منم محكمتر شروع كردم و بهتر از قبل

[farshad5610]

ممنون از شما دوستان عزيز كه همراه من هستيد .
خوشحالم كه حتي واسه چند لحظه وقت با ارزش خود را ميگذاريد و مطالب من را ميخونيد اين خودش يه دل گرمي خاصي به ادم ميده
--- آقا خلاصه من شروع كردم به كار تمام اطراف مغازم را تراكت پخش كردم اس ام اس تبليغاتي دادم و ... خلاصه در عرض 2 3 ماه تو محله جا افتادم و چون از قبل تعدادي نرم افزار اورجينال داشتم مشتري اينجور چيزها و بازي هم داشتم.
خلاصه آْروم آروم ديدم بچه ها ميخواند برند علت را جويا شدم گفتند ترم مهر شروع شده و وقت كم دارند براي درست خواندن البته منم خودم همينطور بودم ولي كلاسهام دست خودم بود .
وقتي ديدم نيروهام رفتن خودم باز تنها شدم و دوباره بسم ال... را گفتم ولي يه مشكلي اين بود كه تلفن ما هنوز اماده نبود براي تماس تلفني ، درخواست تلفن بيسيم دادم اماده شد ولي 4 -5 ماه ماندم ولي ديدم نميتونم تعطيل كردم خيلي ناراحت بودم گفتم شايد طرفم صاحب ملك پول من را نده و بگه تو بايد 1 سال قرار داد را بموني .
ولي چون آدم خوبي و با خدايي بود تا گفتم گفتم باشه اصلا هم حرف نزد تا گفتم گفت باشه 2 هفته فرضت بديد تا پولتون را جور كنم . خلاصه ما معازه را تحويل داديم و اومديم خونه باز !!!‌
ولي من كه تجربه داشتم بيكار ننشستم رفتم باز سمت شركت اولي خلاصه باز كار كردم و تونستم تجربه خاصي و بهتري تو كار پيدا كنم .
من تو كارم خيلي وسواس دارم اگر كسي بهم دروغ بگه يا دورم بزنه سريعا با هاش كارم را كات ميكنم .
من به طور اتفاقي داخل سايتم بودم كه يه لحظه لينك سايت مرجع را ديدم رفتم ديدم و كلي ناراحت شدم زنگ زدم و حتي چندين بار رفتم دفتر و گفتم شما كه ميگي نمايندگي مركزي داريد پس چرا درگاه پرداخت الكترونيكي سايت رقيب تو سايت منه ؟؟؟ فروش از من باشه پولش برد تو جيب يكي ديگه ؟ با عقل جور در نمياد به نظر شما ؟؟
خلاصه شك كردم تا اينكه به طور اتفاقي با شركت اصلي و نمايندگي غول اصلي داخل نمايشگاه الكامپ استان اشنا شدم و قرار ملاقات گذاشتم وحسابي رفتم تحقيق و ته و تو كار در اوردم ديدم بــــــله
اين آقا سر من كلاه گذاشته بوده و خودش هم زير نماينده بوده و منم زير مجموعه خودش كرده و خلاصه گرون فروشي ميكرده بهم منم اعتراض كردم البته اول نمايندگي اصلي هم نگفت قظيه چيه گفت درد دلت چيه تا ديد من چندين بار رفتم و امدم و از اين چيزا حاليم ميشه گفت بهم كه چي به چي شده .... ـــ ...
منم گفتم ميخوام بيام زير مجموعه خودتان كه بهتر باشه واسطه اين وست نميخواهم .قرار شد كتبي نامه نگاري كنم (( البته اين كارها هم بيخودي بود ميخواست منا پيش خودش نمايندگي قبلي نگه دارد تخفيف خريد بهم داد قيمتها را پايين اورد و كلي سوبسيت ديگه ((
من گفتم تو صادق نبودي و ...
خلاصه اوميدم به سلامتي زير مجموعه اصلي و شدم نمايندگي مســـتـــقْْـــل --
ديگه كار تو خونه جواب كارم را نميداد و بايد ميرفتم دفتر چون مشتريام ميخواستند حضوري قرارداد ببندند و اطمينان به شخص داخل خونه نداشتند منم گشتم دنبال دفتر.
البته قبلا چند سال پيش تو يه شركتي اينترنتي كار ميكردم پيشنهاد اجاره اتاق دادم قبول كرد و گفت بيا يكي از اتاقها را اجاره كن (اتاق خالي خوبي بود ).
منم شروع كردم به كار و با كمترين وسايل و امكانات كارم را باز شروع كردم جالبه همه چيز اونجا بود از ميز گرفته تا صندلي و ... من فقط خودم و چندتا وسيله شخصي برم و شروع كردم پا به عرصه تجارت گذاشتن .
از اينجا به بعد داستان تجربي و آموزنده هست منتظر دست نوشته ها شما هستم