ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
در گذر تاریخ و فرهنگ ملی زمان کنونی: 07-08-2024, 10:37 PM |
|||||||
|
در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
|
11-08-2012, 07:52 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 11-08-2012 07:56 AM، توسط مــجــیــנ.)
ارسال: #121
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
دکتر شروین وکیلی
نوآوریهای پارسها برای استانده کردنِ یکاها احتمالاً از زمان خود کوروش آغاز شده و در دوران داریوش چند ده سال سابقه داشته است. با وجود این، داریوش بود که آن را با یک نظام پولیِ یکدست و فراگیر پیوند زد و حساب و کتاب مالیاتهای دریافتی را نیز بر مبنای آن محاسبه کرد [b] [1] . اگر بخواهیم طبق قاعدهی تاریخ اقتصاد، پول را به صورت «فلزِ قیمتیِ استاندهی رایج به عنوان واسطهی تبادل کالا» تعریف کنیم، به این نتیجه میرسیم که پول دستاورد هخامنشیان بوده است. تا پیش از هخامنشیان پول عبارت بود از تکههای گِرد، چهارگوش، یا لولهمانندِ فلزی که بسته به وزنش ارزش پیدا میکرد. شکلِ رایج پول در این هنگام لولهای نقرهای یا مفرغی یا زرین بود که قطری کمابیش یکسان داشت و میشد تناظری را میان ارزشهای متفاوت پولی و طول آن برقرار کرد. حدس من آن است که نام سیم برای نقره در فارسی از همینجا آمده باشد و به زمانی مربوط باشد که تکههای سیمی از جنس نقره با طولهای متفاوت برای تبادل اقتصادی کاربرد داشته است. برای نخستین بار در ابتدای قرن هفتم پ.م. تلاشهایی دولتی انجام شد تا وزن این فلز گرانبها استانده شود. بر این مبنا ضرب سکه ابداع شد. یعنی در کاخ شاه قطعات فلز را وزن میکردند و با چکشی مهر شاه را بر آن میزدند و به این ترتیب نوعی استاندهی وزنی - ارزشی برای فلز قیمتی پدید میآمد. زمانی که کوروش ایرانزمین را متحد ساخت، ضرب سکه در جهان باستانی وضعیتی پراکنده و ابتدایی داشت. دربارهایی که از ذخایر فلز قیمتی برخوردار بودند، با سیمها و سکههایی که وزن و ترکیبش مدام تغییر میکرد در شهرهای متفاوت مستقر بودند. ترابری کالاها به قدری دشوار و مرزهای میان دولتهای همسایه چندان ناآرام بود که تجارت را به امری منطقهای تبدیل کرده بود و به همین دلیل پول جز در میان طبقهی اشراف و به ویژه ارتباط حاکمان محلی و شاه کاربردی نداشت. برخی از بزرگترین دولتهای آن دوران همچنان از نظامی پایاپای برای تبادل استفاده میکردند. چنان که در میانرودان - که احتمالاً کهنترین مرکز ضرب سکه در این معنای ابتدایی بود - هیچ نظام استاندهای برای پول وجود نداشت [2] و مصریان هم اصولاً پول را نمیشناختند و فلز قیمتی تنها برای اندرکنش فرعون با شاهان دیگر کاربرد داشت و نه در میان مردم. مهمتر از همه این که کیفیت این پول فلزی و نسبت آمیختگی فلزهای متفاوت در آن قاعدهای نداشت و در دامنهی بزرگی نوسان میکرد. برخی از تاریخنویسان به پیروی از هرودوت [3] فرض کردهاند که مرجع نظام پولی جهان باستان در این هنگام لودیه بوده است و حتا سکهی طلای ضربشده توسط کرزوس را شکلِ اجدادی دریک دانستهاند. اما این برداشت نادرست است. ثروت افسانهای شاهان لودیه، که در منابع یونانی بارها مورد تأکید واقع شده، جز در روایتهای یونانی وجود ندارد و توسط شواهد باستانشناختی تأیید نمیشود. در واقع لودیه در میان چهار دولتِ دوران کوروش کوچکترین واحد سیاسی بوده و از نظر منابع فلزی و مراکز تجاری و اعتبار خزانهها هم وضعیتی عقبماندهتر از ماد و بابل و مصر داشته است. آوازهی ثروتمند بودنِ این دولت بیشتر از آنجا برخاسته که یونانیانی فقیر در حاشیهی این دولت میزیستند و در چشم ایشان مردم لودیه و به ویژه واپسین شاهشان - کرزوس که از کوروش شکست خورد - بسیار توانگر و پولدار مینمودهاند. این در حالی است که سکههای بازمانده از کرزوس اصولاً طلای خالص نیست و آمیختهای ناهمگن و پرنوسان از زر و سیم است. عیار طلای این سکهها بسیار پایین است و میان 60-40 درصد نوسان میکند. تنها شباهت این سکهها – که الکتروم خوانده میشدند - و دریک در آن است که وزنشان نزدیک به هم بوده است. هر الکتروم حدود هشت گرم وزن داشته است. ضرب سکههای ساردی در حدود 620 پ.م. آغاز شد و در فاصلهی 545-560 پ.م. به تفکیک سکههای زر و سیم در عصر زمامداری کروزس انجامید [4] . در واقع، سیستم پولی بازمانده از دولت لودیه در ابتدای دوران هخامنشی به همراه بازماندهی سیستم پولی بابل و ماد یکی از چند نظامی بود که در نیمهی غربی ایرانزمین و آناتولی رواج داشت و نمیتوان تا پیش از ظهور دریک آن را استاندهای فراگیر در کل شاهنشاهی هخامنشی دانست. ناگفته نماند که بررسی آلیاژ و ترکیب و ساختار ضرب سکه در سالهای اخیر نشان داده که بخش مهمی از سکههای دارای نماد شیر که به کرزوس و دولت لودیه منسوب میشد، اصولاً در دوران هخامنشی ضرب شده است. مثلاً شکی نداریم که سکههای یادشده پیش از استانده شدن پول و پیدایش دریک و سیگلوس تا دوران داریوش توسط هخامنشیان ضرب میشدهاند [5] . ناگفته نماند که نقش روی این سکههای به اصطلاح لودیایی هم شیرِ گاوکش است که نمادی مهرپرستانه است و یکی از نشانهای رسمی هخامنشیان بوده است. این دو حقیقت که زمان ضرب سکههای موسوم به لودیایی در دوران هخامنشی قرار میگیرد، و نقش آن هم ایرانی است، اخیراً برخی از متخصصان سکهشناس را به این نتیجه رسانده که آنها را اصولاً هخامنشی بدانند و انتسابشان به کروزس را روایتی اساطیری و نامستند فرض کنند [6] . کوروش به سرعت پس از فتح بابل و یکپارچه کردن ایرانزمین سیاست پولی جدیدی را در سراسر قلمرویش اجرا کرد که نمودِ آن را در استانده شدن وزن سکههای لودیایی و تأسیس یک ضرابخانه در شهر تئوس میبینیم. در میان سالهای 530-540 پ.م. استاترهای نقرهای در این شهر ضرب میشدند که از نظر وزن و خلوص با شکلِ رایج در ضرابخانههای قدیمی شهر میلتوس و سارد تفاوت داشتند و نشانهی تغییر سیاست پولی در قلمرو کوروش هستند [7] . این سیاست در زمان کمبوجیه نیز بیتغییر باقی ماند و دولتشهرهای یونانی خارج از قلمرو هخامنشی را نیز زیر سلطهی اقتصادی خود گرفت. مثلاً میدانیم که پلوکراتس، که در فاصلهی 533 تا 520 پ.م. بر ساموس فرمانروایی میکرد، حتا در آن هنگام که متحد سیاسی فرعون مصر محسوب میشد از نظر اقتصادی و تجاری سخت به سارد و نظم هخامنشی وابسته بوده است [8] . در این زمینهی تاریخی بود که داریوش نوآوری اقتصادی مهمش را به انجام رساند. او یک سکهی نقرهی مادی و یک سکهی طلای پارسی را مبنا گرفت و واحدهای خردتر پول را بر مبنای آن سامان داد. او «سیگلوی» را که پول نقرهی ماد بود [9] برگرفت و آن را به پول رایج در دست مردم تبدیل کرد. سیگلوی همان است که در بابل با نام «شِکِل» شهرت یافت. هر شکل 6/5 گرم وزن داشت و 90 درصد وزن آن نقرهی خالص بود. سکهی زرینِ برگزیدهی داریوش، احتمالاً، پیش از به قدرت رسیدن وی در دربارهای پارسی ایلام رواج داشته است. با وجود این، داریوش بود که آن را استانده کرد و قالبی عمومی برایش تعریف کرد. او این سکهی طلای استانده را دَریک نامید. اسمِ این سکه، بر خلاف باور عامیانه که از گزارشی یونانی سرچشمه گرفته [10] ، به نام داریوش ربطی ندارد، بلکه همان کلمهی زر فارسی است که در پارسی باستان به صورت دَرَنیَه/ زَرَنیَه وجود داشته است [11] . هر دریک 4/8 گرم وزن داشت و تقریباً از طلای خالص ساخته شده بود. ![]() پشت و روی سکهی زر کرزوس و نقش شیر گاوکش بر سکهی کروزسی دروغین[/b] در سال 1312 ه. خ. در پی کاخ آپادانا مجموعهای از این «سکههای لودیایی» پیدا شد که به همراه لوح تأسیس بنا در زمین دفن شده بودند. بنابراین در زمان تأسیس این بنا (بین 510-519 پ.م) هنوز دریک رواج نداشته است. پژوهشهای بعدی در این زمینه به این نتیجهی کلی انجامید که داریوش، احتمالاً، در اواخر سال 515 پ.م. یا ابتدای 514 پ.م. ضرابخانهی مرکزی دولت خود را راهاندازی کرده و سیگلوی و دریک را در حجمی بالا در سراسر شاهنشاهی به جریان انداخته است [12] . تاریخهای دیرتری نیز برای آغاز این کار پیشنهاد شده که جدیدترینش به مایکل ویکرز تعلق دارد که میگوید دریک پس از 490 پ.م. ضرب شده است [13] . اما این برداشت با انتشار لوحی از مجموعهی تختجمشید از سال 500 پ.م. که به دریک اشاره میکند، بیاعتبار شده است [14] . نام دریک در نهایت همچون نامی عمومی برای پول در جهان باستان رواج یافت و این قاعده تا امروز دوام آورده است. چنان که واحد پول هنوز در یونان دراخما و در کشورهای عربی درهم است که هر دو از دریک مشتق شدهاند. در جهان باستان حتا سابقهی دریک را به زمانهای گذشتهتر منسوب میکردند و سابقهاش را به شاهانی اساطیری میرساندند. مثلاً کسنوفانس نوشته - و نادرستیاش روشن است [15] . تأسیس این نظام پولی در جهانی که تقریباً تمام تبادل اقتصادیاش به شکل تهاتری و غیرپولی انجام میشد، کاری بسیار نوآورانه بود و تا یک قرن بعد چندان فراگیر شد که حتا در دولتشهری دورافتاده مانند آتن هم رواج یافت. در واقع کهنترین سند غربی که از نام دریک در دست داریم به خزانهی پارتنون آتن مربوط میشود و به سال 428-429 پ.م. مربوط است . گردآوری : دکتر شاهین سپنتا
|
|||
11-09-2012, 12:57 PM
ارسال: #122
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
اخلاق ایرانیان
گزنفون فیلسوف یونانی: ایرانیان با فرهنگ بر سر سفره از خود هیجان و هوسناکی نشان نمی دادند. بلکه چنان خود را حفظ می کردند که گویی اصلا بر سر سفره ننشسته اند. همانطور که سوارکاران خونسردی خود را از دست نمی دهند. بر سر سفره از مطالبی پرسش می کردند که دیگران سوال از انها را دوست داشتند. و در موضوعات شوخ طبعی نشان می دادند که این شوخ طبعی مطبوع دیگران بود.در گفتگوها همواره از هر اهانت و دشنام گویی به یکدیگر پرهیز می کنند. ایرانیان به فرزندان خود تقوی و فضیلت می آموختند. در قوانین ایران بیش از هر چیز کوشش می شد تا افرادی تربیت کنند که آنان را پیش از دست یازیدن به کارهای ننگین و شرارت آمیز مانع شوند. کودکان ایرانی تا 16 سالگی تیراندازی و زوبین افکنی می آموختند. پس از آن تا مدت ده سال به عنوان نوجوان شبها را در کنار بناهای عمومی بسر می بردند تا هم از شهر محافظت کنند و هم بسختی و صبوری معتاد شوند. ایرانیان در برابر گرسنگی و تشنگی و بلایا از خود مقاومت نشان می دهند . در ایران برای ازدواج و عروسی از پدر و مادر خود اجازه میگیرند. دینون مورخ یونانی معاصر با فیلیپ مقدونی (359-336 ق. م ) می نویسد : ایرانیان در هوای آزاد و فضای باز پرستش خدای را بجا می آوردند. وی می نویسد : در پادشاهی چنین فرمان رفته بود که هیچگونه پارچه هایی که بافت کشور بیگانه است نباید بر روی میز شاهنشاه باشد. استرابون جغرافی دان نامدار چنین می نویسد : ایرانیان مردگان خود را عاری از هرگونه زینت دفن می کنند و هیچگاه اجساد را نمی سوزانند . ایرانیان زنان متعدد می گیرند و هدف آنان داشتن فرزندان زیاد است. ایرانیان بر روی عهد و پیمان خود سخت استوارند.ایرانیان مادر خود را گرامی میدارند و شاه بر سفره همواره پایین تر از مادر خود می نشیند. ایرانیان مایلند جامه ی به تن کنند که سر تاسر تن آنان را بپوشاند. آمین مارسلن مورخ یونانی می نویسد : ایرانیان اسراف در خوراک را روا نمی دارند و هرگز بیش از اندازه غدا نمی خورند. ایرانیان در هنگام غذا خوردن سخن نمی گویند و دست به غذای یکدیگر نمی زنند و به اطراف نمی نگرند. منبع:کتاب "اخلاق ایرانیان" - دکتر محمدجواد مشکور |
|||
11-11-2012, 07:49 AM
ارسال: #123
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
آبگوشت
همه دایرهالمعارفهایی که درباره ایران تالیف شدهاند، مدخل «آبگوشت» دارند. شاید باور نکنید اما آبگوشت در کنار همه نامها و نامداران فرهنگ ایرانی، در دایرهالمعارفهای تخصصی بدل به مدخلی مفصل شده اما در منوی رستورانهای ایران آبگوشت نیست! برای خوردن آبگوشت باید به خانه، چایخانه، قهوهخانه یا دیزیسرایی رفت. آن هم فقط سر ظهر، نه قبل و نه بعد از آن. از قدیم دکانهایی هستند که به طور تخصصی هر کدام یک خوراک بیشتر نمیپزند؛ چلوکبابها، در منوی رستورانهای ایران جایی ندارند! و به همین خاطر است که در کتابچههای راهنمای ایرانگردی برای خارجیان هم فقط فرق پلو و چلو و شرح انواع کبابها آمده است. هر جای دیگر جهان که بود، این تنوع خوراکی را جاذبهای سیاحتی میکردند و دستکم درمنوهای وطنی جایی به آن میدادند. آبگوشت به هزار و یک دلیل از خوراکهای کهن ایرانیان است. یکی از این دلایل، شیوه کوچی و عشایری زندگی نیاکان ایران، برپایه فرهنگ دامپروری است. ایرانیان حتی هنگامی که شهرهای کهنی همچون همدان و شوش و پارسه را ساخته بودند، به معنی واقعی یکجانشین نشده بودند و باز شاهان و درباریان، همانند مردمان در راه این شهرها ییلاق و قشلاق میکردند. این جابهجایی فصلی، حتی تا چند دهه پیش، میان قشلاق تهران و ییلاق شمیران هم، برای بعضی خانوادههای متمول، متداول بود. پس گمان نکنید که زندگی کوچی با پایتخت 200ساله اخیر ایران نسبتی ندارد. آبگوشت، محصول زندگی یکجانشینی است و کباب، خوراک زندگی کوچنشینی و کوچندگان تنها هنگامی که به مقصد نهایی میرسیدند، فرصت و شرایط بارگذاشتن آبگوشت را مییافتند. اگر به مستندهای این نیم قرن که از زندگی عشایر ایران ساخته شده، نگاهی بیندازید، گلههای چندهزار سَری را میبینید که هر یک از بزها، گوسفندان، گاوان و اسبان برای صاحبانشان مهم و محترماند و جان دامداران به جان دام بسته است و بسیار کم پیش میآید که دام را سرببرند و جز از شیر و فرآوردههای شیری آنها، تغذیه نمیکردهاند. اما در راه ناهموار و پرخطر کوچ هر روزه چند سَر از این دامهای سلامت و پروار، ناکار و تلف میشدهاند و عشایر پیش از آنکه دام، جان بدهد، آنها را سر میبریدند و کباب شام را به راه میکردند. کوچ، زمانبندی داشت و میبایست که به موقع به مقصد میرسیدند وگرنه هزار و یک ضرر و خطر طبیعی، در راه بود. پس فرصت بارگذاشتن آبگوشت تا رسیدن به مقصد، درسفر دست نمیداد. آبگوشت ظهر فردا را، از شب قبل باید بارگذاشت و پیشترمقدمات و مخلفات آن را مهیاکرد که این همه، جز در یکجانشینی ممکن نبوده و نیست. دیگر اینکه بساط کباب را به سادگی با سیخی چوبی نیز در بیابان میتوان به راه کرد اما آبگوشت جز در ظرف پخته نمیشود. ساکنان فلات ایران هزاران سال پیش، نخستین ابزار و ظرفها را از چوب و سنگ ساختند. اما ظرف چوبی روی آتش کارکردی نداشت و تنها ظرفهای سنگی به کار میآمدند. پس از آن بود که توانایی ساخت سفال حاصل شد و انواع و اقسام ظرفها شکل گرفت. هزارهها ظرفهای سفالین به کار میرفتند، تا انسان ایرانی به راز سنگهای معدنی و آبکردن و ریختهگری فلزات پی برد و از آن ابزار و ظرف ساخت و ظروف فلزی را به میان آورد. جالب است که آبگوشت، هنوز که هنوز است در سه ظرف سنگی، سفالی و فلزی، طبخ و میل میشود. انواع دیزی سنگی و سفالی و رویی (رویی به معنای رویین یعنی ساخته شده از فلز روی که به زبان عامیانه به آن روحی هم میگویند) هنوز به شیوه هزارههای دور، در ایران ساخته و به کاربرده میشود واین سه نوع دیزی، یادگاری است از سه عصر سنگ و سفال و فلز در باستانشناسی. در قدیم پلو یا چلو را در مجمعههای بزرگی میکشیدند، که به آنها «قاپ» یا «قاب» میگفتند و چند نفر با دست از یک قاپ مشترک، غذا میخوردند. ممکن بود که چند آدم بزرگ و پرخور با پیری یا کودکی نحیف و کمغذا در قاپی همسفره و همغذا شوند. این بود که تقسیم غذا عادلانه نبود و یکی به اصطلاح، قاپ دیگری را میدزدید و غذای بیشتری میخورد. این بود که ایده «قاپ شخصی» به میان آمد که برای هر کس قاپ کوچکی غذا بکشند و آن را در پیش وی بگذارند. این بود که این «پیشقاپ» را «بُشقاب» نامیدند. یک قاپ بزرگ پر از غذا سر سفره میآمد و چند قاپ کوچک خالی (بُش به ترکی: خالی) گِرد آن میچیدند و برای هر بشقاب، جدا غذا میکشیدند. اما آبگوشت چه برای یک تن پخته شود، چه هزار تن، محتوای هر دیزی جدا، درون خود آن میپزد و گوشت و نخود و آب، برای هر دیزی به پیمانه برابر ریخته میشود و تبعیضی در میان نیست. مانند پلو همه را در یک دیگ نمیپزند و پس از پخت، غذا را نمیکشند، بلکه اول سهم خام هر دیزی کشیده میشود و پس از تقسیم، پخت آغاز میگردد. پختن و خوردن آبگوشت کار سادهای نیست. شاید همگان به پختن آن کاری نداشته باشند اما همه از خوردن آن لذت میبرند. اما اگر یک خارجی از راه برسد و یک دیزی سنگی داغ با سنگک و ریحان جلویش بگذارید، شاید لذتی از لذیذی آن نبرد. چراکه خوردن آبگوشت آموزش میخواهد. با قاشق از دهانه تنگ دیزی چیز زیادی بیرون نمیآید، مگر اینکه دیزی را کج کنید و برای کج کردن هم، دست خواهدسوخت، مگر آنکه با تکه نانی گوشه ظرف را بگیرید و در این کار حتی دستمال کاغذی هم، کمک تکه نان را نخواهد کرد. البته بعضی از دیزیهای سفالی دو دسته کوچک در دو طرف دارند که در این موقع به دستگیری خورنده میآیند. آبگوشت دو بخش دارد، بخش « تَر» که به آن «ترید» میگوییم و بخش «خشک» که «کوبیده» میخوانیم. همان آب و گوشت که روی هم آبگوشت را پدید آوردهاند.تقریبا با هم پخته میشوند اما جدا خورده میشوند. اما عملآوردن این دو بخش به عهده آشپز نیست و شاید تنها خوراکی باشد که خورنده نیز در کار طبخ شریک است. اگر این دو بخش را جدا نکنید، تبدیل به سوپی نه چندان دلچسب خواهد شد واگر هر یک از این دو بخش را خوب به عمل نیاورید، یعنی مثلا کوبیده را آبدار بردارید، لطفی نخواهد داشت. خلاصه آنکه آبگوشتخوردن کار هر کسی نیست و اگربرای نخستین بار کسی سر سفره آبگوشت بنشیند، بیراهنما به راحتی از ماجرا سردر نخواهدآورد. گوجهفرنگی و سیبزمینی دو جزء لاینفک آبگوشتهای امروزیاند و برای ایرانیان شاید تصور آبگوشت بیسیبزمینی و گوجهفرنگی ممکن نباشد. اما شاید ندانید که این دو محصول فرنگی تا صد سال پیش از این، در ایران ناشناخته بودهاند. اما آبگوشت پیش از واردات این دو نیز، با گوشت و آب و نخود، آبگوشت بوده. ایرانی همانطوری این دو محصول فرنگی را در دیزی کرد و به آن دو رنگ ایرانی بخشید که جانشینان یونانی اسکندر و مغولان وارث چنگیز را به ایرانیانی اصیل و ایراندوست تبدیل کرد. |
|||
11-13-2012, 08:09 AM
ارسال: #124
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
چلوکباب
شاید بتوان گفت "چلوکباب " در کنار "آبگوشت" معروفترین غذای ایرانی باشد که از شهرتی جهانی نیز برخوردار است. یک محقق جامعه شناس معتقد است که غذاهای ملی و بومی اقوام و ملل مختلف و روش و منش طبع و همچنین خوردن آنها،خود از جهتی بازگو و شاخصه سیره و شیوه اندیشه و سنن و آداب فرهنگی و اجتماعی آن ملت ها محسوب می شوند. فی المثل رواج تهیه و استفاده از غذاهای دریایی در شهرهای ساحلی (نسبت به دیگر مناطق) و اساسا گستردگی حرفه ماهیگیری در این مکان ها خود شاخصی برای فرهنگ مردم آن دیارها به شمار می آید یا بهره گیری از گوشت شکار و گیاهان خوراکی در نواحی جنگلی براساس شغل هایی متناسب و یا قرار داشتن برنج به عنوان غذای اصلی سرزمین هایی که اقتصادش متکی به محصولات شالیزارها می باشد (مانند شمال ایران) و همانطورکه ذکر گردید این غذاهای بومی و ملی به نوعی بازتاب بافت حرفه ای و اقتصادی و در نهایت فرهنگی آن جوامع به حساب می آیند. غرض از این مقدمه چینی نه فقط ارتباط دادن "چلو کباب" به فرهنگ بومی و ملی ایرانی است بلکه مطرح نمودن ترکیب شغلی غالب بر جامعه 200 سال قبل ایران است که این غذای لذیذ و خوشمزه در آن محیط بوجود آمد. محیطی که در مجموع بر دامداری و کشاورزی استوار بود و طبعا در تلفیقی منطقی مابین محصولات آن به خوراکی رسید که از رایج ترین کشت و کار یعنی گندم و برنج و معمول ترین دامپروری در ایران یعنی گوسفند داری و گاوداری حاصل می گردید و با سهل الوصول ترین نوع پخت آنها که عبارت بود از دم کردن برنج و پختن گوشت برروی آتش مستقیم که حاصلش همان کباب خودمان می شود. اگرچه از دیر باز شاید از دوران انسان نخستین باب ترین غذای بشر بوده است اما نوع طبخ این گوشت که شامل انتخاب قسمت مناسب دام اهلی که از مراتع و علوفه جات تغذیه می نماید و پروردن آن گوشت به شیوه های خاص و پختنش بر روی آتش ذغال عمل آمده و آمیختنش با چاشنی های گوناگون(مانند سماق و پیاز و...) و مواد مختلف به اضافه ترکیب با برنج که در دنیا بی سابقه می نمود (فی المثل در ژاپن و ویتنام علیرغم رواج پخت برنج به هیچوجه آن را با گوشت کباب شده صرف نمی کنند و غالبا آن را با گیاهان خوراکی و یا درنهایت با گوشت آب پز می آمیزند ) مجموعه ای پدید آورد که قطعا از ابتکار و ابداع هوشمندانه بانی آن بر می آمد و تنها و تنها با ذائقه ایرانی سازگار بود و از جهتی هم بازتاب دیدگاه و تفکر تغذیه ای نشات گرفته از بافت حرفه و فرهنگ جامعه محسوب می شد. اما بانی مبتکر و با درایت این غذای ملی ایرانی که اینک آوازه جهانی یافته ، چه کسی بود؟ حتما دوستانی که در تهران بوده اند و خصوصا گذرشان به بازار تهران افتاده ، حداقل نام "چلو کبابی نایب " به گوششان خورده است. بنا به روایت برخی مورخان معاصر به ویژه "جعفر شهری " تاریخ نویس و تهران شناس معتبر ، پخت کباب ایرانی به همان شیوه ای که ذکر شد و همراه نان از زمان ناصرالدین شاه قاجار و در دربار او و از دوران رضا خان همراه برنج و تحت عنوان "چلو کباب " در میان عوام رایج شد و باعث و بانی آن شخصی بود به نام " غلامحسین خان نایب "( و البته پدرش). جهت اطلاع کاملتر و بی واسطه تر با بانیان "چلو کباب " در یک اتفاق و برخورد تصادفی در شعبه روبروی خیابان زعفرانیه "چلوکباب نایب" با علی خان نایب ، فرزند غلامحسین خان نایب معروف ، مبدع "چلو کباب " ملاقات کردم . پیرمردی حدود 80 ساله و خوش مشرب که به گفته پسرش ، 27 سال رییس صنف چلو کبابی ها بوده و 26 – 25 سال هم در خارج از کشور به سر برده و به ایرانی های مقیم خارج این غذای ملی را ارائه می داده است. خودش می گوید:" پدر بزرگم از دوستان دوران نوجوانی ناصرالدین شاه بود که همراهش و در دوران ولایتعهدی اش در تبریز زندگی می کرد و در همانجا به اتفاق 6 تن دیگر از رفقایش کباب پختن را در دربار قاجار شروع می کنند که ناصرالدین میرزای جوان همواره علاقمند بوده که نحوه طبخ کباب را توسط آنها ببیند." اما جناب علی خان نایب به خاطر نمی آورد چگونه پدر بزرگش به راز و رمز پختن "چلو کباب" رسید . او ادامه می دهد " پس از به تخت نشستن ناصرالدین میرزا در تهران ، وی آن 7 نفر رفقایش از جمله پدر بزرگ من که البته هنوز لقب نایب نداشته است را به دربار خود می آورد و همچنان با آنها رفاقت می کند و البته همچنان کباب پختن هم به همان شیوه تبریز در دربار و توسط رفیقان شاه قاجار رواج داشته است تا اینکه امیر کبیر به خاطر حفظ پرستیژ دربار در نگاه مهمانان خارجی ، ناصرالدین شاه را وا می دارد تا آن 7 نفر را از نزد خود براند. اما پدر بزرگ من برای اینکه از دوست قدیمیش دور نشود در نزدیکی کاخ گلستان و داخل بازار ، دکانی باز می کند و همان شغل کبابی اش را برای عوام ادامه می دهد و این برای اولین بار بوده است که کباب پزی و کباب خوری میان مردم رواج می یابد." دکانی که علی خان نایب نام می برد همان "چلو کباب نایب بازار " است که هنوز دائر می باشد . اما "چلو کباب " از زمان غلامحسین خان نایب یعنی پدر علی خان تهیه و طبخ می شود و از زمانی که او در همان دکان و پس از مرگ پدرش مشغول کار می شود به مردم ارائه می گردد. علی خان نایب می گوید :" کم کم انواع و اقسام چلو کباب توسط پدرم باب شد از نوع سلطانی و کوبیده گرفته تا چلوکباب برگ و همه آنها به بهترین نحو طبخ می گردید به نحوی که خیلی سریع آوازه چلوکباب نایب در سراسر ایران پیچید و هرکس به تهران می آمد یکی از واجباتی که خود را ملزم به انجامش می کرد ، رفتن به چلوکبابی نایب بود. " با موفقیت "چلوکبابی نایب " و به تقلید از آن ، مغازه های دیگری به تهیه و طبخ و عرضه چلو کباب اقدام کردند که از معروفترین شان می توان به "چلوکباب شمشیری" اشاره کرد که هنوز در گوشه سبزه میدان تهران دائر است. علی خان نایب می گوید : " شمشیری هم داماد خانواده ما بود و در واقع با دختر عمویم ازدواج کرده بود و به نوعی شریک پدرم محسوب می گردید." می پرسم اسم و عنوان "نایب" از کجا بر پدر شما نهاده شد؟ پاسخ می دهد:" پدرم در زمانی که محمد علی شاه مجلس را به توپ بست و جنبش مشروطیت را سرکوب نمود ، در زمره مشروطه خواهان و آزادی طلبان بود و در همان دسته ای که سر راس شان قرار داشت و در مبارزات هدایتشان می کرد ، به او لقب نایب داده بودند. و این لقب بر وی ماند و زمانی که قرار شد برای افراد شناسنامه صادر شود همان نایب نام فامیلی ما شد." عکسی از غلامحسین خان نایب با کراوات بر دیوار " چلوکبابی نایب" قرار دارد . سوال می کنم آیا پدرتان کراوات می زد ؟ می گوید:" نه هرگز کراوات نمی زد . تنها یک بار در عمرش این کار را کرد آنهم زمانی که به دربار رضا خان احضار شده بود و مجبور شد کراوات بزند که این عکس را در همانجا از او گرفتند!" "چلو کباب نایب" اینک علاوه بر بازار تهران شعبه هایی در خیابان آبان جنوبی ، ولی عصر مقابل خیابان زعفرانیه و همچنین در خارج کشور در پاریس و سانفرانسیسکو و بعضی دیگر شهرهای اروپایی و آمریکایی دارد و به عرضه انواع و اقسام چلو کباب مشغول می باشد. بد نیست که برای چشیدن طعم واقعی چلوکباب ایرانی سری به "چلو کبابی نایب " بزنید ،البته اگر تا کنون نرفته اید! |
|||
11-13-2012, 09:42 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 11-13-2012 09:43 PM، توسط مــجــیــנ.)
ارسال: #125
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
کاریز
سازه ای هیدرولیکی پنهان درون خاک از اختراع ایرانیان ![]() پیشینه طولانیترین کاریز جهان و عمیقترین مادر چاه در شهرستان گناباد با نام قنات قصبه قرار دارد که تاریخ کندن آن به دورهٔ هخامنشی و یا قبل از آن میرسد. ایرانیان باستان در چندین هزار سال قبل دست به این ابتکار جدید زده و آن را کاریز یا کهریز نام نهادند. با این اختراع که در نوع خود در جهان تا کنون بینظیر بودهاست، میتوان مقدار قابل توجهی از آبهای زیرزمینی را جمعآوری کرد و به سطح زمین رساند، که همانند چشمههای طبیعی، آب آن در تمام طول سال بدون هیچ ابزار کمکی از درون زمین به سطح زمین جاری می گردد تا زراعت و سرسبزی و باغ های میوه را به همراه آورد. کاریز که توسط کندی کاران مقنیان ایرانی اختراع شده، هزاران سال قدمت دارد. این حرفه به همراه خود ساعت آبی و آسیاب آبی را نیز به همراه آورده است قدمت بسیاری از کاریزهای ایران، از پنج-شش هزار سال متجاوز است و عمری برابر با تاریخ کهن ایران دارد. با وجود این که چندبن هزار سال از اختراع آن میگذرد، با این وجود هنوز هم این روش استفاده از آب، در قسمت مهمی از روستاها و مناطق مسکونی و کشاورزی و دامداری کشور معمول و متداول است و حتی رکن اصلی کشت و زرع در نواحی خشک است. این اختراع که امروزه شهرت جهانی پیدا کرده، بعدها از ایران به بسیاری از کشورهای جهان انتقال یافته و مورد استفادهٔ مردم در دیگر نقاط دنیا قرار گرفتهاست. البته گوبلو معتقد است که کاریز، ابتدا یک فن ویژه آبیاری نبوده، بلکه به طور کامل از تکنیک معدن نشأت گرفته و منظور از احداث آن جمعآوری آبهای زیرزمینی مزاحم (هرزه آبها) به هنگام حفر معادن بودهاست!؛؛. اگرچه در گسترهٔ فرهنگی ایران، از معادن «مس» و احتمالاً «روی» موجود در کوههای زاگرس، در هزارهٔ دوم قبل از میلاد مسیح بهرهبرداری شدهاست اما این نظر گوبلوچندان علمی بنظر نمی آیدو با مطالعات میدانی ما در مورد قناتهای ایران همخوانی ندارد.. ![]() کندن کاریز بخشهای قنات در برش عرضی کندن کاریز معمولاً از مظهر آن که همان سطح زمین خشک است، شروع و به مناطق آبده چاه مادر، ختم میشود. بنابراین، اول دهانه کاریز یا هرنج که خشک است و بعداز آن اولین چاهها یا میلهها -که اینها هم خشک است و آب ندارند و به اصطلاح قسمت خشک کار کاریز نامیده میشوند، حفر میشوند. بعد کار به طرف قسمت بالادست که همان قسمتهای آبده و بیشتر آبده زمین میباشند، ادامه پیدا میکند. ![]() تقسیم آب از ابتدای اختراع قنات، تقسیم آب بین سهامداران توسط میرآب و با ساعت آبی یا فنجان انجام می شده است. فنجان عبارت است از یک کاسه کوچک با سوراخی در وسط آن و چند درجه با علامت در بدنه داخلی آن که بر روی آبهای یک دیگ بزرگ قرار می گیرد. مانند تصویر(فنجان قنات زیبد گناباد) فنجان یا ساعت آبی قنات زیبد ساعت آبی بازسازی مدیریت ساعت آبی توسط میرآب واقعی
روش کار طریقهٔ کار فنجان یا ساعت بدین گونه بوده که میر آب با چشم دوختن به فنجان با هر بار پرشدن و غرقشدن آن و خوردن کاسه به کف دیگ یک فنجان یا هفت دنگ و نیم یا (۷ دقیقه و نیم امروزی) محاسبه نموده و یک سنک کوچک برای هر بار غرقشدن کاسه در یک کیسه یا یک ظرف سفالی میگذاشته است. تا تعداد فنجانها و زمانی که سهامدار قنات آب براب باغ خود یا زمین میبرده را دقیقاً حساب کند مثلاً اگر ۱۰ سنگ درون کیسه باشد یعنی ۱۰ فنجان یا معادل امروزی ۷۵ دقیقه آب قنات را فرد استفاده کردهاست. اگر فردی ۱۰ فنجان سهم از قنات داشته باید (معادل امروزی هفتاد و پنج دقیقه) یعنی مدت زمانی که ۱۰ فنجان آب پر شود آب قنات را به زمین یا باغ خود رها میکرده است و با اعلام جار زدن و یا شیپور زدن یا یک صدای قراردادی فرد بعدی آب را به باغ یا زمین خود منتقل میکرده و به همین ترتیب... معمولاً محل استقرار دایمی فنجان و مدیر آن (میر آب) خانه فنجان بوده است. اما در فصل تابستان گاهی ممکن است فنجان را به محل اصلی تقسیم آب ببرند. کالیستنس مورخ یونانی که در لشکرکشی اسکندر مقدونی به ایران همراه او بود و رویدادهای روز و مشاهداتش را به طور منظم یادداشت میکرد در یادداشتی که بعداً با محاسبات تقویمی معلوم شده که متعلق به سپتامبر ۳۲۸ پیش از میلاد است نوشته است: در اینجا (ایران)، در دهکدهها که آب را بر حسب نوبت به کشاورزان برای زراعت میدهند، یک فرد از میان آنان (کشاورزان) انتخاب میشود تا بر زمان نوبت (و تقسیم زمانی سهام) نظارت داشته باشد. این فرد در کنار مجرای اصلی آب و محل انشعاب آن میان کشاورزان، بر سکویی مینشیند و ظرفی فلزی را که سوراخ بسیار ریزی در آن تعبیه شده است در ظرفی بزرگتر و پر از آب قرار میدهد که پس از پر شدن ظرف کوچک (یک بار و یا چند بار) که به آهستگی و طبق محاسبه قبلی ابعاد سوراخ آن صورت میگیرد، آب را قطع و آن را به جوی کشاورز دیگر باز میکند و این کار دائمی است و این وسیله (ساعت آبی) عدالت را برقرار کرده و از نزاع کشاورزان بر سر آب مانع میشود و.... قنات دو طبقه تنها قنات دو طبقه جهان قنات دوطبقه مون اردستان در محله مون یکی از محلات شهرستان اردستان در استان اصفهان واقع است. این قنات در این محله شامل دو طبقهاست که که در هر طبقه آن آبی مسقل جریان دارد جالب این جاست که آب هیچ یک به دیگری نفوذ نمیکند این قنات ۸۰۰ سال پیش احداث شدهاست. ![]() واژهشناسی واژهٔ کاریز واژهای فارسی است و در اصل کهریز و شاید کهن ریز بودهاست. واژهٔ قنات کلمهٔ پارسی معرب شدهاست. در ایران خاوری و افغانستان و آسیای میانه واژهٔ کاریز بیشتر کاربرد دارد و در ایران باختری واژهٔ قنات. قنات خود عربی شدهٔ کنات فارسی است که از ریشهٔ فعل کندن گرفته شده است. جمع «قنات» را «قنوات» گویند. ![]() یخچال یخچال یک نوع آب انبار است که برای داشتن آب خنک در تابستان استفاده می شده است.این تکنیک در ایران قدمت بسیار زیادی داردآب انبارها و یخچالهایی که هم اکنون باقی مانده اند عموما مربوط به دوره صفویه و قاجار هستند اما سابقه این یخچال ها در ایران به دوره قبل از اسلام می رسد. در زمستانها آب انبار را از آب یخ و برف پر می کردند و در تابستان از آن استفاده می کردند.تا یکصد سال قبل بیشتر از هزار یخچال در شهرهای کویری ایران وجود داشته است. ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
|||
11-16-2012, 07:57 AM
ارسال: #126
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
جاده های هخامنشی
لوحههاي تختجمشيد، وجود جادههاي عظيم را تائيد ميكند. در اين لوحهها حركت گروهها يا افرادي كه وارد ايرانشده يا در ايران مسافرت ميكرد، ثبت شده است و ما ميتوانيم از آنها پي ببريم كه هندوستان، آراخوزيا، كرمان و بلخ همگي از طريق نظام عظيم راههاي ايران با هم ارتباط داشتهاند. (كورت 1389: 115) متون به دستآمده از تختجمشيد گواه آن است كه شبكه جادهها سراسر امپراتوري پهناور ايران را پوشش ميداده و از اين روي، سيستم نگهباني و تدارك راهها و مسافران در تمام ايالات از شرق تا غرب عمل ميكرده است. (Graf 1995: 189ـ167) به عنوان يك امر بديهي ميتوان گفت جادههاي شاهي ايران پيش از اين كه مورد استفاده پارسيان قرار بگيرند، مورد استفاده آشوريان بودهاست. بويژه آن كه قسمت شرقي جاده شاهي كه كيليكيه را به شوش ميپيوست، از نظر قدمت پيش از تشكيل دولت پارس بوده است. (رامسي 1350: 528) ما از طريق هرودوت درباره راه شاهي ميدانيم كه: «در سراسر اين جاده ايستگاههاي شاهي تعويض اسب و نيز مهمانسراهاي عالي ساخته شده است و جاده در همهجا از مناطق مسكوني و ايمن ميگذرد. اين جاده در لوديا و فريگيه 20 ايستگاه شاهي دارد كه بنابراين مسافت آن برابر با 94.5 فرسنگ است. پس از فريگيه به رودهاليس [قزل ايرماق كنوني] ميرسد؛ در اينجا دروازههايي است كه يگانه محلهاي گذر محسوب ميشود و نيز دژ استواري در آن ساخته شده است. در آن سوي رودخانه، كاپادوكيه است؛ تا مرزهاي كيليكيه 28 ايستگاه وجود دارد و بنابراين 104 فرسنگ است. براي ورود به كيليكيه بايد از دو دروازه گذشت و از برابر دو دژ عبور كرد. پس از آن جاده به اندازه سه ايستگاه كيليكيه را ميپيمايد كه برابر 15.5 فرسنگ است. رودخانهاي كه بايد با قايق از آن گذشت مرز كيليكيه با ارمنستان را تشكيل ميدهد و اين رودخانه فرات نام دارد. در ارمنستان در سراسر راه 15 ايستـــــــگاه و 15 مهمانسراست كه پس مسافتي برابر با 56.5 فرسنگ را جاده طي ميكند كه البته دژي نيز وجود دارد. [...] پس از ارمنستان به سرزمين ماتيينها ميرسيم كه در آن چهار ايستگاه شاهي است. سپس سرزمين كيستي [كاسي] است كه در طول جاده آن 11 ايستگاه ساخته شده و بنابراين 42.5 فرسنگ است تا خواسپس [كرخه] يعني رودي كه از آن نيز بايد با قايق گذشت و شهر شوش در كنار آن ساخته شده است بنابراين جمع ايستگاههاي تعويض اسب شاهي 111 و به همين تعداد مهمانسرا در اختيار مسافراني است كه از سارد به شوش ميروند.» (هرودوت، كتاب پنجم، بند 52) اطلاعات هرودوت كميگيجكننده است، چراكه فاصله ميان دو ايستگاه شاهي ميان لوديه و فريگيه ميبايد 4.727 فرسنگ بوده باشد از طرفي فاصله دو ايستگاه ميان كاپادوكيه و كيليكيه 3.714 فرسنگ است. در ادامه، هرودت اطلاعاتي درباره راه بعد از «دو دژ» ارائه كرده كه به موجب آن فاصله ايستگاهها 5.16 فرسنگ بوده است، فاصله ايستگاهها در ارمنستان 3.76 و در سرزمين كاسيها (درباره كاسيها نك به صفايي 6: 190) 3.86 فرسنگ بوده است. گويا فاصله ايستگاهها ارتباط مستقيمي با ميزان تأمينبودن امنيت راهها داشته است و اينگونه نبوده كه در تمام طول راه، فاصله هر دو ايستگاه، ثابت و به يك اندازه باشد. آرشام، ساتراپ ايران در مصر، به بازرس خود «نهتي هور» طي گذرنامهاي اجازه ميدهد تا با استفاده از آن در طول راه در ايستگاهها، سهميه غذايي دريافت كند. مقامات مربوط مقادير قيدشده در مجوز را تهيه ميكنند و ميپردازند و گزارش آن را به حسابداري مركزي ميدهند كه در آنجا حساب صادركننده مجوز بدهكار ميشود. دريافت اين جيرهها بسيار منظم انجام ميگرفت و اگر دارنده مجوز از حد خود تجاوز ميكرد و بيشتر توقف ميكرد مقامات مجاز نبودند كه سهميه بيشتري در اختيارش قرار دهند. (كورت 1389: 118) در اين گذرنامه ميخوانيم:«از آرشام به مردوك، بازرس پكيد در [...]، نبودالاني بازرس در لائير، زاتوواهياي بازرس در آرزوهين، اوپاستاباراي بازرس در آربلا، [...]، ماتالوباش، باگافارناي بازرس در سالام، فرادافارنا و گائوزانا بازرسان دمشق». [اكنون] بازرس من به نام نهتيهور در حال حركت به مصر است. شما بايد سهميههاي زير را به حساب املاك من در ايالات خود روزانه به آنها بپردازيد:آرد سفيد دو كوارت، آرد رامي سه كوارت، شراب يا آبجو دو كوارت، [گوسفند] يك رأس. همچنين به هر يك از 10 خدمتكار ايشان روزانه يك كوارت آرد و علوفه براي اسبانش داده شود. به دو كيليكيه تي و يك پيشهور كه هر سه از خدمتكاران من و با او در حال حركت به مصر هستند، هر يك روزانه يك كوارت آرد داده شود. هر بازرس بايد بنا به جادهاي كه از هر ايالت به ايالت ديگر تا رسيدن به مصر وجود دارد، به آنها اين جيرهها را پرداخت كند. اگر او خواست درمحلي بيش از يك روز توقف كند، براي روزهاي اضافي به آنها سهميه بيشتر داده نشود.» (Driver 1975/1965 no.6, Whitehead 1974: 64 - 66) هرودوت در جايي ديگر، هنگامي كه ميخواهد درباره خبررساني خشايارشا به پارس از نتيجه جنگ سخن بگويد، به پيكهاي شاهي پرداخته است: «در ميان موجودات زنده جهان هيچ موجودي تندروتر از اين پيكهاي شاهي نيست. اين سيستم اختراع خود ايرانها و چنين است: ميگويند آنان در سراسر جادههايي كه بايد گذشت به تعداد روزهايي كه مسافرت طول ميكشد و به همان فاصله يك روز يك اسب و يك سوار مستقر كردهاند تا هر يك فقط به اندازه يك روز بتازند. نه برف و باران، نه گرما و سرما و نه شب و روز هيچيك پيك را در مسير خود از سرعت فوقالعادهاي كه دارد بازنميدارد؛ پيك نخست وقتي مسير تعيينشده را پيمود، پيام را به پيك دوم ميدهد و او به پيك سوم و تا آخر... پيامها به اينگونه دست به دست داده ميشود». (هرودوت، كتاب هشتم، بند 98) اين جادهها و چاپارخانهها بعد از دوره هخامنشي نيز در ايران مرسوم بودهاند. ايزيدور خاراكسي اطلاعات سودمندي در مورد آنها در دوره اشكاني به يادگار گذاشته است. (Isidor of charaxi 1914) وي در اين اثر، راهها و جادههاي شاهي را كه از شرق به غرب و از شمال به جنوب در قلمرو پارتها امتداد داشته توصيف ميكند. (علي محمدي 1388: 61 ـ60) كتابنامه: رامسي، 1350، جغرافياي تاريخي آسياي صغير (راه شاهي)، ترجمه هايده معيري، شماره 91، صفحات 542 ـ527.صفايي، يزدان. 1390، كاسيها در بابل، دو هفتهنامه امرداد، شنبه: هشتم بهمن 1390 ، شماره پياپي ٢٧١، صفحه 6 .عليمحمدي، نعمتالله. 1388، چاپارخانههاي ايزيدور خاراكسي، كتاب ماه و تاريخ جغرافيا، شماره 139، صفحات 63 ـ60.كورت، آملي، 1389، هخامنشيان، ترجمه مرتضي ثاقبفر، تهران: ققنوس.هرودت، 1389، تاريخ هرودوت، جلد دوم، ترجمه مرتضي ثاقبفر، تهران: اساطير.Driver G.R (1957/1965) Aramic Documents of the Fifth Century BC (abridged and rev.edn) Oxford.Graf, D.F. (1995). “The Persian royal road system” in Achaemenid History VIII: Continuityand Change, ed. A. Kuhrt, M. Root & H. Sancisi-Weerdenburg. Leiden: NederlandsInstituut voor het Nabije Oosten.. pp 167-189.Isidor of charaxi. (1914). Transcribed from the orginal by h. Wilfred Schoff. Partian station. London eidition.Withehead J.D. (1974). Early Aramic Epistolography: the Arsames correspondes.University of Chicago. منبع : روزنامه ی جام جم |
|||
11-17-2012, 08:03 AM
ارسال: #127
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
ایرانیان نخستین بهره گیران از نیروی باد
ماهنامه خواندنی : شماره 72 – مرداد و شهریور 91 دکتر : ه خشایار در بيشتر کتابهاي مربوط به عالم سياست، بحث پيرامون اشکال حکومت، با گفتوگوي داريوش هخامنشي و ويژگانش در مورد شکلهاي گوناگون حکومت آغاز ميگردد. در بررسي تاريخي پيرامون بهرهگيري از نيروي باد نيز در همهي کتابهاي مربوط به «انرژي باد» با صراحت به اين نکته اشاره شده است که اولين آسيابهاي بادي وسيلهي ايرانيان در سيستان ساخته شده. امروزه، هنوز تعدادي از اين اسيابها به صورت مجموعه در سيستان و جنوب خراسان، به چشم ميخورند، اما چون کاربرد اقتصادي خود را از دست دادهاند، روز به روز از شمار آنها کاسته ميشود. درست است که اين آسيابها، جنبهي اقتصادي خود را از دست دادهاند؛ اما امروز داراي جنبهي ديگري هستند. اين جنبه عبارت است از قدمت و در نتيجه داراي ارزش والايي از ديدگاه ايرانگردان و جهانگردان ميباشند. امروزه در کشور هلند، آسيابهاي بادي معروف به «هلندي»، يکي از جاذبههاي اساسي جهانگردي کشور مزبور است و حتي يکي از نمادهاي کشور مزبور به شمار ميرود. آسيابهاي بادي ايران، افزون بر آن که ميتوانند به عنوان يک جاذبهي جهانگردي و ايرانگردي به کار آيند، در تاريخ شگردشناسي (تکنولوژي) نيز داراي جايگاه والايي هستند. از اين روي شايسته است تا دير نشده، نخبهي اين آسيابها به عنوان آثار تاريخي و يا باستاني (بر پايهي قدمت) به ثبت آثار ملي رسيده مورد حمايت قرار گيرند. از سوي ديگر شايسته است که سازمان انرژيهاي نو، مجموعهاي از اين آسيابها را خريداري کرده با پيروي از اصل «عدم تراکم امور اداري» مرکز پژوهشهاي مربوط به انرژي باد را به يکي از اين مجموعهها منتقل نمايند. آسيابهاي بادي ايراني در دوردستهاي تاريخ، انسان با ساختن آسيابهاي آبي براي آرد کردن غلهاي كه از آن نان ميپخت، اولين گام را در راستاي بهرهگيري از نيروهاي طبيعي برداشت. پيش از ساخت آسيابهاي آبي، انسان براي آرد كردن گندم، متكي به نيروي بازوان خود و يا نيروي « دام» بود. پس از ساخت آسيابهاي آبي، ايرانيان توانسته بودند در كنار اختراع چرخ ، گام ديگري در راستاي شناخت ژرفتر شگردشناسي (تكنولوژي) بردارند. البته آشكار نيست كه اختراع چرخ پيش از اختراع آسيبهاي آبي بود يا برعكس؛ اما به هر حال، ميتوان پنداشت كه اختراع يكي بر اختراع ديگري، تاثير زيادي داشته است. واژه آسياب، از دو بخش « آس» و « آب» درست شده است. آس در فارسي به معناي نرم كردن دانه به زير سنگ است. در فرهنگ معين، زير واژهاي آس، آمده است: « دو سنگ گرد و مسطح بر هم نهاده و سنگ زيرين در ميان ميلي آهنين و جز آن از سوراخ ميان سنگ زيرين در گذشته و سنگ فوقاني به قوت دست آدمي يا ستور يا باد يا آب يا برق و يا بخار، چرخد و حبوب و جز آن را خرد كند و آرد سازد.» در آغاز، انسان از نيروي بازوان خود براي آرد كردن غله ياري ميگرفت. در نتيجه، « ... بايد دست- اس ابتداييترين وسيلهي آرد كردن باشد كه همهي نيروها از تن آدمي نشات ميگرفت....». پس از آنكه انسان دام را به كار گرفت، در برخي نقاط ايران، اصطلاح « خرآس» پديد آمد.از آنجا كه در اين گونه آسياها، بيشتر از نيروي «خر» استفاده ميشد، آسياهايي كه به نيروي شتر يا گاو يا اسب هم به حركت در ميآمدند، « خرآس» ميناميدند. از اين گونه آسياها تا اين اواخر براي گرفتن روغن از دانههاي روغني استفاده ميشد كه اصطلاح «عصاري» و «اسب عصاري» از آن است. در يزد از اين آسياها با بهرهگيري از نيروي شتر براي ساييدن «حنا» استفاده ميشد كه بدان «مازاري» ميگويند. اين آسياها كه تا چندي پيش با نيروي شتر ميگرديد و اكنون نيروي برق، جانشين نيروي دام شده است. روزگار بهرهگيري از نيروي باد، روشن نيست. اما به گواهي همهي محققان داخلي و خارجي، ايرانيان اولين ملتي بودند كه باد را مهار كرده و از آن به عنوان محركهي آسياب و چرخ چاه بهره گرفتند. به جرات ميتوان گفت كه همزمان با موفقيت بزرگ انسان در زمينهي شگردشناسي، تبديل حركت يك سويهي آب به حركت چرخشي، ايرانيان توانستند از نيروي باد براي به حركت درآوردن سنگ آسياب و بيرون كشيدن آب از چاه، بهره جويند. بيگمان، اولين آسيابهاي بادي در منطقهآي از سيستان (سكستان) تا قهستان (كوهستان) و در چند هزار سال پيش، ساخته شدهاند. سرزمين سيستان و دشت خواف و دشت زوزن، داراي باد معروف 120 روزهاي است كه به طور قطع همين امر، مردم منطقه را به فكر بهرهگيري از اين نيرو انداخته و موجب اختراع آسياي بادي در دور دست تاريخ در اين بخش از سرزمين ايران، شده است: «... در سيستان بادهاي تابستان به نام باد 120 روزه وجود دارد كه سرعت آن گاهي تا 120 كيلومتر در ساعت ميرسد.» «... بادهاي هرات از ارديبهشت ماه تا امردادماه جريان دارد. ميتوان فرض كرد كه مبدا وزش مزبور از پامير است كه نخست در سر حد ايران و افغانستان ظاهر ميشود و سريعترين جريان آن در سيستان است. همين باد درفروردين 1284 (خورشيدي) با سرعت دقيقهآي 6218 متر ميوزيده است. عقيده بعضي از علما اين است كه سرعت همين باد علت اختراع آسياي بادي در ايران است.» «... در سال 1905، گروهي از افسران انگليسي براي تحديد حدود ايران و افغانستان كه در منطقه بودند، گزارش دادند كه 16 روز از ماه مه، باد با سرعتي برابر با 140 كيلومتر در ساعت در وزش بود. پس از چهار روز در اثر شدت باد،دويست راس شتر گروه به هلاكت رسيدند. چنان چه اشاره شد، ساخت اولين آسيابهاي بادي در ايران به هزارهاي پيش از ميلاد ميرسد. اما از آنجا كه اسناد، مدارك و نوشتههاي ملت ما در يورش بيابانگردان از ميان برده شد، متاسفانه اكنون نوشتاري در اين مورد از دوران باستان در دست نداريم. اولين بار در نوشتههاي «مسعودي» به آسيابهاي بادي ايراني اشاره ميشود. او مينويسد: «... عمر اجازه نميداد كه هيچكس از عجمان وارد مدينه شوند. مغيرهبن شعير بدو نوشت، من غلامي دارم كه نقاش و نجار و آهنگر است و براي مردم مدينه سودمند است.9 اگر مناسب دانستي اجازه بده او را به مدينه بفرستم و عمر اجازه داد. مغيره روزي دو درهم از او ميگرفت. وي ابولولو10 نام داشت و مجوسي و از اهل نهاوند بود و مدتي در مدينه ببود. آن گاه پيش عمر آمد و از سنگيني باجي كه به مغيره ميداد شكايت كرد. عمر گفت: چه كارها ميداني. گفت: نقاشي، نجاري و آهنگري. عمر گفت: باجي كه ميدهي در مقابل كارهايي كه ميداني زياد نيست و او قرقركنان برفت. يك روز ديگر از جايي كه عمر ميگذشت نشسته بود. عمر بدو گفت: شنيدهام گفتهاي اگر بخواهم آسيابي ميسازم كه با باد بگردد. ابولولو گفت: آسيابي براي تو ميسازم كه مردم از آن گفتوگو كنند و چون برفت، عمر گفت اين برده مرا تهديد كرد. صاحب تاريخسيستان مينويسد: «... و ديگر آسيا چرخ كنند تا باد بگرداند و آرد كند و به ديگر شهرها ستور بايد، يا آسيا آب يا به دست آسيا كنند. و هم از اين چرخها ساختهاند تا آب كشد از چاه به باغها و به زمين كه از آن كشت كنند... و همچنين بسيار منفعت از باد برگيرند...» در اصطلاح، آسيابهاي بادي ايراني را، آسيابهاي بادي با محور عمودي مينامند. اصطلاح « افقي» مربوط به سطح چرخش پرهها است. در حالي كه محور آن عمودي است. در اين گونه آسياها، سنگ زيرين آسيا وسيلهي محور عمودي بر روي سنگ زيرين كه ثابت است، ميچرخد. نوته بار Notebaar، پژوهشگر نامدار هلندي كه تحقيقات ژرفي پيرامون آسيابهاي بادي انجام داده است، مينويسد: «... طرز ساخت آسيابهاي بادي سيستان، بدين گونه است. در آغاز يك برج بلند، مانند يك مناره ميسازند. ساختمان آسياب داراي دو بخش است. در بخش پايين، سنگهاي آسياب قرار دارند كه در اثر چرخش سنگ زيرين، غلات را آرد ميكند. در بخش بالا، چرخي قرار دارد كه وسيلهي باد به حركت در ميآيد. در اثر حركت چرخ، محور آن، سنگ زيرين آسياب را به چرخش در ميآورد. پس از پايان اين بناي دو اشكوبه، سيستانيها چهار شكاف در ديوار ايجاد ميكنند. اين شكافها بسان شكافهاي تيراندازي در برجها و باروها ميباشند. شكافها روبه درون،تنگتر ميشوند. باد از ميان اين شكافها با نيروي بسيار به درون ميوزد. بسان بادي كه از دم آهنگري خارج ميشود...» بايد يادآور شد كه شكافهاي قيفي شكل كه از نظر پژوهشگر هلندي باعث شدت جريان باد ميگردد، درست نيست. و عنوان كردن اين مساله، خلاف اصول شناخته شدهي علمي است. آيا امكان دارد كه ايرانيان طي سدههاي دراز، يك اشتباه را تكرار ميكردند. آيا امكان دارد كه تنگ شدن شكاف به سوي داخل، دلايلي دارد كه در بحث انرژي نميگنجد؟ آسياهاي بادي، رفته رفته از ايران به ديگر كشورها راه يافتند. به جرات ميتوان گفت كه آسياهاي بادي ايراني از راه حكومت مسلمانان در « آندلس» به قارهي اروپا برده شده است و همچنين در اثر جنگهاي صليبي، اروپاييان اين هديه را نيز همراه با هديههاي ديگر به خانه بردند. گرچه اين گونه آسيابها در قارهي اروپا وسيلهي آسيابهاي بادي با محور افقي (يا آسيابهاي معروف به هلندي) كه داراي بازده بهتري بود، از صحنه بيرون رانده شدند؛ اما اين گونه آسيابهاي بادي ايراني تا قرن نوزدهم هنوز در كشور لهستان وجود داشتهاند. در سدهي دوازدهم ميلادي، اروپا با انفجار جمعيت روبهرو شد. در دشتهاي پهناور اين قاره، امكان بهرهگيري از نيروي آب براي گرداندن آسياها، كافي نبود. از اين رو در برخي نقاط، تنها راه آسياب كردن غلات، بهرهگيري از نيروي دام يا آسيابهاي دستي بود. از اين رو بهرهگيري از نيروي باد، راهگشاي مساله بود. با وجود ساختمان ساده، آسياهاي بادي با محور عمودي، از بازده اندكي برخوردار بودند. از اين رو، براي اولين بار در 1180 ميلادي (559 خورشيدي)، اولين آسياهاي بادي با محور افقي كه داراي بازده بيشتري بودند در كرانههاي شمالي فرانسه (كرانههاي درياي مانش)، ساخته شدند. به تدريج اين آسيابها به دليل بازده بالاتر نسبت به آسيابهاي بادي افقي جاي خود را در سرتاسر قارهي اروپا باز كردند. اين گونه آسياها، سرانجام در درازاي حدود چهار سده، در سرتاسر اروپا رواج يافت و بدينسان در 1580 ميلادي (959 خورشيدي) به كنارههاي غربي درياي سياه رسيد. همچنان اشاره شد، تا زمان جايگزين شدن نيروي بخار و سپس نيروي برق به جاي نيروي آب،دام، دست و باد،در كنار آسياهاي بادي هلندي، آسياهاي بادي ايراني ( با محور عمودي) نيز هنوز در بخشهايي از اروپا، به كار بودند. از آن جمله، همچنان چه اشاره شد تا قرن نوزدهم در كشور لهستان. |
|||
11-19-2012, 09:51 AM
ارسال: #128
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
پيشگامي ايرانيان در صنعت کشتیسازی و كشتيراني
به قلم آفتاب یزدانی رخدادنگاران، صنعت کشتیسازی را به ٤-٥ سدهي كنوني و به نام کریستف کلمب یا کشتیسازان غربی نسبت دادهاند، يافتهها نشان میدهد که بشر حرکت کردن روی آب را به وسیله سوار شدن روی تکه چوب، از ابتدای دسترسی به درخت و وسایل برش زدن به درختها آموخته بود و از عمر این صنعت سدهها میگذرد و به روزگاری برمیگردد که بشر احساس کرد به هر گونه كه شده باید از پهناي یک رودخانه یا رود بزرگ یا تنگه بگذرد و برای این کار سوار شدن بر چند چوب به هم پیوسته بهترین وسیله حرکت بشر روی آب بود. به اینگونه میتوان گفت که نخستین اقوام ایرانی نیز از نخستين گروههای اجتماعی روی کرهي خاکی هستند که توانستند با به هم پیوستن چند چوب و حرکت دادن آن در آب، با چوبهایی که در دست داشتند - که بعدها آن را پارو نامیدند – وسیلهای بهنام «کشتی» برای حرکت کردن روی آب بسازند. از «هواي» تا «بلم» به گزارش گسترش آنلاين و بنابر نوشتهي مهندس آصفنیای آریانی، دریاپژوه معاصر، ایرانیان دریافتند که میتوانند با خالی کردن تنهي یک درخت وسیلهای بهنام «هوای» بسازند و بعد از آن بود که توانستند قایقهای چوبی به نام «بلم» بسازند که عقب و جلوی آنها تیز بود یا برخی از آنها دارای جلوی تیز و عقب پهن بود که به آنها «جالبوت» میگفتند. ايرانيان، نخستين گروههاي دريانورد آنها برای قایقهای چوبی خود، «پارو» را اختراع کردند و پس از آن بود که همین ایرانیهای باهوش و خردمند وسایلی چون بادبان، سکان، قطبنما، گاهنماي دریایی، رهنامه و دیگر وسایل دریانوردی برای حرکت و زندگی چندماهه و چندروزه روی آب را اختراع کردند و نخستین سفرهای دریایی خود را از خلیجفارس و تنگهي هرمز آغاز کردند و راهی اقیانوسهای آرام و هند شدند. ايرانيها در راه خود به کشورهایی چون یمن، مصر، دریای مدیترانه در باختر(:غرب) و نیز کشور هند، سوماترا، چین و ژاپن رسیدند. به باور مهندس آریانی، نخستین گروههای دریانورد جهان، ایرانی بودند که با انجام اکتشافهای دریایی، از هند تا یمن و مصر را پیمودند و از آبراه سوئز به مدیترانه رفتند. به گفتهي وي چيرگي بر آبهای خلیجفارس در روزگار هخامنشی به بعد و بازرگاني دریایی با هند و چین و نیز انجام اکتشافهایی در مدیترانه، نشان از پيشگامي ايرانيان در دريانوردي دارد. انجام نخستین جنگهای دریایی با یونانیها و انتقال صدهاهزار سرباز از روی پلهایی که از قایقها ساخته شده بودند و پشتيباني دریایی از نبردها در یونان و البته بسیاری از شکستهای ایرانیان در جنگهای روی آب-همچون نبردهای سالامیس و میکال که گویا در پيِ توفان به شكست انجاميده است- همه و همه حکایت از رونق صنعت کشتیسازی در ایران باستان دارند. كشتيسازي و كشتيراني در شاهنامه اين درياپژوه گفت: «داستان کمکهای دریانوردان ایرانی به اسکندر در گذر از كرانههاي رودخانهي سند تا رسیدن او به آبادان و اهواز نیز شاهدي ديگر از دست داشتن ایرانیها در صنعت دریانوردی در آن روزگار است. رودخانهها از دیرباز پهنهي دریانوردی ایرانیان بوده است و از این روست که بزرگانی چون حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامهي خود بارها از کشتیسازی و کشتیرانی ایرانیان سخن گفته است.» سندي ٨هزارساله، گواه صنعت کشتیرانی ايرانيان كهنترين سند دریانوردی ایران، گویچهای از گل پخته است كه در كند و كاوهاي منطقهي «چغامیش» در خوزستان بهدست آمده است و گروه آمریکایی كه اين گويچه را پيدا كردند، آنرا به ٦ هزار سال پيش از میلاد نسبت دادهاند. چغامیش در كرانهي شمالی شوش ميان رودخانههای کارون و دز است و در هزارهي دوم پيش از میلاد، دژي ایلامی در آنجا ساخته شده بود. مُهري در آن دژ پیدا شده كه پادشاهی یا فرماندهی را نشان میدهد که از یک جنگ دریایی در حال بازگشت است. این تصویر نمایشگر یک جنگ دریایی است که گويا در رودخانههای داخلی روی داده است. فرمانده گرزی به دست دارد و در دست دیگرش درحالیکه سوار بر قایق است، تعدادی اسیر دست بسته جلوی پای او افتادهاند و او ریسمانی را که با آن اسرا را بستهاند، در دست دارد. مهندس آریانی در این زمینه به نقل از کتاب «کشورها و مرزها» كه دکتر پيروز مجتهدزاده نوشته است، گفت: «در تصویر مُهر یادشده همچنین در کشتی یک گاو دیده میشود و این امر، نشاندهندهي آن است که کشتی از سفر دوری بازمیگردد. شوربختانه این «گویچه» را پژوهشگران آمریکایی برای مطالعه بیشتر به آمریکا برده و دیگر به کشورمان برنگرداندهاند. کشتیهای ایرانی، سدهها پيش از يونانيها و حتا فنيقيها به نوشتهي حسین نوربخش، در کتاب «دریانوردی ایرانیها» هزاران سال پیش از یونانیان و پیش از گشت و گذارهاي دریایی فنیقیها در مدیترانه و اقیانوس اطلس، فرهنگ و تجارت بشری در سرزمینهای كرانهاي خلیجفارس متمرکز شده بود. ساخت بهترين بادبانها در زمان ساسانيان روزگار پادشاهی کمبوجیه، داریوش اول، خشایارشا، اسکندر گجستك، اشکانیان، ساسانیان، اردشیر ساسانی، شاپور دوم، بهرام گور و انوشیروان، کشتیرانی و دریانوردی یکی از مشاغل مردم ایران بوده و گفتهاند که بهترین بادبانهای کشتیها در زمان ساسانیان ساخته شد. «جالبوت»ها، كشتيهاي نجات نام کشتیها نیز در هر دورهای به گونهاي بوده است اما کشتی را دریانوردان در خلیجفارس «جهاز» و مجموع آنها را «جهازات» مینامیدند. اما «هوری» نام کوچکترین کشتی ایرانیهاست و «جالبوت»ها معمولا کشتیهای نجات بودند و «ماشو» نام یکی دیگر از قایقهای کوچک است. «ماشوه» نیز قایقی همانند جالبوت و از دسته قایقهای کوچک بود که عقب آن پهن و جلوی آن تیز و بلند بود. «بگاله» هم نام قایقی بوده است که بخش عقب آن پهن و بلندتر است و بادباندار، و برای مسافرتهای راه نزدیک در دریا به كار مي رفتهاست. «بوم» یکی دیگر از کشتیهای ایرانی بوده که دارای دو دکل بوده است اما بنابر وضع هوا با یک یا دو بادبان حرکت میکرده است. «بغله» هم نام یکی دیگر از کشتیهای ایرانی بود که برای سفرهای دوردست در اقیانوس هند به كار ميرفت و کشتیهایی به نام «ناکو» نیز شبیه آن بود. قطبنما، ژرفایاب، مسافتیاب دریایی و... از اختراعات ايرانيان بسیاری از تجهیزات تکمیلی کشتیهای نخستين را ایرانیان ساخته و به ثبت رساندهاند. قطبنما، ژرفایاب، مسافتیاب دریایی، رهنامهها، پیل الکتریکی، استرلاب، نقشهبرداری دریایی، ابزارهای اندازهگیری، شاخص خورشیدی و بسیاری دیگر از تجهیزات دریایی؛ در متون تاریخی صنایع کشتیسازی و دریانوردی به عنوان اختراعات و نوآوريهاي ایرانیان در این صنعت به ثبت رسیده است. ازجمله مهمترین این اختراعات، اختراع قطبنما است. قطبنما دربارهي اختراع قطبنما، روایتهای بسياري هست؛ تنی چند از دانشمندان آن را به چینیها یا حتا ایتالیاییها نسبت میدهند. اما بیشتر دانشمندان همداستانند که قطبنما به دست ایرانیان ساخته شده است. قطبنمای ایرانی وارونِ قطبنمای چینی که ۲۴ جهت داشت، دارای ۳۲ جهت بود. عدد ۳۲ افزونبر نشان دادن دقت بیشتر قطبنمای ایرانی، نمایانگر آشنایی با اعداد در مبنای ۲ و دانش ریاضی پیشرفتهي آنان است. در افسانههای کهن ایرانی آمده است که اسفندیار رویینتن، هنگام حرکت برای نبرد با اژدها از پیکانی آهنین سود میجسته است که همواره و در هر وضعیتی بتوان جهت درست قبله را پیدا کرد. ایرانیان آن را به مسلمانان شناساندند. نامهای فارسی اجزای قطبنما در زبان عربی، گواه تاریخی است که نشان ميدهد قطبنما از راه ایرانیان به دست دیگر ملتهای مسلمان رسیده است. ژرفاياب برای اندازهگيري ژرفنای آب در دریا، بهویژه در بخشهاي ساحلی دریای پارس و دریای مکران، ایرانیان ابزاری اختراع کردند و به کار میبردند که همانند شاقول بنایی بود. هرچند اختراع این وسيلهي باستانی به سندباد، ناخدای پرآوازهي ایرانی نسبت داده شده است، اما يافتههاي كنوني از کشتیهای غرقشدهي ایرانی در دریای اژه، که در یورش به یونان شرکت داشتهاند، نشان میدهد که از زمان هخامنشیان، ایرانیان این ابزار را شناخته و به کار میبردند. مسافتياب از زمانهای باستان، ايرانيان ابزارهایی برای تعيين مسافتهای پيمودهي دریایی به کار میبردهاند. یکی از این ابزارها، ریسمانی با گرههایی در طول خود بوده که كمكم باز میشده و پس از رسیدن به انتها، آن را میپیچیدند و دوباره به كار ميبردند. رهنامهها رهنامهها، نقشهها و نوشتههایی بودند که در آنها همهي آگاهيهاي مربوط به دریانوردی ثبت و مستند شده بود. ایرانیان از روزگار باستان، رهنامههایی داشتهاند و به کمک آنها دریانوردی و دریاپویی میکردهاند. رهنامههای ایرانیان، آگاهیهایی دربارهي بنادر و جزایر، گاهنگاری و جهتیابی، جریانهای دریایی، جریانهای هوایی و ابزارهای دریانوردی را دربر داشتهاند. پس از اسلام، بسیاری از رهنامههای زمان ساسانی به عربی برگردان شد و دریانوردان روزگار اسلامی، بهرهي فراوانی از آنان برگرفتند. پیل الکتریکی، اختراعي از موجودات فضايي! درسال ۱۳۳۰ خورشیدی، باستانشناس آلمانی، ویلهلم کونیک و همکارانش در نزدیکی تیسفون، ابزارهایی از روزگار اشکانیان را یافتند. پس از بررسی روشن شد که این ابزارها پیلهای الکتریکی هستند که به دست ایرانیان ساخته شدهاند. او این پیلهای تیسفون را باتری پارتیان نامید. اکتشاف این اختراع ایرانیان به اندازهای شگفتی جهانیان را برانگیخت که حتا برخی از دانشمندان اروپایی و آمریکایی این اختراع ایرانیان را به موجودات فضایی و ساکنان فراهوشمند سیارات دیگر که با بشقابهای پرنده و کشتیهای فضایی به زمین آمده بودند، نسبت دادند و آنرا فراتر از دانش پژوهشگران ایرانی دانستند. برای آنها پذیرفتنی نبود که ایرانیان ۱۵۰۰ سال پیش از گالوای ایتالیایی (۱۷۸۶ میلادی)، پیل الکتریکی را اختراع کرده باشند. ایرانیان از این پیلهای الکتریکی جریان برق تولید میکردند و از آن برای آبکاری اشیای زینتی سود میجستند. اما در پهنهي دریانوردی، ایرانیان از این اختراع برای آبکاری ابزارهای آهنی در کشتی و جلوگیری از زنگ زدن و ويراني آنها بهره ميبردند. استرلاب استرلاب ASTROLABE، ابزاری بوده که در جهان باستان برای تعیین وضعیت ستارگان نسبت به کرهي زمین بهکار رفته است. استرلاب، در سهگونهي استرلاب خطی، استرلاب صفحهای و استرلاب کروی ساخته میشده است. قطعات استرلاب نسبت به یکدیگر حرکت کرده و میتوانستند جهت ستارگان، ارتفاع جغرافیایی آنها و فواصل نسبی را مشخص نمایند. استرلاب در دریانوردی، برای جهتیابی بهکار میرفته است. استرلابهای ایرانی از برنج و آلیاژهای دیگر مس ساخته میشدهاند. هرچند پارهای از رخدادنگاران، اختراع استرلاب را به یونانیان و فنیقیان نسبت میدهند، اما سهم اندیشورزان ایرانی در اختراع استرلاب و تکامل و افزودن بخشهای گوناگون آن، انکارناپذیر بوده و از سوی همهي تاریخنگاران ثبت شده است. نقشهبرداری از روزگاران پیشین در ایرانزمین کارهای مهندسی با سود جستن از ابزارهای مساحی و پیاده کردن نقشه انجام میگرفته است. نقشهبرداری از كرانهها و تعیین راههاي ایمن دریایی، بهویژه در جاهاي کمژرفا، از وظایف نیرویدریایی ایران بوده است. ابزارهای اندازهگیری تراز(تئودولیت) تراز شاهینی، که نخستین گونهي تئودولیت بهشمار میآید، توسط کرجی، دانشمند ایرانی، اختراع شده است. این دستگاه صفحهای مندرج بوده که بهوسیلهي زنجیری از میلهای آویزان میشده است. با تعیین مدار افقی میتوان مستقیم اختلاف ارتفاع ميان دو نقطه را از روی درجهبندی آن تعیین کرد. ابزار نمایش و پردازش حرکت سیارات این ابزار برای نمایش حرکت سیارات، زمین و خورشید و همچنین محاسبات زاویهای و طولی بهکار میرفته است. اینکه ایرانیان، دستکم ۱۵۰۰ سال پیش از اروپاییان میتوانستند طول جغرفیایی را، بهویژه در دریا، از نصفالنهار مبدا (نیمروز- سیستان) حساب کنند، از سوی بسیاری از دانشمندان و رخدادنگاران پذیرفته شده است. این پردازشهای پیچیده، بدون سودجستن از ابزارهایی که در مثلثات و محاسبات زاویهای بهکار میرود، غیرممکن بوده است. یکی از این ابزارها که در لاتین اکواتوریوم(EQUATORIUM) نامیده میشود برای تعیین مدار خورشید و سیارات بوده که در صنایع جنگی دریایی برای محاسبات روش حمله و نیز شيوهي بهرهگيري از تجهیزات به كار ميرفت. قیرسازی کف کشتیها مواد نفتی در جهان باستان، ایران و میانرودان، شناخته شده و كاربري داشته است. گذشته از بهرههاي سوختی، در دانش و فناوری نيز كاربرد داشته است. کاربرد آن بهگونهي عامل چسباننده، عایقبندیکننده و ملات بوده است. ایرانیان، کف کشتیها را قیراندود و نفوذناپذیر میساختهاند. آتش در صنایع نظامی کاربرد آتش در جنگ، برای سوزاندن کشتیها و نهادهاي دریایی دشمن، از روزگار باستان روايي داشته است. در ارتش ایران، هم در نیروی زمینی و هم در نیروی دریایی همواره گروهی به نام نفتانداز، نپتان یا نفات، با پوشش ویژهي خود مامور پرتاب مواد قیری و نفتی بودند. سادهترین روش، پرتاب آتش با تیر بوده است. این روش سپس بهگونهي پرتاب ظرفی از آتش، نارنجک مانند، تکامل پیدا کرد. برای پرتاب ظرفهای بزرگ از ابزارهای مکانیکی، همچون منجنیق، سود میجستند. نفت یا نپتا، که در شاهنامه از آن با نام «قاروره» یاد شده است، تا ديرزماني از رازهاي نظامی بود. پروکوپیوس(PREOCCUPIES) رخدادنگار رومی در سدهي ششم میلادی، از روغن مادها نام میبرد و میگوید که ایرانیان، ظرفهایی از روغن مادها و گوگرد را پر کرده و آنها را آتش زده و به سوی دشمن پرتاب میکنند. پروکوپیوس میگوید که این ماده روی آب شناور مانده و پس از تماس با کشتیهای دشمن، آنها را به آتش میکشیده است. در شاهنامه فردوسی واژهي قیر بهگونهي «قار» به کار رفته است. چو دریای قار است گفتی جهان همه روشناییش گشته نهان یکی خیمه زد بر سر از رود قار سیه شد جهان، چشمها گشت تار خشاب (چراغ دریایی) از زمانهاي پیشین در دریای پارس ساختمانهایی ساخته بودند که بر فراز آنها آتش افروخته میشد. این ساختمانها كار برج دریایی و چراغ دریایی را برای راهنمایی دریانوردان و همچنین خبررسانی انجام میدادند. فاصلهي این چراغهای دریایی چنان بوده که با ناپدید شدن یکی، دیگری نمایان میشده است. برجهای دریایی، با آتشی که بر فراز آنها افروخته میشد، به چند شوند(:دلیل) ساخته میشدند: نخست آنکه؛ با بالا آمدن آب در زمینهای کمژرفا این خطر بود که کشتیها ندانسته به سوی آبهای کمژرفا رفته، به شن نشسته و نابود شوند. دوم آنکه؛ با دیدن نور در تاریکی، کشتیها، در تاریکی شبانگاه و هوای ابری راه و جهت خود را بیابند. سوم اینکه؛ اگر دزدان و غارتگران دریایی به پادگانهای زمینی و رزمناوها، يورش آوردند، خبر داده تا به شتاب برای رويارويي با آنها كاري شود. چهارم آينكه؛ دریابانهایي كه در این ساختمانها بودند، پدیدههای هواشناختی و دریاشناختی را ثبت میکردهاند. دریانوردان تازهکار ایرانی از این آگاهيها برای رویارویی با رخدادهای هوا و دریا، بهویژه رخدادهای چرخهای و دورهای سود ميجستند. چکیدهنویسی در دربار پادشاهان ایرانی، گروهی از دبیران بايد گزارشهای رسیده را كوتاه كرده و به مقامات بالاتر بدهند. در امر دریانوردی و کشتیرانی هم نیاز دریانوردان ایرانی در به همراه داشتن چکیدهای از سفرهای پیشین دیگر دریاپویان در راههاي دریایی، شوند(:سبب) گسترش این فن در میان دریانوردان شد. دوربین (تلسکوپ) در تاریخ سلسلهي پادشاهی «یوان» در چین آمده که برای پايهگذاري رصدخانهي پکن، به سرپرستی «کونوشوچینگ» ستارهشناس دربار، شماري ابزارهای رصدی از رصدخانهي مراغه در ایران خریداری شده است. حلقهدار، عضاده(الیداد)، دولوله رصد، صفحهای با ساعتهای مساوی، کره سماوی، کره زمین، تورکتوم (نشاندهندهي حرکت استوا نسبت به افق)، نمونهاي از اين ابزارها هستند. چینیها لولهي رصد را «وانگ- تونگ» نامیدهاند. به گفتهي تاریخ سلسله پادشاهی یوان، ایرانیان از این اختراع نه تنها برای رصد اجرام آسمانی، بلکه برای ديدن دوردستها، بهویژه در دریا سود میجستهاند. پزشکی دریایی در سفرهای دریایی اکتشافی که در زمان هخامنشیان انجام میشد، همواره پزشکانی با کاروانهای دریایی همراه بودند که كار مراقبتهای بهداشتی دریانوردان را بردوش داشتهاند. در دانشگاه گندیشاپور در زمان ساسانیان هم بخشی به گردآوری اطلاعات دربارهي بیماریهای دریانوردان و راههای درمان آنها ويژه بوده است. اما نخستین کتابی که در اینباره نوشته شد، بخشی از کتاب جامع، «فردوس الحکمه»، است که «علیبن ربان طبری»(تبرستانی)، پزشک ایرانی، نوشته است. «ربان تبرستانی»، یک پزشک بود که در سفرهای فراوان دریایی خود آگاهيهايي دربارهي بیماریهای دریانوردان و درمان آنها گردآوری کرد. او یادداشتهای ارزشمند خود را برای پسرش علی به میراث گذاشت. علیبن ربان تبری نخستین کتاب جامع در پزشکی را نوشت که بخشی از آن به بیماریهای دریایی و درمان آنها ويژه بود. او در اقامتش در شهر ری به آموزش پزشکی پرداخت و رازی پزشک نامدار ایرانی و کاشف الکل، شاگرد او بوده است. پورسينا هم در بخش پنجم کتاب قانون، بیماریهای کل بدن، فصلی را به بیماریهای دریایی ويژه كرده است. علی بن عباس اهوازی نیز در دانشنامهي پزشکی خود در سدهي چهارم هجری در این زمینه نوشتارهايي دارد. |
|||
11-21-2012, 01:10 PM
ارسال: #129
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
ايرانيان نخستین بار به فناوری نانو دست یافتند
مدير مرکز مشاوره و توسعه نانوتکنولوژي ايتاليا گفت: بر اساس بررسي هاي به عمل آمده ايرانيان در زمان هخامنشينان اولين کساني بودند که به فناوري نانو دست يافتند. به گزارش خبرنگار مهر در اصفهان، ايمان مرادي در همايش تازه هاي نانو در عرصه توليد و تجارت بين الملل افزود: بر اساس آخرين بررسي هايي که انجام داده به اين نتيجه رسيده ايم که ايرانيان باستان در حدود دو هزار و 530 سال پيش توانستد به فناوري نانو دست يابند اين در حالي است که پيش از اين بيان شده بود در رم باستان حدود يک هزار و 600سال پيش اين فنآوري مورد استفاده قرار گرفته است. مدير مرکز مشاوره و توسعه نانوتکنولوژي ايتاليا در خصوص بررسي هاي که اخيرا به نتيجه رسيده است به اولين سکه اي که در تاريخ ضرب شده است اشاره کرد و افزود: اين سکه با نام "دريک" در امپراطوري ايران ضرب و با 95 درصد طلا و پنج درصد نقره بود که دولت و امپراطوري ايران اجازه ضرب اين سکه را مشروط بر اين که درصد طلا و نقره آن تغيير نکند، به ديگر کشورها داد. مرادي اظهار داشت: از سوي ديگر با بررسي کتاب هاي تاريخي به اين نتيجه مي رسيم که در ايران طلايي وجود داشته است با نام "زر سرخ" که سکه با آن ضرب مي شد و ضرب اين سکه نيز بايد به طور قطع همان ويژگي 95 درصد طلا و پنج درصد نقره را داشته باشد، اين در حاليست که اين طلا نمي تواند سرخ باشد مگر اينکه آنها براي انجام اين امر از فناوري نانو استفاده مي کردند. وي تصريح کرد: اولين کساني که اين فناوري را انجام داده اند از شهر نيشابور بوده اند و به دليل اينکه رنگ سرخ مقدس بود براي ايرانيان اين طلا از ارزش زيادي برخوردار شد. همچنين پژوهشگران سازمان انرژي اتمي ايران و محققان ايتاليا با کشف نانو ذرات نقره و مس در لعاب کاشيهاي قرن چهارم و هفتم، به کاربرد تکنو لوژي نانو در کاشيهاي زرينفام و اثرات کروماتيکي آن پي بردند. مطالعات آزمايشگاهي پژوهشگران روي نمونههايي از کاشيهاي زرينفام ايراني منجر به کشف کاربرد تکنولوژي نانو در ترکيبات موجود در لعاب تزئيني اين کاشيها شد. همچنین تيم مشترک پژوهشگران سازمان انرژي اتمي ايران و محققان ايتاليا با کشف نانو ذرات نقره و مس در لعاب کاشيهاي قرن چهارم و هفتم، به کاربرد تکنولوژي نانو در کاشيهاي زرينفام و اثرات کروماتيکي آن پي بردند. در جريان مطالعات آزمايشگاهي گستردهاي که توسط تيمي از پژوهشگران سازمان انرژي اتمي کشور و پژوهشگران ايتاليايي روي نمونههايي از کاشيهاي زرينفام ايراني صورت گرفت، اين محققان موفق به کشف کاربرد تکنولوژي نانو درترکيبات موجود در لعاب تزئيني اين کاشيها شدند. مهندس پروين اوليايي، عضو هيات علمي سازمان انرژي اتمي و از اعضاي هيات پژوهشي فعال در اين تيم تحقيقاتي گفت: «در جريان شرکت در يک کارگاه علمي- بينالمللي که در دانشگاه پروژاي ايتاليا برگزار شد، متوجه علاقه محققان و محافل علمي جهان به اين کاشي و شناخت ترکيبات موجود در لعاب آن شديم. از اين رو پس از بازگشت به کشور، اين موضوع به طور مستقل توسط يک تيم چهار نفره در سازمان انرژي اتمي ايران مورد مطالعه و بررسيهاي آزمايشگاهي قرار گرفت.» وي درباره آزمايشهاي انجام شده روي لعاب اين کاشيها گفت: «با دستيابي به تکههايي از اين کاشي، نمونههايي از آن در آزمايشگاه واندوگرافت با روش Pixe مورد آناليز عنصري قرار گرفت.» در اين روش نمونههايي از کاشي در معرض تشعشات پروتون قرار گرفته و از طريق تابش پروتونهايي با انرژي 2 مگا الکترون، آناليز عنصري انجام و عناصر تشکيل دهنده اين لعابها، مشخص ميشود. مهندس «اوليايي» در ادامه به همکاري پژوهشگران ايتاليايي در اين برنامه تحقيقاتي اشاره کرد و افزود: «با توجه به عدم دسترسي به دستگاه سيتکروترون (دستگاههاي شتاب دهنده ذرات اتم) در ايران، نمونههاي مورد بررسي به دانشگاه پروژاي ايتاليا ارسال شد و در حضور محققان ايراني، با روش طيفنگاري EXASS مورد آزمايشات دقيق قرار گرفت.» به گفته اوليايي طبق آزمايشهاي انجام شده توسط پژوهشگران ايتاليايي، علاوه بر تاييد نتايج به دست آمده توسط محققان ايراني، اثبات شد که تلائلو طلايي در کاشيهاي زرينفام، به دليل استفاده از نانو ذرات نقره و تلائلو سرخ، مربوط به نانو ذرات مس در لعاب کاشي است، که در نهايت سبب پيدايش اثرات کروماتيکي مختلف در اين سفالها شده است. مهندس اوليايي يادآور شد که هنوز به درستي روشن نيست که ايرانيان چگونه اين تکنيک را اجرا ميکردهاند اما کشف خواص برخي مواد در مقياس نانومتري و استفاده هوشيارانه از آن در تزئينات کاشي قطعي و کاملا بديهي است. |
|||
11-22-2012, 11:38 AM
ارسال: #130
|
|||
|
|||
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی
پیشینه پول در ایران
![]() انسانهای اوليه که دسته جمعی میزيستند، نيازی به تعويض کالا نداشتند. بعد از به وجود آمدن طوايف و قبايل مبادلهی کالا به کالا رواج يافت. مبادلهی کالا به دلايلی با مشکلاتی همراه بود.برای رفع مشکلات ابتدا از فلز برای مبادله استفاده کردند و پس از مدتی به فلزات گرانبها و سبک وزن، از جمله طلا، نقره و مس رو آورند.
در بيشتر کشورهای شرقی و آسيايی، فلزی که در مبادلهی کالا از آن استفاده میشد، حلقهای شکل بود. و در سه هزار سال پيش از ميلاد از آن استفاده میکردند که میتوان آن را قديمترين وسيلهی مبادله، پيش از اختراع سکه، دانست. در کاوشهای شوش حلقههايی از ويرانههای معابد، از دوهزار سال قبل از ميلاد، به دست آمده است. استفاده از فلزات سبک وزن و کم حجم و گرانبها، که معاملات را سهل و ممکن میساخت، مورد قبول عامه قرار گرفت. بدين ترتيب مرحلهی پيدايش پول آغاز شد. واژهی پول پول از کلمهی يونانی Obolos گرفته شده و آن سکهای بود برابر يک ششم درهم يا دراخم. کريستين سن معتقد است کلمه "پول" در زمان اشکانيان به ايران راه يافته است. "سکه" نام دستگاه آهنينی بود که برای مهر زدن بر پولهايی که در ميان مردم رايج و با آن معامله میکردند، به کار میرفت. بعدها آن را اثر مهری میناميدند که روی سکههای حک میشد. بنابراين سکه عبارت است از يک قطعه فلز به وزن معين که روی آن علامت رسمی دولت، يا حکومتی که عيار و وزن آن و ارزش آن را تعهد میکند، قيد شده است. ![]() سکه در ايران در دوره ی هخامنشی بیشک پيش از دولت هخامنشی و تصرف ليدی در سال ۵۶۴ قبل از ميلاد ايرانيان به اختراع پول اقدام کرده و در کشور خود رواج داده بودند. پس از سقوط ليدی به دست کوروش، "يونا" يکی از ساتراپنشينهای هخامنشی شد که در "ساردس" کارگاه ضرب سکه بود و در زمان کوروش کبير خشايارشاه و کمبوجيه در آن ضرب سکه میکردند. داريوش بزرگ سومين شاهنشاه هخامنشی (۵۲۱-۴۸۵ قبل از ميلاد) بر آن شد پولی ضرب کند که در همه جا پذيرفته شود و در سراسر کشور اعتبار داشته باشد و بر خلاف مسکوکات قبلی فقط ارزش محلی نداشته باشد. زيرا سکههايی که در آن زمان در ايران رواج داشت، هيچيک از آن شاهنشاهان هخامنشی نبود نخستين سکهای که از آن زمان باقی مانده سکه داريوش است که شهرت جهانی دارد. اين سکه را يونانیها "دريکوس" يعنی "داريوش" مینامند که آن را نبايد با کلمهی زرينه و درينه يکی تصور کرد. سکهی داريوشی از زرناب بود. در زمان هخامنشيان هيچيک از حکام و پادشاهان محلی حق نداشتند بدون اجازهی داريوش به نام خود سکه زنند، فقط اجازه داشتند با اجازهی داريوش سکهی نقره بزنند، چرا که ضرب سکهی طلا در انحصار مرکز بود. نخستين سکهی داريوش احتمالا در سال ۵۱۶ قبل از ميلاد ضرب شده است. پس از فتح يونان به دست سپاهيان ايران و اختلاط ايران و يونان، واژهی درم در ايران متداول شد که اصل آن دارشم (دراخم) يونانی است و ايرانيان آن را درم گفتند که نام پول بود و اعراب بعدها اين واژه را از ايرانيان اقتباس کردند. از مسکوکات دورهی هخامنشی، به جز دريک شکل يا سيکل، درم؛ کرشه را میتوان نام برد. واحدهای کوچکتر مسکوک زر، نيمستاتر و يکسومستاتر ناميده میشدند. سکه در دورهی اشکانی با غلبه اسکندر بر ايران سکههای طلا کمياب و از جريان خارج شد. در آن زمان ديگر در ايران طلا ضرب نمیشد. سلوکیها در معاملات داخلی خود سکههای نقره به کار میبردند و اشکانيان نيز به تقليد از سلوکيان از پول نقره استفاده میکردند. اشکانيان از نقره و مس و مفرغ نيز سکه میزدند. جنس برخی از اين سکهها از برنج بود که روی آن لعابی از مس داده بودند. سکههای اين دوره دو نوع بود: نوع اول مسکوکات نقرهی چهاردرخمی با تعدادی مسکوک مسی؛ و نوع دوم يکدرخمی نقره و مسکوکاتی از مس. نوع اول سکهها در شهرهای يونانینشين و نوع دوم در مراکزی که تحت حکمرانی مستقيم پارتها بود، ضرب میشد. مسکوکات دورهی صفوی سکههای عصر صفوی از طلا، نقره و مس بود. سکههای زمان شاه عباس "عباسی" ناميده میشد. اين سکهها نخست از جنس نقره بود. هر پنجاهعباسی را يک "تومان" میگفتند، که دههزار دينار قيمت داشت. در اين دوره مسکوک طلا وجود نداشت. فقط سکههای طلا را که "شاهنشاه" نام داشت، هنگام جلوس شاه بر تخت سلطنت و در جشن نوروز ضرب میکردند. اين سکهها در ميان مردم رواج نداشت و آن را اشرافی نيز میگفتند. علت اين نامگذازی بهای زياد آنها بود. سکههای رايج اين دوره "غزبيگی" يا "غازبيگی" برابر پنجدينار يا يکدهم شاهی؛ "بيستی" معادل بيستدينار يا دوپنجم شاهی؛ "پول سياه" يا "قراپول" معادل بيستوپنج دينار يا نيمشاهی؛ "شاهی" معادل پنجاه دينار؛ و "عباسی" معادل دويست دينار يا چهارشای بود. تا انتخاب ريال به منزلهی واحد پول در ايران، در سال ۱۳۰۸ شمسی و حتی سالها بعد از آن، از اين واحدهای پولی استفاده میشد. پس از صفويه نيز از اين مسکوکات استفاده ميکردند. در دورهی نادشاه واحد پولی به نام "نادری" وجود داشت، که ارزش آن دهشاهی بود. مسکوکات دورهی قاجاريه واحد اصلی پول قاجار تومان، قران و شاهی بود. تومان واژهی ترکی ايغوری است به معنی دههزار که در تقسيمات لشکری هر دههزار سرباز تومان و فرماندهی آنها اميرتومان ناميده میشد. تا پيش از قاجار از اين واحد پولی استفاده نمیشد. در دورهی مغول دههزار دينار را برابر تومان میدانستند. کسروی يکتومان مغول را برابر صدهزار تومان امروز میداند. تونان طلا اولين بار در زمان فتحعلیشاه قاجار ضرب شد. وزن آن در ۱۲۲۴ قمری (۱۱۸۸ شمسی) يکمثقال و يکششم مثقال بود. در سال ۱۲۹۸ قمری در زمان ناصرالدينشاه، وزن طلای تومان کاهش يافت و ارزش آن برابر دهقران نقره يا دههزار دينار شد. اما سکهای به نام دينار وجود نداشت. در سال ۱۳۰۸ شمسی که آحاد پول ايران تغيير کرد، تومان به معنای ده ريال شد که هنوز هم اين لفظ رايج است. در زمان فتحعلیشاه، سکهی نقرهی جديد، يعنی "قران" متداول شد، که معادل يکدهم تونان و پنجعباسی يا بيستشاهی بود. در اين زمان شاهی به صورت سکهی مسی در آمده بود. بنابراين سه شکل سکه در ايران رايج بود: تومانهای طلا، قران نقره و شاهی مسی. ولی پول رايج سکههای نقره بود. پول دورهی قاجار تا اوايل دورهی پهلوی رايج بود. اما طلا پشتوانهی پول نبود. در سال ۱۳۰۸ شمسی طلا پشتوانهی پول شد. مسکوک نقرهی يکريالی به نمايندگی ريال طلا در کشور رايج و قران برچيده شد؛ مسکوک نقره، نيمريالی، دوريالی و پنچريالی شد. ريال در اصل واژهی اسپانيايی است و آن نام سکهی نقرهای رايج در آن سرزمين بود که به معنی "شاهی" است. اين واژه مترداف "رويال" (Royal) انگليسی و "رگاليس" لاتين است که آن هم به معنای شاهی است و از ريشه "رکس" (Rex) يعنی شاه است. از مسکوکات قانونی طلا در ايران در دورهی رضاشاه، سکهی پهلوی است که بر اساس قانون مصوب سال ۱۳۱۰ شمسی در مجلس شورای ملی، که برای تعيين واحد و مقياس پول ايران به تصويب رسيد، سکه پهلوی طلا به ارزش صدريال ضرب شد. اين سکه دارای عيار ۹۰۰ در هزار بود و با عکس شير و خورشيد و پادشاه مزين شده بود. پس از انقلاب ۱۳۵۷ در بهار ۱۳۵۸ سکهی طلای ايرانی ضرب شد که به نام "بهار آزادی" که دارای همان عيار پهلوی است. مسکوکات ريال نيز در اين دوره ضرب و اسکناس نيز مانند زمان پهلوی منتشر شد. نشر اسکناس مديريت بانک در ايران را ايران شناسان بنام نظير هوتم شيندلر و ژوزف رابيو بر عهده داشتند. با ابتکار رابيو بانک شاهنشاهی اقدام به چاپ اسکناسهای کوچک کرد و هم از اين راه وارد زندگی روزمره مردم شد و سود سرشاری کسب کرد. اسکناس در آغاز قرار بود با پشتوانهی طلا چاپ شود، اما بعدها با پشتوانهی نقره به چاپ رسيد و نيز میبايست پشتوانه طلا برابر هفتاد درصد اسکناسهای در گردش باشد که بعدها به رقم پنجاه درصد و پس از آن به سی درصد تبديل سد؛ که در حقيقت هفتاد درصد اسکناسها يدون پشتوانه بود، که اين کار سود سرشاری برای بانک در بر داشت. ![]() |
|||
![]() |
![]() |
|
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
نقش علی بابا در بازار جهانی و واردات از چین | greenworld | 0 | 187 |
05-27-2023 05:02 PM آخرین ارسال: greenworld |
|
مخترعین و نخبگان ایرانی در راه مذاکره با شرکت رنو فرانسه | سینا عدنانی | 1 | 464 |
09-09-2018 01:19 PM آخرین ارسال: mahdir938 |
|
در محل شما چه چیزی فراوان است؟ | cooch | 31 | 4,633 |
06-01-2018 03:04 AM آخرین ارسال: amir_sky |
|
راه اندازی بستر تولید پودر میوه در منزل | uhanna | 0 | 591 |
02-04-2018 03:17 AM آخرین ارسال: uhanna |
|
چطور تو ایران سرمایه مونو در عرض یک سال ده برابر کنیم؟ | shokrgozar | 7 | 1,438 |
09-01-2017 09:53 AM آخرین ارسال: sh44 |
|
دوستانی که در زمنیه بازاریابی تجربه دارن لطفا" راهنمایی بفرمایند . | javadse | 2 | 1,002 |
07-08-2017 04:00 PM آخرین ارسال: شایان21 |
|
اولین سودهائی که در فعالیتهامون داشتیم | jahanagahi | 115 | 34,945 |
05-18-2017 01:21 AM آخرین ارسال: مهندس نرم افزار |
|
چجوری میتونم درامدمو به 5 میلیون در ماه برسونم؟ | shokrgozar | 0 | 547 |
02-20-2017 04:14 PM آخرین ارسال: shokrgozar |
|
چطور از امکان خم کردن چوب و MDF و PVC پول در بیارم؟ | Benhour | 1 | 1,405 |
10-23-2016 12:43 AM آخرین ارسال: Benhour |
|
مشورت و راهنمایی در مورد کار کانون تبلیغاتی و بسته بندی؟ | sepehrplus | 2 | 848 |
09-28-2016 03:02 PM آخرین ارسال: habib tousi |
|
تاریخ تولد بچه های انجمن! | MARYAR | 331 | 41,532 |
08-10-2016 02:00 PM آخرین ارسال: mahdie.sfi |
|
![]() |
اگه میدونستی در رسیدن به هدفت(ثروت)هیچ شکستی وجودنداره اولین قدم که برمیداشتی چی بود | SAMIRA | 71 | 16,244 |
05-23-2016 02:08 AM آخرین ارسال: poldar |
یه سوال در باره شخصی که اهل ریسک و تغییر نیست | mortaza_max | 13 | 3,289 |
02-15-2016 02:59 PM آخرین ارسال: نیما روشنگر1 |
|
شروع یه کار گروهی/ کار در وب | mohammad.b | 17 | 3,732 |
11-20-2015 08:49 PM آخرین ارسال: فاطیما14 |
|
![]() |
جذب همکاری در آموزشگاه جدید انجمن | MARYAR | 33 | 10,511 |
09-25-2015 10:31 PM آخرین ارسال: vlvl |
بیان خاطرات ضرر و زیانهایی که در فعالیتهامون داشتیم (برای عبرت دیگران ) | hasan-f | 26 | 7,908 |
09-22-2015 11:23 AM آخرین ارسال: سلطان ایده |
|
تایپ در منزل | صدفی | 1 | 564 |
09-08-2015 11:16 PM آخرین ارسال: hs6467 |
|
به دنبال ایده در زمینه کامپیوتر | rezakakaei | 4 | 1,527 |
06-07-2015 09:36 AM آخرین ارسال: rezakakaei |
|
![]() |
میزبانی از یکدیگر در شهرمان | cooch | 3 | 503 |
05-09-2015 03:26 PM آخرین ارسال: cooch |
حداقل یکبار در زندگی این کارها را انجام دهید | بيلا بالا | 4 | 983 |
03-06-2015 02:45 PM آخرین ارسال: samiar afshari |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 96 مهمان