ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
کافه گپ میلیاردرها زمان کنونی: 05-23-2024, 04:11 AM |
|||||||
|
کافه گپ میلیاردرها
|
01-20-2013, 01:33 AM
ارسال: #301
|
|||
|
|||
RE: لطیفه ها
آقا هوشنگ عاشقتیم
عزیزی برامون یه تار موی شما رو با کل دنیا هم عوض نمیکنم در دنیا یک نفر فقط وجود دارد که باید سعی کنیم
همیشه از او بهتر باشیم و آن کسی نیست جز گذشته خودمان! |
|||
01-20-2013, 01:34 AM
ارسال: #302
|
|||
|
|||
RE: کافه گپ میلیاردرها
|
|||
01-20-2013, 01:49 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 01-20-2013 01:50 AM، توسط jahanagahi.)
ارسال: #303
|
|||
|
|||
RE: لطیفه ها
فانتزی بعدی من این بود که با سبحان جان برج دوقلوی مالزی بودیم و از راه پله میخواستیم از برجی به برج بعدی برویم. یک دفعه علی کریمی را دیدیم .سبحان جان رفت پیش علی کریمی و کمی با هم صحبت کردند و رفتند و من را تنها گذاشت.
اینجا فهمیدم سبحان جان فقط یعضی وقتها من را دوست دارد. خدایا با همه بزرگیت در قلب کوچک من جای داری اینستاگرام من : hoshangghorbanian |
|||
01-20-2013, 02:14 AM
ارسال: #304
|
|||
|
|||
RE: کافه گپ میلیاردرها
امروز از سرکار برگشتم خونه میبینم همه باهام سنگینن
هیشکی تحویلم نمیگیره ، الان فهمیدم دیشب مادرم خواب دیده من بدون اجازشون ازدواج کردم … اصن دقت که میکنم خدارو شاکرم رام داده خونه ! در دنیا یک نفر فقط وجود دارد که باید سعی کنیم
همیشه از او بهتر باشیم و آن کسی نیست جز گذشته خودمان! |
|||
01-20-2013, 02:45 AM
ارسال: #305
|
|||
|
|||
RE: لطیفه ها
(01-20-2013 01:49 AM)jahanagahi نوشته شده توسط: فانتزی بعدی من این بود که با سبحان جان برج دوقلوی مالزی بودیم و از راه پله میخواستیم از برجی به برج بعدی برویم. یک دفعه علی کریمی را دیدیم .سبحان جان رفت پیش علی کریمی و کمی با هم صحبت کردند و رفتند و من را تنها گذاشت. اقا هوشنگ ما تا برگشتیم شما تو افق محو شده بودید ، هرچی دویدیم نرسیدیم بهتون |
|||
|
01-20-2013, 07:48 AM
ارسال: #306
|
|||
|
|||
RE: لطیفه ها
(01-20-2013 02:45 AM)3ObHaN نوشته شده توسط:(01-20-2013 01:49 AM)jahanagahi نوشته شده توسط: فانتزی بعدی من این بود که با سبحان جان برج دوقلوی مالزی بودیم و از راه پله میخواستیم از برجی به برج بعدی برویم. یک دفعه علی کریمی را دیدیم .سبحان جان رفت پیش علی کریمی و کمی با هم صحبت کردند و رفتند و من را تنها گذاشت. خیر تو افق گم نشده بودم.از ناراحتی اینکه من را در مالزی به خاطر علی کریمی ترک کردی قلبم گرفته بود و مغازه دارها من را بیمارستان رسانده بودند. خدایا با همه بزرگیت در قلب کوچک من جای داری اینستاگرام من : hoshangghorbanian |
|||
|
01-20-2013, 11:10 AM
ارسال: #307
|
|||
|
|||
RE: کافه گپ میلیاردرها
گاهی ایجاد تغییر و روزهای خوب مستلزم تجربه های تلخ است !
در دنیا یک نفر فقط وجود دارد که باید سعی کنیم
همیشه از او بهتر باشیم و آن کسی نیست جز گذشته خودمان! |
|||
01-20-2013, 11:57 AM
ارسال: #308
|
|||
|
|||
RE: لطیفه ها
(01-20-2013 07:48 AM)jahanagahi نوشته شده توسط:(01-20-2013 02:45 AM)3ObHaN نوشته شده توسط:(01-20-2013 01:49 AM)jahanagahi نوشته شده توسط: فانتزی بعدی من این بود که با سبحان جان برج دوقلوی مالزی بودیم و از راه پله میخواستیم از برجی به برج بعدی برویم. یک دفعه علی کریمی را دیدیم .سبحان جان رفت پیش علی کریمی و کمی با هم صحبت کردند و رفتند و من را تنها گذاشت. ما رفته بودیم به علی کریمی بگیم بیاد دست بوس شوما تا همچین فرصت نابی رو از دست نده ، همه که به انجمن میلیاردر های اینده دسترسی ندارند تا رسیدیم شما نبودید ، چقدر دنبالتون گشتم ، همینجوری میدویدم دنبالتون ملت شاهدن |
|||
01-20-2013, 12:01 PM
ارسال: #309
|
|||
|
|||
RE: کافه گپ میلیاردرها
مردی که کوه را از میان برداشت اول شروع به جمع کردن سنگریزه ها کرد!
در دنیا یک نفر فقط وجود دارد که باید سعی کنیم
همیشه از او بهتر باشیم و آن کسی نیست جز گذشته خودمان! |
|||
01-20-2013, 02:22 PM
ارسال: #310
|
|||
|
|||
RE: کافه گپ میلیاردرها
چگونگی بروز بحران :
مردان قبیله سرخ پوست از رییس جدید می پرسند كه : آیا زمستان سختی در پیش است؟ رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت جواب میدهد : ممكن است ، براي احتياط هیزم تهیه کنید ! بعد رییس جوان به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزند و مي پرسد كه : آیا امسال زمستان سردی در پیش است؟! پاسخ میشنود : اینطور به نظر می آید ! پس رییس جوان به مردان قبیله دستور میدهد که بیشتر هیزم جمع کنند... و برای اینکه مطمئن بشود بار دیگر به سازمان هواشناسی زنگ میزند: شما نظر قبلیتان را تایید می کنید؟ پاسخ میشنود: بله !صد در صد !!! رییس جوان به همه افراد قبیله دستور میدهد که تمام توانشون را برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند... سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزند : آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیش است؟! پاسخ : بگذارید اینطوری بگویم : سردترین زمستان در تاریخ معاصر!!! رییس جوان با تعجب میپرسد: و شما از کجا می دانید و اینقدر مطمئن هستید؟! پاسخ میشنود: چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارند هیزم جمع می کنند!!! نتيجه : خیلی وقتها خودمان مسبب وقایع اطرافمان هستیم... |
|||
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
ضرب المثلهای میلیاردرها | مهدی ر | 9 | 2,009 |
06-09-2015 11:49 AM آخرین ارسال: رها آزاد |
|
گالری اتومبیل میلیاردرها | Delta.H | 111 | 19,898 |
11-30-2014 06:19 PM آخرین ارسال: omid.movafaghiat |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: