ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار... زمان کنونی: 05-03-2024, 08:24 AM |
|||||||
|
بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار...
|
02-26-2012, 03:57 PM
ارسال: #1
|
|||
|
|||
بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار...
مرد باغبان
روزی شیوانا متوجه شد که باغبان مدرسه خیلی غمگین و ناراحت است. نزد او رفت و علت ناراحتی اش را جویا شد. باغبان که مردی جاافتاده بود گفت: راستش بعدازظهرها که کارم اینجا تمام می شود ساعتی نیز در آهنگری پای کوه کار می کنم. وقتی هنگام غروب می خواهم به منزل برگردم هنگام عبور از باریکه ای مشرف به دره جوانی قلدر سرراهم سبز می شود و مرا تهدید می کند که یا پولم را به او بدهم و یا اینکه مرا از دره به پائین پرتاب می کند. من هم که از بلندی می ترسم بلافاصله دسترنجم را به او می دهم و دست خالی به منزل می روم. امروز هم می ترسم باز او سرراهم سبز شود و باز تهدیدم کند که مرا به پائین دره هل دهد! شیوانا با تعجب گفت: اما تو هم که هیکل و اندامت بد نیست و به اندازه کافی زور بازو برای دفاع از خودت داری! پس تنها امتیاز آن جوان قلدر تهدید تو به هل دادن ته دره است. امروز اگر سراغ ات آمد به او بچسب ورهایش نکن. به او بگو که حاضری ته دره بروی به شرطی که او را هم همراه خودت به ته دره ببری! مطمئن باش همه چیز حل می شود. روز بعد شیوانا باغبان را دید که خوشحال و شاد مشغول کار است. شیوانا نتیجه را پرسید. مرد باغبان با خنده گفت: آنچه گفتید را انجام دادم. به محض اینکه به جوان قلدر چسبیدم و به او گفتم که می خواهم او را همراه خودم به ته دره ببرم ، آنچنان به گریه و زاری افتاد که اصلا باورم نمی شد. آن لحظه بود که فهمیدم او خودش از دره افتادن بیشتر از من می ترسد. به محض اینکه رهایش کردم مثل باد از من دور شد و حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد… شیوانا با لبخند گفت: همه آنهایی که انسان ها را تهدید می کنند از ابزارهای تهدیدی استفاده می کنند که خودشان بیشتر از آن ابزارها وحشت دارند. هرکس تو را به چیزی تهدید می کند به زبان بی زبانی می گوید که نقطه ضعف خودش همان است. پس از این به بعد هر گاه در معرض تهدیدی قرار گرفتی عین همان تهدید را علیه مهاجم به کار بگیر. می بینی همه چیز خود به خود حل می شود… شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار... من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
|
02-26-2012, 11:09 PM
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار...
خیلی قشنگ بود واقعا لذت بردم .
دقیقا کاری بود که منو ناصر انجام دادیم. آدم باید بترسه که این یعنی ریسک ولی باید یه قدم بره جلو که این یعنی موفقیت. امیدوارم بچه هایی که هنوز شروع نکردن و یکمی ترس ته دلشون هست،وارد مسیر پیشرفت بشن و کسب و کار میلیاردی شون رو شروع کنن. آنچه ویرانمان میکند روزگار نیست حوصله های کوچک و آرزوهای بزرگ است!
مغز ما یک دینام هزار ولتی است که شوربختانه اکثر ما به اندازه یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم
|
|||
|
02-26-2012, 11:31 PM
ارسال: #3
|
|||
|
|||
RE: بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار...
خیلی جالب بود.
ولی آخر من نفهمیدم شیوانا کیه؟ |
|||
02-26-2012, 11:42 PM
ارسال: #4
|
|||
|
|||
RE: بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار...
شیوانا مردی عالم در روزگاران گذشته بود . این فرد آگاهی زیادی در مورد جهان آفرینش و خدا داشته ست . بطوری که پادشاهان زمان او به وی احترام زیادی می گذاشتند. بر طبق آنچه که از داستان هایش برداشت می شود مدرسه ای داشته که مردم را یا بهتر بگویم جوانان را به بزرگواری احترام به طبیعت و به خدا فرا می خوانده است .
اگر چه داستانهایش با مسائل روزمره ی زندگی مردم در ارتباط است و ساده جلوه می کند اما نکات آموزنده ای دارد که اگر روی آنها تفکر کنیم می توانیم دید تازه تری داشته باشیم در تاریخ مشرق زمین شیوانا را استاد عشق و معرفت و دانایی می دانند، اما در عین حال کشاورز ماهری هم بود و باغ سیب بزرگی را اداره می کرد. من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
02-26-2012, 11:45 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 02-27-2012 01:41 AM، توسط کامیار کاظمی.)
ارسال: #5
|
|||
|
|||
RE: بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار...
شیوانا یک شخصیت است که آقای مهندس کوثری در مجله موفقیت از زبان او یک سری داستان های پند آموز را تحریر می کند.
من واقعا نمیدانم که شیوانا واقعیست یا خیالی اما می دانم مهندس کوثری در هرجا که نقلی و داستانی را از ایشان بیان میکنند می نویسند "نوشته مهندس کوثری" نه "ترجمه"! |
|||
02-26-2012, 11:47 PM
ارسال: #6
|
|||
|
|||
RE: بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار...
روزی بین شاگردان شیوانا در مورد معنای مثبت نگری و خوش بینی و منفی نگری و بدبینی اختلاف افتاد. یکی از شاگردان خود را به شدت مثبت اندیش و مثبت نگر می دانست و معتقد بود که هر اتفاقی در عالم به خیر اوست و دیگری معتقد بود که مثبت اندیشی بیش از حد، نوعی ساده لوحی است که باعث می شود فرد مثبت نگر جنبه های منفی و خطرناک زندگی را نبیند و بهتر است انسان همیشه جانب احتیاط را رعایت کند و بنا را بر این بگذارد که در هر اتفاقی که قرار است رخ دهد شاید خطری نهفته باشد.
دو شاگرد به شدت روی نظریه ي خود پافشاری می کردند و هیچ یک از موضع خود پایین نمی آمدند. ناگهان شیوانا با اشاره به شاگردان به ایشان فهماند که در چند قدمی آنها زیر سنگی بزرگ مار سمی خطرناکی خوابیده است. همه شاگردان بخصوص دو شاگرد مدعی مثبت اندیشی و منفی نگری با سرو صدا از جا پریدند. شاگرد مثبت اندیش از جمع خواست تا از سنگ فاصله بگیرند و در جایی دیگر بنشینند، اما فرد منفی نگر می گفت که بهتر است مار را بکشیم تا به ایشان و افراد دیگر صدمه نرساند. جمعی از شاگردان به همراه شیوانا و فرد مثبت اندیش از مار فاصله گرفتند و در جایی دیگر نشستند. شاگرد منفی نگر به همراه عده ای دیگر به سراغ مار رفتند و با زحمت زیاد او را کشتند. وقتی مار کشته شد و شاگرد منفی نگر به جمع پیوست خطاب به شیوانا گفت:" استاد! آیا حق با من نبود!؟ الآن دیگر ماری برای ترسیدن وجود ندارد. پس می توانیم آسوده و آرام به سر جای خود برگردیم و آنجا اطراق کنیم. اگر خوشبینانه برخورد می کردیم و حضور ما را نشانه ي مثبت و اتفاق خیر می گرفتیم الآن دیگر آن استراحت گاه راحت را در اختیار نداشتیم!" شیوانا لبخندی زد و هیچ نگفت اما در عین حال به سر جای اول بازنگشت و به همراه شاگرد مثبت اندیش و تعدادی دیگر از شاگردان در محل جدید چادر زد و در آنجا مستقر شد. شب که فرا رسید باران شدیدی گرفت و سیل به راه افتاد. بر حسب اتفاق سیل از همان مسیری عبور کرد که شاگرد منفی نگر مار را کشته بود. چون شب و تاریک بود کسی نتوانست به آنها کمک کند و در نتیجه سیل ایشان را با خود برد. صبح که طوفان و سیل خوابید. شاگرد مثبت اندیش به شیوانا گفت:" آیا مار انتقام خود را از ایشان گرفت!؟ یا اینکه شاگرد منفی نگر در دام منفی اندیشی خود افتاد!؟" شیوانا سری تکان داد و گفت:" مار اگر زرنگ بود از دست شکارچیان در می رفت و اجازه نمی داد آنها او را بکشند. شاگرد منفی نگر هم اگر زیاد خود را در دام مثبت و منفی نمی انداخت می توانست بفهمد که در مسیل چادر زده است و امکان خطر وجود دارد. امتیاز ما نسبت به آنها که غرق شدند فقط این بود که ما به طبیعت احترام گذاشتیم و نشانه های سر راه خود را جدی گرفتیم و به محل سالم نقل مکان کردیم. مثبت و منفی وجود ندارند. هرچه هست فقط نشانه است و علامت من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
02-27-2012, 01:00 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 02-27-2012 01:02 AM، توسط arash67.)
ارسال: #7
|
|||
|
|||
RE: بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار...
من نمیدونم این شیوانا همون کسی هست که این داستانها رو گفته یا با هم فرق دارند
کسی میدونه؟ بيوگرافي شيوانا نويسنده و داستان سراي هندي شيوانا يكي از معروفترين نويسندگان مجله در قرن بيستم و پيشگام در داستان سرائي در هند ميباشد .او جايزه پاداما شري كه مربوط به ادبيات هند ميباشد را در سال 1982 از آن خود نمود . در دهه 60 و 70 ميلادي ، آثار ادبي اين داستان سراي معروف همانند Dharmayug و Saptahik Hindustan به صورت سريال در مجله و روزنامه به چاپ رسيد و هم چنين داستان هاي او به صورت سريالهاي تلويزيوني تبديل گرديد و بيندگان بسياري را به خود جلب نمود در دوران نويسندگي اش او فرهنگ Kumaon را ايجاد نمود كه تا حدودي بعنوان زبان گفتاري كشور هند شناخته شد . مرگ او در زمان 2003 اتفاق افتاد و دولت هند او را بعنوان ياري رسان در ادبيات هند تشريح نمود و دنيا يك رمان نويس معروف را بعد از مرگ شيوانا از دست داد شيوانا در 17 اكتبر سال 1924 در شهر Rajkot بدنيا آمد جائي كه پدر او وليعهد حكومتي آن شهر بود مادر او محقق زبان سانسكريت و دانشجوي رتبه اول در شهر Lucknow Mahila Vidyalaya بود .بعدها كه پدر او سمت مهمتري در كنسولگري هند گرفت آنها به شهر orcha نقل مكان كرند و پدر او موقعيت مهمتري را گرفت و دوران كودكي شيوانا تحت تاثير مكان هاي مختلف قرار گرفت و بينش او در كارهايش نمايان گرديد و در شهر Lucknow او بعنوان شاگرد اول شناخته شد وقتي او بزرگتر شد بهمراه برادر و خواهرش براي زندگي نزد پدر بزرگ خود رفت و عضو دانشگاه هندي باناراس گرديد در سال 1935 كه شيوانا در سن 12 سالگي بود اولين داستان او در روزنامه هندي كودكان به چاپ رسيد و در سال 1951 داستان كوتاه او در روزنامه 'Main Murga Hun' به چاپ رسيد و از ان روز به بعد ملقب به شيوانا گرديد اولين رمان او در اوائل 16 سالگي به چاپ رسيد و او چندين اثر هنري در 10 سال اول زندگيش در روزنامه هندوستان به چاپ رسانيد . داستان Dharmayug به چندين زبان ترجمه گرديد و در سال 1982 او جايزه ادبيات هندي را دريافت نمود . او در نويسندگي بسيار توانمند بود و بيش از 40 رمان – داستان هاي كوتاه بسيار و صدها مقاله را نوشت ،يكي از مشهورترين آثار هنري او داستان Chaudah Phere ميباشد كه بر اساس سفر او به روسيه پايه ريزي شده است در اواخر زندگيش شروع به نوشتن شرح زندگي خود كرد و در سال 2005 – دختر او شرح حال مادرش را به نام صداي مادر به چاپ رسانيد و فرزندانش او را به عنوان دوست قديمي ياد مي كنند. http://mpaknezhad.blogfa.com/post-11.aspx |
|||
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
حاضرید کدام یک از مزایایتان را بدهید به جایش ثروتمند شوید؟ | abdolhossein | 1 | 689 |
02-27-2015 11:54 PM آخرین ارسال: مهرشاد میردائمی |
|
خواندن این مطلب = موفقیت::توجه این یک تایپیک معمولی نیست | rohande90 | 5 | 1,918 |
08-31-2014 01:34 AM آخرین ارسال: abdolhossein |
|
یک اصطلاح عامیانه اما معجزه گر: برو دارمِت | mallarme | 2 | 943 |
11-23-2012 01:38 AM آخرین ارسال: بيلا بالا |
|
ابداع یک تکنیک توسط خودم | GreatNavid | 6 | 1,453 |
11-07-2012 01:02 AM آخرین ارسال: GreatNavid |
|
یک انسان تا چه مدت میتواند تمرکزش را حفظ کند؟ | mallarme | 2 | 813 |
10-16-2012 12:06 AM آخرین ارسال: jahanagahi |
|
امروز بر كدام پله قدم گذاشتيد | mehdi098 | 9 | 2,091 |
05-04-2012 08:55 PM آخرین ارسال: saeed.abdollahi |
|
چگونه یک روز خوب را شروع کنیم | صدفی | 0 | 870 |
04-14-2012 12:00 AM آخرین ارسال: صدفی |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان