فقط این 3 دقیقه – راهنمای عملی برای اینکه نهایت استفاده را از روزهایتان ببرید

[iranwebshop]

نمونه ای یک روز عادی اکثر افرادی که میشناسیم (و شاید هستیم…) :
صبح از خواب بیدار میشویم، میدانیم اگر 1 ساعت زودتر از همیشه بیدار شویم در هفته 7 ساعت بیشتر میتونیم در راستای اهدافمان فعالیت کنیم، اما خب… حس نبود ! امروز هم خیلی خسته بودیم. بعد از صبحانه نوبت به شبکه های اجتماعی میرسد، باید مو به مو تمام آنها را چک کنیم تا مبادا پیغامی آمده باشد و ندیده باشیم. البته،میدانیم که هیچوقت هیچ پیغامِ مهمی هم دریافت نمیکنیم و میتونیم در ساعات بیکاری هم این کار را انجام بدیم … اما خب، دوست داریم در بهترین ساعت روزمان اینکار را انجام بدیم.
بعد از سرکار میرویم، کمی کار میکنیم (و بازهم میدانیم که اگر خوب کار کنیم، میتونیم از طرف رئیس مان پاداش دریافت کنیم و یا حتی ترفیع) اما حسِ کار کردن هم نیست… از فردا شروع میکنیم به خوب کار کردن و ساعات کاری هم تمام میشود به خانه برمیگردیم.
چند ساعت صرف تماشای تلوزیون، گپ و گفتگو به دوستان و آخر شب فرا میرسد و باید بخوابیم…

چقدر از 24 ساعتی که در اختیار ما بود استفاده کردیم؟

در اصل؛ هـــــــیچ !
آنرا تلف کردیم.
ساعاتی را که میدانیم دیگر هیچوقت برنمیگردند و تکرارپذیر نیستند را صرف کارهای بیهوده کردیم بدون آنکه کمترین عذاب وجدان را داشته باشیم و یا به اصطلاح کَکمان بگزد !

چرا همچین اتفاقی می افتند؟
آیا نمیدانستیم باید چه کارهایی انجام دهیم تا از بهترین ساعاتمان در روز نهایت استفاده را ببریم؟ البته که میدانستیم، همه مان میدانیم چه کارهایی اگر در طول روز انجام دهیم 100% به نفع ماست و در ساختن آینده درخشان مان میتواند موثر واقع شود.

اما این کار را نمیکنیم.
اکثرمان اینطور هستیم. روزمان را به بطالت میگذرانیم، به خوش گذرانی های آنی و بی بهره (چک کردن شبکه های اجتماعی، تماشای تلوزیون، غرق در افکار گذشته و …) و حتی مخرب !

من آدم خوبی هستم، اما چرا چنین اتفاقی می افتد؟ ما در واقع در حال معوق کردن کارهای مثبت و مفید، به بعد هستیم. میگیم این هفته که بیاد، یک ساعت دیگر، نفر بعدی، از شرکت بعدی و …

همیشه در آینده ای زندگی میکنیم که معلوم نیست کــــی خواهد آمد اما میدانیم خوب است ! فیل استاتز (Phil Stutz) و بَری میشِلز (Barry Michels) نویسنده کتاب پرفروشِ “ابزارها – The Tools” در این مورد می نویسند :

“کاری را که باید انجام دهید، اما انجام نمیدهید را تصور کنید
سعی کنید در ذهن تان مجسم کنید خودتان را در حال انجامِ آن کار هستید،
مثل ورزش صبحگاهی، کتاب خوندن، بهتر کار کردن و …
احساس خوبی ندارید، نه؟
انگار احساس میکنید با چنین شرایطی سازگار نیستید، راحت نیستید، اینطور نیست؟
اما شما بر روی احساسی که دارید بیشتر تمرکز کنید،
بعضی مواقع احساس درد (روحی) میکنیم،
اما واقعیت این است که احساس ترس از شکست، خجالت، عدم آگاهی، عدم داشتن اعتماد بنفس و …
در قالب یک احساسِ درد ظاهر میشوند
آنها را شناسایی کنید.”

میدانید این مقاله چـــرا و برای چـــه کـــسانی نوشته شده؟
آنهایی که میدانند باید چه کارهایی در طول روز انجام دهند اما احساس میکنند دستشان به کار نمیرود، نمیتوانند خودشان را قانع و محبور به انجام کارهایی کنند که به نفع شان است؛ این مقاله برای این دسته افراد نوشته شده است تا یکبار برای همیشه یادبگیرند چطور با یک تکنیک ساده میتوانند بر این مسئله فائق آیند.

اگر شما هم احساس میکنید میتوانید بیشتر از حد معمولتان از روزهایتان به نفع خودتان استفاده کنید اما اینکار را بر هر دلیل و بهانه ای انجام نمیدهید، این مطلب برای شماست.

در این مقاله شما قرار است ابتدا با تکنیک 3 دقیقه آشنا شوید که مورد کاربرد افراد موفق دنیاست، سپس یادبگیرید چطور از آن استفاده کنید و در عمل این تکنیک چطور به نفع شما کار میکند.
شما بعد از خواندن این مقاله، با شتاب بیشتری به سمت اهدافی که دارید حرکت خواهید کرد، آماده اید؟

فقط این 3 دقیقه
راهنمای عملی برای اینکه نهایت استفاده را از روزهایتان ببرید :



ترس، در کمین است…
استیو شندلر، نامی مطرح در حوزه روانشناسی موفقیت فردی است، مردی که نامش با عنوان تغییر ذهن گره خورده است، استیو جمله معروفی دارد که میگوید :

“اشیاء در آیینه ی آینده از آنچه واقعا هستند، بزرگتر به نظر میرسند.“

و واقعا هم همینطور است.
ذهن انسان هیچ تصور صحیحی از آینده ندارد، اما فقط برای حفظ بقا، سعی دارد ناشناخته ها را بزرگتر برای شما جلوه دهد تا به سمت آنها نروید.

یعنی اینکه، معوق کردن کارها، فقط به خاطر ترسی است که ذهن شما نسبت به آینده انجام کارهایی که قرار است انجام دهید دارد. ذهن، اگر هیچ تصویر صحیحی از کاری که میخواهید انجام دهید نداشته باشد، روز و شب کاری میکند تا از انجام آن صرف نظر کنید.

امروز به نظر شما شنا کردن، یکی از ساده ترین کارهای دنیاست، اما یادتان است چطور شنا کردن یادگرفتید؟
و یا تا به حال شده کاری میخواستید انجام دهید، بعد از مدتی تصور کردید غیرممکن است انجام آن، اما مدتی بعد متوجه شدید شخصی آن کار را انجام داده و وقتی شروع به مطالعه نحوه انجام آن کار کردید، تمام ترسی که برای شروع و شکست داشتید، از بین رفت؟

ذهن شما در واقع روند کار را درک کرد.
و فهمید که چطور میتواند در این مسیر به شما کمک کند و در کنار بقا شما را نیز حفظ کنید.
این طبیعت ذهن است.

نویسنده مطرح دنیا، آقای استیون پرسفیلد در مورد ترس، مینویسد :

“آیا ترس شما را فلج کرده؟ نشانه خوبی است.
ترس، خوب است. شک و تردید نسبت به توانایی ها، خوب است.
در واقع ترس، یک راهنماست.
راهنمای انجام کارهایی که باید انجام دهیم…
همیشه این قانون یادتان باشد :
هرچقدر شروع و انجام کاری ترسناک به نظر برسد،
به همان اندازه شما موظفید خودتان را مجبور به انجام آن کار کنید.
زیرا یک دنیای ناشناخته منتظر شماست.“

باید طرزفکرمان را نسبت به ترس تغییر دهیم.
ترس مانع راه نیست، بلکه راهنمای ماست به سمت دنیایی که به نفع ماست، اما هیچ شناختی از آن نداریم.

و اما فقط این 3 دقیقه چطور کار میکند؟
همین الان چه چیزی در ذهن شماست که فکر میکنید باید انجامش دهید؟ آن یک کار مهم چیست که شما همیشه پشت گوش می اندازید با اینکه میدانید باید انجامش دهید؟ اگر مثل تمام افراد موفق هستید، از این کارهای خیــــــلی در سر دارید.

از حالا، هر زمانی که این افکار به سراغ تان آمدند، فقط به مدت 3 دقیقه مشغول انجام آن کارها شوید.
بله؛ فقط و فقط 3 دقیقه کافیست… تا ذهن شما بتواند خودش را با کارهایی که مفید هستند، اما هیچ اطلاعی از آینده احتمالی آنها ندارد آداپته کند و وفق دهد.

اما، در این 3 دقیقه، واقعا چه کارهایی باید انجام شوند؟

فرض کنید فقط 3 دقیقه متعهد به انجام کاری شدید. در این مدت که مشغول هستید، به هیچ عنوان به سراغ الگوهای کلی نروید (همیشه متنفر بودم، همیشه در انجام اینکارها بد بودم و …) افکار کلی و تمام شمول هیچ نفعی برای شما نخواهند داشت. فقط در این 3 دقیقه به فکر انجام کار باشید، همین. فقط انجامش دهید.

منتظر چی هستید؟ همین الان شروع کنید…