سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: تاپیک موفقیت . اگر بمن اعتماد داری 5
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24
استاد گرامی من این تاپیکو کامل خوندم حرفای گهربار شمارو هم پرینت کردم دیوارذهنیمم زدم خرد وخاکشیر کردم ...درس جدید کی می دید؟
(01-01-2014 10:09 PM)makok نوشته شده توسط: [ -> ]استاد گرامی من این تاپیکو کامل خوندم حرفای گهربار شمارو هم پرینت کردم دیوارذهنیمم زدم خرد وخاکشیر کردم ...درس جدید کی می دید؟

ممنون. درس بعدی شروع حرکت عملی شما است برای رسیدن به موفقیت و اهداف.
استاد عزيز من بي صبرانه منتظر آموزش هاي جديد شما هستم

از لحاظ روحيه و ... كاملا آماده ام.
استاد؟

منم تو کلاستون میپذیرید؟
(01-05-2014 09:57 PM)delkhaste نوشته شده توسط: [ -> ]استاد؟

منم تو کلاستون میپذیرید؟

قدمت بر روی چشم.
محبت کنید پستهای این تایپیک را مطالعه و تمرین نمائید.
موفقتر باشید.
(01-05-2014 10:21 PM)jahanagahi نوشته شده توسط: [ -> ]
(01-05-2014 09:57 PM)delkhaste نوشته شده توسط: [ -> ]استاد؟

منم تو کلاستون میپذیرید؟

قدمت بر روی چشم.
محبت کنید پستهای این تایپیک را مطالعه و تمرین نمائید.
موفقتر باشید.

خوندم استاد...

حالم خوبه. ممنونم.
درود بر شما
و تشکر فراوان
بنده به این نوشته ها شدیدا اعتقاد دارم...به نظرم ادمای موفق به صورت خودجوش این نکات رو تو خودشون مرور میکنن شاید حتی خودشونم ندونن که انقدر قوی با ایمان به خودشون اعتقاد داشتن که تونستن موفق باشن... که البته یکی از دلایلش به نظر من خانواده و یا اجتماعی بوده که بزرگ شده مخصوصا خانواده که این احساس بهش منتقل شده و کار راحت تری نسبت به مثلا منی داره که که تا یه قرون ضرر میکنم اطرافیان میزننش تو سرم تو به هیچ جا نمیرسی اصلا ضرر تو پیشونیته...در صورتی اون ضرر نیست کسب تجربه و پلی هست برای پیروزیهای بعدی...محاله اگر به خودمون ایمان داشته باشیم تو یه کاری و اگه 20 بارم ضرر کنیم دفعه 21 موفقیت ها شروع میشه این موفقیته به تو التماس میکنه و دنبال تو میدوئه.... اما اینکه گفتم اعتقاد دارم چرا؟؟ من همیشه تو بچگی هیچ تصوری از سربازی برای خودم نداشتم و همیشه تو این رویا بودم یه جوری معافیشو میگیرم حالا هرجوری که شده ولی ایمان داشتم که سربازی نمیرم کوچیکترین ترسی از سربازی نداشتم اغراق نمیکنم قسم میخورم که راست میگم... که همین دو-سه پیش قانونی اومد که کسانی که 3 برادر سرباز دارن معافن و رفتمو معافیمو بدون هیچ خوشحالی ای و تعجب کردنی گرفتم چون اصلا انگار تصورشو داشتم چیز عجیبی برام نبود...من خداروشکر یه ارثی بهم رسید از لحاظ مالی با اینکه 22 سالمه اندازه خودم هستم ولی میخوام ایشالا تا بعد از گرفتن یه مدرک فوق لیسانس تا حدود 5 سال دیگه این پولمو چند برابر کنم...استارتشم ضرر کردم ولی اگه کل سرمایمم بر باد بره دست نمیکشم تو همین راه میخوام ادامه بدم و علاقه دارم اماده ی مقابله با هر ضرر و زیانی هستم چون این ضرر تجارب فوق العاده ی بهم داده در همین ابتدا...
استاد نظرتون چیه
این نکترو یادم رفت...من معتقدم این جملات معجزه میکنه چون در مورد خودم به عینه دیدم وگرنه چرا قانون سربازی که فقط فکر کنم یه سال هم بود دقیقا همون سالی بود که من 18 سالم شد؟ چرا تعجب نکردم و انگار از پیش دونسته بودم؟ فقط مطمئنم چون هیچوقت ترسی از سربازی نداشتم عین روز برام روشن بود... میخواستم بگم این جملاتی که استاد عرض میکنه باید به مرحله ای برسه که درکشون کنیم بدون هیچ ترس و دیوار ذهنی ای..باید مطمئن شیم که روزی میرسه که اون چیزی که میخوایم یه روز به سمت ما میاد و نه ما به سمت اون...راه حل پول در اوردن به سمت من میاد...کلی راه حل تا حدی که با خودت میگی باورم نمیشه که من برای به دست اوردن تو میخواستم زجر بکشم و لبخند میزنی به مردمی که مثل تو پولدار نیستن و زندگی یکنواخت دارن همراه با زحمت کشیدن زیاد...
اگر خودتو باور نداشته باشی و پایین تر از افراد پولدار و یا موفق ببینی مجبوری محتاج اونها بشی برای اونها کار کنی برای کسی که تونسته از قدرت ذهنش استفاده کنه ولی تو نتونستی و محکوم به زانو زدن جلوی ذهن و قدرت اونی...تویی که مجبوری بری به سمت اون تا اون بیشتر موفق باشه چون تو از موفقیت ترس داری ولی اون نداره...اون داره پاداش غلبه بر دیوار ذهنش رو میخوره و تو چوب تسلیم شدن جلوی اون...حقا که حقشه نوش جونش !!
من خیلی وقته که به انجمن و این تایپیک نیومدم واسه اومدم به نت یکم مشکل دارم. با اینکه توی وضعیت مالی پیشرفت نکردم و کارای خدمتم هنوز درست نشده ولی بازم خوشبینم.
به قول استاد:توی هر کاری حکمتی نهفته و توی هر حکمتی خیری ...
شاید قسمت بوده کار خدمتم درست نشه بجاش برم کلاس زبان اسم بنویسم ...

یه دوش اب گرم
یکم بکن نور کم
یه چای تازه داغ که خاطره حاظره فاز اخمات خنده بشن
بگو بدرک که مشکلات حل نمیشن
مث من باش که رقبات ترک خورده شن
حرف کم بزن عمل کن یکم
( محمد بیباک )
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24
لینک مرجع