بازگشت جادوگر

[حمید سیدی زاده]

سلام دوست من
می دونی واقعا لذت داره که هم فرشتگان بدون بال رو ذیدن و لمس شون کردن اینکه یادمون نره تمومه اون کاغذ های سبز رنگ فقط و فقط برای بانک نیست ، برای تفریح نیست ، برای روی هم گذاشتن نیست برای ... نیست .
آره مقداری هم برای دل خودمون هست یا نه ؟
تاکی دویدن بدنبال این تیکه کاغذ ها ؟
شاید وقتش باشه یکم ارزش به این کاغذ های بی ارزش بدیم .

خیلی از کمک های که میشه به دست این بنده خدا ها نمی رسه و صرف ساخت و ساز خونه های شخصی آقایون میشه .
نمی دونم خبر دارین در فلان آسایش گاه حدود 400 کیلو گوشت گوسفند دفن شد ، فقط و فقط برای اینکه مردن نفهمند که این آسایشگاه کمک زیاد آورده .

بهترین کمک خرید کالا و به دست این عزیزان رسوندن و از همه مهم تر آغوش گرفتن و فقط چند لحظه هم صحبت این عزیزان باشیم .

چقدر هم لذت میبرم که آدم های هنوز هستند که وسعت دلشون قابل اندازه گیری نیست .
همین بزرگواران خیر که از پول و کالا تا آغوش پر مهرشون برای کمک دریغ نمی کنند .
و دلشون برای این کمک ها می تپد .
خدا وکیلی بعضی از دوستان با اینکه سمت های بزرگی هم دارند و خیلی سرشون شلوغ هستند ، به محض اینکه اعلام میکنیم فلان جا برای کمک ، حاضر و آماده .
خدای من ممنون هستم بقای که این دنیا رو ، به دل این بزرگواران گره زدی .

دلم میخواد اینجا ای خدا ی بزرگ ، شریک من به تو بگم :
احسنت بابت خلق این بزرگواران که . واقعا احسنت ...

شب دوستان بخیر