ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


آري اين بود اشتباه من
زمان کنونی: 09-24-2025, 07:05 AM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
نویسنده: P@RSA
آخرین ارسال: mehdi62
پاسخ: 36
بازدید: 7561

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امیتازات : 2.91
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آري اين بود اشتباه من
05-04-2012, 01:51 AM
ارسال: #21
RE: آري اين بود اشتباه من
نقل قول :عليرضا به نظر من هم اگه يه نهاد خصوصي بياد و اين كار را براي اين افراد انجام بده و درصدي از محصول را بعنوان هزينه خودش برداره هم يه كار ايجاد شده هم افراد زيادي (ميليونها نفر) به محصولشون يا پولشون ميرسند و كار خداپسندانه اي هم هست.
يك پيامكي در تابستان گذشته براي من اومد كه براي شكايت به همون شماره اي كه شما نوشتيد پيامك بدم اينكار را انجام دادم و بعد از چند پيامك پشت سر هم يه نوبت داد كه ميگفت در اون تاريخ با رسيدهاي مالي خريد و مدارك شناسايي به دادسراي جرايم اينترنتي خ مطهري تهران برم.رفتم ولي گويا جريان از اين قراره كه بايد از بالاسري خود شكايت كني و از اون خسارت بگيري كه بنظرم كار درستي نيست من خودم با ميل و اختيار خودم رفته بودم و هدفم در اين تاپيك رسيدن به محصولم و يا تبديل اون به پول است.
عجب!, آره شکایت از بالاسری کار جالبی نیست. اونا یکی از دوستان هستند یا یکی از اقوام.
حالا به نظرت پارساجان چرا دولت این کار رو تا حالا انجام نداده؟, هر چند وقت یک بار میان فقط یه تبلیغات منفی راه میندازن که می شه دوا درمون موقت و فقط باعث ترس خونواده ها میشن ولی بعد از مدتی دوباره ورود به این شرکت ها اوج می گیره. در حالی که میتونستن با اقدامی حساب شده هم جلوی هدر رفتن وقت و زندگی افراد رو گرفت و هم پول رو به کشور بازگردوند. مگه نمیگن که کلی پول از کشور خارج شده. تا حالا یه کار حساب شده در این مورد انجام دادن؟
حالا از این حرف ها بگذریم. به نظرت پارسا آیا هنوز می شه این کار رو انجام داد؟ و البته حساب شده که ملت هم اعتماد کنن. مطمئن باش اگه از روی اصول بتوان پیش رفت 5000 نفر که هیچی خیلی بیشتر از این تعداد حاضر به این کار خواهند شد. مطمئن باش غیر از جبران هزینه کلی هم دعای خیر پشت سرمون خواهد بود. پیشنهاد شما چیست؟

همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-04-2012, 12:04 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 05-04-2012 12:04 PM، توسط P@RSA.)
ارسال: #22
RE: آري اين بود اشتباه من
اينكه سياستي پشت اين قضيه است شكي نيست و جو منفي هم براي جلوگيري از فراگير شدن آن است.كساني كه در اين سيستم بودن ميدونن چه شخصيتهاي سياسي و ورزشي معروفي در اين كار بودند.
در حال حاضر با اين شرايط و جو حاكم كار آسان نيست،بايد از اون روش براي يه محصول داخلي شروع كرد.








مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-04-2012, 02:56 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 05-04-2012 02:57 PM، توسط Alireza_Kh.)
ارسال: #23
RE: آري اين بود اشتباه من
اینکه دست های پشت پرده در کار هست و سیاست به کار برده شده همراه و همگام آن بوده هیچ شکی نیست, وقتی می بینیم بعد از یک دهه هنوز افرادی وارد این شبکه می شوند و خودشون باید سیستم رو تجربه کنن و با سرشکستگی خارج شوند, اینکه بعد از این همه مدت هیچ کاری انجام نشده و فقط هر چند وقت یک بار مسئولین میان میگن چنین شده چنان شده, نتیجه اش هیچ دردی رو دوا نمی کنه. یه عده نابغه اومدن دور هم نشستن و میگن باید شما از بالاسریت شکایت کنی, بالاسریت هم از بالاسریش شکایت کنه و همینطور تا آخر ..., خوب بعدش چی؟, ... میتونستن به جای این مسخره بازی ها یه کار حساب شده بکنن و در هر چی شرکت زالو صفت رو ببندن, ... می تونستن پول های خارج شده از کشور رو برگردونن, ... ولی با این سیاست در پیش گرفته فقط باعث می شوند یه عده جوان مملکت عمر و زندگی خودشون رو به هدر بدهند.

بحث سر یک تن, دو تن, هزار و ده هزار نیست, بحث سر چند میلیون آدمه که اون روزها رو شب در کابوس هاشون می بینن. چطور ممکنه چند میلیون آدم همه به یه شکل در دام بیفتن اونوقت هیچ کس هم ککش نگزه؟, آخه مگه ممکنه سه روز طرف رو تو شهر بچرخونن و تو فالو هاشون باد تو دماغاشون بندازن و بگن کار ما کاملن قانونیه؟, چطور ممکنه هر شهر و روستایی در کشور یه آفیس برای خودش داشته باشه؟, چطور ممکنه هزاران میلیارد تومان پول از مملکت سر هیچ خارج شود؟, چطور ممکنه ده سال به یه شکل زندگی جوونا رو نابود بکنن؟ و تنها به یکی دو برنامه تلویزیونی بسنده بکنیم؟ و گاهی هم خبری از دستگیری یکی دو نفر از هرمی ها بشنویم و بعد تمام, ... و جالبه راهی هم برای برگرداندن پول هست اما به اینجا که می رسیم انگار این خیالی بیش نبوده و همه در خواب فرو می روند, انگار هیچ اتفاقی نیفتاده... وقتی آدم درست اندیشه می کنه می بینه چه اندازه بعضی چیزها رو گند گرفته.
به هر صورت پارساجان من برای هر اقدامی آماده ام.

همچون کوه استوار بمان، ... همچون رعد بتاز، ... هراسی به خود راه مده، ... تا بوده همین بوده ...
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-04-2012, 04:15 PM
ارسال: #24
RE: آري اين بود اشتباه من
با حرفهاي شما كاملا موافقم. پيامك ديگري براي پسگيري پول داشتم، آدرس سايتي را داده بود.در اين سايت آخرين اطلاعات از وضعيت ليدرهاي دستگير شده و ... بود(محراب هم از فعالان اون بود و گهگاهي ايميلهاي اطلاع رساني ميفرستاد)،با همكاري وكيل دكتر موسوي شهري قصد شكايت و پيگيري داشتند باز هم مدارك مورد نياز را تهيه و به دفتري در گيشا بردم،مبلغ 47 هزار تومان هم به حساب وكيل ريختم.بعد از چند ماه دوباره زنگ زدم دفتر جمع شده بود اما با تماس با دفتر وكيل مورد نظر،گويا بعلت عدم همكاري قوه قضائيه كار متوقف شده بود.بعد از يكي دو ماه تونستم اون 47 هزار رو پس بگيرم!!!








مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-04-2012, 07:52 PM
ارسال: #25
RE: آري اين بود اشتباه من
دوستان نظرتون راجع به بازاریابی شبکه ای ... چیه ؟

0034 525 0935
زياده از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترين چيزها در زماني اتفاق مي‌افتد كه انتظارش را نداري. گابریل گارسیا
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-04-2012, 11:44 PM
ارسال: #26
RE: آري اين بود اشتباه من
برای من جالب نبود


یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
08-20-2012, 09:33 AM
ارسال: #27
سرشاخه های کوئست حالا چکار می کنند؟
آن دسته از گلد کوئستی ها که به قول خودشان سرشاخه بودند حالا چکار می کنند؟ آدم هایی که این روزها نامریی شده اند و هیچ جوری خودشان را نشان نمی دهند.


همشهری جوان: «می گن هیچ بالشی نرم تر از وجدان راحت نیست. مدت هاست خواب نرم و راحتی ندارم.» این جمله، نه از زبان یک قاتل زنجیره ای درآمده نه از زبان یک جنایتکار حرفه ای. صاحب جمله یک آدم معمولی است که اتفاقا فکر می کرده تا آخر عمر سرش را روی بالش نگذاشته خوابش می برد. «تصمیم دارم اینجا حرف هایی که توی دلم مونده رو بگم. شاید یه گوش شنوایی پیدا بشه که بشنوه و درس بگیره، بلکه از بار عذابی که روی دوشم هست کم بشه. اگه من رو می خونید صبور باشید تا همه وقایع این چند سال رو مو به مو براتون بگم. حرف زیاد دارم برای گفتن. همه ما حرف زیاد داریم برای گفتن. حرف هایی که باید گفته بشه. تأکید می کنم باید گفته بشه. صبور باشید و ما رو همراهی کنید.»

امیر و دوست هایش یک وقتی از سرشناس های گلد کوئست بوده اند. اینطورر که خودشان می گویند پول های میلیونی و حتی میلیاردی هم درآورده اند. بچه هایی که حالا بعد از گذشت چند سال و بعد از این در و آن در زدن ها و زیرمجموعه جمع کردن ها و پورسانت گرفتن ها دنبال جایی می گردند برای سبک کردن بار وجدان هایی که سنگینی اش نمی گذارد بخوابند.

پای صحبتشان که بنشینی تازه جواب این سوال را پیدا می کنی که آن دسته از گلد کوئستی ها که به قول خودشان سرشاخه بودند حالا چکار می کنند؟ آدم هایی که این روزها نامریی شده اند و هیچ جوری خودشان را نشان نمی دهند.

این گزارش هم حاصل مرئی شدن یک گروه از آنها البته در فضای وب است. گروهی که اصرار دارند شما ببینیدشان، البته به واسطه اعتراف هاشان در یک وبلاگ!

بین بچه های این گروه همه مدل کوئستی پیدا می شود از لیدر دانه درشتی که دوران محکومیتش را طی کرده و حالا هم دارد جریمه اش را قسطی می دهد، تا کوئستی های میانه ای که شاکی خصوصی دارند و از سایه خودشان هم فرار می کنند، یا دسته سوم که فقط توی کوئست زمان و پولشان را از دست داده اند و هیچ چیز برداشت نکرده اند.

یک گروه نادم که حرف زدن از کوئست برایشان مثل راه رفتن روی لبه تیغ است. یا آرامشان می کند و کمی از دردهایشان را از بین می برد، یا دوباره همه آن روزهای تلخ را به یادشان می آورد و اعصابشان را به هم می ریزد.

آفیس که می گفتن این بود؟

آن وقت ها کوئستی ها یک آفیس می گفتند و هزارتا آفیس از دهانشان می ریخت. جایی که غیر از خود کوئستی ها کسی ظاهر و باطنش را با هم نمی دید: «اولین صحنه ای که دیدم تعداد زیادی پتو بود با آدم هایی که انگار از خستگی بیهوش شده بودند! با خودم گفتم حتما اینجا محل استراحت نیروهای خدماتی شرکته و ما موقتا اینجا می مونیم، بعد می ریم دفتر شرکت. با زحمت از روی پتوها و دست و پاهایی که معلوم نبود به کدوم بدن وصل شده، رد شدیم و رفتیم تو یه اتاق که ظاهر مرتب تری داشت. بله این دفتر کار همون شرکت بزرگ بود. بهش می گفتن office. این همونجایی بود که قرار بود به آرزوهامون برسیم.»

این اولین تصویری است که اشکان از کوئست دارد اما تصویرهای بعدی هم از این بهتر نبوده اند. مثلا تصویر نهار خوردن کارمندهایی که وقتی بیرون آفیس بودند فیس و افاده شان دنیا را برمی داشته: «قرار بود اون روز بریم یه آفیس دیگه که یه لیدر خیلی گنده برامون حرف بزنه. تا ظهر صبر کردیم و قرار شد بعد از ناهار همه با هم بریم. پیش خودم گفتم من امروز مهمونم، حتما ناهار خوبی در انتظارمه چون هم شب قبلش استراحت خوبی نداشتم هم صبحانه نخورده بودم.

تو همین خیالات بودم که گفتن بچه ها بیاید ناهار حاضره. با هزار امید و آرزو رفتیم سر سفره و با کمال تعجب و بهت زدگی دیدم یه قابلمه سرشار از آب قرمز اومد سر سفره! به خودم گفتم حتما آب گوشته یا آب خورشت که الان خودشم می یاد. ولی هیچ خبری نشد و با چشمای متعجب و دهن باز دیدم دارن همون آب قرمز رو با نون میخورن.»

اینها را اشکان می گوید. جوان شهرستانی 27 ساله ای که چهار سال پیش پسر عمویش این کار نان و آب دار را توی تهران برایش جور کرده: «برای شروع کار باید 12 میلیون تومن جور می کردم. پولی که حتی بلد نبودم صفرهایش را بشمرم. به خاطر همین، خرج عمل مادرم را با هزار دوز و کلک از دستش درآوردم. خودم را هم اینطوری راضی می کردم که بعد از تاپ لیدر شدن برای درمان می برمش اروپا و از دلش درمی آورم.»

اما اشکان هیچ وقت تاپ لیدر نشد و مادرش را هم برای درمان جایی نبرد. اینطور که امیر (مدیر وبلاگ) می گوید، اشکان روی برگشتن به خانه را ندارد و به خاطر حال و هوایی که دارد، همه یک جورهایی حواسشان بهش هست که یک وقت کاری دست خودش ندهد.


دلم برای هیچ کسی نمی سوخت

شایان از بقیه بچهه ها سن و سال بیشتری دارد. قبل از وارد شدن به کوئست هم برای خودش خانه و زندگی و حتی شغل خوب داشته اما رویای کوئست یک دفعه همه اینها را از چشمش انداخته و حاضر بوده برای رسیدن به تعادل در کوئست هر کاری بکند: «وقتی از محل کار اصلیم اومدم بیرون که برای همیشه برم کوئست، از ترسم به خانمم نگفتم و تا مدت ها اون بنده خدا زنگ می زد به محل کارم و همکارام برام مرام می ذاشتن و منو لو نمی دادن. من واقعا می ترسیدم بگم چیکار می کنم. خودم رو هم اینجوری توجیه می کردم که اینا فقط از من پول می خوان و به اینکه از کجا در می یارم که کار ندارن، برای چی بدونن من چیکار می کنم؟»

دروغ گفتن به خانواده کوچک ترین کاری است که کوئستی ها به آن اعتراف می کنند. اعتراف های دیگرشان تازه نشان می دهد این اعصابی که می گویند خراب است را چه جور خاطره هایی خراب کرده: «من توی کوئست خیلی موفق بودم و لیدر شده بودم. تعادلم هم بالا بود ولی همش بدبختی بود. دلم برای خودم که نمی سوخت، برای خانوادم هم نسوخت. حالا لحظه ای نیست که یادم نیفته من چه پولی آوردم سر سفره زن و بچه ام. درآمد من، همون پولی بود که زیرمجموعه ام با فروش طلاهای زنش آورده بود توی مجموعه. درآمد من، همون پولی بود که اون پسر شمالیه از باباش با التماس گرفته بود و حاصل شش ماه کار کردن پدرش توی شالیزار بود.»

شایان یکی از کسانی است که اعتقاد دارد کوئست خیلی زود و خیلی شدید آدم ها را بی رحم می کند، آنقدر که حتی دلت برای بچه ات هم نمی سوزد: «مخ یه بچه رو زدن خیلی تلاش می خواست. خیلی خیلی. بعد که راحت فریب خورد و پول آورد تو مجموعه، ما چک امضا شده رو می گرفتیم و تازه کیف هم می کردیم. بعد اوج حماقت کجا بود؟ اونجا که پسر کوچولوی یک سال و نیمه من دستش رفت توی چرخ گوشت و من ... عبرت نگرفتم! با خودم فکر نکردم که دارم چوب نون حرومی که میارم تو خونه رو می خورم. فکر نکردم این گوشت و این چرخ گوشت از چه هپولی تهیه شده. حتی دلم برای بچه خودم نمی سوخت.»


کوئست مسخره نیست

ندا هم یکی از دخترهای مشهور کوئست بوده. از هم دانشکده ای های امیر و یکی از متعصب ترین آدم های سیستم. از آن کوئستی هایی که می خواستند چشم منتقدان را دربیاورند: «ببین عزیز من، کوئست مسخره نیست. منم به هیچ کس این اجازه رو نمی دم که به کار من توهین کنه. ندا خانومتون عضو یکی از قَدَرترین نت ورکرهای دنیا شده که قراره اون رو به تمام آرزوهاش برسونه. اگه تو عرضه نداری همپای من کار کنی، چطوئر به خودت اجازه میدی به کارم بخندی؟ اونم الان که تازه فهمیدم کوئست مدرسه انسان سازیه و امثال تویی که هنوز ساخته نشدید حق ندارید حتی اسمش رو به زبون بیارید.»

اینطور که ندا می گوید آن وقت ها واقعا فکر می کرده بعد از انصراف از دانشگاهی که هیچی برایش نداشته، وارد دانشگاه انسان سازی کوئست شده: «اوضاع دخترها توی کوئست اصلا خوب نبود. چه کسانی که مجرد بودند و چه متاهل ها. اصلا کوئست برای کسی وجدان نمی گذاشت که بشود به کمکش اوضاع را جمع و جور کرد. کمترین آسیبی که کوئست به خانم ها می زد (تازه آنها که خیلی فعال نبودند)، از هم پاشیده شدن زندگی های مشترکشان بود. تازه این کمترین آسیب بود.»

ندا حالا سعی می کند با کارهایی که انجام می دهد، یک جوری بدهی هایش را بدهد و اوضاع زندگی اش را مرتب کند. قسمت جالب ماجرا هم این است که ندا هنوز دور برش آدم هایی را می بیند که به کوئست وفادارند: «بعضی از دوست های قدیمی مان وقتی فهمیدند درباره آن روزها مطلب می نویسیم، کلی بهشان برخورد و ناراحت شدند. باورکردنی نیست اما کسانی هستند که به محض راه افتادن دوباره کوئست اولین آدم هایی هستند که پرزنت می شوند. برای همین نباید شستشوی مغزی کوئست را دست کم گرفت.»

به جز دوست و آشناها، توی پیام های وبلاگ هم این طرفدارهای هشت آتشه کوئست پیدا می شوند. اینطور که امیر می گوید کامنت گذارها سه دسته اند و خطرناک ترینشان هم شاید همین کوئستی های متعصب باشند: «خیلی ها می آیند و فحش می نویسند و ما را مثلا یاد رویاهای آن روزها می اندازند. خیلی ها هم تهدید می کنند که ما را هک می کنند اما هیچ کدام از این تهدیدها آنقدر مهم نیست که کارمان را تعطیل کنیم.»

اما در کنار این تهدیدهای کم اهمیت یکسری تهدید ترسناکتر هم برای این بچه ها و تقریبا همه کوئستی های قدیمی وجود دارد. تهدیدی که به گفته امیر ترس هر روز و شب با آنهاست: «خیلی از مالباخته ها باورشان نمی شود که ما هیچ پولی توی دست و بالمان نداریم. به خاطر همین سعی می کنند به هر روشی پولشان را بگیرند. یکی از این روش ها گرونگانگیری اعضای خانواده کوئستی های قدیمی است. تا به حال چندین بار بچه های کوئستی ها را گروگان گرفته اند تا به این روش پولشان را زنده کنند.»

در کنار همه این غصه ها یک چیزهایی هم هست که امیر و دوست هایش را امیدوار می کند: «بعضی از خواننده ها برایمان دعا می کنند و پیشنهادهایی می دهند که به کمک آنها حال و روزمان بهتر شود. خیلی ها هم می گویند که نزدیک بوده وارد یکی از این شرکت های هرمی جدید شوند و نوشته های ما منصرفشان کرده. اتفاق هایی که از روز اول ما را دلگرم کردند. بزرگتر از رسیدن به وجدان راحت.»

[تصویر: 468-60.jpg]




من هم انسانم و از آنجایی که ممکن است خطا و اشتباه بکنم، درستی هیچ گفته و نوشته ی نقل قول شده یا به هر نحو ارائه شده از جانب و توسط خودم را تأييد نمی کنم.


یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
08-20-2012, 11:56 AM
ارسال: #28
RE: سرشاخه های کوئست حالا چکار می کنند؟
ممنون از شما
ميشه آدرس وبلاگ مطرح شده رو بدهيد؟
در ضمن تاپيكي ديگر در اين زمينه :
http://forum.unc-co.ir/showthread.php?ti...8#pid16388








مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
04-14-2013, 10:03 AM
ارسال: #29
RE: آري اين بود اشتباه من
درود بر شما دوستان
شاید این پستی که میذارم کمی دیر باشه اما از موضوعی که توسط یکی ازدوستان بنام "ترفندهای شرکتهای هرمی" ایجادشده بود به این موضوع و پست رسیدم.

آیا نیاز و لازم نیست نیم نگاهی به نتورک و بازاریابی شبکه ای با دیدی جدید انداخت؟
آیا وقتی با کارد میوه(همون چاقو) که برای راحتی بریدن میوه ساخته شده ، حتی میتوانیم دستمونو ببریم؟
بحث فرهنگ ساریه! مثل خیلی از چیزها که بعدها فرهنگش اومد!

ممنون از دوستان
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
04-14-2013, 11:27 AM
ارسال: #30
RE: آري اين بود اشتباه من
من هم دو سال از عمرم رو تو شركت آسونت گذاشتم و حيف اون همه پول كه واريز كرديم به حساب يه سري اشخاص به نام مهندس مدني و حميد فراهاني و ...
ماههاي اولي كه وارد اين جريانات شدم بايد ميرفتم خدمت سربازي اما به دليل اينكه ديگه فكر ميكردم قراره پول خوبي بدست بيارم حماقت بزرگي تو زندگيم كردم و نرفتم خدمت.
نمي دونيد چقدر سنگين واسم تموم شد الان كه 5 ساله خدمتم تموم شده تازه دارم گذشته رو جبران مي كنم اما فرصتهاي زيادي رو تو زندگي از دست دارم.
بين فاميل آبروم رفت و ...
اما هميشه پيش خودم ميگم تجربه خوبي بود
هم تو بحث بازاريابي هم مباحث مديريت و موفقيت تونستم تجربه هاي زيادي كسب كنم و اين تنها چيزيه كه برام از اون كار موند و خودش كلي ارزش داره و امروز دارم ازين تجربه ها استفاده مي كنم.

آسمان فرصت پرواز بلندی است....قصه این است چه اندازه کبوتر باشی....
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  من حدود 2 میلیون تومان سرمایه دارم میتونم باش چه کسب و کاری راه بندازم m0hammad 4 1,946 01-28-2018 04:44 AM
آخرین ارسال: selflove
  مشکل بسسیار مهم من و کمک شما دوستان 100 3 886 06-11-2016 10:37 AM
آخرین ارسال: 100
Star اگه میدونستی در رسیدن به هدفت(ثروت)هیچ شکستی وجودنداره اولین قدم که برمیداشتی چی بود SAMIRA 71 18,836 05-23-2016 02:08 AM
آخرین ارسال: poldar
  آب در کوزه و من! ashena_73 6 2,113 09-23-2014 10:36 AM
آخرین ارسال: ashena_73
  بیوگرافی من دستفروش ... m-jalalvand 15 3,767 12-31-2013 04:39 AM
آخرین ارسال: theboy
  دو راهی بزرگ زندگی من (خوشحال میشم عزیزان همه نظر بدن ) Suma 9 3,303 12-02-2013 11:34 PM
آخرین ارسال: 3ObHaN
  7 دلیل برای اینکه من عاشق خودمم ... m-jalalvand 0 2,623 11-05-2013 12:31 PM
آخرین ارسال: m-jalalvand
  من دیوانه کی از قفس می پرم ؟؟؟ m-jalalvand 3 858 11-05-2013 11:33 AM
آخرین ارسال: m-jalalvand
  10 تصور اشتباه که شاید شما در مورد موفقیت دارید .... m-jalalvand 1 1,157 10-31-2013 09:25 PM
آخرین ارسال: jahanagahi
  آغاز خدمت رسانی من شروع شد ... m-jalalvand 8 1,978 06-15-2013 09:33 PM
آخرین ارسال: jahanagahi
  این آرزو و خواست من هست ............. mallarme 60 10,323 05-07-2013 11:24 AM
آخرین ارسال: mallarme
  عزیز من! بیا متفاوت باشیم..... mallarme 3 1,504 05-05-2013 10:05 PM
آخرین ارسال: mallarme
  سخن امروز من: وقتی کسی را دوست دارید................ mallarme 5 1,768 04-09-2013 11:52 PM
آخرین ارسال: safire mehrabani
  یک اتفاق خوب زندگی من ebrahim.ev 0 919 02-23-2013 05:06 PM
آخرین ارسال: ebrahim.ev
  پایان ماجرای خانه خریدن من! پرواز 34 5,172 02-09-2013 04:25 PM
آخرین ارسال: پرواز
  هدف من تا آخر سال 1391 arsho 13 3,034 01-29-2013 11:29 PM
آخرین ارسال: goldmen
  لطفا راهنمایی کنید- همسر من... njavan 15 4,505 01-19-2013 12:04 AM
آخرین ارسال: nami
  من برای رشد انجمن چه کاری می توانم انجام دهم؟ dara 12 3,510 01-13-2013 03:11 PM
آخرین ارسال: بهداد
Tongue بهترین خاطره انجمنی من arsho 19 3,385 01-07-2013 02:05 PM
آخرین ارسال: M3HDI
  «من از تو عکس دارم» dara 2 963 01-06-2013 03:01 PM
آخرین ارسال: dara

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS