خاطرات روزانه اعضا از قانون راز

[بهداد]

با درود خدمت عزیزان انجمن
یک رویدادی یکشنبه هفته ی قبل برایم رخ داد که هنوز ذهنم درگیرشه
معمولا برای پیگیری تمارین و تست روند خلق به مغازه ی کاسبان میروم تا با آموزشهایی که فرا میگیرند نتیجه جذب مشتری را خودم هم شاهد باشم تا این فروشندگان اقتصادی فردی خود را بهبود بخشند . یکشنبه هفته ی قبل نزد یکی از فروشندگان خرازی رفتم که پیگیر بعد اقتصادی و جذب مشتریهایش شوم که مردی انجا بود که پزشک بود .تا داشتم درمورد قوانین طبیعی حرف می زدم حرفم را قطع کرد و گفت : اینها همش دوز و دغل بازی است و تو از مردم پول میگیری و گولشون میزنی و ... .
من جواب دادم اگر تدریس میکنم حتی یک ریالی هم از کسی دریافت نکردم و همه بمن مدرس افتخاری میگویند که به بمب انرژی معروف شده ام . و خلاصه کمی صحبت کردیم و سوالاتی پرسیدم و دیدم این عزیز اصلا خودش را خدا میدونه و خالق را قبول نداره . بنابراین صحبت و گفتگو با اینگونه اشخاص یعنی گفتگوی باطل چون اینها اصلا خودشون را قبول ندارند چه برسه به قوانین . یک دفعه دو عدد تاس برداشت و بمن داد و گفت جفت شیش بیار با ذهنت . من شوکه شده بودم که چه کار کنم .
چشمم را بستم و حدود 2 یا 3 دقیقه تجسم کردم که جفت شیش را از قبل آورده ام بعد با چشمان بسته انداختم و جفت شیش آوردم . گفت قبول نیست دوباره بنداز . بازهم این روال را انجام دادم باز هم جفت شیش آمد . باز گفت شانسی بود و بازهم انداختم شیش آمد . یعنی سه بار متوالی . خودم هم شوکه شده بودم گیج و مبهوت بودم که سریع شروع کردم به شکرگذاری . بعد از چند روز بهم زنگ زد و گفت که تو کی هستی ؟ منم گفتم ساجدی هستم یک نفر مثل خودت با این تفاوت من خالق هوشمندی دارم اما تو نداری .
با سپاس