ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
در گذر تاریخ و فرهنگ ملی زمان کنونی: 07-08-2024, 10:28 PM |
|||||||
|
در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
|
03-25-2012, 05:00 PM
ارسال: #1
|
|||
|
|||
در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
به فرخندگی فرا رسیدن ششم فروردین, سالروز زاده شدن و به پیامبری رسیدن اشوزرتشت مهراسپنتمان
اشوزرتشت, برای آگاهی و پرورش انسان ها تلاش کرد. آگاهی که در سایه ی گذر از گام های روشن وهومنه (بهمن), اشاوهیشتا(اردیبهشت), خشترا(شهریور), ارمیئتی(سپندارمزد), هه اوروتات(خورداد) و امرتات(امرداد) به دست می آید. اشوزرتشت بینش نوینی را درباره ی خدا, جهان, زندگی و طبیعت به مردمان می دهد. بینشی که همه, دانش و فرهنگ است. بهره ای که ایرانیان آن را هم برای خود نگهداشتند و هم با فراخی و نیک خواهی آن را به همه ی جهانیان آن روزگار دادند تا همگان در نیک بختی و سرافرازی و آرامش زندگی کنند و خرم و شادکام باشند. روشن است که اشوزرتشت, آرمان ویژه ای در نظر داشته است. او در آغاز, دوگانگی اندیشه ای, "خوبی و بدی" را می شناساند. و با دانایی و خرد, انسان ها بدانند که همه ی سرگذشت خود را, خود می نویسند و سرنوشت در آن ها راهی ندارد. کسی که "منیت" خویش را کنار گذاشت, می تواند راه درست را برگزیند و به خوشبختی همگان بیندیشد. چه خوشبختی در همگانی بودن آن است. خویشکاری انسان ها در آمدن به این جهان, چیزی جز بیش کاری و دریافت فلسفه ی آفرینش نیست. فلسفه ای که در پایان, پیوستن به ذات یکتای اهوراست. مبارزه با خرافات و دادن قربانی های گوناگون و خونین به روش های گوناگون در اندیشه ی اشوزرتشت راهی ندارد. پرستش اهورامزدا, از برای خوشنودی او نیست که پروردگار یکتای بی همتا نیازی به پرستش ندارد. از دید گاتها, نیاز در دادار بی همتا, راه ندارد. در گاتها, راستی و درستی هسته ی هر چیز است. آیین راستی, کار درست را در زمان درست و جای درست و با ابزرهای درست انجام دادن است. و پیامد آن همواره درست خواهد بود. "اشون" ها کارشان از روی راستی است. در برابر آن ها "درگونت ها", همان دروغ کارانند. نیازی نیست یک "اشو", زرتشتی, یا یک دروند, غیرزرتشتی باشد. به سختی دیگر, اشوزرتشت, پیروان راستی را نه "زرتشتی" نامید و نه پیرو خود او آن ها را "اشون" یا پیرو اشا می نامد. در جهان هر کسی می تواند به اشویی گراید و از دروندی بپرهیزد آن چه که تباهی دروغکاران را بیشتر می کند, خشم است. خشم, هوش و ویر را از دست دادن است. خونسردی, باهوشی است. ولی آیا می توان بدون در پیوند بودن با اورامزدا از خشم دوری جست؟ خونسردی, خردمندی می آورد و شادی و آبادی را می افزاید. در گاتها, اشوزرتشت, خود را همانند دیگر مردمان می شناساند, به گونه ای که سختی ها و گرفتاری های زندگی او را همان گونه به درد می آورد که دیگر مردمان را. او به جای معجزه و یا کاری شگفت آور, همانند یک انسان بینشور از خود واکنش نشان می دهد. اشوزرتشت, در یسنای 46- بند 2, از کمی دارایی و خواسته و اندک بودن یارانش گله مند است. ولی با این حال او به ترس و سستی تن در نمی دهد و چون ابرمردی پاکدل از اهورامزدا, "نیک اندیشی" را می خواهد. چه نیک اندیشی سرچشمه ی همه ی خواسته هاست. گله ی وی از نداشتن زر و زور نیست, گله ی او از این است که مبادا نتواند خویشکاری خود را به انجام رساند. گاتها می گوید انسان باید هر دو بخش مینوی و مادی زندگانی را داشته باشد. این همان "رندی: عارفان است. می خواهد که انسان هم در جهان باشد و هم با خدا. این است که گاتها گوشه نشینی, ریاضت, دل از جهان برکندن و یا وارون آن در عیش و نوش غوطه ور شدن و یا جهان را به خشم و خون کشیدن را از کارهای نادرست و زشت بر می شمارد. در سراسر سروده های اندیشه برانگیز وی, کوچک ترین اثری از جنگ, خونریزی, کشتار و خشونت دیده نمی شودو او به روشنی می فرماید نباید به گفتار و دستور هواخواهان دروغ گوش داد, چرا که اینان خانه, ده و روستا را به تباهی و ویرانی می کشانند. پس بر ماست که با راستی, دروغ و دروغ کاران را مهار کنیم. آموزش های اخلاقی اشوزرتشت, آموزش هایی است که در کارکرد اجتماعی دارد و دارای ارزش بنیادین که در سازدگی و آبادانی جهان است. و از این رو است که زندگی زرتشتیان در درازنای تاریخ سراسر از نو شدن و آبادانی است. بهره گیری از همه ی خوبی ها و نیکی های زندگی و رسیدن خود و دیگران به رفاه و آسایش, از آرمان های اشوزرتشت است که به موازات آن باید دروغ کاران را نیز به راه راست رهنمون ساخت و یا آنان را مهار کرد. گفته هایش درباره ی خدای یگانه, نیکی و بدی, آزدی و آزادگی, دانش و فرهنگ, آشتی و آرامش, پیشرفت, نوسازی و تازه کاری, برادری جهانی و آبادانی همگانی, رستگاری و رسایی و بالاتر از همه جاودانی است. او در هر کار, چه مینوی و چه مادی, با مردم بوده و بر هر راه, راهنمای آنان است. در آن هنگام, او کسانی را پیشاپیش ارهای بایسته, پرورش داد و دستیارانی در هر زمینه, اماده ساخت و کم کم کارها را به آنان سپرد. زیرا بر این اندیشه بود که کارهای جهان را همواره باید به خداوندان خرد و به دانشمندان سپرد تا آنان از راه راستی و با دانش درونی با یکدیگر هماهنگ و هم رای شوند و زندگانی روی این زمین را تازه به تازه و نو به نو نگاه دارند. همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
|
03-25-2012, 09:56 PM
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
دیدگاه های پیامبر ایران باستان در بیش از 3700 سال پیش...
یعنی زمانی که سراسر جهان در نادانی به سر می برد! ما چنین پیامبری داشتیم... سی گفتار ارزشمند از زرتشت بزرگ... 1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نیامده است رنج و اندوه مبر 2. پیش از پاسخ دادن بیاندیش 3. هیچکس را تمسخر مکن 4. نه به راست و نه به دروغ هرگز قسم مخور 5. خود برای خود، همسر برگزین 6. به ضرر کردن کسی خوشنود مشو 7. تا جایی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما 8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی 9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش 10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی 11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی 12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی 13. با مردم یگانه باش تا سرآمد و مشهور شوی 14. راستگو باش تا پایدار باشی 15. فروتن باش تا دوست بسیار داشته باشی 16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی 17. نیک باش تا زندگانی به نیکی گذرانی 18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی 19. مطابق وجدان خود رفتار کن که کامروا شوی 20. جوانمرد باش تا آسمانی باشی 21. روان خود را به خشم و کینه آلوده مساز 22. هرگز ترشرو و بدخو مباش 23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند 24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده 25. دو رو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین 26. چالاک باش تا هوشیار باشی 27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی 28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری 29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد 30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند... همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
|
04-16-2012, 06:27 PM
ارسال: #3
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری
فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری یکی ازعارفان و شاعران بلندنام ادبیات فارسی در اواخر سدهٔ ششم و اوایل سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۱۳ هجری مطابق با ۱۱۱۹ میلادی در روستای کدکن (کنونی) در نزدیکی نیشابور دیده به جهان گشود. نام او «محمد»، لقبش «فرید الدین» و کنیهاش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطّار و گاهی نیز فرید تخلص کردهاست. نام پدر عطّار ابراهیم (با کنیهٔ ابوبکر) و نام مادرش رابعه بود. پدرش از اهالی زروند کدکن در اطراف نیشابور خراسان بود. فرید الدین در سال ۵۱۳ هجری در نیشابور متولد شد، و در سال ۵۴۸ به علت حمله قوم مغول مانند بسیاری از اهالی نیشابور به شهر شادیاخ مهاجرت کرد. وی با ثروتی که همراه داشته داروخانهای را در آن شهر بنا نهاد که در آن بیماران را معالجه میکرد و در همان محل تعلیمات طبابت، داروسازی و عرفان را از شیخ مجدالدین بغدادی فرا گرفت. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبهای بالا برخوردار بودهاست؛ چنانکه مولوی درباره او میفرماید: هفت شهر عشق راعطار گشت ماهنوز اندر خم یک کوچهایم درباره به پشت پازدن عطار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه گیری و تقوی را پیش گرفتن وی حکایات زیادی گفته شدهاست. ولی چیزی که معلوم است این است که عطار پس از این قضیه مرید شیخ رکن الدین اکاف نیشابوری میگردد و تا پایان عمر (حدود ۷۰ سال) با بسیاری از عارفان زمان خویش همصحبت گشته و به گردآوری حکایات صوفیه و اهل سلوک پرداختهاست. و بنا بر روایتی وی بیش از ۱۸۰ اثر مختلف به جای گذاشته که حدود ۴۰ عدد از آنان به شعر و مابقی نثر است. عطار در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ در حملهٔ مغولان شهید گشت... همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
|
04-16-2012, 11:30 PM
ارسال: #4
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
دریاچه ی ارومیه تشنه است
فرقی نمی کند آبی که بهش می دهیم شور است یا شیرین یا تلخ فقط آب میخواهد تا زنده بماند و به کویر نمک تبدیل نشود که در آن صورت همه ی خاک کل آذربایجانها و زنجان و قزوین به شوره زار تبدیل میشود و به هیچ وجه قابل کشت نخواهد شد. آبهای زیرزمینی در این مناطق به شوری می گرایند. و مانند استانهای سمنان و قم آب شربشان شور خواهد بود. یعنی بعد از اینکه این بلا آمد مسئولان میخواهند اقدام کنند برای شیرین سازی آب آذربایجانها و حاصلخیز کردن خاک شور آذربایجان؟! در این صورت که هزینه های بسیار زیادی را برای دولت و ملت دربرخواهد داشت. چرا ما همیشه بعد از وقوع حادثه باید چاره اندیشی کنیم. چرا هیچوقت پیشگیرانه عمل نمیکنیم. هزینه ی آبرسانی به دریاچه ی ارومیه که خیلی کمتر از هزینه هایی است که بعد از خشک شدن دریاچه دولت باید بپردازد. دکتر جمشید منصوری، پرندهشناس، با تأکید بر این که پرندگان مهاجر به زیستگاههای مختلفی مهاجرت میکنند، می گوید:" بسیاری از زیستگاهها در دریاچه ارومیه به خاطر کمآبی و سدسازی روی رودخانههای اطراف این دریاچه تخریب شدهاند و همین موضوع باعث شده تا پرندگان از این زیستگاه مهاجرت کنند." او با انتقاد از مسدودکردن آب رودخانهها به عنوان محل زندگی پرندههای دریاچه ارومیه و بستن سدهای بیمورد، اضافه می کند:" پرندهها برای یافتن آب و غذا به این مکانها میآیند و وقتی با کمبود آب و غذا مواجه میشوند به ناچار برمیگردند و به مکانهای دیگر مهاجرت میکنند." سد سازی روی رودخانههای زرینهرود، سیمینهرود، گدار و باراندوز با هدف تولید برق سبب شده عمق آب در این دریاچه از 16 تا 22 متر به کمتر از پنج متر برسد. در این زمان از کاسپین به استان سمنان کانال کشی میکند؟,آذربایجان هم باید مثل استان قم یا سمنان کویر و شوره زار بشود بعد به فکر چاره بیفتند؟ تصاویری م/ا/ه/و/ا/ر/ه ای از دریاچه ارومیه و دریاچه "وان" در خاک ترکیه، در گزارش ها رسانه های خارجی به نمایش در می آید و با توسل به آن این موضوع عنوان می شود که " چرا دریاچه ارومیه باید خشک شود ولی دریاچه ای در فاصله چند کیلومتری آن باید پرآب باقی بماند؟" تا حالا از بادهای نمکی چیزی شنیدین؟, ارزش اقتصادی و صنعتی آرتیمیا رو میدونین؟, در مورد ارزش لجن دریاچه چی میدونی؟, از فاجعه ای که قراره اتفاق بیوفته چی شنیدین؟ بادهای نمكی تهدیدی جدی برای آذربایجان چند سالی است كه عوامل مختلف دست به دست هم داده اند تا منحصر به فردترین تالاب جهان به دلیل میزان پسرفت آب، به تهدیدی جدی برای ساكنان منطقه تبدیل شود. در نتیجه پسروی آب دریاچه وسعت آن به میزان قابل توجهی كاهش یافته و برخی قسمت های جنوبی دریاچه غیرقابل دسترسی و تبدیل به نمك زار شده است كه این پدیده می تواند فجایع زیست محیطی بسیار زیادی را همراه داشته باشد كه یكی از آنها، به جای ماندن روستاهای خالی از سكنه در شرق این دریاچه است و هم اكنون پنج روستای حاشیه این دریاچه، خالی از سكنه شده اند. شوره زارهای حاشیه دریا روز به روز وسیع تر و آب های زیرسطحی نیز شورتر می شوند. بادهای نمكی در آینده به یكی از تهدیدهای جدی منطقه تبدیل می شود و به گفته مسئولان امر، مزارع درجه یك حاشیه دریاچه ارومیه با تهدید نابودی مواجهند. معاون برنامه عمران سازمان ملل متحد با ابراز نگرانی از وضعیت كنونی دریاچه ارومیه می گوید: حفاظت این زیست بوم بین المللی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. «الیزا ساگین» می گوید: در این راستا، سازمان ملل متحد در قالب حفاظت از عرصه های محیط زیست در جهان برنامه های زیادی را در دست اجرا دارد. از 13 سال گذشته عمق دریاچه ارومیه 6 متر كاهش یافته است و با ادامه این روند تا 10 سال آینده كل دریاچه ارومیه از بین می رود، برخی از كارشناسان نیز مرگ دریاچه ارومیه را هفت سال دیگر پیش بینی كرده اند. دریاچه ارومیه بزرگ ترین دریاچه داخلی ایران در شمال غرب كشور بین دو استان آذربایجان شرقی و غربی قرار گرفته است و قدمت آن را 400 هزار سال تخمین می زنند. «آرتیمیا» موجودی با ارزش اقتصادی بالا آرتیمیا نام موجودی است با ارزش كه طول آن كمی بیشتر از یك سانتی متر است و به غیر از دریاچه ارومیه و منطقه ای در آمریكا در هیچ جای دیگر دنیا به صورت طبیعی زندگی نمی كند. از آرتیمیا در صنایع داروسازی، آرایشی، غذایی، نساجی، پرتوزدایی هسته ای استفاده می شود، به خصوص توسعه صنایع آبزی پروری مانند میگو و ماهیان خاویاری وابستگی مستقیمی به این محصول دارند. كاربردهای فراوان آرتیمیا سبب شده است، تعدادی از كشورها از جمله چین و ویتنام اقدام به تكثیر و تولید این محصول كنند، هر چند میزان تحمل آرتیمیا به شوری آب تا 200 گرم در لیتر است ولی اكنون شوری آب دریاچه از 300 گرم در لیتر گذشته است و این جانور در حالت خطر نابودی قرار دارد، این امر سبب شد برداشت آرتیمیا كه از سال 87 آغاز شده بود، در سال 79 از سوی سازمان حفاظت از محیط زیست متوقف شود. كارشناسان اعتقاد دارند، اگر دریاچه در وضعیت طبیعی خود باشد، تنها از طریق برداشت آرتیمیا سالانه چیزی در حدود 2 تریلیون تومان درآمد نصیب كشور می شود، در حالی كه تمام درآمد بخش كشاورزی استان حاصل خیز آذربایجان غربی در بهترین شرایط 700 تا 800 میلیارد تومان برآورد می شود. بسیار تاسف برانگیز است زمانی كه بدانیم هر كیلو از آرتیمیای تولید شده در كشور چین به قیمت 200 تا 300 دلار برای مصرف در صنعت پرورش آبزیان وارد بازار ارومیه می شود. لجنی در حكم دارو، خاكی در حكم غذا ویژگی دیگر دریاچه ارومیه نمك مرغوب دریاچه است كه از زمان های دور برای مصارف خوراكی، استحصال می شود همچنین املاح بسیار ارزشمندی از جمله پتاس و فسفر را نیز می توان استحصال كرد كه كارخانه پتاس مراغه در همین راستا ساخته شده ولی مشكلات زیست محیطی را در پی داشته است. منبع ارزشمند دیگر دریاچه گل و لجنی است كه در واقع اجساد موجودات ریز داخل دریا هستند و در مداوای بیماری ها و امراض پوستی و جلدی موثر واقع می شوند. این مواد سیاه رنگ سرشار از پروتئین بوده و ارزش صادراتی دارد كه می تواند با فرآوری و بسته بندی مناسب صادر شود همچنان كه از گل و لجن دریاچه بحرالمیت در اردن برای ساخت لوازم آرایشی استفاده می شود. 120 هزار هكتار شوره زار در حاشیه دریاچه مدیركل حفاظت محیط زیست آذربایجان شرقی با اشاره به تنوع زیستی پارك ملی دریاچه ارومیه و وجود 548 گونه گیاهی، 239گونه پرنده و 27 گونه پستاندار در آن اظهار داشت: 60درصد از مساحت دریاچه، 50درصد جوامع انسانی و 31درصد حوزه آب ریز دریاچه در مدیریت استان آذربایجان شرقی قرار دارد كه تبعات ناشی از بحران دریاچه تاثیرات بیشتری را به استان وارد می كند. بیوك رئیسی با اشاره به مصرف بیش از 87 درصدی آب حوزه آب ریز دریاچه در مصارف كشاورزی و راندمان پایین آن در در این خصوص افزود: در چند سال اخیر بیش از 120 هزار هكتار از اراضی حاشیه دریاچه به شوره زار تبدیل شده كه این موضوع می تواند زنگ خطری در كویری شدن منطقه، شور شدن خاك ها، خشكیدن قنات ها و از بین رفتن كشت و زرع د رمنطقه باشد. فاجعه زیست محیطی همچنان كه دریاچه های قم و ساوه قبلاخشك شده اند، اینك نگرانی شدیدی وجود دارد كه اگر دریاچه ارومیه به سمت خشك شدن پیش رود چه فاجعه زیست محیطی عظیمی رخ می دهد، مطمئنا در نخستین گام اقلیم آذربایجان تغییر خواهد كرد و كشاورزی در استان های همجوار معنای خود را از دست می دهد. خشك شدن دریاچه یعنی پایان كشاورزی، پایان گردشگری، پایان آرتیمیا، پایان آب و هوای معتدل، پایان كار اسكله ها و شناورها و پایان شرایط زیستی برای جانواران و پرندگان و آغاز یك فاجعه زیست محیطی.هم اكنون دریاچه با 6 متر كاهش عمق آب مواجه شده است كه دو متر از حد آستانه پایین تر است و تاكنون بیش از 20 درصد كل دریاچه خشكیده است، بنابراین برای حفظ حیات منطقه باید كاری كرد. رعایت حق آبه دریاچه ارومیه توسط وزارت نیرو، اصلاح الگوی آبیاری كشاورزی منطقه، ایجاد تصفیه خانه برای فاضلاب های شهری وصنعتی، استفاده از حق آبه رودخانه های مرزی مانند ارس و انتقال آن به دریاچه ارومیه، مهار یك تا 4 میلیارد مترمكعب آبی كه از شمال غرب كشور خارج شده و به كشورهای همسایه مانند عراق سرازیر می شود و انتقال آن به دریاچه ارومیه، استفاده از روش ماسك پاشی بر روی دریاچه برای جلوگیری از تبخیر بیشتر آن و راه كارهای مشابه دیگر از ضروریاتی است كه باید هر چه سریع تر جامه عمل به خود بپوشند.هر چند در 27 مهرماه سال 87 سند ملی دریاچه ارومیه با كمك مالی و فنی برنامه عمران ملل متحد توسط وزرای ذی ربط و استانداران استان های آذربایجان شرقی و غربی و كردستان به امضا رسید كه نخستین سند فرابخشی كشور در بخش محیط زیست به شمار می رود ولی باید اعتقادی قوی همراه این عزم ملی باشد. و اما ... تنها دولت نیست. بعضی از نماینده های بی غیرت آذربایجان هم که دست رو دست گذاشته اند و دارن مرگ دریاچه رو نگاه میکنن. ما نمی گوییم که دریاچه ی ارومیه مثل سابق پرآب شود نه. چون دیگر امکان ندارد. فقط میگوییم نگذارید خشک شود. آذربایجان با آنهمه مناطق زیبا و جنگلی و انواع حیوانات زیبا با خشک شدن دریاچه به شوره زاری بیش شبیه نخواهد شد. ... ارومیه در زبان آشوری به معنی شهر آب و می رود تا به شوره زار تبدیل شود, اکنون با ماست دریاچه ارومیه داشته باشیم یا نمکزار ارومیه , اکنون با ماست شهر آب داشته باشیم یا شهر نمک ... همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
|
04-17-2012, 10:28 PM
ارسال: #5
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
روز شمار تاریخ
26 فروردین 399 میلادی یزدگرد یکم, شاه ساسانی ایران, پس از آغاز شاهنشاهی, به مسیحیان قلمرو ایران آزادی دینی داد و با فرستادن پیامی به روم, به دولت و سنای روم یادآور شد که دستور داده است همه ی کارهایی که گویای دشمنی با روم باشد پایان یابد و بازرگانان رومی بتوانند در قلمرو آزادانه به داد و ستد بپردازند و از پشتیبانی شهربانان ایران برخوردار باشند. 27 فروردین 465 پیش از میلاد به درخواست اردشیر یکم هخامنشی, تخت جمشید, پایتخت نخست ایران (شاه نشین) شد. اردشیر یکم, بر جای پدرش خشایار شا, نشسته بود که بر سرزمینی از دانوب تا سند و از سیردریا تا سودان, مصر و مرز خاوری (شرقی) لیبی امروز فرمان می راند. همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
|
04-18-2012, 09:01 PM
ارسال: #6
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
لطفن تا آخر بخوانید
آی مردم; ایران را بیابان می کنیم! نوروزی دیگر را پشت سر گذاشتیم. همچون سالیان گذشته سفرهای بسیاری در این نوروز انجام شد. در این نوشته, کاری به آمار و عددهایی که درباره ی سفرهای نوروزی امسال داده شد و درست یا نادرستی آن نداریم. آن چه مانند هر سال غم انگیز بود و دردآور, آسیب هایی است که میراث فرهنگی و طبیعت ایران در پی این سفرها دیدند هر چند ناگفته ها پیداست اما گفتنش رواست که خوشبختانه همه ی آن 40 میلیون ایرانی که در نوروز امسال جابجا شده اند, آسیب رسان به بازمانده های فرهنگی و زیست بوم کشورمان نبوده اند. آسیبی که به چشم دیدیم یا به گوش شنیدیم و به دل و جان سوختیم, از دست کسانی بر می آید که امیدواریم شمارشان اندک باشد وگرنه وای به روز و روزگارمان. دوستی در یکی از روزهای نوروز زنگ زد, در آغاز گفت و گو با شادمانی و شور بسیار, نوروز را به او و خانواده اش شادباش گفتم و برایشان سال خوبی را آرزو کردم و از او پرسیدم که آیا سال خوبی بوده یا نه؟ این را که پرسیدم انگار تار و پودش از هم گسست! بغضش ترکید. با اندوهی که در صدایش پیدا بود و بر غم جانکاهش گواهی می داد, گفت: نوروز در تخت جمشید بودیم. با دریایی از شور و امید, می خواستیم سال 1391 را در پایتخت تمدن جهان و بُن گه تاریخ ایران نو کنیم. می خواستم از آنجا به دوستانم زنگ بزنم و نوروز را شادباش بگویم. اما آن چه دیدم و شنیدم, بدترین نوروز همه ی زندگی ام بود. خدا را سپاس گفتم که شما و دیگر دوستانم مانند من در تخت جمشید نیستید تا نوروز, در ناامیدی و غم آینده فرو روید. پرسیدم مگر چه شده بود؟ با صدایی بلندتر از پیش گفت:مردم تنها در اندیشه ی خوش گذرانی و گرفتن عکس یادگاری بودند. برایشان هیچ ارزشی نداشت که بر روی سنگس ایستاده اند که چند هزار سال پیشینه دارد. با بی احتیاطی شان به بنایی آسیب می رسانند که میراث جهانی است و نه از آنِ من و او که از آنِ همه ی جهان است. گفتم آن ها گناهی ندارند. گناهِ فرهنگ نادرست مردم , نخست بر دوش آموزش و پرورش و سپس رادیو و تلویزیون و رسانه هاست که باید آن چه بایسته است را بیاموزانند و کم کاری می کنند. کاش شما کاری می کردید, سخنی می گفتید. گفت: گفتم. به ارامی و مهربانی گفتم. اما آن چه شنیدم این بود که به شما چه ربطی دارد. بر گفته ی خود پافشاری کردم; ناسزا شنیدم. انگار گجستک تاریخ, دوباره بر تخت جمشید تاخته بود. این گروه های ویرانگر, هر چند شمارشان بسیار نبود اما کارشان نفس گیر بود. با خود اندیشیدم اگر در روزهای دیگر, باز هم اینچنین کسانی به تخت جمشید بیایند و این گونه هر چیزی را که می بینند, خودخواهانه دارایی خود بپندارند و دشمنانه با آن رفتار کنند, چه از این یادگار شکوه تاریخمان خواهد ماند؟ پرسیدم نگاهبانان میراث کاری از دستشان بر نیامد؟ گفت: زورشان نمی رسید, شمارشان اندک بود. دوستم افزود: کاش درهای تخت جمشید را در نوروز می بستند تا این گونه شمار بازدید کنندگان, بیش از اندازه ی توان پذیرش یک بنای ارزشمند تاریخی نشود و ویرانش نکنند. به یاد سخن دکتر کامیار عبدی افتادم که گفته بود تخت جمشید بیش از 30 سال دیگر بر جا نخواهد ماند, سخنی که واکنش های بسیاری را برانگیخت, این را به دوستم نگفتم. کوشیدم دلداری اش داده و از اندوهش بکاهم. سرانجام با او بدرود گفتم. دوست دیگری هم چند روز پس از این درباره ی سفرش به استان کرمان و بازدید از ارگ "راین" گفت, که افزون بر گروهی از گردشگران, برخی از بومیان آنجا هم بر روی دیوارهای ارگ ساسانی راین که بزرگ ترین سازه ی خشتی جهان پس از ارگ بم است, راه می رفتند و هنگامی که نگاهبانان میراث فرهنگی به آنان هشدار می داند, می گفتند:"ما توریست نیستیم!" انگار نه انگار که این بنای هزار و چند صد ساله بخش بزرگی از توش و درآمد شهر آنان را گرد می آورد. به او گفتم گمان می کنی چند درصد مردم ایران نقش گردشگری را بر روی اقتصاد کشور, شهر و خانواده شان می دانند؟سخن این هم میهن راینی نشان می دهد که بسیاری این را نمی دانند! در سفری که به همراه خانواده به شمال کشور داشتم خود نیز صحنه های دردآوری دیدم. خودروی چند صد میلیونی که راننده اش کیسه ی زباله را به بیرون پرتاب می کرد و هیچ با خود نمی اندیشید که در این کوه و کمر چه کسی باید زباله ی خانواده ی میلیاردر او را بردارد؟! نمیدانم چه اندیشه ای در سر داشت; او می تواند آلوده کند و کس دیگری باید پاک کند؟! چرا هزاران چشمی که پس از او از آن راه گذر می کردند باید از زباله ی او آزرده شوند؟! چرا ثروت برخی بر فلک رفته و فرهنگشان بر خاک مانده است؟! راننده ای که حودروی خود را در میان رود کم ژرفایی برده و می شست و هزاران آلودگی شیمیایی سمی و غیر سمی را به آب روان می سپرد و هیچ با خود نمی اندیشید که این آلودگی ها سر از کدام کشتزار در می آورد و یا به کام کدام جانور بی گناهی خواهد رفت که مانند او یکی از آفریده های خداست. یا آن پدری که در کناره ی جنگل, بر روی ریشه ی درخت سبزی, آتش افروخته و شاخه های جاندار درخت دیگری را می شکست تا فرزند دلبندش بتواند آزادانه بازی کند, هیچ دردی از آسیبی که بر یک درخت سبز چند صد ساله می آورد نداشت؟! با خود نمی گفت بهره بردن از سرسبزی و زیبایی این درخت کهنسال حق دیگران نیز هست؟! از خود نمی پرسید اگر پدران او نیز این گونه با زیست بوم رفتار می کردند, برای او و فرزندش چه بر جا می ماند؟ از سفر که بازگشتم بر روی وبلاگ دکتر ناصر کرمی خواندم ایران به رتبه ی نخست فرسایش خاک دست یافته است! خبری که شاید دردناک ترین خبر سال گذشته بود. با خود اندیشیدم فردا که نفت مان به پایان رسید و دیگر طلای سیاه یا به گفته ی برخی; بلای سیاه در کار نبود تا بفروشیم و تکه نانی گرد بیاوریم, فردا که رتبه ی نخست فرسایش خاک, ما را نخستین کشور بیابانی جهان, چون موریتانی و مصر و سودان کرد و دیگر هیچ از منابع مان نماند تا بفروشیم و خودروهای چند صد میلیونی سوار شویم و زباله بپراکنیم و مغرور ثروتمان باشیم, فردا دیگر نه تخت جمشیدی خواهد ماند نه جنگل ابری, نه شمال خوش آب و هوایی, نه زاگرس پیری, نه البرز سپندی و نه ... نه به خود می اندیشیم, نه به فرزندان خود و نه به سرزمین خود. چگونه خود را اشرف مخلوقات می دانیم. دریغ از نام انسان که بر خود گذاشته ایم. دریغ همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
|
04-21-2012, 04:05 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 06-18-2012 09:12 AM، توسط ويرايشگر.)
ارسال: #7
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
یکم اردیبهشت ماه روز بزرگداشت استاد ادب و سخن ، سعدی شیرازی گرامی باد
زنده گی نامه ی «سعدی» شیخ مصلحالدین مشرفبن عبدالله، مشهور به «سعدی» شیرازی در سال 600 هجری قمری یا در نیمهی نخست قرن ششم هجری در شیراز دیده به جهان گشود. در مورد تاریخ دقیق زادروز او تردید هست. گفته میشود که او در سالهای بین 610 تا 615 به دنیا آمدهاست. به نظر چند تن از استادان و پژوهشگران زبان فارسی، همچون «ذبیحالله صفا»، «مجتبی مینوی» و دیگران، سال ولادت «سعدی»، سال 606 است. پدر او در دستگاه دیوانی «اتابک سعدبن زنگی»، فرمانروای فارس، کار میکرد. آنچه مسلم است این است که او از خاندان علم و دانش بوده چناکه گفتهاست «همه قبیلهی من، عالمان دین بودند». «سعدی» نوجوان بود که پدر خود را از دست داد و سپس به توصیهی اتابک فارس برای ادامهی تحصیل به بغداد رفته و در نظامیه و مراکز علمی دیگر آنجا، دانش آموخت و از حجرهی مدرسه و کمک هزینهی تحصیلی که مدیران مدرسهی «نظامیه» میپرداختند، بهرهی بسیار برد و بیشتر اوقات خود را به درس و بحث گذراند. او به هنگام اقامت در بغداد، از محضر استادانی چون «شیخ ابوالفرج جوزی» و «شیخ شهابالدین سهروردی» بهره برد. در آن زمان، زادگاه «سعدی»، شیراز، که از تیررس حملهی مغولان و ویرانی تاتارها بدور مانده بود، اندکی بعد دستخوش هرج و مرج، ناامنی و ترکتازی قبایل شمال شرقی ایران گردید، چنان که خود او میگوید:«جهان درهم افتاده چون موی زنگی». «سعدی» پس از فراغت از تحصیل به سفر پرداخت و راهی سرزمینهای دیگر گشت و به قول خود، در اقالیم غربت سالیانی بسر برد. این سیر و سفر، نزدیک سی سال به طول انجامید، از جمله از هندوستان و مغرب و روم دیدن کرد. اگر در «کلیات» سعدی که شامل «بوستان» و «گلستان» است، دقت کنیم، ردپا و مکانهایی را که به آنجا سفر داشتهاست، میتوان دید. از جملهاین مکانها در کتاب «گلستان» میتوان به: سفر به حجاز و مکه، دمشق، بیابان قدس و طرابلس و حلب، بصره، اسکندریه، کوفه، جزیرهی کیش، کاشغر، دیار بکر، دیار مغرب، بلخ و بامیان، اشاره داشت. همچنین از سفرهای او در کتاب «بوستان» می توان به موارد زیر اشاره کرد: دمشق، روم شرقی (ترکیه امروز)، شهر صنعا واقع در یمن، و دیدار از «سومنات» هند. در این جهانگردیها، «سعدی» برای تهیهی مخارج سفر و گذران زندگی خویش، در طول راه و هنگام اقامت در شهرها، از دانش خود در آموزش دینی، وعظ در مساجد و تدریس بهره میبردهاست. سرانجام پس از چهل سال سیر آفاق و انفس، با انبانی ارزشمند از تجربه و دانش به شیراز برمیگردد و حاصل معنوی، اخلاقی، احوال روحی و اجتماعی، اندیشهها و جهانبینی خود را در سال 655 در قالب کتاب «بوستان» و در سال 656، در کتاب «گلستان» میریزد. این دو کتاب که نتیجهی عمری جهانگردی و تجربه اندوزی و مشاهدات «سعدی» بوده، گنجینهی ارزشمندیاست از نکتههای اجتماعی و اخلاقی و راه و روش بهتر زیستن. در کتاب «گلستان»، سعدی با زیباترین شکل و در نهایت متانت و استواری، کلام را با شوخی و مزاح در همآمیخته، چنانکه خود او میگوید: «داروی تلخ نصیحت، به شهد رأفت برآمیخته تا طبع ملول از دولت قبول، محروم نماند». کتاب«گلستان» که شاهکار نثر فارسی و سرآمد همهی آثار منثور فارسی است، در یک دیباچه و هشت باب به نثر مسجّع نوشته شدهاست. غالب نوشتهها، کوتاه و داستانگونه و مملو از پندهای اخلاقی است. «سعدی» نثر مسجع را از نظر زیبایی و کوتاهی کلام به اوج خود رسانده است و هنوز کسی نتوانسته با او در این مورد برابری کند. واژهی «مسجّع» به معنای آواز بال کبوتر است و در صنعت ادبی به نثری گفته میشود که شبیه شعر است و دارای وزن. یکم اردیبهشت ماه روز بزرگداشت استاد ادب و سخن ، سعدی شیرازی گرامی باد همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
04-21-2012, 09:54 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 06-18-2012 09:12 AM، توسط ويرايشگر.)
ارسال: #8
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
جشن اردیبهشتگان
اردیبهشتگان' یا گلستان جشن از جملهٔ جشنهای دوازدگانهٔ سال ایران باستان بوده است و از شمار جشنهای آتش است. روز سوم از هر ماه باستانی به نام اردیبهشت میباشد و بر اساس گاهشماری امروزین، دوم اردیبهشت خورشیدی، برابر با جشن اردیبهشتگان است. ایرانیان از هزاران سال پیش در روز جشن اردیبهشتگان، لباس سپید رنگ میپوشیدند که نمایانگر پاکیزگی است. زمان برگزاری جشن اردیبهشتگان (دوم اردیبهشت) از سویی دیگر همزمان است با زمانی که در بسیاری از مناطق ایران، گلها شکوفا شدهاند. از این رهگذر، این جشن به نوعی جشن گلها نیز بدل شد؛ جشنی که اکنون در هلند نیز تقریبا همزمان با جشن اردیبهشتگان برگزار میشود. مطابق گاهنمای قدیم که هر ماه سی روز بوده این جشن در سوم اردی بهشت می باشد ولی مطابق تقویم کنونی که شش ماه اول سال را ۳۱ روز حساب کرده و یک روز به فروردین ماه افزوده اند جشن اردیبهشتگان در دوم اردیبهشت واقع می شود . در این جشن شهریاران بار عام می دادند و موبد موبدان آیینی را که مرسوم بوده در حضور پادشاه برگزار می کرد و همه را اندرز می گفت.سران هر گروه به پادشاه معرفی می شدند و هنرمندان مورد مرحمت واقع می گردیدند و بدریافت پاداش افتخار حاصل می کردند .این روز به فرشته مقدس اردیبهشت تعلق دارد که مظهر پاکی و راستی و درستی و نماینده آیین ایزدی و نگهبانی آتشها با اوست .معمولا باید در این روز اردیبهشت یشت خوانده شود و به آتش توجه گردد .
بهشت است گیتی ز اردیبهشت / حلال آمد ای مه، می اندر بهشت
به شادی نشین هین و می خواه مِی / که بی مِی نشستنت زشت است زشت همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
04-25-2012, 12:42 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 04-25-2012 12:47 PM، توسط Alireza_Kh.)
ارسال: #9
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
گذری به تاریخ ایران ...
---------------------- اسکندر گجستک و ایران دوران اسکندر مقدونی که نه سال (از سرنگونی شوش و پارسه تا مرگ اسکندر) به درازا انجامید, چیزیست از جنس دوران زهاک ماردوش که در اساتیر ملی ایرانیان وجود دارد. از هر طریق و بر بنیاد هر سندی که به این دوران نگاه کنیم, بدبختی و فلاکت را می بینیم که او با خود به ایران آورد. بر بنیاد دفترهای پهلوی اسکندر ضربه ی بزرگی به دستاوردهای دینی ایرانیان زد. در کتاب "ارداویرافنامه" می خوانیم: "زرتشت پاک و پرهیزکار یکباره دینی که پذیرفت را در جهان روا کرد. در زمان سیصد سال دوران ماد و هخامنشی همه مردم دین را پذیرفتند. پس اهریمن پلید برای بی دین کردن مردمان, اسکندر گجسته رومی را فریفت و با رنج بسیار برای نبرد و ویرانی به ایرانشهر فرستاد. وی مرزبان ایران شاه را بکشت و پایتخت شاهنشاهی را آشفته و ویران کرد . و این دین یعنی اوستا و زند که بر پوست های گاو آراسته و به اب زر نوشته شده و در استخر بابکان پارسه به گنجینه نوشته ها نهاده بودند. اسکندر رومی, پتیاره ی بدبخت و بی دین بدکار بدکردار, اوستا و زند را بر آورده و بسوخت" همچنین اسکندر نسخه ای از اوتای بزرگ را به یونان فرستاد تا ترجمه شده و سپس نابود شود و دیگر نسخه های را نیز نابود کرد. تاریخنگار رومی پلینی, در سده ی نخست میلادی از هرمیپوس در حدود 300 پیش از میلاد بازگو می کند که کتاب دینی ایرانیان را زرتشت در دو میلیون بیت شهر سروده بوده است و اساره می کند که او این کتاب را به دقت خوانده بود. (دکتر فرهنگ مهر: فلسفه ی زرتشت) اوستای ساسانی با همه ی زخم هایی که خورده بود, به غیر از نوشته های مقدس که مربوط به زرتشت, یارانش, مغان و روحانیون بوده و راجع به فلسفه, خداپرستی, نیایش ها و ستایش ها و آداب و رسوم دینی سخن می گفت, دارای دانستنی هایی درباره ی نجوم و ستاره شناسی, حقوق و قانون, دادوری و قضاوت, تاریخ و استوره ها, جغرافیا, پزشکی و داروسازی, پاکی و پاکیزگی, مردم شناسی, شیوه ی کشورداری یعنی اقتصاد و سیاست و آموزه هایی درباره ی کشاورزی و دامداری هم بود. ولی از بد حادثه, آسیب بزرگتر در زمان حمله ی اعراب به ایران رخ داد, که در اثر کتابسوزی های مداوم آن در چندین سده, سه چهارم اوستای ساسانی از میان رفت و فقط یک چهارم آن به دست ما رسیده است. یعنی چیزی حدود 10 درصد اوستای اوستای هخامنشی. که البته باز هم آسیب اصلی به بخش های دانشیک خورده و بخش های دینی و نوشته های مقدس تا امروز برجای مانده اند. در تارخنگاری هایی که نوشته دست خود یونانیان از جمله دیودور و پلوتارک و آریان ... است نیز تفضیل کشتارها و غارت هایی که مقدونیان در ایران کردند را می بینیم. گزارش ها از دستیابی اسکندر به گنج 1200 تنی از شمش طلا و سکه و جواهرات در شوش خبر می دههد و از فرستادن آنها به مقدونیه سخن می گویند. در راه شوش به پارسه, اسکندر بیش از پیش وحشیگری خود را به نمایش گذاشت. او دستور داد همه روستاهای پارس را به آتش بکشند. در شهر پارسه نیز او با مردم بی پدافند هر چه می خواست انجام داد. همچنانکه گفتیم دو سده صلح باعث شده بود تا پارسیان جنگاوری را فراموش کنند. شهر پارسه هرگز جنگ ندیده بود. و باستان شناسان در شوش هیچ دیوار و باروی دفاعی نیافتند. بر بنیاد تاریخ دیودور, حتا در خانه مردم عامی پارسه اشیایی دیده می شد که تا آن روز مقدونیان به چشم ندیده بودند. در همه خانه ها مبلمان و فرش وجود داشت. مردم پارس آن زمان روی تخت و صندلی استراحت می کردند و نه روی زمین. آنچه روایت شده بسیار دهشتناک است. می گویند که مردم وقتی وحشیگری سربازان اسکندر را دیدند برای اینکه مورد تجاوز و هتک حرمت قرار نگیرند, زن و فرزند خود را روی پشت بام ها به پایین می انداختند و یا خانه شان را در حالیکه خودشان درون آن بودند, به آتش می کشیدند. حتا پسران نیز که بر اساس فرهنگ هلنی, از تجاوز و سواستفاده جنسی مصون نبودند, برای دوری از چنین ننگی خود را به درون چاه ها می انداختند. بدین شکل شهر پارسه از حالت یک مدینه فاضله و آرمانشهر آریایی ناگهان به یک ویرانه ی غیر مسکونی تبدیل شد. بر بنیاد نوشته پلوتارک ثروت های پارسه از شوش کمتر نبود. طوری که 20 هزار قاطر و 5 هزار شتر نیز بسنده نبود تا همه اموال به مقدونیه فرستاده شود. دیودور ثروت نقدی پارسه که به دست اسکندر افتاد را 120 هزار تالنت (برابر با 9 سال مالیات کل جهان آن روز) برآورد می کند. شگفت آن که برخی پژوهشگران غربی حتا این کارهای اسکندر را نیز توجیه کرده و آن را به "جریان انداختن گنج های انباشته در کاخ های هخامنشی" می نامند که سبب یک رونق اقتصادی شده است. اسکندر در شرق ایران نیز کشتارهای فراوانی کرد و در یک مورد شگفت انگیز دستور به آتش زدن جنگلی را داد که مردمان به درون آن گریخته بودند. با این حال این همه کشتار و ویرانی باعث پیروزی و سربلندی مقدونی ها نشد. کوئیتوس کورتیوس تاریخ نگار در کتاب ششم خود درباره فرجام پیروزی اسکندر می گوید: "پیروزی به بهایی بیش از آنچه از جنگ به غنیمت گرفته بودند تمام شد. بیشتر آنان (کهنه سربازان فیلیپ) بودند که در واقع شکست خورده و محکوم به آداب و رسوم بیگانه ای شده بودند که از نژادی مخالف با نژاد ایشان به عاریت گرفته شده بود. با لباسی شبیه به لباس زندانیان در بر. آنان با چه رو به خانه های خود باز می گشتند؟ با این اندیشه احساس شرمساری در چهره ی آنان نفوذ کرد. از آن پس شاه آنان بیش از آنکه به پیروزمندان شبیه باشد, به شکست خوردگان می ماند; و از صورت رییس مقدونیه به صورت یکی از شهربانان داریوش در آمده بود" (امیر مهدی بدیع / یونانیان و بربرها جلد 2) ________________ هفته نامه امرداد همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
04-30-2012, 10:02 PM
ارسال: #10
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
...
10 اردیبهشت روز ملی شاخاب پارس بر همه ی آریایی ها خجسته باد ...
همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
|
|||
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
نقش علی بابا در بازار جهانی و واردات از چین | greenworld | 0 | 187 |
05-27-2023 05:02 PM آخرین ارسال: greenworld |
|
مخترعین و نخبگان ایرانی در راه مذاکره با شرکت رنو فرانسه | سینا عدنانی | 1 | 464 |
09-09-2018 01:19 PM آخرین ارسال: mahdir938 |
|
در محل شما چه چیزی فراوان است؟ | cooch | 31 | 4,633 |
06-01-2018 03:04 AM آخرین ارسال: amir_sky |
|
راه اندازی بستر تولید پودر میوه در منزل | uhanna | 0 | 591 |
02-04-2018 03:17 AM آخرین ارسال: uhanna |
|
چطور تو ایران سرمایه مونو در عرض یک سال ده برابر کنیم؟ | shokrgozar | 7 | 1,438 |
09-01-2017 09:53 AM آخرین ارسال: sh44 |
|
دوستانی که در زمنیه بازاریابی تجربه دارن لطفا" راهنمایی بفرمایند . | javadse | 2 | 1,002 |
07-08-2017 04:00 PM آخرین ارسال: شایان21 |
|
اولین سودهائی که در فعالیتهامون داشتیم | jahanagahi | 115 | 34,945 |
05-18-2017 01:21 AM آخرین ارسال: مهندس نرم افزار |
|
چجوری میتونم درامدمو به 5 میلیون در ماه برسونم؟ | shokrgozar | 0 | 547 |
02-20-2017 04:14 PM آخرین ارسال: shokrgozar |
|
چطور از امکان خم کردن چوب و MDF و PVC پول در بیارم؟ | Benhour | 1 | 1,405 |
10-23-2016 12:43 AM آخرین ارسال: Benhour |
|
مشورت و راهنمایی در مورد کار کانون تبلیغاتی و بسته بندی؟ | sepehrplus | 2 | 848 |
09-28-2016 03:02 PM آخرین ارسال: habib tousi |
|
تاریخ تولد بچه های انجمن! | MARYAR | 331 | 41,532 |
08-10-2016 02:00 PM آخرین ارسال: mahdie.sfi |
|
اگه میدونستی در رسیدن به هدفت(ثروت)هیچ شکستی وجودنداره اولین قدم که برمیداشتی چی بود | SAMIRA | 71 | 16,244 |
05-23-2016 02:08 AM آخرین ارسال: poldar |
|
یه سوال در باره شخصی که اهل ریسک و تغییر نیست | mortaza_max | 13 | 3,289 |
02-15-2016 02:59 PM آخرین ارسال: نیما روشنگر1 |
|
شروع یه کار گروهی/ کار در وب | mohammad.b | 17 | 3,732 |
11-20-2015 08:49 PM آخرین ارسال: فاطیما14 |
|
جذب همکاری در آموزشگاه جدید انجمن | MARYAR | 33 | 10,511 |
09-25-2015 10:31 PM آخرین ارسال: vlvl |
|
بیان خاطرات ضرر و زیانهایی که در فعالیتهامون داشتیم (برای عبرت دیگران ) | hasan-f | 26 | 7,908 |
09-22-2015 11:23 AM آخرین ارسال: سلطان ایده |
|
تایپ در منزل | صدفی | 1 | 564 |
09-08-2015 11:16 PM آخرین ارسال: hs6467 |
|
به دنبال ایده در زمینه کامپیوتر | rezakakaei | 4 | 1,527 |
06-07-2015 09:36 AM آخرین ارسال: rezakakaei |
|
میزبانی از یکدیگر در شهرمان | cooch | 3 | 503 |
05-09-2015 03:26 PM آخرین ارسال: cooch |
|
حداقل یکبار در زندگی این کارها را انجام دهید | بيلا بالا | 4 | 983 |
03-06-2015 02:45 PM آخرین ارسال: samiar afshari |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 94 مهمان