصی که من می شناسم با اکراه می بخشند یا پس از آن که زمان یا پول خوبی را در اختیار می گذارند احساس محرومیت می کنند. اگر احساسی از اجبار یا فداکاری از خود ساطع کنید، این امر متضمن حالتی از فقدان است. پوشیدن ردای فقدان زیر نقاب سخاوت فقط به ناامیدی رهنمون می شود.
مهم نیست چه می کنید . بلکه مهم آن است که چرا می کنید؟
و وقت خود را با بخشیدن همراه با انتظار بازگشت سرمایه تان تلف نکنید. خدا از سهام هایی نیست که شما در نزدک (با علامت اختصاری GODD ) معامله می کنید. «اگر ببخشم چیز بهتر یا دیگری خواهم گرفت. » چنین طرز فکری از موقعیت «به اندازه کافی وجود ندارد.» نشات می گیرد.
در حالی که برخی از مردم با انگیزه های بی اهمیت می بخشند. برخی دیگر از ما هستند که اصلا نمی بخشند . زیرا اعتقاد دارند :« من توانایی و استطاعت بخشیدن ندارم.» هنری فورد بارها می گفت مردم بر دو دسته اند. کسانی که فکر می کنند می توانند و کسانی که فکر می کنند نمی توانند و هر دو گروه بر حق هستند. اعتقادات شما همیشه تجربیات شما را خلق می کند.
راههای بسیار زیادی برای نبخشیدن وجود دارد. در عوض چه باید کرد؟
تجربه شخصی من پیشنهاد می دهد باید منتظر باشید تا در جریان زندگی قرار گیرید. همه ما از نظر روحی و احساسی دچار قبض و بسط می شویم. گاهی اوقات احساس خوب و گاهی اوقات احساس بد داریم. هر گاه احساس خوبی داشتید آن را دو دستی بچسبید و مالی را که متعلق به خودتان است از طریق بخشش با دیگران سهیم شوید.
با سپاسگزار و خوشحال بودن نسبت به آن چه داشته اید، رد کردن بخشی از لوازمتان به دیگران خیلی آسان تر است ، در چنین زمان هایی شما این حس را دارید که نسبت به آن چه رفته بیشتر وجود دارد.
اولین تجربه من از بخشش صحیح، حد اقل تا آن جا که حافظه ام یادآوری می کند، چندین سال قبل در خلال عود سرطان اتفاق افتاد. زمانی که از شوک اولیه ناشی از تشخیص رهایی یافتم، جنبه های معنوی در من شروع به بیدار شدن کرد و شروع به شمردن مواهب و نعمت هایم کردم.
بعد از چند ماه شیمی درمانی در تعطیلات کریسمس موقعیت دیدار از نیویورک را پیدا کردم . پزشکم تصمیم گرفته بود به من چند هفته مرخصی بدهد تا از تعطیلات لذت ببرم. و یک مسافرت کوتاه دقیقا همان چیزی بود که لازم داشتم. چراغ های کریسمس در شهر نیویورک ، هوای خشک زمستان و این واقعیت که من هنوز زنده هستم مرا در حالات روحی خوبی قرار داد. احساس وفور و قدردانی می کردم.
یک شب در مسیر با همسرم و برادرم ، مردی بیخانمان خارج از رستورانی که انتخاب کرده بودیم از من پرسید که آیا می توانم یک دلار به او بدهم؟ احساس عظمت می کردم و به جای یک دلار ، 20 دلار به او دادم . این کار در مقابل به او احساس عظمت داد و کاری کرد که من حتی احساس بهتری نسبت به آن چه در آن روز داشتم داشته باشم. ظرافت مهمی که به خرج دادم آن بود که قبل از آن که به او پول بدهم منتظر ماندم همسر و برادرم وارد رستوران شوند. می خواستم آن کار، به صورت مخفیانه انجام شود و مایل نبودم هیچ مرا در خصوص حکمت بخشش بیست دلار د رحالی که با درآمدی محدود در مرخصی پزشکی بودم مورد سوال قرار دهد. اگر مجبور می شدم از کارم دفاع کنم یا آن را به قضاوت بگذارم، لذت و فوریت لحظه را از بین می برد.
در آن دم، نمی دانستم آینده چه چیزی را برایم ذخیره کرده است. اما در آن هنگام، همه چیز کامل بود. احساس خوبی داشتم و نمی خواستم کسی احساسم را در آن لحظه با گفتن این جمله که «منطقی باش.» از بین ببرد. به نظر می رسید منتظر ماندن تا وقتی که هیچ کس شاهد بخشیدن مقداری پول به آن مرد نباشد، بهترین راه باشد.
این یک موقعیت برد – برد بود. او احساس عظمت کرد و من نیز پیوسته در تمام آن شب احساس عظمت می کردم. این یک راز بود. من بدون علتی آشکار احساس کامیابی می کردم و باعث شده بودم شخص دیگری نیز با دریافت مبلغی 20 بار بیشتر از آن چه درخواست کرده بود یا انتظارش را داشت احساس کامیابی کند. من در جریان زندگی واقع شده بودم و آن موقع زمان کاملی برای بخشیدن بود.
در طول چند ماه بعد مبالغی که به علت معلولیت و ناتوانی به صورت ثابت به من پرداخت می شد، حدود 20 درصد افزایش یافت . نمی دانستم چگونه و چرا و قطعا سوالی در مورد آن نپرسیدم .
من در آن زمان راجع به قانون بخشش و دریافت در زندگی آگاهی نداشتم. من فقط بر اساس انگیزه صرف رفتار می کردم . تنها پس از شروع مطالعات معنوی ام به این اصل رسیدم . با این درک جدید شروع به دیدن ارتباط نمودم.
برای من مهمترین جنبه این اصل ، که تکرار هم می شود این است که به یاد داشته باشم کاری که انجام می دهیم مهم نیست. مهم آن است که چرا انجامش می دهیم. اگر شما روز بدی را سپری می کنید یا در حالات منفی ذهنی هستید، به این دلیل که ملزم و متعد به بخشش هستید نبخشید. این کار چیزی به خدا اضافه نمی کند و تحت چنین شرایطی به شما و دیگران اجری نمی دهد.
در عوض ، منتظر بمانید تا به طور ویژه روز خوبی داشته باشید و احساس عظمت کنید. آن گاه در حالی که در آن حالت هستید، ببخشید ملاحظه کنید چه اتفاقی می افتد؟ اگر خود را در حال محاسبات ریاضی برای تصمیم گیری راجع به این که چقدر می توانید ببخشید یافتید یا در مورد این که دیگران ممکن است کار شما را معقول و منطقی ندانند نگران بودید، خودتان را خسته نکنید. احساس را از دست داده اید!
تا وقتی به مسیر بازنگشته اید منتظر بمانید. فقط بر مبنای انگیزه ابتدایی تان مبلغی را انتخاب نمایید. با مبلغی جلو بروید که باعث می شود احساس خوبی داشته باشید و موجب نگردد، چون پول زیادی در کیف پول یا حساب بانکی تان باقی نمانده است، احساس فقیر شدن نمایید.
فهم این قانون جهانی ممکن است فقط یک لحظه طول بکشد اما مهارت یافتن در آن می تواند یک عمر به طول انجامد. اما صرف این که شما مهارت نیافته اید به معنای آن نیست که نمی توانید از به کار بردن آن لذت ببرید. آن را بیازمایید و بگذارید تجربه شخصی تان قضاوت کند.
جان زاپا یک مشاور تبلیغاتی در اوستین است . او از شرکت سابقش جدا شده و در حال حاضر در حال ابداع کار شخصی خودش است.

[shahcar]

دست درد نکنه
می خامت