بررسی کتاب معجزه ( راندابرن )

[کیمیاگر]

خیلی خوشحالم که این بخش به من افتاده چون من از این بخش یک معجزه دیدم.
و بیشتر خوشحالم چون این بخش فوق العاده به درد اعضای انجمن می خوره چون راجع به تجارته!!!!
به نام خدای عشق

روز 6: کارهایی مثل جادو( کتاب من ترجمه آقای برزگر هستش و در بعضی از کلمات با شما تفاوت داره)


چگونه است که دو نفر از یک نقطه شروع می کنند، اما یکی از آنها بسیار ثروتند می شود و دیگری بسیار فقیر؟
حلقه مفقودی موفقیت ،احساس سپاس و امتنان است. بر اساس قانون جذب، باید نسبت به داشته های خود شاکر باشی تا بتوانی موفق شوی.
برای آنکه موفق شوی یا بر چیزهای خوب کار و حرفه ی اضافه کنی، فرصت هایی تازه ایجاد کنی، ارتقا پیدا کنی، ایده های تازه کشف کنی، الهام بگیری، و قدر و قیمتی پیدا کنی ، باید بابت کار و حرفه ی خود سپاسگذار باشی.
هنگامی که شاکر کار و حرفه ی خود هستی، به طور خودکار، کار تو رونقی بیشتر می گیرد. کار پر رونق = موفقیت بیشتر= پولی بیشتر
اگر سپاسگذار کار و حرفه ی خود نباشی و ناسپاسی پیشه کنی، با کساد و بی رونقی کار و حرفه خود روبرو خواهی شد و احساس شکست خواهی کرد.
اگر سپاسگذار کاری که داری نباش، هنگام کارکردن ناشاد هستی. به دلیل ناشادی برای کار خویش مایه نمی گذاری، تحرک خود را از دست می دهی و سرانـــــــجام تنزل می یابی. اگر صاحب تجارتی هستی، تجارت تو براساس احساس سپاس و امتنان تو رونق می یابد یا کساد می شود.
باید شورمندانه کار کنی تا احساس شوربختی نکنی.
رسیدن به شغل رویایی و مطلوب خویش، مستلزم احساس سپاس و امتنان نسبت به شغلی است که هم اکنون داری.
از امروز فرض کن که مدیری نامرئی با یک قلم و کاغذ دنبال توست. کار تو این است که تا می توانی جنبه های مثبت کار و حرفه ی خویش را در نظر بگیری.
در آغاز به این نکته مهم فکر کن که تو اساسا شغلی داری! چیزی که خیلی ها آرزوی آن را دارند.
تلفن داری، اینترنت داری، همکارایی داری که دوستان خوبی محسوب می شوند. حقوق داری، مزایا داری، کسی بی منت تجربه هاشو در اختیارت می گذاره،(این از تجربیات خودم بود) و ...............
بگذار آن مدیر نامرئی از شکرها و سپاس های تو فهرستی تهیه کند.
تحولات اساسی زندگی تصادفی رخ نمی دهند. آنها نتیجه به کار افتادن قدرت سپاس هستند.

1-احساس کن مدیری نامرئی به دنبال توست
2-دنبال چیزهای بگرد که می توانند باعث شوند که تو از خدا سپاسگذاری کنی
3-بابت هر چیز بگو: من بابت ِ......................... بسیار سپاس گذارم.

[/align]

نتیجه ای که من گرفتم:
من معمار هستم و 4 سالی هست که به طور حرفه ای کار می کنم. به دلیل کارشکنی های !!!! بعضی از همکاران در این اواخر تنش هایی در محل کارمون به وجود اومده بود که روی اعصاب همه بخصوص من اثر بدی گذاشته بود. هر چی هم که سعی می کردیم با صحبت به این مسائل خاتمه بدیم گویا همه چیز بدتر می شد. من این تمرین رو به صورت جدی تر به کار گرفتم و تازه یادم اومد که من کاری دارم که خیلی از دوستام هنوز نتونستن اون رو پیدا کنن و به چه راحتی این شغل رو به دست آوردم. چه قدر ناشکر بودم که نمی دیدم که چه موقعیتی دارم برای طراحی های بزرگ دارم. ( من یک برج در شهر دوشنبه طراحی کردم در حالی که خیلی از همکلاسام فقط در حال نقشه کشی هستند)!! و ادامه ی شکرگذاری.
تنش ها در محل کار رفع شده. کسانی که همیشه سعی در خراب کردن بقیه داشتند به لاک خودشون فرو رفتند انگار که هیچ قدرتی ندارند!!! نظر مدیر نسبت به من عوض شده و مثل روزای اول شده . حداقل فهمیده مشکل از من نبوده. من ساعتهایی رو که توی دفترم با آرامش طی می کنم و دروناً بسیار بسیار خوشحالم..............

معجزه رو توی پست بعد می نویسم طولانی نشه.