حکمت خدا در چیست؟

[M3HDI]

سلام

مطمئنا در هر کاری حکمتی نهفته است ، اما بعضی انسان ها خیلی بی صبر میشن (طبق آیه قرآن)

مثلا من وقتی تصمیم گرفتم که در پروژه های مسکن مهر ثبت نام کنم

اولش ،چندین روز این طرف و اونطرف گشتم تا بالاخره یه پروژه اسم منو به عنوان رزروی نوشت ، با شرط اینکه اگر رزروی ها پر شد منتقل بشم به پروژهای آتی

بعد یه چند وقتی رفتم شهر جدید و پروژه های در حال ساخت رو با هماهنگی مهندس اجرایی پروژه دیدم ، باور بفرمایید چنان سبک منزل بد طراحی شده بود که حالم گرفته شد ( قبل از اینکه برم، برای خودم یه خونه حداقل با 2 دو فرش خور 12 متری در پذیرایی، متصور شده بودم )

هم از اینکه با اون چیزی که فکرش رو میکردم کلی متفاوت بود و هم اینکه واقعا فضا رو پرت کرده بودن

اومدم بیرون و با خودم فکر میکردم که اصلا ارزششو نداره که خواسته باشم اینجا و این راه دور بیایم خونه بگیرم

تا اینکه چند روز بعد اتفاقی دو تا از همکارهای سابق رو توی یه اداره دیدم ، وقتی داشتیم با هم صحبت می کردیم یه آن به دلم اومد که از این بنده های خدا هم یه سوالی بکنم ، شاید کسی رو سراغ داشته باشن برای انصرافی
منتهی به خودم گفتم اگر ازشون سوال کنم شاید فکر کنن حالا که قصد کردم خونه بگیرم دارم فخر فروشی میکنم !!
برای همین چیزی نگفته و جدا شدم ، توی مسیر مترو باز تو همین فکر بودم که کاش سوال میکردم

- وارد جایگاه شدم و روی صندلی نشسته بودم و توی فکر بودم که یه آن همون بنده خدا اومد و کنارم نشست

باور بفرمایید گفتم خدا رسوند شما رو ، داشتم همین الان به شما فکر میکردم ، اتفاقا ازشون سوال کردم و ایشون با اینکه اصلا بهش نمی خورد !! (از نظر خودم !!) گفت که آره ما یه آشنایی داریم تو یکی از شرکت های انبوه سازی و
اگر کسی انصراف بخواد بده این بابا دنبال جایگزین می گرده

و البته همین بنده خدا هم برای ایشون یه خونه گرفته بود و الان خودش خونه داشت ! (( ببنید من فکر میکردم سوالم فخر فروشی میشه ، این بنده خدا خونه هم داشت !))

(( بعضی وقتها میگن تیر میخوره به هدف ، اینطوری میشه !))

- گذشت و گذشت تا اینکه نه خبری از واریز پول از انبوه ساز ثبت نامی شد نه این رفیق خدا رسانده

البته ایشان گفته بود که حتما جایی ثبت نام داشته باشم چون احتمال داره که اون بنده خدا موردی نداشته باشه

تا اینکه باز شروع کردم به گشتن و پرسیدن تا اینکه یه نفر رو پیدا کردم که امتیاز مسکن مهرشو میفروخت ، منم تماس گرفتم و ایشون هم لطف کرد و شماره خود مدیر عامل تعاونی رو داد

(( برای مورد اینکه منتظر باشم تا این رفیق ما هم خبر بده و اقدامی نکنم هم یه استخاره گرفتم که جواب استخاره خیلی بد اومد ، فکر کنم اینطور میشد که نه این بنده خدا خبری میداد و نه ثبت نام کرده بودم ))

با مدیر عامل تعاونی که صحبت کردم دیدم این پروژه گویا نقد تره و البته کمتر هم واریزی داره !

به هر حال بعد از چند روز و پیگیری از پروژه سابق و این بنده خدا ، بهتر دیدم که توی این تعاونی هم ثبت نام کنم ( البته نهایتا یک جا میشه ثبت نام کرد و مدارک منتقل میشن)

مدارک لازم رو به ایشون دادم به علاوه اینکه شماره حساب رو هم گرفتم تا پول رو واریز کنم و خوشحال از اینکه یه پروژه بهتر گیرم اومده بودم
- البته در واریز پول به حساب تعلل کردم و گفتم حالا که قراره عضو بشم بهتره که قبلش برم و واحد ها رو ببینم

یه هفته ای گذشت تا اینکه بالاخره موقعیت جور شد و با اخوی رفتیم و واحدها رو دیدیم ، باور بفرمایید وقتی واحدها رو دیدم آه از نهادم بلند شد !

نه کارگری کار می کرد و نه پروژه به گفته مدیر مربوطه خاک و گچ بود ! به علاوه اینکه باقی بلوک های همان پروژه نیز هنوز اسکلت بود و در صورتی که فرض رو براین می گذاشتم که این واحدها بنا بر گفته مدیرعامل تعاونی در همان موعد تحویل می شوند
باز این اسکلت ها سبب می شد تا چند سال دور تا دورمان ساختمان در حال بنایی باشد و رفت و آمد کارگران و عدم محوطه سازی و ...

باز حالم گرفته شد ، ولی باور کنید نا امید نشدم (( گفتم خدا بزرگه ))

3- سوار ماشین شدیم و از محله مورد نظر کمی دورتر شدیم که اگر اشتباه نکنم برای صحبت کردن با موبایل توقف کردیم (( دقیق یادم نیست برای چی ایستادیم ))
کنارمان نیز یکی دیگر از پروژه ها درحال نماکاری بود ،اخوی به من گفت برو و از اینها سوال کن شاید انصرافی باشه

گفتم نه بابا این پروژه به قول معروف پوستشو کندن و به دمش رسیده ، بعیده کسی خواسته باشه انصراف بده

اخوی مجدد اصرار کرد و گفت حالا که اینجاییم یه سوال کن ، انصرافی نبود میریم دیگه

پیاده شدم و یه بنده خدا رو با لباس کار نظامی دیدم ،دستم رو بالا بردم و ایشون هم اومد دم در

(( یه نکته اینکه من چندین و چندین پروژه رو رفتم دیدم منتهی هیچ کدام از نگهبانها بدون نامه کتبی از دفتر اجازه نمیدن وارد کارگاه بشید))

بعد سلام و علیک درباره واحدها و انصرافی پرسیدم و ایشون هم گفت ، بله گویا انصرافی هست !

من هم گفتم لطفا شماره دفتر روبدید تا تماس بگیرم ، ایشون هم شماره مسئول اصلی واحدها رو داد !

یکم که باهاشون صحبت کردم ، پیشنهاد داد تا برم داخل رو هم نگاه کنم !

باور بفرمایید دقیقا همون خانه ای بود که قبلا فکرش رو کرده بودم ، پذیراییش 2 تا فرش 12 متری می خورد !

تشکر کردم و پایین می آمدم که مهندس اجرایی پروژه نیز هم زمان با ما قصد خروج داشت ،

نگهبان که آدم با معرفتی دیده می شد ، منو به عنوان یکی از اعضا معرفی کرد و مهندس هم گفت اگر سوالی داشته باشید

در خدمتم ، (( زمان تحویل این پروژه نسبت به پروژه تعاونی که ثبت نام کرده بودم خیلی جلو تر بود !))

(( نکته اینکه توی این همه پروژه که آمار گرفته بودم هیچ کدوم پذیراییش دو تا فرش کامل جا نمی شد !))

- به هرحال باز خوشحال تر از دفعات قبل راهی مشهد شدیم

_ البته دو بار دیگه هم رفتم و مجدد باقی پروژه ها رو نگاه کردم تا قبل از اینکه بخوام مدرک بدم و احیانا شماره حسابی بگیرم

باز پروژه رو عوض نکنم که خوب البته نسبت به شرایطم به مورد دیگه ای برنخوردم

- الان مدارک رو دادم و منتظرم که خبر بدن تا پول رو واریز کنم و مدام هم پیگیر هستم ، قراره آخر وقت امروز مجدد تماس بگیرم

تا ببنیم خدا چی میخواد (( انشاالله خیره))

دوستان تو این چند وقته اخیر قیمتهای واحدهای ثبت نامی مسکن مهر چند میلیونی گران شده ، دعا کنید بیشتر از این گرون نشه

به امید خانه دار شدن یکایک شما دوستان