ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
زمان کنونی: 07-08-2024, 09:33 PM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 81 مهمان
نویسنده: Alireza_Kh
آخرین ارسال: Alireza_Kh
پاسخ: 244
بازدید: 24074

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 35 رأی - میانگین امیتازات : 3.57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
06-29-2012, 05:53 PM
ارسال: #71
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
ممنون علی رضا جان
همینکه برای دانستن گذشته کشورمان اینهمه زحمت می کشی واقعا کار شما ستودنی است
ممنون

مردمان توانمند در خواب نیز ، رهسپار جاده پیشرفتند
یک انسان خردمند فرصتها و شانس ها را می سازد , نه اینکه در انتظار آنها بنشیند
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: Alireza_Kh , قناد , درناز
06-30-2012, 10:14 PM
ارسال: #72
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
کشورداری داریوش بزرگ
------------------------
بخش دوم



سازمان کشوری و دارائی
چنانکه گذشت داریوش بزرگ پس از برگردانیدن نظم و آرامش در کشور و پس از وحدت کامل کشور و پس از وحدت کامل کشور، ممالک تابعه را با ملاحظات سیاسی و ملی و موقعیت جغرافیائی به سی بخش قسمت کرد و از میان سرداران و بزرگان ایران، مردان کاردان و شایسته‌یی را بفرمانفرمائی هر بخش بر می‌گماشت اینگونه فرمانروایان را ((خشتن پاون )) یا شهربان می‌گفتند. پدر داریوش بزرگ، ویشتاسب هخامنشی، خود یکی از آن شهربانان و فرمانروای سرزمین پارت (خراسان) بود. برای آنکه شهربانان از حدود اختیارات خود بیشی نجویند و به ستمکاری و آزار مردم نپردازند، با هر کدام از آنها ماموری فرستاده می‌شد که در ظاهر دبیر مخصوص شهربان بود، ولی در معنی کارهای او را بازرسی می‌کرد و اخبار وقایع حوزه فرمانفرمائی شهربان را بمرکز گزارش می‌داد. این مقام حتی در ایران پس از اسلام هم برجای بود داریوش در هر سال دوبار دوتن را از پایتخت برای بازرسی به هریک از شهرها می‌فرستاد که این دو نفر بنام چشم و گوش شاه شناخته شده بودند.



روش پرداخت مالیات
پیش از داریوش بزرگ پرداخت مالیات در ایران روش درستی نداشت و ملت‌های تابعه هر سال هدایائی بدر بار شاهنشاه ایران می‌فرستادند. اما داریوش برای هر یک از ملت‌ها با ملاحظات ثروت و وسعت مملکت مالیات بوجه نقد معین کرد. او آنقدر نسبت به پرداخت مالیات تخفیف قائل شده بود که در این باره پلوتارک می‌نویسد: ((داریوش چون مقدار مالیات هر شهری را معین می‌کرد، در پی تحقیق بر می‌آمد که آیا مردم می‌توانند این مبلغ معین شده را بپردازندیا خیر؟ چون از هر کجا پاسخ موافق می‌رسید، باز هم پادشاه دستور می‌داد مالیات تعیین شده را نصف کنند – چون سبب را پرسیدند – پادشاه جواب داد که شهربانان هم برای مصارف خود چیزی از مردم خواهند گرفت و باید از مالیات اخذ شده کاسته شود تا بر مردم تحمیلی نشده باشد)).



پست و چاپار
در هر ایالتی، ساتراپ‌ها، مالیات را را جمع‌آوری می‌کردند و سربازان پیاده و سوار را نگهداری می‌نودند، تشکیلات وسیعی برای این عمل لازم بود. مرکز این تشکیلات شهر شوش بود که تقریبا در قلب کشور قرار داشت. از شوش به تمام کشورهای تابعه دستور صادر می‌شد و از تمام نقاط اطلاعات به شوش می‌رسید. برای این که شاهنشاه بتواند با تمام ادارات و ممالک تابعه به سهولت رابطه داشته باشد و اطلاعات را زود دریافت نماید، پیک‌های سریعی ایجاد کرده بود که مورد تحسین یونانیها واقع شد. در نقاط معینی، در تمام جادهای بزرگ وسایل بخصوصی فراهم کرده بودند تا پیک شاهنشاهی یا چاپار بتواند بدون توقف به مقصد برسد. پیکها از میان اشخاص محترم برگزیده می‌شدند، چنانکه در تاریخ آمده است که داریوش سوم پیش از رسیدن به پادشاهی چندی چاپار مخصوص بود. در حقیقت هخامنشی‌ها مخترع پست و چاپار بودند. این طریقه را ابتدا مصریها و بعد رومیها از ایران اقتباس کردند – سپس در تمام مغرب زمین در طول قرنهای متمادی معمول گردید.


ایجاد راه ها
برای اینکه اخبار کشور زودتر بمرکز برسد و هم چنین روابط بازرگانی و اداری و سیاسی و لشکری میان مراکز و نواحی دوردست باقی بماند، داریوش به ساختن راههای مختلف پرداخت. از آن جمله راه شاهی بود که از تمام کشورهای تابعه می‌گذشت. هرودوت می‌نویسد که طول این راه ۲۹۰۰ کیلومتر بوده و تمام وسایل آسایش و راحتی در طول راه برای مسافران آماده بوده است و حتی می‌نویسد که در هر چهار فرسنگ مهمانخانه‌أی ساخته شده بود و همه جا خوراک و اسب و لوازم سحر مهیا بوده و این راه دراز را با وسایل آن زمان کاروانها در یکصد و یازده روز و مسافران پیاده، در مدت نود روز می‌پیمودند. داریوش بساختن راههای دریائی نیز همت گماشت چنانکه برای متصل کردن دریای مدیترانه به دریای احمر دستور به حفرکانال سوئز داد و این واقعه بر روی کتیبه بدست آمده و چنین نوشته شده است: ((منم داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، پادشاه کشورهائی که مسکن همه نژادهاست، شاه این سرزمین بزرگ، تا کشورهای دوردست، پسر ویشتاسب هخامنشی، داریوش شاه گوید: من پارسی‌ام، از مصر را گرفتم، امر کردم این کانال را بکنند، این کانال کنده شده چنانکه فرمان دادم، کشتی‌ها روانه شدند، چنانکه اراده من بود)) یک مورخ اروپائی در این خصوص می‌گوید: ((واقعا باید نظر بلند استقامت داریوش را در اجرای منویاتش تقدیر کرد ))



دادگستری
داریوش بر همه دادرسان کشور خویش سمت ریاست داشت و احکام نهائی از جانب شخص شاهنشاه صادر می‌شد. مجازات نسبت به گناه مجرم تغییر می‌کرد و شاهنشاه هخامنشی در برابر هیچ گناهی و در هیچگونه مجازاتی برای دفعه اول حکم اعداد گناهکاری را صادر نمی‌کرد.
چنانکه وقتی یکی از گناهکاران که سمت دولتی نیز داشت در دادگاهی محکوم به اعدام شده بود ولی شاهنشاه حکم نهائی را لغو کرد و دستور داد از کشتن او صرفنظر شود و گفت این شخص پیش از این خدماتی هم انجام داده است. شاهنشاه ایران از گرفتن رشوه (پارک) سخت بیزار بود، چنانکه کمبوجیه نیز از این کار بسیار نفرت داشت و داستان قاضی که رشوه گرفته بود و کمبوجیه امر کرد پوستش را کنده و بر روی تخت دادرسی انداختند و پسر همان قاضی را بر تخت نشاندند مشهور است کمبوجیه به پسر قاضی که جانشین پدر شده بود خطاب کرد و گفت: هرگاه میخواهی بیداد کنی و از مردم رشوه بستانی بر پوست پدرت نگاه کن و عاقبت شوم این کار زشت را در نظر گیرید.
در خصوص دادگستری و رعایت کامل حقوق ضعیف و قوی و پاداش نیکوکاران و کیفر بدکاران، شاهنشاه داریوش خود چنین گوید (نه من و نه دودمانم درغگو و بی‌انصاف و بدقول نبودیم، من برابر حق و عدالت رفتار کردم نه ناتوان و نه توانا را نیازردم، نیکوکار را نیک نواختم و بدکار را سخت کیفر دادم ) داریوش نخستین شاهنشاهی است که یک قانون کامل مدنی تدوین کرد و برای ملتهای تابعه به تناسب احوال و اوضاع کشور وضع نمود. معتقدات مذهبی کشورهای تابعه را با دیده احترام می‌نگریست، چنانکه داستان رفتن او به معابد مصریها و جایزه‌أی که برای یافتن (گاو آپیس) تعیین نمود در تاریخ مشهور است.




----------------------
ادامه دارد ...

همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: farzin1 , nazli , قناد , madar , کامیار کاظمی , درناز
07-01-2012, 12:00 AM
ارسال: #73
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
هويت جديد براي ما ايراني ها؛ بياييد جوکهایی که در آنها به اقوام مختلف ایرانی یا شهروند شهری توهین شده است را تحريم کنيم ...
----------------------------------------------------------------------------------------------



هموطن عزیزم نساختن جوک برای اقوام ایرانی و ملل دیگر، نشانه شخصیت شماست.

ايران ما دو نعمت و ثروت خداداي بزرگ دارد که اگر و تنها اگر به همين دو نعمت اکتفا شود با آنها مي توان ساليانه فقط از طريق جذب توريست ميلياردها دلار درآمد کسب کرد، حال محاسن بي شمار ديگر آن نظیر لذت معاشرت و همزیستی با اقوام مختلف و بهره مندی از فرهنگها و سنت های مختلف آنها بماند.



اين دو نعمت خداداي بزرگ عبارتند از:
1- چهار فصله بودن کشور ايران
2- وجود اقوام گوناگون، با زبان ها و لهجه هاي مختلف



با اين دو نعمت گويي وقتي کسي به ايران مي آيد انگار به 72 کشور مختلف سفر کرده باشد!

ایران ما امروزه از اقوام زیادی از جمله: فارس، آذربایجانی، کرد، لر، بختیاری، بلوچ، مازندرانی، گیلک، قشقایی، عرب، لک، تالشی، ترکمن، خلج، آشوری، کلدانی، مندایی (صائبی)، تات، گرجی، سیستانی، ارمنی، و یهودی تشکیل شده‌است.

در ایران ما در مجموع حدود ۷۵ زبان و گویش رواج دارد و بزرگ‌ترین گروه‌های زبانی ایران ما را فارسی، ترکی آذربایجانی، کردی، ترکمنی، گیلکی، مازندرانی، خلجی، تالشی، لری، بختیاری، عربی، بلوچی، لکی، دیلمی، تاتی، ارمنی، آشوری، مندایی، گرجی، عبری، کلدانی و... تشکیل می‌دهند.


اما اين نعمتهاي خدادادي را ما با دست خويش مزه اش را براي يکديگر تلخ مي کنيم. نمونه اش همين جوک هاي بسيار زيادي است که براي پُر کردن اوقات فراغت خود و خنداندن اطرافيانمان بر مبناي قوميت ها يا مردمان شهرهاي ديگر مي سازيم و به سرعت برق و باد هم با موبايل و اينترنت آنرا همه جا تکثير مي کنيم!

اين روزها بين مردمان ما همدلي و اتحاد بزرگي ايجاد شده است. جامعه بايد هم از طرف دولت اصلاح شود و هم از طرف مردمان. اگر هر کدام از اين دو بال پرواز بلنگد پرواز ميسر نخواهد بود و درجا خواهيم زد يا در دور باطلي به دور خويش خواهيم گشت. و اگر اين دو بال به سان 30 سال گذشته هر دو با هم معيوب و خراب باشد که در حسرت درجا زدن هم خواهيم ماند! چرا که مدام پسرفت هم خواهيم کرد.

بنابراين اکنون که انديشه تغيير در حکومت فراگير شده است فرصتي غنيمت پيش آمده که لايه هاي مختلف جامعه را هم با تزريق فرهنگ زندگي بهتر تغيير دهيم تا در سالهاي آينده ايران بهتري را براي زندگي خود و فرزندانمان داشته باشيم.




پس در گام بزرگ فرهنگي ديگر:

بیاییم برای تحکیم پیوند بین قومیتهای مختلف کشورمان هرگونه جوک، پیام کوتاه یا حکایتی که در آن به قومی از اقوام ایرانی یا شهروند شهری از شهرهای ایران توهین شده را تحریم کنیم.



از همان وسيله اي که براي انتقال سريع جکهاي مخربمان استفاده مي کرديم بايد در اشاعه اين فرهنگ والا بکوشيم. لطفا اين پيام سبز را با موبايل و ياهو مسنجر و وبلاگ به اطلاع ديگر سبزانديشان برسانيد.


و ...
پارسی نژاد پرست نیست
(مگه کوروش نژاد پرست بود؟)

رشتی بی غیرت نیست
(مگر میرزا کوچک خان بی غیرت بود؟)

لر هالو نیست
(مگه لطف علی خان هالو بود؟)

ترک کج فهمی نمی کنه
( مگه علامه طباطبایی و علامه جعفری و شاه عباس و شهریار , کج فهم بودند؟)

قزوینی همجنس باز نیست
(مگر علامه دهخدا همجنس باز بود؟)

خراسانی بادیه نشین و بدوی نیست
(مگرفردوسی ، عطار ، خیام بادیه نشین بود؟)


بلکه اینان ستونهای ایرانند...

[تصویر: 545333_136178139852098_50196906_n1.jpg]

همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: farzin1 , nazli , قناد , madar , کامیار کاظمی , درناز
07-01-2012, 09:51 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 07-01-2012 10:00 PM، توسط Alireza_Kh.)
ارسال: #74
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
بابک, مازیار و افشین ... داستانی از جنس آزادگی و خیانت
----------------------------------------
بخش چهارم


گذری بر زندگی شگفت انگیز و میهن پرستانه بابك خرم‌دين; نمادی از مقاومت ایرانیان در برابر تجاوز بیگانه


قسمت آخر ... کشته شدن بابک

...
موضوع بابك چنان براي خليفه بااهميت بود كه وقتي خبر دستگيريش را شنيد جايزه‌ي بزرگي براي افشين فرستاد و به او نوشت كه هرچه زودتر ويرا به پايتخت ببرد. فرستادگان خليفه همه‌روزه به آذربايجان اعزام ميشدند تا با افشين درتماس دائم باشد و او بداند كه چه وقت و چه ساعتي افشين و بابك به پايتخت خواهند رسيد؛ و برفراز تمام بلنديهاي سرراه و دركنار جاده ديدبان گماشت تا هرگاه افشين را ببينند به يكديگر جار بزنند و همچنان اين جارها تكرار شود تا به خليفه برسد. او همه‌روزه هيئتي را همراه با هدايا و اسب و خلعت به نزدِ افشين ميفرستاد تا قدرداني از خدمت افشين را به بهترين وجهي نشان داده باشد. افشين در ديماه ٢١٦خ با شوكت و شكوه بسيار زيادي وارد پايتخت خليفه گرديده به كاخي رفت كه به خودش تعلق داشت و بابك را نيز درآن كاخ زنداني كرد. چون هوا تاريك شد و مردم به خواب رفتند، خليفه به يكي از محرمانش مأموريت داد تا بطور ناشناس به نزد بابك برود و اورا ببيند و بيايد اوصافش را به او بگويد. آن مرد چنان كرد، و افشين وي‌را بعنوان مأمور حامل آب به اطاقي برد كه بابك درآن زنداني بود. خليفه وقتي اوصاف بابك را ازاين محرم شنيد، براي اينكه بابك را ببيند و بداند اين مرد چه عظمتي است كه ٢٢ سال مبارزاتِ مداوم و خستگي‌ناپذيرش پايه‌هاي دولتِ اسلامي را به لرزه افكنده است، نيم‌شبان برخاسته رخت ساده برتن كرد و وارد خانه‌ي افشين شده بطور ناشناس وارد اطاق بابك شد و بدون آنكه حرفي بزند يا خودش را معرفي كند، دقايقي دربرابر بابك برزمين نشست و چراغ دربرابر چهره‌اش گرفته به او نگريست.



بامداد روز ديگر خليفه با بزرگان دربارش مشورت كرد كه چگونه بابك را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند ويرا ببينند. بنا بر نظر يكي از درباريان قرار برآن شد كه ويرا سوار بر پيلي كرده در شهر بگردانند. پيل را با حنا رنگ كردند و نقش و نگار برآن زدند؛ و بابك را در رختي زنانه و بسيار زننده و تحقيركننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند. پس ازآن مراسم اعدام بابك با سروصداي بسيار زياد با حضور شخص خليفه برفراز سكوي مخصوصي كه براي اين كار دربيرون شهر تهيه شده بود، برگزار شد. براي آنكه همه‌ي مردم بشنوند كه اكنون دژخيم به بابك نزديك ميشود و دقايقي ديگر بابك اعدام خواهد شد، چندين جارچي در اطراف و اكناف با صداي بلند بانگ ميزدند نَوَد نَوَد اين اسمِ دژخيم بود و همه اورا ميشناختند.




ابن الجوزي مينويسد كه وقتي بابك را براي اعدام بردند خليفه دركنارش نشست و به او گفت: تو كه اينهمه استواري نشان ميدادي اكنون خواهيم ديد كه طاقتت دربرابر مرگ چند است! بابك گفت: خواهيد ديد. چون يك دست بابك را به شمشير زدند، بابك با خوني كه از بازويش فوران ميكرد صورتش را رنگين كرد. خليفه ازاوپرسيد: چرا چنين كردي؟ بابك گفت: وقتي دستهايم را قطع كنند خونهاي بدنم خارج ميشود و چهره‌ام زرد ميشود، و تو خواهي پنداشت كه رنگ رويم از ترسِ مرگ زرد شده است. چهره‌ام را خونين كردم تا زرديش ديده نشود . به این ترتیب دستها و پاهاي بابك را بریدند . چون بابك برزمين درغلتيد، خليفه دستور داد شكمش را بدرد. پس از ساعاتي كه اين حالت بربابك گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا كند. پس ازآن چوبه‌ي داري در ميدان شهر سامرا افراشتند و لاشه‌ي بابك را بردار زدند، و سرش را خليفه به خراسان فرستاد.




آخرین گفتار بابک ( به نوشته کتاب حماسه بابک اثر نادعلی همدانی ):

تو این معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد. نه! این حماقت است اگر فکر کنی چون افشین وطن فروش را با زر خریده ای میتوانی ایرانیان را اسیر کنی. من مبارزه ای را آغاز کرده ام که ادامه خواهد داشت. من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود. تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت! این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد.

من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد. من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند. مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند.
اما تو ای افشین ... در انتظار روزی باش که همین معتصمی را که امروز مانند سگانی در برابرش زانو میزنی و وطن ات را برای او فروختی در همین تالار و روی همین سفره سرت را از بدن جدا کند.




مردی که به مادر خود ( میهن ) خیانت کند در نزد دیگران قربی نخواهد داشت و هیچکس به فرد خود فروخته اعتماد نخواهد کرد. و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود:

پاینده ایران


روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است. اعدام بابك چنان واقعه‌ي مهمي تلقي شد كه محل اعدامش تا چند قرن ديگر بنام خشبه‌ي بابك یعنی چوبه‌ي دار بابك در شهرِ سامرا كه در زمان اعدام بابك پايتخت دولت عباسي بود شهرت همگاني داشت و يكي از نقاط مهم و ديدني شهر تلقي ميشد. برادر بابك يعني آذين را نيز خليفه به بغداد فرستاد و به نايبش در بغداد دستور نوشت كه اورا مثل بابك اعدام كند. طبري مينويسد كه وقتي دژخيمْ دستها و پاهاي برادر بابك را مي‌بُريد، او نه واكنشي از خودش بروز ميداد و نه فريادي برمي‌آورد. جسد اين مرد را نيز در بغداد بردار كردند. بدين ترتيب كار بابك پس از ٢٢ سال پيروزي پي‌درپي و وارد آوردن شش شكست بزرگ بر شش‌ تن از بهترين فرماندهان ارتش عباسي، و پس از اميدهاي فراواني كه روستائيان ايران به او بسته بودند، با توطئه‌ي نماينده‌ي عيسا مسيح و یک شاهزاده خائن ایرانی به پايان رسيد. تاريخ بداند كه مدعيان توليت دين در هر دين و مذهبي دشمن توده‌هاي تحت ستم و همدست زورمندانند، و اين امر منحصر به متوليان يك دين خاص نيست، بلكه كشيشان مسيحي نيز با همه‌ي مدعاهائي كه ارائه ميكنند.

[تصویر: 15ch4sh.jpg]

امروزه ایرانیان آزاده از 10 تا 13 تیر ماه هر سال بر قلعه سر به فلک کشیده این سردار بزرگ گرد هم می آیند و مراسم زادروزش را گرامی می دارند. مردم ایران از شهرهای مختلف راهی کلیبر در شمال اهر می شوند. متاسفانه عده ای از ضد ایرانیان متحجر و وطن فروش نیز از این گردهم آیی ملی سو استفاده میکنند و با برافراشتن پرچمهای ترکیه و جمهوری آران ( آذربایجان ) سعی به انحراف کشیدن این یابود میکنند. این افراد که به پان ترکیسم مشهور هستند باقی مانده سید جعفر پیشه وری گجستک هستند که با امکانات روسهای متجاوز سعی در متلاشی کردن ایران داشت. به همین منظور همه ساله سپاه پاسداران دورادور کل این مراسم را تحت کنترل خود دارند.

درود بر این دلیرمرد ... یاد و نامش زنده و گرامی باد.


----------------------
ادامه دارد ...

همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: nazli , farzin1 , قناد , کامیار کاظمی , درناز
07-03-2012, 11:16 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 07-03-2012 11:21 PM، توسط Alireza_Kh.)
ارسال: #75
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
گذری به پيمان‌نامه‌ های ننگین گلستان و تركمانچای
------------------------

بخش اول



20 مهر، سالروز وقوع فاجعه‌ای ملي در تاريخ ايران است. در چنين روزی، بعد از ده سال جنگ و مقاومت دليرانه ايرانيان در مقابل تجاوزها و خيره‌سريهای روسيه تزاری، عهدنامه ننگين گلستان با همدستی و توطئه‌گريهاي مشترك روس و انگليس بر دولت وقت ايران تحميل شد. اين فاجعه تاريخي كه در تاريخ 20 مهر ماه 1192 خورسیدی (1813 ميلادي) روي داد، موجب از دست رفتن بخشهای وسيعی از سرزمين قفقازی ايران (گنجه، شكي، باكو، تفليس، قره‌باغ و ...) و اشغال اين مناطق توسط روسيه شد.

درباره دور اول جنگهاي روس ـ ايران كه مدت ده سال تمام به طول انجاميد، برخي نكات برجسته وجود دارد كه مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته و آگاهي نسل امروز ايرانيان از آنها ضروری است:

1ـ نبردهاي ايرانيان طي ده سال جنگ مستمر با ارتش متجاوز امپراتوری روسيه كه با فرماندهي عباس ميرزا انجام شد، فصلی درخشان از تاريخ ملت ايران و گواه اعتقاد عميق ايرانيان براي دفاع از وطن به قيمت جان و مال است. در نخستين تجاوزگري ارتش روسيه به خاك ايران كه در سال 1182 شمسي (1803 ميلادي) در شهر گنجه صورت گرفت، تعداد متجاوزان روسيه 20 هزار نفر و تعداد مدافعان ايراني دو هزار نفر بودند كه با كشته شدن اين دو هزار نفر و مرزبان دلير ايران (جوادخان زيادخان اوغلي قاجار) نيروهاي روس و گنجه را اشغال و اهالي را قتل‌عام كردند. با اين حال، عدم وجود يك ارتش دايمی و منسجم در مقابل ارتش دايمی و مجهز امپراتوري روسيه در سرنوشت جنگ مؤثر بود.

هر ملتي كه ارتشی نيرومند براي دفاع از خاك و امنيت خود نداشته باشد، بايستي پيامدهای خسارتبار تاريخي آن را نيز متحمل شود.

2ـ پژوهشهای متعددي كه درباره علل انعقاد عهدنامه شوم گلستان و چگونگي اشغال اراضي قفقازی ايران توسط روسيه انجام گرفته، اين نكته را ثابت مي‌كند كه انعقاد اين عهدنامه ننگين، بيش از آنكه نتيجه ضعف‌هاي نظامي ارتش مردمي ايران در آن عهد باشد، نتيجه شكست دولت ايران در جنگ سياسی است. به عبارت روشن، طي ده سال جنگ مستمر، عملياتهاي جنگي متجاوزان روس و رزمندگان ايراني عليه همديگر، گاهي با موفقيت و گاهي با شكست همراه بود و هرگز روسها نتوانستند به يك برتري نظامي كامل در مقابل رزمندگان ايران دست يابند. در نتيجه دولت‌های روس و انگليس طي نقشه‌ای مشترك برای تأمين منافع خود، در ايران، هند (مستعمره انگليس) و اروپا با هم براي تحميل عهدنامه گلستان بر دولت ايران به تفاهم رسيدند و صلحي را بر دولت وقت ايران تحميل كردند كه نتيجه آن، شوم‌تر و خسارتبارتر از تداوم جنگ بود. به بيان ديگر، روسها به نتيجه‌اي كه طي ده سال جنگ و متحمل شدن كشته‌ها و هزينه‌ها دست نيافته بودند، از طريق « صلح تحميلي» دست يافتند.

3ـ در انعقاد عهدنامه سياه گلستان و تحميل آن بر دولت وقت ايران، رجال سياسي وابسته به روس و انگليس در دربار نقش مهمي بازي كردند. زمينه‌سازيهاي رجال خاين و وطنفروش سياسي در دربار، براي پذيرش عهدنامه ننگين و انعطاف در مقابل بيگانگان، عامل مهمي در تأمين منافع بيگانگان و از دست رفتن اراضي ايران به شمار مي‌رود. چنين رجال وطنفروش، به خاطر بهره‌مندي از پول، حمايت‌هاي بيگانگان و به دلايلي مانند نداشتن روحيه مقاومت و ميهن‌خواهي و مرعوب‌شدن در مقابل عظمت ظاهري دولت‌هاي خارجي، همواره منافع تاريخي ميهن و ملت را قرباني منافع حقير خود مي‌كنند.

4ـ عقب‌نشيني فضاحتبار دربار و دولت فتحعلي شاه در مقابل روسيه و انعقاد عهدنامه گلستان، روسها را براي اشغال بخشهاي ديگري از خاك ايران ترغيب كرد و انعقاد عهدنامه شوم تركمانچاي كه پانزده سال بعد از امضاي عهدنامه گلستان انجام شد، بار ديگر موجب اشغال بخش‌هاي مهمي از خاك ايران (نخجوان، ايروان و لنكران و ...) توسط روسيه شد و سرزمين‌هاي قفقازي ايران به طور كامل تحت اشغال روسيه قرار گرفت.

تجربه تاريخي ثابت كرده است كه تنها راه مصون ماندن از تجاوزگريها و زياده‌خواهي‌های كشورهاي بيگانه براي يك ملت « مقاومت و ايستادگي» است. هر ملتي كه در مقابل قدرتهاي خارجي عقب‌نشيني كند، بايستي منتظر فشارهاي ديگر، براي عقب‌نشيني ديگري باشد.

5ـ سرزمين‌هاي قفقازي ايران كه از مهم‌ترين و حاصلخيزترين اراضي ايران بود، همواره مورد طمع بيگانگان بخصوص روسها و ترك‌ها بود. امپراتوريهاي روسيه و عثماني هرگاه كه درمي‌يافتند، دولت مركزي ايران از اقتدار، انسجام و قدرت كافي برخوردار نيست، دست متجاوز به سوي سرزمين‌هاي قفقازي ايران دراز مي‌كردند. در دوره صفويه، نادرشاه و زنديه هرگاه كه اقتدار دولت مركزي ايران دچار ضعف مي‌شد، روسها و ترك‌ها به سرزمين‌هاي قفقازي ايران تجاوز مي‌كردند، اما شاهان و سرداران قدرتمندي مانند شاه عباس بزرگ، نادرشاه و آقامحمدخان قاجار، هربار با سپاهي گران بر سر متجاوزان روس و ترك تاخته و آنان را از قفقاز ايران بيرون مي‌راندند. حماسه‌هاي نادرشاه چنان وحشتي در ميان روسها و تركها ايجاد كرده كه تا پايان حيات وي، هرگز امپراتوريهاي روسيه و عثماني جرات تجاوز به خاك ايران را نداشتند. شاه عباس بزرگ، ترك‌ها را كه با انجام جنايت‌هاي بي‌شمار حتي تبريز را نيز اشغال كرده بودند، با تحميل شكستي سهمگين از خاك ايران فراري داد. نام آقامحمدخان قاجار لرزه بر اندام امپراتور روسيه مي‌انداخت ...

به بيان صريح‌تر، اشغال سرزمين‌هاي قفقازی ايران توسط روسيه در دوره فتحعلی شاه، پديده جديدی نبود. اما شوربختانه آنچه بعد از اشغال سرزمين‌های قفقازی ايران توسط روسيه تكرار نشد، تداوم اقدام براي آزادي دوباره اين سرزمين‌ها بود و اين ناشي از بي‌كفايتي و ضعف دولت قاجار بود.

اقتدار دولت مركزي و حمايت ملي از آن در مقابل تهديدها و تجاوزهاي خارجی و انسجام ملی، يكي از عوامل مهم در پاسداشت تماميت ارضی و امنيت ملي و منافع امروز و آينده كشور است.




----------------------
ادامه دارد ...

همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: m_grate29 , farzin1 , قناد , کامیار کاظمی , درناز
07-04-2012, 12:40 PM
ارسال: #76
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم
شرم خندیدن، به مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم.
کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز...
با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم.
رخشان بنی اعتماد


یک روز یه ترکه

اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم


یه روز یه رشتیه..

اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد


یه روز یه لره...

اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد


یه روز یه قزوینی یه...

به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد



یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی

تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... ؛
حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم
این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند
پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه
آنقدر اين متن را بفرستيم و
بخوانيم تا عادتهاي قجري در خنديدن به
هموطن( آنكه در ديده ما جا دارد ) در ما بميرد
و با هم يكي باشيم مثل هميشه،
مثل زمانهاي سختي و مثل زمانهاي جشن و افتخار

اینکه جهان به کجا می رود نباید زیاد برایتان اهمیت داشته باشد بلکه آنچه مهم است این است که شما چه می خواهید و کجا می روید.
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: Alireza_Kh , قناد , کامیار کاظمی , مهدی گل محمدی , farzin1 , مسعود کوچولو , درناز
07-04-2012, 10:21 PM
ارسال: #77
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
گذری به جایگاه موسیقی در ایران
---------------------------



بخش اول


ایرانیان از همان دورانی که با سایر هم نژادان خود یعنی طوائف آریائی در آغوش دشت و دمن بسر میبردند با نغمه‌های جانبخش موسیقی و خواندن سرود و عبارات منظوم، آن کشش و سروری را که دیدار مناظر دلپذیر طبیعت و آسمان صاف و نیلگون و رنگهای گوناگون افق، در هر پگاهی و شامگاهی بوجود میآورده، نمودار می ساخته اند. انگیزه‌هائی را که زیبائی و فریبندگی‌های این زندگی بی بند و بار و آزاد، در آغوش طبیعت، برای این مردم بوجود میآورده و با آهنگهای دلنواز غمزدا از دهان آنها بیرون میآمده، تاریخ در اثر نداشتن خط نتوانسته است آنها را ضبط نماید. اگر هر آینه ضبط شده بود، امروز ما از نحوه اندیشه و احساسات و تألمات آنان گنجینه‌های گرانبهائی داشتیم و لازم نبود به حدس و مظنَّه متوسل شویم. همانطور که بقایای آثار هنریشان، گنجینه‌های فرهنگی ارزنده و جالب را برای ما بیادگار گذارده است.

وجود قطعات مسجَّع و منظومی در ریگ ودا و اوستا، دو اثر دینی و ادبی کهن آریای هند و ایران و موسیقی و رقص رایج در میان هندیان که از تشریفات مذهبی آنان بوده است، بخوبی وجود و اهمیت این هنر را در قبائل آریائی نمودار می سازد. یک بخش مهم از اوستا «گاثاها» مشتمل بر نیایش و سرودهای مذهبی است که با آهنگهای مخصوص و تشریفات ویژه ای هنگام نیایش اهورمزدا خوانده میشد، و سرودهای اوستا برای پذیرش حافظ مردم که از خط و سواد بی بهره بوده‌اند، آسان و موزون بوده و بعلاوه مفاهیم گفته‌ها هنگامی که منظوم و با آواز ادا میشد، در دلها بیشتر اثر میکرده است.


از تاریخ موسیقی ایران در ادوار خیلی دور و حتی در دوره هخامنشی و اشکانی همانطور که گفته شد بواسطه در دست نبودن مدارک، مانند بعضی دیگر از تمدن این سرزمین، اطلاعات کافی و موثقی در دست نیست و همچنان تاریک و مبهم مانده است، ولی با در نظر گرفتن تمدن نژادی و ارتباط با تمدن سایر کشورهای همسایه و تابعه که فی الجمله اشاره ای بدانها شد، میتوان تصور کرد که نوازندگان و خوانندگان و موسیقی دانانی داشته اند و با در نظر گرفتن ذوق و استعداد سرشار ایرانیان که بوجود آورنده کاخهای عظیم که از زیبائی و شکوه و هنر و تزئینات سرآمد کاخهای زمان خود و پیش از آن بوده اند، به پیشرفت آنان در این فن نیز میتوان معتقد و مطمئن شد، منتها همانطور که هم اکنون گاهی نوازندگان قطعاتی میسازند و هنرنمائی مینمایند در حالی که از اصول و قواعد علمی این فن اطلاعات کافی ندارند، در گذشته هم تصور میرود که چندان مقیَّد باجراء قواعد و ارتباط اصوات و الحان نبوده اند.

قسمتی از اطلاعات ما را در این باره روایات تاریخ نویسان یونانی و گفته‌های شاهنامه فردوسی و کتابهای دینیو مختصری از اشیاء و آلات موسیقی که احیانا در کاوشها بدست آمده، تشکیل میدهد. هرودوت تاریخ نویس یونانی مینویسد: «ایرانیان برای تقدیم نذر و قربانی بخدا و مقدسات خود مذبح ندارند و آتش مقدس روشن نمیکنند، بر قبور شراب نمی‌پاشند، ولی یکی از موبدان حاضر میشود و یکی از سرودهای مقدس دینی را میخواند.» شاید مقصود هرودوت همان قطعات گاتاهای اوستا بوده است.

گزنفن تاریخ نویس دیگر یونانی نوشته است: «کوروش بزرگ هنگام حمله به سپاهیان آشور بنا بر عادت خود سرودی آغاز کرد که سپاهیان با صدائی بلند توأم با ادب و احترام دنبال آنرا خواندند، وچون سرود بپایان رسید، آزادمردان با گامهای برابر، با نظم و ترتیب تمام براه افتادند.» در جای دیگر مینویسد: «کوروش برای حرکت سپاه چنین دستور داد که صدای شیپور، علامت حرکت و عزیمت خواهد بود و همینکه صدای شیپور بلند شد باید همه سربازان حاضر باشند و حرکت کنند.» و همچنین مینویسد، «در نیمه شب که صدای شیپور عزیمت و کوچ کردن بلند شد کوروش سردار سپاه را فرمان داد تا با همراهان خود در جلو صفوف منظم سپاهیان قرار گیرد.

بعد کوروش گفت همینکه بمحل مقصود رسیدم و حملات دو سپاه نزدیک شد، سرود جنگی را میخوانم و شما بی درنگ پاسخ مرا بدهید.» هنگام حمله چنانکه گفته بود کوروش سرود جنگ را آغاز کرد و سپاهیان همگی با وی هم آواز شدند. سایر تاریخ نویسان یونانی نوشته اند که: «پادشاهان ایران هنگامی که بر خوردن طعام می‌نشستند، دسته ای از کنیزان به خنیاگری مشغول میشدند و رامشگری میکردند و می‌رقصیدند، نوازندگان و خنیاگران کشورهای تابعه چون بابل و هند و مصر در دربار بوده اند و بطوریکه نوشته اند در جنگ «ایسوس» پس از شکست داریوش سوم سیصد و بیست زن نوازنده ضمن اسیران بدست پارمنیون سردار اسکندر افتاد. آتنه مورخ قرن سوم میلادی از قول دوریس تاریخ نویس قرن چهارم پیش از میلاد، درباره تشریفات جشن مهرگان نوشته که: «در ان جشن در حضور شاهنشاه نوازندگان و خوانندگان به نوازندگی و خوانندگی میپرداخته اند.»

در سال ۱۳۳۶ خورشیدی، ضمن کاوشهای باستان شناسی پیرامون آرامگاه اردشیر سوم هخامنشی در تخت جمشید یک شیپور بلند فلزی که اینک در موزه تخت جمشید نگاهداری میشود، بدست آمد. بلندی این شیپور ۲۰ر۱ متر و قطر دهنه آن پنجاه سانتیمتر میباشد. این نوع شیپور را در قدیم «کرنا» یا «کارنای» یعنی (نای جنگی) مینامیده اند که هنگام جنگ بکار میرفته است. کار یعنی جنگ (کارزار از همین واژه است) و نای همان نی میباشد.

در دوران قدیم و عهد هخامنشی دو دسته آلات موسیقی معمول بود: بعضی برای رزم و پاره ای جهت بزم. سازهای رزمی عبارت بوده است از کوس، کرنا، نی، شیپور، سنج و درای.

پادشاهان و امیران و سران قوم و سپاه پس از هر جنگی و هنگام صلح و صفا مجالسی میآراستند که خالی از می و جام و خواننده و نوازنده و رامشگر نبوده است.




----------------------
ادامه دارد ...

همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: قناد , کامیار کاظمی , farzin1 , درناز
07-05-2012, 12:40 AM
ارسال: #78
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
منشور کوروش بزرگ
----------------



برگردان و ترجمه متن کامل این منشور:


[تصویر: 534345_232565826863282_1384205441_n1.jpg]

...
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی»(کو - تی - ای) را به فرمانبرداری کورش درآورد. همچنین همهٔ مردمان «ماد»(اوم - مـان مَـن - دَه) را. کـورش با هر «سیاه سر» (منظور همهٔ انـسان‌ها) دادگرانه رفتار کرد.

در تداول، نام ِبابلی «اومان‌منده» را با «ماد» برابر می‌دانند. اما به نظر می‌آید که این نام بر همه یا یکی از اقوام آریایی که در هزارهٔ دوم پیش از میلاد به میان دورود مهاجرت کرده بوده اند؛ اطلاق می‌شده‌است.

خط ۱۴. کورش با راستی و عدالت کشور را اداره می‌کرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و اندیشهٔ نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود.

خط ۱۵. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.

ممکن است منظور دیده شدن سیارهٔ مشتری بوده باشد. در باورهای ایرانی، سیارهٔ مشتری نماد آسمانی ِ«اهورامزدا / مردوک» بوده‌است. نک به : بارتل ل. واندروردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمهٔ همایون صنعتی زاده، ۱۳۷۲. او حتی منظور از «سپاه پر شمار او» را نیز ستارگان آسمان می‌داند.

خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانه‌ای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره می‌سپردند.

خط ۱۷. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ - بو - نـ َ- اید) شاه را به دست کورش سپرد.

خط ۱۸. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همهٔ فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهره‌های درخشان او را بوسیدند.

خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همهٔ ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.

خط ۲۰. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان.

از این جا روایت به صیغهٔ اول شخص و از زبان کورش بازگو می‌شود. استرابو نقل می‌کند که «کورش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از رود «کـُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد. پیش از این ، نام او «اَگـرَداتوس»(Agradatus) (اَگـرَداد / اَگـراداد) بوده‌است. نک به : جغرافیای استرابو، ترجمهٔ هـ. صنعتی زاده، ۱۳۸۲، ص. ۳۱۹.

خط ۲۱. پسر «کمبوجیه»(کـ َ- اَم - بو - زی - یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوهٔ «کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیرهٔ «چیش پیش» (شی - ایش - بی - ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.

خط ۲۲. از دودمانی کـه همیشه شاه بوده‌اند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل» (بـ ِ- لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـ َ- بو) گرامی می‌دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛

«نـَبو» ایزد نویسندگی و دبیری بوده، و نیایشگاه او به نام «اِزیدَه» خوانده می‌شده‌است. ورود کورش «بدون جنگ و پیکار» به بابل، نه تنها در گزارش او، بلکه در متون بابلی همچون «سالنامهٔ نبونید» و نیز در «تواریخ هرودوت»(کتاب یکم) تایید شده‌است. برای آگاهی از سالنامهٔ نبونید نگاه کنید به : Hinnz, W., Darios und die Perser, I, ۱۹۷۶, p. ۱۰۶.

خط ۲۳. همهٔ مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

پذیرش کورش توسط مردم، در «کورش نامه / سیروپدی»(Curou Paideia) نوشتهٔ گزنفون نیز تأیید شده‌است. گزنفون اظهار می‌دارد که مردمان همهٔ کشورها با رضایت خودشان پادشاهی و اقتدار کورش را پذیرفته بودند (سیروپدی، کتاب یکم).

خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.

خط ۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.

خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.

خط ۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همهٔ سپاهیان من،

خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛

خط ۲۹. و همهٔ پادشاهان سرزمین‌های جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمین‌های دوردست، همهٔ پادشاهان «آموری»(اَ - مور - ری - ای)، همهٔ چادرنشینان،

خط ۳۰. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش - شور) و «شوش» (شو - شَن)




----------------------
ادامه دارد ...

همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: قناد , درناز
07-05-2012, 10:18 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 07-05-2012 10:34 PM، توسط Alireza_Kh.)
ارسال: #79
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
کشورداری داریوش بزرگ
------------------------


بخش سوم

...
سازمان لشکری
در زمان داریوش بزرگ سازمان لشکری نیز به صورت بهتر و آبرومندی در آمد و به آن نظم و ترتیب صحیح داده شد. دسته‌های سپاهی از ده هزار سرباز زبده و اصیل ایرانی درست کرد که از عهده آنها هیچوقت کاسته نمی‌شد و آنان را سپاه جاویدان می‌گفتند این سپاه همیشه آماده به خدمت بود و افراد آن همگی جنگ آزموده و دلیر و در تیراندازی و سواری سرآمد دیگران بودند. همچنین در پایتخت هر یک از کشورهای تابع پادگانهایی برای حفظ امنیت گذاشته بود.



بازرگانی و کشاورزی
با ساختن راهها، در زمان شاهنشاهی داریوش بزرگ، بازرگانی نیز تغییر فوق‌العاده‌ای کرد هر شهربان و یا ساتراپی که هر شهر را آبادتر نگهداری می‌نمود، داریوش بر وسعت فرمانروایی او می‌افزود. و به عکس اگر مشاهده می‌نمود که استانی کم جمعیت و بی‌حاصل است معلوم می‌شد که این وضع از ستمکاری و سهل انگاری شهربان پدید آمده است و معلوم است که آن شهربان را به سختی مجازات می‌کرد یکی از کارهای شایان توجه شاهان ایران که در امر تجارت بسیار موثر بود، رواج سکه است. پیش از داریوش بزرگ در ایران باستان معامله با جنس انجام می‌گرفت حتی حق‌الزحمه پزشکان نیز با جنس پرداخت می‌شد. داریوش برای آنکه کار معامله و داد و ستد تسهیل تر کرده باشد با اهمیت مسکوک پی برده بود و دستور داد از طلا و نقره سکه‌هایی ساختند و پول را در کشورهای تابعه رواج داد. تنها پیش از داریوش بزرگ لیدی‌ها بودند که به اهمیت مسکوک واقف بودند و در حدود قرن هفتم پیش از میلاد سکه زده بودند اما سکه آنها در تمام ممالک رایج نبود.



دانش و فرهنگ
گرچه از ادبیات و علوم روزگار داریوش بزرگ اثر گویایی نمانده است، اما همین مقدار کتیبه‌ها و قرائنی که در دست است می‌رساند که داریوش به فرهنگ و دانش و هنر توجهی خاص داشته است. چنانکه برروی مجسمه یکی از حکمرانان دست نشانده داریوش بزرگ این طور خوانده می‌شود: (پادشاه مصر و دیگر کشورها داریوش بزرگ، به من امر کرد که به مصر روم مقصود این بود که معابد مصر که ویران شده بود بسازم … به مؤسسات کتاب بدهم …… و جوانان را برای تعلیم و تربیت به اشخاص کار آزموده سپردند و برای آنان چیزهای مفید و آلات و ادوات موافق کتابهای ایشان فراهم ساختند. چنین بود اقدام اعلی حضرت چو او فایده علم پزشکی می‌دانست که میخواست جان بیماران را از بیماریها رهایی بخشد).
پر واضح است شاهنشاهی که برای کشور تحت الحمایه چنین او امری صادر فرماید بی شک برای کشور خودش بیشتر و بهتر کرده است در زمان داریوش علمای یونانی در خدمت شاهنشاه ایران در شوش به سر می‌بردند یکی از این دانشمندان سیکیلاکس Skylax جغرافیدان معروف بوده که در تاریخ ۵۱۹ قمری میلادی داریوش او را مامور کرد تا جریان سفلای رود سند را با کشتی بپیماید.
حضور اطبای خارجی چه در زمان داریوش بزرگ و چه بعد از آن در دربار پادشاهان هخامنشی برای ما مسلم است.
اولین و معروفترین آنها جراح قابلی از اهل کروتون دموسدس نام دارد که بدربار داریوش دعوت شد. در آن هنگام اطبای رسمی ‌داریوش مصری بودند و چون روزی یکی از او سخنهای شاهنشاه ایران در رفتگی پیدا کرد و اطبای مصری از معالجه عاجز ماندند مورد غضب قرار گرفتند در این هنگام دموسدس که در دربار بود به آسانی پادشاه را معالجه کرد، از آن پس داریوش آنی او را از خود جدا نکرد. هر چند او اندیشه‌ای جز بازگشت به وطن نداشت و حتی موفقیتش در معالجه شاهنشاه سبب اسارت بی‌سرانجام او گردید، ولی موفقیت دیگری آنرا او را به وطن بازگردانید. بدین شرح که روزی ملکه آتوسا به مرض سختی دچار شد و طبیب یونانی او را معالجه نمود و در مقابل از او تقاضا کرد که از شاهنشاه خواهش کند تا اجازه دهد به کشور خود برگردد. داریوش این تقاضا را پذیرفت و دموسدس در ضمن مسافرت همراهانش را اغفال کرد و خود را به کروتن رسانیده و علم طب را در آن شهر رواج داد.
این اطلاعات را طبیب دیگر یونانی کتزیاس Ctesias که در دربار هخامنشی طبابت می‌کرد برای ما نقل کرده و کتابی که وی راجع به اوضاع ایران نوشته بسیار قابل توجه بوده است اما حیف که قسمت مهم آن مفقود شده و به دست ما نرسیده است.
اگر چه، به علت نبودن مدارک، ما نمی‌توانیم سهم ایرانیان را در علوم زمان هخامنشی معین کنیم، ولی لااقل می‌توانیم بگوییم که ایران در تاریخ علوم است سهم بسیار مهمی ‌در پیشرفت علوم در دنیای قدیم داشته است.



رفتار داریوش نسبت به پیروان سایر مذاهب
رفتار کوروش بزرگ نسبت به قوم یهود در تاریخ مشهور است عملا کوروش بزرگ در سال تسخیر بابل (۵۳۹ ق.م) دستوری صادر کرد که یهودیان به بیت المقدس برگردند و معبد خود را از نو بسازند. باین ترتیب کاروانهای تبعید شدگان به مملکت خود برگشته و تحت نظارت ساتراپ ماورای فرات، کشور یهود تدریجا احیا گردید. مهذا مشکلات از هر طرف برخاست. در سال ۵۲۲ قمری میلادی در ابتدای سلطنت داریوش اول (بزرگ شد، معبد یهودیها هنوز تمام نشده بود، داریوش بزرگ اجازه ساختمان را که کوروش بزرگ داده بود مجددا تایید کرد و در سال ۵۱۵ ق.م یهودیها رسما معبد خود را افتتاح کردند.
نه تنها داریوش با قوم یهود چنین معامله نمود بلکه همانطور که عرض کردم در مصر نیز برای یافتن (گاو آپیس) مبلغ یکصد تالان (دویست هزار تومان به پول امروز) جایزه معلوم کرده بودند و نیز معابد مصریان دیدن کرد و به خدایان آنها احترام نمود نه تنها داریوش خود به معتقدات و آیین ممالک تابعه با دیده احترام می‌نگریست بلکه سرداران و ساتراپهای او نیز موظف بودند که معتقدات کشورها را مقدس و محترم بدارند. حتی این سیاست صحیح را پس از بیست قرن امپراطوری انگلیس در هندوستان به مورد اجرا گذاشت و فایده زیاد از آن به دست آورد.



پایان کار
داریوش بزرگ هنگامی‌که، مقدمات کار را برای عظمت به یونان فراهم می‌نمود در همین هنگام نیز، بر طبق رسوم کهن، جانشین خود را تعیین نمود. خشایارشا پسر ارشد وی که بزرگترین فرزند ملکه آتوسا دختر کوروش کبیر بود به جانشینی انتخاب شد. در آستانه نبرد با ملت بزرگ یونان و در هنگامی‌که آماده لشکرکشی مجدد به مصر بود یعنی در پاییز ۴۸۶ ق.م ناگهان دست اجل، شاهنشاه بزرگ را از ملت وی ربود، بدین ترتیب داریوش پس از هفتاد و چهار سال زندگی و سی و شش سال سلطنت (۴۸۶ – 522 ق.م) چشم از جهان پوشید آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم و در چهار کیلومتری تخت جمشید واقع است.


شخصیت داریوش
داریوش بزرگ پادشاهی بود عاقل، با اراده و دانا رفتارش با ملل تابعه معتدل بود. در انتخاب حکام و شهردارها نظر صائب داشت و کمتر در دادن پاداش و یا مجازات به خطا می‌رفت. داریوش بزرگ، سلطنت ایران را از نو بنیاد نهاد و اگر پس از مرگ کمبوجیه او به تخت سلطنت ننشسته بود، به طور مسلم در آن قائله خطرناک، دولت هخامنشی نیز مانند دولت ماد در همان جا پایان می‌پذیرفت.
داریوش بزرگ، چنان پایه و اساسی برای تشکیل شاهنشاهی خود استوار نمود که در آن زمان و در آن محیط بهتر از آن عملی نبود. تشکیلاتی که داریوش بنیانگذاری کرده بود، دولت وسیع هخامنشی را با وجود بی لیاقتی اکثر پادشاهان بعد از داریوش، تقریبا دویست سال به پا داشت. در زمان داریوش بزرگ، دولت ایران باعلی درجه وسیعت خود رسید. دانشمندان داریوش را یکی از بزرگترین پادشاهان ایران دانسته و او را با عنوان واقعی (شاه بزرگ) خوانده‌اند.
نلیدکه دانشمند آلمانی که خودش صراحتا می‌گوید از ایرانیان خوشش نمی‌آمد، راجع به داریوش بزرگ این چنین نوشته است: (داریوش مهمترین پادشاه هخامنشی و بی شک در میان پادشاهان ملی ایران از همه آنها نمایان‌تر است. فقط خسرو اول ساسانی (انوشیروان) و شاه عباس بزرگ صفوی را می‌توان با او مقایسه کرد ). یکی از مورخین جدید اروپایی او را با فراعنه نامی ‌مصر و پادشاهان بزرگ آشور به پادشان بابل مقایسه کرده و به این نتیجه رسیده که داریوش بزرگ بزرگ‌ترین پادشاه مشرق بوده است.
این بود خلاصه بسیار مختصر از سیمای شاهنشاهی که مدت سی و شش سال با قدرت توأم با عدل و انصاف فرمانروایی کرده است.

[تصویر: 582594_493832803966971_620985203_n1.jpg]
آرامگاه داریوش بزرگ - نفش رستم

----------------------
پایان

همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: قناد , farzin1 , madar , nazli , درناز
07-06-2012, 10:11 PM
ارسال: #80
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
گذری به پيمان‌نامه‌ های ننگین گلستان و تركمانچای
------------------------

بخش دوم


جنگ های ایران و روسیه
شهرها علت اصلی این نابسامانی بود: عدم مساعدت و همکاری ها و هماهنگی های اداری و حقوقی دیوانی ارامنه توسط دولت ایران نیز از علل برگشتن ایشان از ایران بود. پس از این واقعه شاه ایران (فتحعلی شاه) به فرمانده خود دستور مقابله با نیروهای روسیه و تنبیه حاکمان قره باغ و شوشی را صادر کرد. مقارن رسیدن سپاه ایران به ساحل رود ارس در تسخیر گیلان به علت رو به رو شدن با مشکلات و تلفات و خسارت های زیاد ناموفق ماند.



علت شکست سیتسیانف در جریان تسخیر گیلان

نبود بندر و لنگر های خوب در گیلان باعث شد کشتی های بزرگ روسیه نتوانند تا ساحل پیشروی کنند و نیروی خود را در بندر انزلی پیاده کنند. در کنار این مسئله ایستادگی مردم گیلان نسبت به ارتش روسیه و همین طور نبود علوفه، آذوقه و لوازم لشکری برای سپاه روسیه باعث شد روسیه نتواند به موفقیت دست پیدا کند.


جنگ اصلاندوز (1228 ه . ق)

با قتل سیتسیانف فرماندهی سپاه روسیه به عهده گردوویچ افتاد ( این دوران همزمان است با فعالیتهای گاردان در تقویت نظامی ایران ).

گودوویچ در سال 1223 ه . ق به صورت ناغافل به ایروان حمله برد. اما شکست خورد و برگشت. عباس میرزا برای تنبیه سپاه روسیه از تبریز به نخجوان رهسپار شد و طی چند نبرد در اطراف شهر ایروان و دریاچه گوگچه سپاهیان روس را مغلوب کرد. در سال 1225 ف. ق. حسین خان قاجار حاکم ایروان علیه روس ها شورش کرد و جمع زیادی از روس ها را به اسیری گرفت و عازم تهران کرد. این روزها (1226 – 1225 ه . ق) مقارن با خروج گاردان از ایران و ورود هیات نظامی انگلیسی به ایران است. در این زمان روس ها خواستار صلح با ایران شدند که شرطشان این بود که مکان های متصرفه در تصرف آنها بماند و نیز ایران به آنها اجازه عبور از داخل کشور برای حمله به عثمانی را بدهد که دولت ایران این تقاضا را نپذیرفت.

پس از ورود سرگرد اوزلی به علت رابطه دوستی که میان انگلیس و روسیه ایجاد شده بود در پی آن شد که بین ایران و روسیه، صلح برقرار کند و خواستار آن بود که افسران انگلیسی که در سپاه ایران بودند از جنگ با روسیه دست بردارند. عباس میرزا چون اصرار داشت جنگ ادامه یابد، جنگ ادامه یافت و سپاه ایران در محل اصلاندوز کنار رود ارس مقیم شدند. در این هنگام روس ها غافلگیرانه به اردوی ایران حمله کردند. اگر چه سپاه ایران مقاومت زیادی نشان دادند اما به علت اختلافاتی که بین سپاه ایران پیش آمد، نیروهای ایرانی مجبور به عقب نشینی به سمت تبریز شدند. فرمانده سپاه روسیه پس از فتح اصلاندوز، آذربایجان را از هر دو طرف مورد تهدید قرار داد. در این زمان ترکمانان خراسان شورش کردند. در این میان شاه ایران که در صدد آماده کردن سپاهی برای سرکوب نیروهای روسی بود به علت اوضاع ناآرام در چند جبهه تقاضای صلح کرد.


عهدنامه گلستان

علل آنی عهدنامه گلستان (29 شوال 1228 ه ق ) :

شکست ایران در جنگ اصلاندوز و شورش های محلی، فتحعلی شاه را مجبور به صلح با روس ها کرد. میرزا ابوالحسن ایلچی به عنوان نماینده و سرگور اوزلی نیز به عنوان واسطه از تهران عازم روسیه شدند. دولت روسیه نیز چون در این زمان سخت گرفتار درگیری و کشمکش با ناپلئون بناپارت بود از رسیدن سفیر روسیه و تقاضای صلح استقبال کرد. قرارداد صلح در قریه گلستان از محال قره باغ منعقد شد. این عهدنامه به وساطت سرگوراوزلی، نماینده روس یرملوف و نماینده تهران میرزاابوالحسن خان ایلچی به تاریخ 29 شوال (1228 ه .ق) در یازده فصل امضاء شد.



مفاد عهدنامه گلستان

1- واگذاری تمام ولایاتی که روس ها تصرف کرده بودند یعنی گرجستان، باکو، دربند، شروان، قره باغ، شکی، گنجه، موقان و قسمت علیای طالش

2- پرداخت 10 کرور تومان (پنج میلیون تومان) به طور اقساط از طرف ایران به روسیه به عنوان غرامت جنگی

3- اجازه عبور و مرور آزاد به کشتی های تجاری روسی در دریای مازندران

4- رضایت به انعقاد یک عهدنامه تجاری بین ایران و روسیه و حق اعزام کنسول و نمایندگان تجاری به هر منطقه از ایران که روس ها لازم بدانند .

5- حمایت از ولیعهدی عباس میرزا و کوشش در به سلطنت رساندن وی پس از مرگ شاه

6- استرداد اسرای طرفین

7- اعطای حق قضاوت کنسولی به روسیه
***(متن کامل این قرار داد شوم در ارسال های بعدی گذاشته خواهد شد)***


عواقب و نتایج عهدنامه گلستان

عهدنامه گلستان یکی از شوم ترین معاهداتی است که در تاریخ ایران به امضا رسیده و اولین عهدنامه شومی است که اولیای ایران از شدت بی خبری با یک دولت اروپایی بسته اند. این عهدنامه سبب شد که روس ها در بدترین شرایط جنگ فرانسه بودند، از گرفتاری های ایران آسوده شده و همچنین سرزمین های جدیدی به متصرفات خود درآورند. عهدنامه گلستان سبب شد برای اولین بار مرزهای طبیعی ایران تغییر کند و تمام نواحی شمال رود ارس از دست ایران خارج شود.





----------------------
ادامه دارد ...

همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: farzin1 , nazli , درناز
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  نقش علی بابا در بازار جهانی و واردات از چین greenworld 0 187 05-27-2023 05:02 PM
آخرین ارسال: greenworld
  مخترعین و نخبگان ایرانی در راه مذاکره با شرکت رنو فرانسه سینا عدنانی 1 464 09-09-2018 01:19 PM
آخرین ارسال: mahdir938
  در محل شما چه چیزی فراوان است؟ cooch 31 4,633 06-01-2018 03:04 AM
آخرین ارسال: amir_sky
  راه اندازی بستر تولید پودر میوه در منزل uhanna 0 591 02-04-2018 03:17 AM
آخرین ارسال: uhanna
  چطور تو ایران سرمایه مونو در عرض یک سال ده برابر کنیم؟ shokrgozar 7 1,438 09-01-2017 09:53 AM
آخرین ارسال: sh44
  دوستانی که در زمنیه بازاریابی تجربه دارن لطفا" راهنمایی بفرمایند . javadse 2 1,002 07-08-2017 04:00 PM
آخرین ارسال: شایان21
  اولین سودهائی که در فعالیتهامون داشتیم jahanagahi 115 34,945 05-18-2017 01:21 AM
آخرین ارسال: مهندس نرم افزار
  چجوری میتونم درامدمو به 5 میلیون در ماه برسونم؟ shokrgozar 0 547 02-20-2017 04:14 PM
آخرین ارسال: shokrgozar
  چطور از امکان خم کردن چوب و MDF و PVC پول در بیارم؟ Benhour 1 1,405 10-23-2016 12:43 AM
آخرین ارسال: Benhour
  مشورت و راهنمایی در مورد کار کانون تبلیغاتی و بسته بندی؟ sepehrplus 2 848 09-28-2016 03:02 PM
آخرین ارسال: habib tousi
  تاریخ تولد بچه های انجمن! MARYAR 331 41,532 08-10-2016 02:00 PM
آخرین ارسال: mahdie.sfi
Star اگه میدونستی در رسیدن به هدفت(ثروت)هیچ شکستی وجودنداره اولین قدم که برمیداشتی چی بود SAMIRA 71 16,244 05-23-2016 02:08 AM
آخرین ارسال: poldar
  یه سوال در باره شخصی که اهل ریسک و تغییر نیست mortaza_max 13 3,289 02-15-2016 02:59 PM
آخرین ارسال: نیما روشنگر1
  شروع یه کار گروهی/ کار در وب mohammad.b 17 3,732 11-20-2015 08:49 PM
آخرین ارسال: فاطیما14
Exclamation جذب همکاری در آموزشگاه جدید انجمن MARYAR 33 10,511 09-25-2015 10:31 PM
آخرین ارسال: vlvl
  بیان خاطرات ضرر و زیانهایی که در فعالیتهامون داشتیم (برای عبرت دیگران ) hasan-f 26 7,908 09-22-2015 11:23 AM
آخرین ارسال: سلطان ایده
  تایپ در منزل صدفی 1 564 09-08-2015 11:16 PM
آخرین ارسال: hs6467
  به دنبال ایده در زمینه کامپیوتر rezakakaei 4 1,527 06-07-2015 09:36 AM
آخرین ارسال: rezakakaei
Shocked میزبانی از یکدیگر در شهرمان cooch 3 503 05-09-2015 03:26 PM
آخرین ارسال: cooch
  حداقل یک‌بار در زندگی این کارها را انجام دهید بيلا بالا 4 983 03-06-2015 02:45 PM
آخرین ارسال: samiar afshari

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 81 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS