خاطرات روزانه اعضا از قانون راز

[ahmadreza2]

من وقتی کتاب رازو برا بار اول داشتم میخوندم به خودم گفتم بذار امتحانش کنم گفتم تو این سه چاهار روز یه خبری از یکی از آشناهام که حدود 2 ماه بود ازش بی خبر بودم بشه بعد حدود 3 روز بعدش دوست اون آشنامون به من با اس ام امس درباره اون آشنامون خبر ردو بدل کرد. من با خودم فکر کردم چه جالب انگار داره کار میکنه (همزمان فیلم رازو میدیدم کتابشم میخوندم) گفتم حالا که این طوریه و کار میکنه بذار یه بار دیگه امتحان کنم گفتم خود اون آشنا فردا از تلفن خونشون بهم زنگ بزنه من تا فرداش اصلا این قضیه از یادم رفته بود. هیچ وقت یادم نمیره فرداش تو ماشین بودم دقیقا خودش با تلفن خونشون زنگ زد به گوشیم من داشتم شاخ در میاورد که دقیقا چیزی که گفته بودم شده بود. بعد گفتم حالا که اینجوریه بذار ببینیم پولم میشه در آورد . به خودم گفتم در عرض یک سال میخوام پنج میلیون تومن در بیارم (درست خیلی خیلی عدد پایینیه اونم برا یه سال ولی من حدود 6 ماه بود که بیکار بودم هیچ فکریم نداشتم که چی کار کنم این جریانم مال دوسال پیشه) بعد طبق گفته های کتاب صبحها به 5میلیون فکر میکردمو اینکه داشتنش چه حسی داره بعد از دو سه روز بابام یه کار بهم پیشنهاد داد ولی اولش اصلا بهش فکرنکردم یعنی پیش خودم فکر نکردم که میتونه به این جریان ربط داشته باشه تا اینکه بعداز ظهر نشستم یه حساب سرانگشتی کردم دیدم با این کاری که بابام بهم پیشنهاد داده میشه در عرض 1 سال 5 میلیون پس انداز کرد. جالبی قضیه اینجاست که بابام خودش حدود 4 سال تو این کار بود ولی تاحالا بهم یه بارم پیشنهاد کار نداده بود و تا الانم دیگه نداده.ولی به خودم گفتم چرا برم کار کنم اگه همه اینا درست باشه که تا الانم درست بوده و جواب داده دیگه لازم نیس برم 1 سال کار کنم که 5 میلیون پس انداز کنم همین الان میگم تا آخر این ماه 10 میلیون میخوام نوشتمش رو کاغذو گذاشتم بغل تختم که هر روز بهش فکر کنم ولی تا اینجا یعنی تا قبل از ده میلیون هیچ جنگو دعوایی با خودم نمیکردم که میشه یا نه چون فقط میخواستم امتحان کنم ولی بعداز گفتن اینکه تو یه ماه ده میلیون میخوام جنگ و دعوا با خودم شروع شد که میشه نه نمیشه میشه نه نمیشه. . . تو کل اون یه ماه که وقت گذاشته بودم این دوتا فکر که میشه نه نمیشه باهام بودن تا اینکه موعد 1 ماه تموم شدو به 10 میلیونم نرسیدم. ولی بعدش اتفاقای جالب خیلی برام پیش اومد مثلا یه بار تو تاکسی بودم راننده داشت خیلی آروم میرفت منم عجله داشتم باز یاد راز افتادم به خودم گفتم بذار ببینم جواب میده با خودم گفتم همین الان تند بره قبلش راننده داشت حدود 10 دیقه با سرعت 15 تا 20 تا میرفت به لافاصله که اینو گفتم پاشو گذاشت رو گاز از ماشین جلویی یه سبقبت لایی وار کشید و شروع کرد با سرعت رانندگی کردن. منو میگی رومو کرده بودم اون طرف بیرونو نیگا میکردم میگفتم نه امکان نداره به خاطره فکر من باشه اصلا یه جورایی ترسیده بودم . . . یه بار دیگه جمعه بود من توی ایستگاه اتوبوس بودم فقطم به جز من یه دختر تو ایستگاه بود که هی دمو دیقه واسش ماشین وای میساد که سوارش کنه اونم سوار نمیشد باز یاد راز افتادم گفتم بذار امتحان کنم به خودم گفتم چه کیفی میداد الان یه ماشین منو سوار کنه برسونه 30 ثانیه بعدش یه 206 وایساد اول یه خورده به دختر نیگا کرد انگار یه متلکم انداخت دید سوار نمیشه روشو کرد به من گفت کجا میری داداش بپر بالا برسونمت منم همین جوری با دهن باز رفتم سوار شدم . . . یه بار دیگه برا عید پیارسال بود همه خونواده رفته بودن مسافرت من واسه عید تنهابودم پول کم داشتم چاهار پنج روزم بیشتر به عیدنمونده بود گفتم 200 هزار تومن تا عید به دستم برسه ولی یه کوچولو شکم داشتم که میشه یا نه آخه هنوز جریان 10 میلیون که نشده بود یه خورده یادم بود بدون هیچ مقدمه ای 50 تومن بابام بهم داد 50 تومن عمم 50 تومن پدربزگم که شد صدو پنجاه هزار تومن .ولی 50 تومن کم بود حالا جالبیه قضیه اینجاس وقتی خونواده از سفر اومدن مامانم گفت همسایه بالاییمون (میدونست من خونه تنهام ) دوسه بار اومده بوده در زده بوده که 50 تومن بهت بده که تنهایی یه موقع بی پول نمونی ولی انگار نبودی درو وا نکردی. که من خوب که فکر کردم دیدم من 200 تومن میخواستم یه خورده هم شک داشتم که میشه یانه یعنی خیلی کوچیک شک داشتم بعد 150 تومن به دستم رسید 50 تومنم داشت میرسید که نشد . . . یه بارم صبح زیر دوش بودم دوباره یاد راز افتادم گفتم امروز 50 هزار تومن به دستم برسه بعد ظهرش داشتم تلوزیون میدیدم اصلا هم یادم رفته بود این فکر که مامانم اومد 50 تومن بهم داد گفت اینو بابابزرگت داده بدم بهت باز من همین جوری دهنم باز مونده بود آخه واقعا هم بدون مناسبت بود نه ما رفته بودیم خونه پدربزرگم نه چیزی شده بود که بخواد به من پول بده نه من ازش خواسته بودم همین جوری یه دفعه هوس کرده بود 50 تومن اونم دقیق 50 تومن بهم بده اینجوری شد که بازم دهنه ما همین جوری وا موندو الانم تقریبا هنوز بازه و فکر میکنم نرسیدن هنوز به یه سری از خواسته ها به خاطر همین باز موندن دهنمو ناباوریم باشه.
وسلام نقطه تمام.

---

[کامیار کاظمی]

واقعا خاطرات جالب و مورد توجه ای بود.
ایمان به خود می تواند معجزه کند، نباید به دنبال معجزه بود، معجزه درون ما اتفاق می فتد.
تشکر

[mehrdad062]

(01-04-2012 03:16 AM)ahmadreza2 نوشته شده توسط:  یه بارم صبح زیر دوش بودم دوباره یاد راز افتادم گفتم امروز 50 هزار تومن به دستم برسه بعد ظهرش داشتم تلوزیون میدیدم اصلا هم یادم رفته بود این فکر که مامانم اومد 50 تومن بهم داد گفت اینو بابابزرگت داده بدم بهت باز من همین جوری دهنم باز مونده بود آخه واقعا هم بدون مناسبت بود نه ما رفته بودیم خونه پدربزرگم نه چیزی شده بود که بخواد به من پول بده نه من ازش خواسته بودم همین جوری یه دفعه هوس کرده بود 50 تومن اونم دقیق 50 تومن بهم بده اینجوری شد که بازم دهنه ما همین جوری وا موندو الانم تقریبا هنوز بازه و فکر میکنم نرسیدن هنوز به یه سری از خواسته ها به خاطر همین باز موندن دهنمو ناباوریم باشه.
وسلام نقطه تمام.

---

ماشالا این قانون چقدر خوب روی شما جواب داده...هر چی خواستی رو فوری بهت داده ...
فقط مواظب باش وقتی که به خواسته هات می رسی پشه ای چیزی نره تو دهنت

[dara]

در این چند روز اخیر دو مورد اتفاق جالب در مورد قانون جذب دیدم که برام خیلی جالب بود اولی اینکه من چند وقتی بود که می خواستم ماشینمو عوض کنم و بالاخره چند روز پیش یه ماشین جدید خریدم ، بعد از اینکه ماشین رو خریدم روز بعدش یک مرتبه یادم افتاد که من عکس همین ماشین رو قبلا حدود هفت هشت ماه پیش از اینترنت گرفته بودم و روی دسک تاپ کامپیوترم ذخیره کرده بودم سریع رفتم نگاه کردم دیدم دقیقا همون ماشین و همون رنگه ، واقعا برام خیلی جالب بود .
مورد دوم در مورد اتفاقی که برای برادرم افتاد . چند روز پیش تعریف می کرد که حدود یک سال پیش یک کارت ویزیت دیده که خیلی قشنگ بوده و چون خیلی از اون خوشش اومده بود اون رو برا خودش نگه داشته بود . حالا بعد از حدود یکسال برای کار خودش نیاز داشت که یه کارت ویزیت طراحی کنه و برای اینکار به برادر دیگه ام گفته بود که این کار رو براش انجام بده ( برادر دیگه ام اصلا این کارت مورد نظر رو هیچ وقت ندیده بود ) داداشم گفت وقتی که طرح کارت آماده شد و رفتم دیدم چنان شبیه به اون کارت مورد نظر شده بود که واقعا متعجب شدم و آنقدر به هم شبیه بودند که خواستم طرح رو تغییر بده که با اون اشتباه گرفته نشه !

[MARYAR]

چقدر جالب بسيار سپاسگذار كه اين موارد را براي دوستان تعريف مي كنيد.
من خودم به اين يقين رسيده ام كه اين راز جواب مي دهد براي يقين دوستان تازه وارد بسيار مهم است

[مهدی گل محمدی]

من همین الان تو یه کاغذ نوشتم که باید امسال 20000 عدد تقویم حصیری چاپ کنم و گذاشتم تو جیبم
مطمئنم که میتونم.

[MARYAR]

بله برادر مهدي شما با اين انرژي و تجسم قوي قطعا موفق خواهيد شد. من روز موفقيت شما جلوي چشمامه

[sokoot]

حدود 3 سال پیش که برای اولین بار فیلم راز رو دیدم با خودم فکر کردم باید این فیلم رو بارها و بارها ببینم تا کاملا باورم بشه برای همین فرمتشو عوض کردم و ریختمش تو گوشیم و هر روز موقع پیاده روی گوش می کردم برای امتحان هر روز رو دریافت 40 میلیون تومان پول تمرکز کردم که به نظر خودم مبلغ مناسبی بود برای تست قانون راز .اینکار رو اواخر پاییز شروع کردم و تابستان سال بعدش این مبلغ رو بدست اوردم (البته بدون کار کردن همونجوری که از خدا خواسته بودم) ولی متاسفانه خیلی زود از دستش دادم و هنوز نمی دونم دلیلش چی بود یعنی هنوز فلسفه از دست دادنش رو درک نکردم .یکی دو بار دیگه هم تاثیر قانون جذب رو دیدم که در مورد کار بوده ولی خیلی وقتها هم بی تاثیر بوده.

[بهنام ذوالفقارزاده]

منم یه خاطره کوچولو دارم از دیروز:آزمایشگاه بودم، دقیقا تعداد 7 عدد کاغذ صافی کم آوردم.گفتم از بچه ها میگیرم.رفتم پیش یکیشون، گفت چندتایی دارم، چندتا میخوای؟روم نشد بگم 7تا،گفتم 5، 6 تا! گفت بیا این 6 تا.هی باخودم میگفتم مطمئنم 7تا هست.داشتم برمیگشتم، دوبار شمردمش دیدم آره 7تا هس.خیلی واسم جالب بود.

[sherafati]

یادم نمیاد چکی نوشته باشم یا پولی به کسی به ازای کالایی داده باشم یا داده باشن

پارسال که کنکور دادم فقط رشتهITرو میخواستم با اینکه بیشتر از 4-3ساعت درس نمیخوندم ولی هم سراسری هم آزاد رشته ای که میخواستم قبول شدم
این است راز قانون جاذبه