ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
در گذر تاریخ و فرهنگ ملی زمان کنونی: 07-08-2024, 09:25 PM |
|||||||
|
در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
|
12-17-2012, 12:53 AM
ارسال: #141
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
کاملن گویا و البته قابل تامل ...
![]() همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
12-18-2012, 12:20 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 12-18-2012 12:51 AM، توسط Alireza_Kh.)
ارسال: #142
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
شفقت کوروش بر گرفته از کتاب یهودیان باستان اثر ژوزف فوکه
در دنیای باستان رسم بر آن بود که چون قومی بر قوم دیگر فائق می آمدند، قوم مغلوب ناچار می شدند که به دین مردم پیروز درآیند و از باورهای مذهبی خود دست بکشند. چه بسیار مردمی که به خاطر سر باز زدن از پذیرش دین بیگانه، بدست اقوام پیروز تاریخ به خاک افتاده اند و چه بسیار معابدی که توسط فاتحان با خاک یکسان گشته اند. در چنین دنیایی بود که کوروش پرچم آزادی ادیان را برافراشت و مردم را ( از ایرانی و انیرانی و از بت پرست و خورشید پرست و یکتا پرست ) در انجام فرائض دینی خود آزاد گذاشت و حتی معابدی را که در جریان جنگهای مختلف آسیب دیده بودند از نو ساخت. بهترین نمونه های این جوانمردی را در جریان تسخیر بابل می بینیم. در حالی که مردم بابل خود را برای دیدن صحنه های ویران شدن معابدشان به دست سپاهیان پارسی آماده می کردند، کوروش در میان آنان حاضر شد و در مقابل چشمان حیرت زده ی آنان، مردوک خدای خدایان بابل را به گرمی ستود و فرمان آزادی مذهبی را در سراسر کشور بابل صادر کرد. این فرمان از جمله شامل یهودیانی می شد که بختنصر همه چیزشان را گرفته بود، کشورشان را در شعله های آتش ویران کرده بود و خودشان را به اسارت به بابل آورده بود. اندکی پس از ورود به بابل، کوروش به یهودیان اجازه داد تا پس از هفتاد سال زندگی در اسارت و بندگی به فلسطین بازگردند و درآنجا به بازسازی اورشلیم بپردازند. کوروش به خزانه دار خود « مهرداد » دستور داد تا هر چه از ظروف طلا و نقره و اسباب و اثاث مذهبی که در دوره ی بختنصر از معابد اورشلیم غارت شده و در معبد های بابل باقی مانده است را به یهودیان بازگرداند و او نیز همه ی آن اثاث را که مشتمل بر پنج هزار و چهارصد تکه بود به آنان مسترد داشت. سپس کوروش از مردمانی که یهودیان در میان آنان می زیستند خواست تا آذوقه و خواربار و مواد لازم برای سفر را برایشان فراهم آورند و آنان نیز چنین کردند. باری ! هزاران یهودی پس از صدور فرمان آزادیشان از جانب کوروش، به سوی شهر و دیار خود روانه شدند و با کمک ایرانیان موفق شدند شهر خود را از نو بسازند و حیات ملی خود را احیا کنند. به خاطر این محبت بزرگ و ستودنی، از کوروش در کتاب های مقدس یهودیان به نیکی یاد شده است. این ستایش چنان است که تورات کوروش کبیر را « مسیح خدا » نامیده است. بدین صورت از دیر باز کودکان یهودی از همان نخستین روزهای زندگی خود از طریق کتب مذهبی با این ابر مرد بشر دوست آشنا گشته و مردانگی و فتوت او را می ستایند. مسیحیان نیز که به گمان بسیاری پایه و شالوده ی دینشان، تورات یهود است، کوروش را فراوان احترام می کنند و مقامی بالاتر از یک پادشاه و یک کشورگشای بزرگ برای وی قائلند. در قرآن مجید نیز چناکه به پیوست آمده است از کوروش کبیر ( یا همان ذوالقرنین ) به نیکی یاد شده و بدین ترتیب کوروش تنها پادشاهی است که در هر سه کتاب آسمانی مورد ستایش پروردگار قرار گرفته است. ------------------------------ در پاسخ به بانو صفدری گرامی که درباره ی روی کار آمدن هخامنشیان سوال فرموده بودند, البته با پوزش از ایشان به دلیل کوتاهی بنده, باید عرض کنم چگونه ممکن است کسی که اینچنین مورد ستایش قرار گرفته می تواند با خونریزی بر تخت بنشیند. کوبیدن هخامنشیان و تاریخ ایران کاملن مردود و بی پایه است که تنها از امثال پورپیرارها و غیاث آبادی ها بر می آید. تنها راه پی بردن بردن به این اراجیف مطالعه است و بس. در اینکه آن دوران تنها یک قانون و آن هم قدرت بوده شکی نیست, اما باید توجه داشت که کوروش بزرگ بنیان گذار امپراطوری هخامنشیان یک انسان والا بوده و از هر جهت می توان برتری او را در قیاس با پادشاهان خونریز آن زمان یافت. اجداد کوروش بزرگ هر کدام شاه بودند, پدران کورش بزرگ بر منطقه ای حکومت می کردند که انشان نامیده می شد که زیر مجموعه امپراطوری آشور و سپس ماد بودند. سرانجام بعد از شکست دادن پادشاه ماد توسط کورش بزرگ امپراطوری هخامنشیان پایه ریزی می گردد. این تنها شمه ای بود, به یاری یزدان پاک امید دارم بتوانم مطالبی را قرار دهم. با سپاس از توجه شما بزرگواران همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
12-20-2012, 05:47 PM
ارسال: #143
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
سيام آذرماه از راه ميرسد
روزي كه ايرانيان باستان پيمان بستند هر سال يك درخت سرو بكارند ------------------------------------------------------------------------ ايرانيان نزديك به ٤ هزار سال است كه شب چله- واپسين شب پاييز، را كه درازترين و تاريكترين شب سال است، تا سپيدهدم بيدار ميمانند، در كنار هم خود را سرگرم ميكنند تا اندوه تاريكي و سردي و نبود خورشيد، روحيهي آنها را سست نكند و با به روشني گراييدن آسمان، از بازگشت خورشيد در پي يك شب دراز و سياه و زايش تازهي آن اطمينان بيابند و آنگاه لختي بياسايند. ايرانيان باستان (مردمان سراسر ايرانزمين) روز پس از شب چله(يكم ديماه) را «خور روز» و «ديگان» ميخواندند و ميآرميدند و تعطيل همگاني بود. «هرمان هيرت»، زبانشناس بزرگ آلماني، كه دستور زبان برابري زبانهاي آريايي را نوشته است، چنين باور دارد كه «دي» به معني «روز» از آنرو بر اين ماه ايراني گذارده شده كه ماه زايش دوبارهي خورشيد است. اين نيز گفتني است كه انگليسي يك زبان گرمانيك(خانواده زبانهاي آلماني) و از خانواده بزرگترين زبانهاي آريايي(آرين) است. هرمان هيرت در آستانهي ديگان زاده شده بود و به زادروز خود كه برابر با زايش دوبارهي خورشيد بود، بسيار مينازيد. آيينهاي شب چله با گذشت زمان دگرگون نشده و ايرانيان در اين شب، برجاي ماندهي ميوههايي را كه انبار كردهاند و خشكبار و تنقلات ميخوردند و دور هم گرد هيزم افروخته و بخاري روشن مينشستند تا سپيدهدم، نويد شكست تاريكي و سياهي و آمدن روشنايي و گرمي را بدهد. زيرا ميدانستند كه در اين شب، تاريكي و سياهي در اوج خود است. روز نخست ديماه، روزي براي حقوق بشر خور روز، يكم دي ماه در ايران باستان روز برابري انسانها (حقوق بشر) بود. در اين روز همگان از جمله شاه تنپوش ساده ميپوشيدند تا يكسان باشند. در اين روز كسي حق دستور دادن به ديگري را نداشت و كارها خودخواسته(:داوطلبانه) انجام مي گرفت، نه به فرمان و خواستهي ديگري. در اين روز جنگ كردن و خونريزي، شکار، و حتا كشتن گوسفند و مرغ هم ناروا بود. پيماني براي كاشتن سرو آيين شب چله از ايران به فرمانروايي روميان راه يافت و «جشن ساتورن» ناميده شد. اين جشن حتا پس از مسيحي شدن روميها هم ارزش خود را از دست نداد و پي گرفته شد. آراستن سرو و كاج در كريسمس نيز از ايران باستان گرفته شده است. زيرا ايرانيان به اين دو درخت، به ويژه به سرو، به چشم نماد پايداري در برابر تاريكي و سرما مينگريستند و در «خورروز» در برابر سرو ميايستادند و پيمان ميبستند كه تا سال ديگر يك نهال سرو ديگر كشت كنند. جنبشهاي نگاهباني از زيستبوم كه از سدههاي بيستم در همه جا بهپا خاسته اند، از اين كار ايرانيان باستان ستايش و سپاسداري فراوان كردهاند و به منش آنان ارج گذاردهاند. كشت درخت سرو و كاج اينك شيوهاي جهاني شده است. (برگرفته از تارنماي انوشيروان كيهانيزاده) .......................................... چله جمشید بر شما تهنیت بادا ... ♥♥♥ .......................................... همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
12-20-2012, 07:10 PM
ارسال: #144
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
چله؛ آييني با بوي زندگي
از دهه و سده گذشته و هزارهها را پشت سر نهاده، ولي همچنان استوار در تارو پود وجودمان حضور دارد، حضوري ريشهدار و پر رمز و راز. حضوري كه هنوز هم من و تو را بر آن ميدارد تا شبي را در كنار هم و در كنار ديگراني كه دوستشان داريم، بيدار باشيم تا بردميدن روز تا برآمدن خورشيد را بنگريم. هزاران سال است كه من و تو در چنين شبي بيدار ميمانيم. در چنين شبي كه كه پيشترها آنرا شب چله ميخوانديم و امروز، گاهي يلدا و گهگاه چله ميناميم، هنوز هم بيدار ميمانيم، بيدار ميمانيم تا در اين درازترين شب سال، نور و روشنايي را در پيروزي بر تاريكي و شب، ياريگر باشيم. البته ميدانيم كه چه بيدار باشيم و چه بيدار نباشيم، خورشيد باز هم خواهد تابيد. ولي من و تو اين واپسين شب پاييز را با هم، با پدربزرگها و مادربزرگها، خالهها، عمهها و داييها، بيدار ميمانيم تا ديرپاترين شب سال را به اميد ديدار خورشيد شكستناپذير بگذرانيم. شبي كه فرداي آن ميترا زاده خواهد شد، مهر و روشنايي، نور زاده خواهد شد. ما اين شب را هرچه بخوانيم يا هرچه بناميم، تنها يك شب است، شبي كه تنها به شوند يك دقيقه با ديگر شبها، تفاوت دارد، تنها يك دقيقه درازتر از شب پيشين است، تنها يك دقيقه. ساده از كنارش مگذر كه نياكانت حتا از كنار يك دقيقه هم نگذشتند و تو هم، نه از كنار اين يك دقيقه كه از كنار آنهمه دقت، توجه و ژرفنگري مگذر. از كنار اين شب رنگارنگ مگذر، شبي كه دانه، دانهي رنگهايش را وامدار نهادهايي است كه همگي يادآور خورشيدند: هندوانه، انار، خرمالو. و فراموش مكن، قصههاي مادربزرگ را، كه شب را به خود مشغول ميدارد تا روز فرا رسد و تو خم به ابرو نياوري. فراموش مكن شب آغازين چلهي بزرگ را، شب آغازين انقلاب زمستاني را، شبي كه در جايجاي اين سرزمين اهورايي بزرگ داشته ميشود اما بهگونهاي متفاوت، بهگونهاي ديگرگون با جاي ديگر، به گونهاي كه نشان از زندگي دارد نه بندگي. مردمان اين سرزمين، تاريخ و طبيعت ديارشان را درهم آميخته و به آيينها رنگ و بوي بومي و محلي دادهاند، چرا كه مردمان هر دياري چون ديار بالادست، يا پاييندست، زندهاند و هريك باور و رسومي دارند، باورهايي زيبا و ريشهدار. شيرازيها سفرهاي رنگين چون نوروز، پهن ميكنند. همدانيها فال سوزن ميگيرند. خراسانيها شاهنامه ميخوانند و چه بسيار كساني كه دل به نداي برآمده از ديوان خواجهي شيراز ميسپارند. به باور مردمان، نبرد سختي ميان نور و تاريكي در جريان است كه بايد به شكست تاريكي بينجامد. پس براي دستيابي به اين پيروزي بايد شاد بود و شادي يك تكليف است. اما اين شادي الگوي از پيش نگاشته شدهاي ندارد و اين نشان از زنده بودن و جريان زندگي در جايجاي اين بوموبر دارد و فراتر از آن نشان از زنده بودن اين آيين دارد. آيين چلهنشينيِ هربخشي از اين سرزمين، رنگو بويي دارد. اردبيليها چله را سوگند ميدهند كه زياد سخت نگيرد. در تبريز، عاشيقها مينوازند، داستانها ميخوانند و چكامه ميسرايند. لرستانيها «گندمشيره» ميخورند و سنندجيها سفره را با دلمهكلم و خربزههايي كه ديرگاهي است به مناسبت اين شب در خم ترشي انداختهاند، ميآرايند. مردمان درهميانه(از روستاهاي شهر ملاير) پس از يك خانهتكاني مفصل، رختهاي نويشان را ميپوشند و اهل خانه هريك، شمعي روشن ميكنند به اين نيت كه تا سال ديگر، چون شمع روشن بمانند. بزرگترهاي خراساني، حلوا قلقلي (كوبيدهي مغز گردو و بادام و كنجد و ديگر دانههاي روغني كه در شيره انگور خواباندهاند.) به كوچكترها ميدهند. قزوينيها، سبزيپلو با ماهيدودي ميخورند، به باور مادربزرگهاي قزويني اگر در اين شب، ننه سرما، گريه كند، باران ميبارد، اگر پنبههاي لحاف بيرون بريزد، برف ميآيد و اگر گردنبند مرواريدش پاره شود، تگرگ ميآيد. ولي كرمانيها تا زمان بردميدن خورشيد بيدار ميمانند و به سرور ميپردازند تا قارون (ثروتمند افسانهاي)، در جامهي هيزمشكنان، برايشان، هيزم بياورد، هيزمهايي كه روز پس از شب چله به زر تبديل ميشود. اين رسوم و اين باورها، از آنِ مردمان اين سرزميناند، مردمان سرزميني كه شب پيروزي نور بر تاريكي را دوست دارند و براي بزرگداشت آن، همهي آنچه نيكو است و دوستداشتني، بدون ديگرگوني در پايه و اساس، بر آن آيين افزودهاند. يادمان باشد، ما انسانهاي زندگي هستيم، نه طاعت و بندگي. و پيشينيان در هر جاي اين سرزمين، به نشان همين خودباوري و زندهبودنها، باورها و طبيعت ديارشان را بر آيينها افزودهاند و اين همان رمز ماندگاري آيينهاست، آيينهايي چون بزرگداشت شب چله كه از پسِ هزارهها هنوز هم زيبا و رنگبه رنگ است و به رغم رسانهاي شدن زندگيها و تلاش رسانهها در يكي كردن باورها، يادها و خاطرهها، هنوز هم بوي زندگي ميدهد. ![]() همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
![]() |
![]() |
|
12-23-2012, 06:39 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 12-23-2012 07:30 PM، توسط Haavin.)
ارسال: #145
|
|||
|
|||
![]()
در تصاویرحکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید هیچکس عصبانی نیست
هیچکس سوار بر اسب نیست هیچکس را در حال تعظیم نمی بینید در بین این صدها پیکر تراشیده شده حتی یک تصویر برهنه وجود ندارد. این ادب اصیلمان است: نجابت قدرت احترام مهربانی خوشرویی هم وطن ایرانی من ، ایرانی اصیل بمان ![]() Don't be a MAYBE ; a maybe never made History !!! ------- نازم به ناز آن کس که ننازد به ناز خویش ما را به ناز فروشان نیاز نیست تا خدا بنده نواز است به بنده چه نیاز است |
|||
12-23-2012, 07:19 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 12-23-2012 07:27 PM، توسط Haavin.)
ارسال: #146
|
|||
|
|||
![]()
اگر ایران به جز ویران سرا نیست؛ من این ویران سرا را دوست دارم.
اگر آب و هوایش نیست دلکش ؛من این آب و هوا را دوست دارم تمام عالم از آن شما باد من این یک تکّه جا را دوست دارم دیگه ندارم طاقت موندن من این شهرو رها میکنم از درد شبونه دل موطن من مرد ز بیداد شبونه هایهای هایهای های سرم روی تن من نباشه اگر که بیگانه بشه هم وطن من. اگه خاک من از دست بره جایی ندارم دلم میمیره از غصه دیگه نایی ندارم به جز نام توای مام وطنای موطن من دگر بر روی لبهای خود آوایی ندارم ایران ایران ایران سر روی تن من نباشه اگر که بیگانه بشه هموطن من ![]() ![]() لینک دانلود Don't be a MAYBE ; a maybe never made History !!! ------- نازم به ناز آن کس که ننازد به ناز خویش ما را به ناز فروشان نیاز نیست تا خدا بنده نواز است به بنده چه نیاز است |
|||
12-25-2012, 02:07 AM
ارسال: #147
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
زندگی روستایی
----------------- در زندگی روستایی آرامش نقش اصلی را بازی می کند. یکی از مهمترین ویژگی ها و برتری های زندگی روستایی نسبت به زندگی شهری, همین آرامش است که تنها در روستاها میتوان به آن رسید. زندگی در روستا آدمی را از هر جنجال و قیل و قال و دود و دم رهایی می بخشد. شاید بسیاری از شهرنشینان در همه ی زندگی خود آرامش یک شب یک مرد روستایی را نداشته باشند. پس از خیزش خورشید به پشت کوه ها و آمدن شب تیره در روستا,.شنیدن آوای سگان در آغاز شب و آوای خروسان در سپیده دم, آنچنان آرامشی به روستا نشینان می دهد که همواره آنان را همراه است. روستا نشینان همواره یار و یاور یکدیگرند و اگر دردی برای یکی از همسایگان پیش آید, دیگران او را درمانند. اما در زندگی شهری امروزی بسیاری از همسایگان حتا نام یکدیگر را نمی دانند چه برسد بخواهند یاور هم باشند! در روستا زن و مرد همچون خواهر و برادر هم اند و هیچ کس نگاهی آلوده به دیگران نمی کند. چرا که روستا نشینی به آنان جوانمردی می آموزد. بسیار کم پیش می آید که دختران روستایی دست به کاری بزنند که هم دامان خویش را بیالایند و هم آبروی خانواده ی خود را بریزند. وارونه ی آنچه در شهرها می گذرد, در روستا زن و مرد در بیشتر کارها با یکدیگر همکاری می کنند و نمیگذارند بار زندگی بر دوش دیگری سنگینی کند. ![]() در زندگی روستایی خورش ها (غذاها) مزه ی دیگری می دهند و آدمی را به بیشتر خوردن وا می دارند. خوردن یک فنجان چای در روستا با شهر زمین تا آسمان فرق می کند! گویند یکی از جذاب ترین صحنه ها که آدمی باید ببیند آمدن و رفتن خورشید است که تنها در روستا می توان نشست و با خیالی آسوده به آن نگاه کرد. اما در شهر ها صبح ها که از خواب بیدار می شویم چشممان به ساختمان های بلند بالایی می افتد که در روبرویمان ایستاده اند و حتی از تابیدن آفتاب به چهره ی خواب آلودمان هم جلوگیری می کنند. پسین ها هم که اصلا متوجه نمی شویم کی خورشید غروب کرده است! روستا نشینان وازونه ی رفتار شهری ها هنوز هم آیین ها و سنت های پیشینیان را پاس می دارند .هنوز هم تا پدر بر سر سفره ننشیند کسی نمی نشیند . هنوز هم فرزندان در پیشگاه پدر پایشان را دراز نمی کنند . هنوز هم به گویش پدران خود سخن می گویند و مانند شهری ها از سخن گفتن به گویش پدران خود شرم نمی کنند ! روستانشینان هنوز هم از همان پوشش (لباس) های ایرانی بهره می برند و بدان می نازند. روستا نشینان ساده دل و راستگویند و برای بدست آوردن روزی خود دست به فریب دیگران و دروغ گفتن نمی زنند.شاید این سخن پیش آید که در روستا ابزارهای پیشرفته و امکانات کم است . در عوض از دلهره و هیاهو و دود و دم خبری نیست . به عنوان یک شهرنشین که زندگی روستایی را بیشتر دوست دارم به روستا نشینان میهنم پیشنهاد می کنم هرگز آرامشی که در روستاها در کنار آنان است را با دلهره و اعصاب خوردی و شتاب کاری و سر و صدای شهری عوض نکنند.
خوشا به حالت ای روستایی
چه شاد و خرم، چه باصفایی در شهر ما نیست جز دود و ماشین دلم گرفته از آن و از این در شهر ما نیست جز داد و فریاد خوشا به حالت که هستی آزاد ای کاش من هم پرنده بودم با شادمانی پر می گشودم می رفتم از شهر به روستایی آنجا که دارد آب وهوایی همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
![]() |
![]() |
|
12-26-2012, 02:04 AM
ارسال: #148
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
هرچه باشیم گلهای یک گلستانیم
------------------------------------ در سالهای اخیر بر سر اینکه ما آریائی هستیم یا ترکیبی گونه گون؟ ایرانی اصیل کیست و که نیست؟ کدام اندیشه سیاسی یا دینی برحق است و یا ناحق؟ و بسیاری از اینگونه، جدل و کشمکش ها روز افزون شده. برخی از هم میهنان ما رنج میبرند و یا بر خود ننگ میدانند که در ایران به زبان ترکی و مغولی و عربی هم گفتگو میکنند یا مردمانی از نژاد عرب و مغول و غیره هم در ترکیب خود داریم. اینها را وصله نچسب و یا به نوعی ستون پنجم دشمنان ایران میدانند که خود و اعوان و انصارشان ضعف و تباهی برای ایرانیان به گفته آنان اصیل به بار آورده اند. انبوهی بگو مگو و ماجرا سر این موضوع ها جریان داشته و دارد. بیگانگانی هم که طمع به ایران دارند از این گونه اندیشه های نه همگانی ما نهایت استفاده را میبرند و در تدارکند تا شاید سرزمین ایران را باز هم کوچکتر کنند یا اگر شد به کل آنرا با دست خودمان از هم بپاشند. ما نمیتوانیم ضعف و کج اندیشی خود را با بیان نفرت مبالغه آمیز و شعار علیه بیگانگان، پنهان کنیم. اگر به جوهر و پس و پیش رویداد های ایران نگاه کنیم میشود دید که ما ایرانیان از اسکندر و اعراب و غرب و شرق و شمال و جنوب به واقع شکست نخورده ایم. ما از خودمان شکست خورده ایم. ما بیگانگان را تشویق کرده ایم و راه و چاه را نشانشان داده ایم و شرایط داخلی کشور را برای آنان آماده کرده ایم . همه این خود زنی و خود ستیزی ها یکی از محصولات سیکل یا چرخه برگشت تمدن ایرانی است که البته پایانی دارد. ولی این روحیه منفی هیچگاه تمامن چیره نشده، هیچگاه پاک باخته نشدیم. روان سالم و خرد نهادینه شده در این ملت همواره زنده و پایدار بوده و اگر چه پاره هائی از این پیکر را از دست داده ولی بنیان و مایه اصلی آنرا پاسداری کرده. ![]() در واقع ایرانیان آن بخش از انواع نژادها و ملل را، به همراه گویش ها و فرهنگ هایشان، که شایستگی، وفاداری، و قدر دانی خود به این سرزمین و فرهنگش را نشان داده اند، راهم پذیرا شده اند و اینها نشان از ظرفیت بالای هسته اصلی این ملت و فرهنگ جهان بین و جهان گرایش دارد. و این تنوع نژادی و زبانی و دینی و سیاسی و عقیدتی که در نگاه اول و سطحی منفی مینماید درست برگ برنده ما و همان آلیاژی هست که توش و توان بیشتری برای حفظ این سرزمین به ارمغان آورده. اگر با روان پاک و هدف خیر به همه تنوعات و رنگارنگی قومی، زبانی، دینی، مذهبی، سیاسی، اندیشه ای و هرچه و هر چه که در زندگی ایرانیان هست نگاه کنیم گلستانی را میبینیم با گلهای متنوع، که هر کدام زیبائی و کارائی ویژه خود را دارد. و از چنین گلستانی است که نه تنها همه ایرانیان بلکه جهانیان هم میتوانند بهره مند شوند. همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
12-27-2012, 01:44 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 12-27-2012 01:45 AM، توسط Alireza_Kh.)
ارسال: #149
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
حجاب در ایران باستان
----------------------- عده ای گمان می كنند كه حجاب مخصوص دین اسلام است، در حالیكه این برداشت صحیح نیست. زیرا آنچه به طور خلاصه می توان گفت آن است كه: تمام ملل و مردم جهان، زنانشان دارای حجاب بوده اند اگرچه در كیفیت پوشش فرق داشته اند. با كندوكاو در تاریخ ایران باستان و آثار بجای مانده از آن دوران كه اغلب مردم شان كیش زرتشت داشتند، چنین بدست می آید كه زنان ایران از دیرباز حجاب و اخلاق نیكو و پاكدامنیشان زبانزد همه بوده است و این حقیقت نیز روشن می شود كه با ورود اسلام به ایران، حجاب وارد ایران نشده است، بلكه بانوان ایران از قدیم الایام حجاب داشته اند. در تاریخ آمده است كه: هنگامی كه سه تن از دختران كسری (شاهنشاه ساسانی) را به همراه غنائم فراوان نزد عمر آوردند وی دستور داد با آوازی بلند روی آنان فریاد كشند كه پوشش از چهره برگیرند تا مسلمانان آنها را ببینند و خریداران بیشتر با پول زیادتری پیدا شوند. دوشیزگان ایرانی از برهنه كردن صورت خودداری كردند، و یك مشت بر سینة نماینده عمر زدند و آنان را از خود دور ساختند. همچنین در جاهای مختلف شاهنامه سخن از زن نیكوی ایرانی و حجاب او به میان آمده است كه از این اشعار استفاده می شود كه زنان ایرانی از دیرباز حجاب داشته اند. اكنون به برخی از این اشعار توجه فرمائید: چنین گفت شیرین كه ای مهتران جهان گشته و كار دیده سران سه چیز باشد زنان را بهی كه باشند زیبای گاه مهی دگر آنكه فرّخ پسر زاید او زشوی خجسته بیفزاید او سه دیگر كه بالا و رویش بود به پوشیدگی نیز مُوَیش بود بدانگه من جفت خسرو بُدَم به پوشیدگی در جهان نو بُدَم بگفت این بگشاد چادر زروی همه روی ماه و همه پشت موی مرا از هنر موی بُد در نهان كه او را ندیدی كس اندر جهان نمودم همه پشت این جادویی نه از تنبل و مكر و ز بدخویی نه كس سوی من پیش از این دیده بود نه از مهتران نیز شنیده بود سخن تهمینه همسر رستم: به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست چون من زیر چرخ كبود اندكیست كس از پرده بیرون ندیدی مرا نه هرگز كسی آواز شنیدی مرا سخن منیژه: منیژه منم دخت افراسیاب برهنه ندیده رخم آفتاب ![]() ویل دورانت درباره حجاب زنان ایران می نویسد: در نقشهایی كه از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زن دیده نمی شود این نقشها نشان می دهد كه زنان دارای حجاب، مخصوصاً با چادر بوده اند. نویسنده كتاب پوشاك باستانی ایرانیان در این رابطه می نویسد: تاریخ نویسان درباره پوشاك آن زمان اكثرا به سكوت گذرانده اند .... با این وصف از روی برخی نقوش كه از آن زمان به جای مانده، به زنانی از این دوره بر می خوریم كه از پهلو بر اسب سوارند، اینان چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افكنده اند و در زیر آن یك پیراهن دامن بلند، و زیر این نیز یك پیراهن دیگر بلند تر تا به مچ پا نمایان است. با این حال لباس مذهبی زرتشتیان در حال حاضر نشان دهنده وجود حجاب در دین زرتشت است. زرتشتیان دارای جامه ویژه مذهبی هستند كه هر فرد پسر یا دختر، پس از رسیدن به سن پانزده سالگی، باید آن را به تن نماید. بگونه ای كه نپوشیدن آن جامه مذهبی باعث ایجاد دیو «در وج ناسو»شمرده است. این لباس «سدره و كُشتی» نام دارد و كیفیت آن، كه می تواند پوشش كاملی برای زنان به حساب آید. تمام بدن را می پوشاند. و از نظر زرتشت بر هر یك از مرد و زن واجب است كه هنگام انجام مراسم عبادی و نیایش، سر خود را بپوشانند. بنا به گفته مؤبد «رستم شهرزادی» پوشش زنان باید به گونه ای باشد كه هیچ یك از موهای سرزن از سرپوش بیرون نباشد ذرخرده اوستا به طور صریح چنین آمده است: «همگان نامی ز تو برگوییم و همگان سر خود را می پوشیم آنگاه به درگاه دادار اهورا مزدا نماز می كنیم» بنابراین حجاب در كیش زرتشت مانند سایر ادیان وجود داشته است و این یك ضرورت اجتماعی است كه آیینهای آسمانی به آن توجه كرده اند و مورد تأكید قرار داده اند، هرچند كه عده ای از تعالیم دینی خود سرپیچی می كنند و رو به سوی بدحجابی و بی حجابی می آورند. همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
12-28-2012, 02:58 AM
ارسال: #150
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
داستان استر, دروغ یا واقعیت (بخش یکم)
------------------------------ تقدیم به تمام دوستان گرام و به خصوص بانو صفدری گرامی که در این زمینه می خواستند بدانند بی غل و غش, البته با پوزش فراوان از کوتاهی بنده. در این نوشته تلاش داریم تا نگاهی به بحثی تاریخی بیندازیم که در مورد آن اختلاف نظر وجود دارد و گاهی می بینیم که در مورد آن در وبسایتها و وبلاگ ها پرداخته می شود. این حادثه مربوط به داستان استر و مردخای و جشن پوریم است و اینکه آیا واقعیت دارد یا خیر؟ جشن پوریم یهودیان به مناسبت پیروزی یهودیان بر عده ای از ایرانیان صاحب قدرت در زمان حکام هخامنشی که قصد هجوم به آنان و کاهش قدرت آنان را داشتند ایجاد شده و البته در مورد همین موضوع نیز بحث میباشد! نظرات تاریخی پیرامون این موضوع گوناگون و بعضا افسانه ای است که هیچ منبع موثقی ندارد و شاید هیچوقت نداشته باشد!.در این مجال ما می خواهیم به این نظریات گوناگون پرداخته و شما را نیز از این اختلافات فاحش آگاه و آگاه تر نمائیم و قضاوت نهایی را نیز برعهده خود شما عزیزان می نهیم تا نظر بدهید. ![]() آرامگاه استر و مردخای در همدان در نقلی آمده است که وزیر دربار خشایار شاه (هامان) نقشه ی قتل خشایار شاه را در سر میپرورانده و قصد به دست آوردن قدرت را دربار هخامنشی داشته است. در این زمان فردی به نام مردخای به واسطه حضور عمو زاده اش استر ( نام اصلیش هدسه بوده که چون یهودی بودناو را اشکار میکرده اسمش را تغییر داده و البته بنا به روایتی خود خشایار شاه عبدا نام او را استر میگذارد) در حرمسرای شاهی به عنوان ملکه از ارج و قربی برخوردار بوده و به دربار رفت و آمد داشته و روزی سخن دو شربت دار شاه را به زبان کلدانی شنیده که در حال زمینه سازی برای ریختن سم در شربت شاه هستند (خشایار شاه معمولا بیش از حد میگساری و شراب نوشی میکرده است و این یکی از عاداتی بود که به واسطه حضور در حرمسرا و تربیت شدن توسط آنان در وی و دیگر شاهان بوجود می آمده) و چون از این موضوع اطلاع می یابد به وسیله استر آنرا به اطلاع شاه می رساند و این دو نفر به مجازات می رسند اما هامان به واسطه قدرتی که داشته مانع از کشف هویت اصلی توطئه گران که همانا خود اوست میگردد. خشایار شاه این خدمت بسیار بزرگ مردخای را در دفتر یادبود سلطنتی برای ادای پاداش به نام مردخای درج می کند و مراتب حق شناسی را اظهار می دارد.از طرف دیگر هامان که زخم خورده ی مردخای هست و او را مسبب به ثمر ننشستن توطئه اش می بینید در مقام دفع و قتل او بر می آید و در تصمیمی بی رحمانه تصمیم به قتل عام کلیه یهودیان میگیرد و پیش شاه رفته و می گوید که در میان ملت ما قومی هست که در تمام مملکت پراکنده گشته و شرایع ایشان مخالف همه قومهاست و شرایع پادشاه را به جای نمی آورند، اگر پادشاه را پسند آید حکمی صادر شود که ایشان را هلاک سازند و ده هزار وزنه نقره به دست غلامان خواهم داد تا آنرا به خزانه پاشداه بیاورند. به این وسیله هامان شاه را فریب داده حکم قتل یهودیان را می گیرد و به وسیله ی منجنیق و ساحران قرعه کشی کرده و روز 13 ماه آذار را برای قتل عام یهودیان معین می کند و به وسیله ی نامه نامه به 127 حکمران کشور اطلاع می دهد که در روز موعود دستور را اجرا نمایند در این حین خوشبختانه (دقیقا نقل به مضمون کرده ام!) یک نسخه از آن نامه به دست مردخای می رسد و او به استر خبر می دهد. استر نیز به نزد شاه می رود و از او میخواهد که شاه و هامان را به ضیافتی دعوت نماید و شاه نیز با مسرت قبول می دارد.پس از صرف نهار هامان با شادی به منزل می رود و دستور آماده کردن داری به بلندی 50 ذراع را می دهد که فردا صبح مردخای را بر آن به دار آویزد. ملکه آن دو را برای ضیافت ناهار فردای آن روز نیز دعوت کرده بود.در این اثنا شاه دفتر خاطرات سلطنتی را ورق میزند و چشمش به خدمت بزرگ مردخای می افتد و تصمیم میگیرد فردا پاداش او را بدهد. صبح همان روز هامان برای کسب اجازه ی اعدام مردخای به دربار آمده و اجازه ی حضور می طلبد. قبل از شروع صحبت هامان شاه به او می گوید که هامان اگر کسی خدمتی بس قابل تقدیر نسبت به شاه کرده باشد که سزاوار پاداش بزرگی باشد چه باید کرد؟ هامان که فکر میکند منظور شاه خود وی است میگوید: شخصی را که پادشاه به تکریم او میل دارد باید لباس ملکوانه بپوشاند و تاج شاهی بر سرش بگذارند و بر اسب سوار کنند. درک وچه ها بگردانند و پیشاپیش او جار بزنند با هرکسی که پادشاه علاقه مند به تکریم اوست این چنین خواهد بود. آنگاه پادشاه به هامان امر می کند که این کار را در مورد مردخای یهودی معمول دارد و هرچه گفته است چیزی کم نشود.هامان پس از انجام این کار و تشویق شاهانه از مردخای با وضعی ناگوار و اوقات تلخ به خانه می اید و از یادش میرود که ظهر محلس ضیافت ملکه دعوت دارد.وقت حضور به مجلس ملکه میگذرد که خواجه سرایان پادشاه می رسند تا هامان را نزد شاه ببرند.پس پادشاه و هامان نزد استر ملکه به ضیافت می روند. پس از صرف ناهار خشایار شاه میگوید که هر تقاضایی داری بکن ، اگرچه نصف مملکت باشد! استر جواب میدهد که پادشاها اگر در نظر تو التفات یافته ام جان من به تقاضای من و قوم من به درخواست من به من بخشیده شوند زیرا که من و قوم من به سعایت اشخاص فروخته شده ایم که هلاک و نابود گردیم.پادشاه میگوید آن کیست و کجاست که چنین جسارتی کرده است؟!!!!!! استر عرض میکند که دشمن همین هامان شریر است.پس هامان به دار 50 ذراعی که خود ترتیب انرا داده بود حلق اویز میشود و 10 پسر او که در ولایات مختلف اشتغال داشتتند برای جلوگیری از شورش به امر شاه دستگیر و کشته میشوند و ظرف دو روز 800 نفر دیگر هلاک میگردند تا از شورش دیگران نیز جلوگیری به عمل آید. در این هنگام مردخای تصویب نامه ای رسمی و شرعی صادر میکند و مقرر میدارند که برای شکرگذاری به درگاه خدا که این چنین رحمت و کرامت بزرگی به یهودیان فراهم نموده است در روز سیزدهم ماه آذار که روز قتل عام تعیین شده بود تمام یهودیان در هرکشوری که هستند روزه بگیرند و به درگاه خدا استغثار و توبه نمایند. دوستان این تنها گوشه ای از این روایت بسیار مشکوک است.چون این اولین نقل قول است ما فعلا توضیحی در رد و یا تایید تک تک جزئیات آن نمیدهیم هرچند ناگفته پیداست که در این متن به شدت از یهود و یهودی گری طرفداری شده و آنان را درمواردی بزرگتر و در مواردی کوچکتر از واقع نشان داده اند تا مظلومتر به نظر برسند. این مطلب را فعلا به حال خود وا میگذاریم تا روایت بعدی. روایت دیگر نیز باز هم با خشایار شاه و مردخای و استر شروع می شود اما ماجرای قتل و توطئه خشایار شاه در کار نبوده است. این شما و این هم روایت: --------------- ادامه دارد ... همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
نقش علی بابا در بازار جهانی و واردات از چین | greenworld | 0 | 187 |
05-27-2023 05:02 PM آخرین ارسال: greenworld |
|
مخترعین و نخبگان ایرانی در راه مذاکره با شرکت رنو فرانسه | سینا عدنانی | 1 | 464 |
09-09-2018 01:19 PM آخرین ارسال: mahdir938 |
|
در محل شما چه چیزی فراوان است؟ | cooch | 31 | 4,633 |
06-01-2018 03:04 AM آخرین ارسال: amir_sky |
|
راه اندازی بستر تولید پودر میوه در منزل | uhanna | 0 | 591 |
02-04-2018 03:17 AM آخرین ارسال: uhanna |
|
چطور تو ایران سرمایه مونو در عرض یک سال ده برابر کنیم؟ | shokrgozar | 7 | 1,438 |
09-01-2017 09:53 AM آخرین ارسال: sh44 |
|
دوستانی که در زمنیه بازاریابی تجربه دارن لطفا" راهنمایی بفرمایند . | javadse | 2 | 1,002 |
07-08-2017 04:00 PM آخرین ارسال: شایان21 |
|
اولین سودهائی که در فعالیتهامون داشتیم | jahanagahi | 115 | 34,945 |
05-18-2017 01:21 AM آخرین ارسال: مهندس نرم افزار |
|
چجوری میتونم درامدمو به 5 میلیون در ماه برسونم؟ | shokrgozar | 0 | 547 |
02-20-2017 04:14 PM آخرین ارسال: shokrgozar |
|
چطور از امکان خم کردن چوب و MDF و PVC پول در بیارم؟ | Benhour | 1 | 1,405 |
10-23-2016 12:43 AM آخرین ارسال: Benhour |
|
مشورت و راهنمایی در مورد کار کانون تبلیغاتی و بسته بندی؟ | sepehrplus | 2 | 848 |
09-28-2016 03:02 PM آخرین ارسال: habib tousi |
|
تاریخ تولد بچه های انجمن! | MARYAR | 331 | 41,532 |
08-10-2016 02:00 PM آخرین ارسال: mahdie.sfi |
|
![]() |
اگه میدونستی در رسیدن به هدفت(ثروت)هیچ شکستی وجودنداره اولین قدم که برمیداشتی چی بود | SAMIRA | 71 | 16,244 |
05-23-2016 02:08 AM آخرین ارسال: poldar |
یه سوال در باره شخصی که اهل ریسک و تغییر نیست | mortaza_max | 13 | 3,289 |
02-15-2016 02:59 PM آخرین ارسال: نیما روشنگر1 |
|
شروع یه کار گروهی/ کار در وب | mohammad.b | 17 | 3,732 |
11-20-2015 08:49 PM آخرین ارسال: فاطیما14 |
|
![]() |
جذب همکاری در آموزشگاه جدید انجمن | MARYAR | 33 | 10,511 |
09-25-2015 10:31 PM آخرین ارسال: vlvl |
بیان خاطرات ضرر و زیانهایی که در فعالیتهامون داشتیم (برای عبرت دیگران ) | hasan-f | 26 | 7,908 |
09-22-2015 11:23 AM آخرین ارسال: سلطان ایده |
|
تایپ در منزل | صدفی | 1 | 564 |
09-08-2015 11:16 PM آخرین ارسال: hs6467 |
|
به دنبال ایده در زمینه کامپیوتر | rezakakaei | 4 | 1,527 |
06-07-2015 09:36 AM آخرین ارسال: rezakakaei |
|
![]() |
میزبانی از یکدیگر در شهرمان | cooch | 3 | 503 |
05-09-2015 03:26 PM آخرین ارسال: cooch |
حداقل یکبار در زندگی این کارها را انجام دهید | بيلا بالا | 4 | 983 |
03-06-2015 02:45 PM آخرین ارسال: samiar afshari |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 81 مهمان