ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی
زمان کنونی: 09-28-2025, 01:08 AM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
نویسنده: صدفی
آخرین ارسال: صدفی
پاسخ: 91
بازدید: 15465

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 14 رأی - میانگین امیتازات : 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی
07-20-2013, 11:12 PM
ارسال: #81
RE: اگر کمرو هستید ، بخوانید
با تشکر از انتخاب مطلب بسیار مفید شما:
کمروئی نشانه ای از نداشتن اعتماد بنفس است.

خدایا با همه بزرگیت در قلب کوچک من جای داری
اینستاگرام من :
hoshangghorbanian
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
07-27-2013, 09:52 PM
ارسال: #82
RE: دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی
8 روش برای شناسایی افراد دروغگو

در زندگی همه ما پیش آمده كه هنگام صحبت با شخصی متوجه شویم كه به ما دروغ می‌گوید یا به صحت حرف‌هایی كه می‌شنویم شك كنیم. در بعضی از موارد این دروغ شنیدن‌ها یا شك كردن‌ها چندان اهمیتی ندارد اما اگر پای خانواده در میان باشد به خصوص در مواقعی كه مقابل همسرتان قرار گرفته‌اید اهمیت این قضیه صدچندان خواهد شد.
فرض كنید با نامزدتان (فردی كه قرار است همسر شما باشد) روبه‌رو هستید و ناگهان در میان صحبت‌هایش شك می‌كنید كه حرف‌هایش، ابراز علاقه‌هایش و قول و قراری كه به شما می‌دهد حقیقت دارد یا خیر. در این مواقع چه كاری از دست شما ساخته است؟ ما روش‌هایی را به شما معرفی خواهیم كرد تا مچ دروغگوها را باز كنید. گفت‌وگوی کوتاهی با عارف لرستانی در این زمینه داشتیم که در ادامه می​خوانید.

از صحنه تئاتر تا مصر

از تکنیک به حس برسید

فرض كنید بازیگری قرار است نقش یك پزشك را ایفا كند. وقتی هنرپیشه از قواعد و قوانین زبان بدن در جهت درست استفاده می‌كند در حقیقت یكی از مهم‌ترین اصول بازیگری را كه همان تكنیك است، مورد استفاده قرار داده است. اگر بازیگری كه قرار است در نقش پزشك ظاهر شود ابتدا از تكنیك (ژست) استفاده كند ناخودآگاه حس پزشك بودن هم در او به وجود خواهد آمد. یا موقعیتی را فرض كنید كه قرار است هر شب به مدت 2 ماه روی صحنه تئاتر نقشی را بازی كنید و هر شب در قسمتی از این نمایش مجبور هستید گریه كنید. مطمئنا دفعاتی پیش می‌آید كه نمی‌توانید گریه كنید. در این مورد شما باید از فرم گریه كردن استفاده كنید تا در نهایت به حس آن برسد كه این همان بادی‌لنگوئج است.

زبان بدن در کشتی​گیری

تمام رفتارهای ما و برخوردهای اجتماعی ما همراه بادی‌لنگوئج یا همان زبان بدن معنا و مفهوم پیدا می‌كند. در حقیقت زبان بدن نوعی بازیگری با اعضای صورت و بدن است. من در سنین نوجوانی كشتی كار می‌كردم و كشتی یك ورزش تك‌نفره است. در كشتی وقتی قرار است با یك حریف قدرتمند مسابقه بدهید باید با شجاعت وارد میدان شوید. حریف شما نباید متوجه ترس در چهره‌تان بشود. مشابه این قضیه در بازیگری هم وجود دارد و در ابعاد وسیع‌تر در زندگی اجتماعی ما هم موثر است.

نكته مهم

زبان بدن هم مثل یادگیری زبان فارسی (یا همان زبان مادری) از ابتدای كودكی به ما آموخته می‌شود شاید همه ما دانش بادی‌لنگوئج را نداشته باشیم اما همگی از آن استفاده می‌كنیم.

به زبان انگلیسی مسلط نیستم

حتی در زندگی واقعی هم لحظاتی پیش می‌آید كه شما مجبور می‌شوید برای انتقال بهتر حرف‌هایی كه می‌زنید از زبان بدن استفاده كنید. چند وقت پیش من سفری به مصر داشتم و از آنجا كه اصلا به زبان انگلیسی مسلط نیستم برقراری ارتباط با افراد خارجی برایم مشكل بود اما با استفاده از زبان بدن به حدی راحت و حتی شیرین توانستم با دیگران ارتباط برقرار كنم كه نمی‌توانید تصور كنید. همیشه در زندگی‌ام از بادی‌لنگوئج استفاده كرده‌ام؛ چه در روابط كاری و چه در روابط خانوادگی و حتی شخصی‌ام بارها و بارها استفاده كرده‌ام.

دانش بادی‌لنگوئج

به كرات پیش آمده كه وارد محیطی شده‌ام و از برخورد دیگران این احساس را داشته‌ام كه باید با حس طلبكارانه صحبت كنم یا بالعكس باید حس شاگرد و استاد را در آنجا رعایت كنم و متواضع برخورد كرد. هر كدام از این مثال‌ها صدها بار برای من و شما اتفاق افتاده و تنها راه‌حل پیش رویمان استفاده از زبان بدن بوده است. زبان بدن هم مثل یادگیری زبان فارسی (یا همان زبان مادری) از ابتدای كودكی به ما آموخته می‌شود شاید همه ما دانش بادی‌لنگوئج را نداشته باشیم اما همگی از آن استفاده می‌كنیم.

وقتی مطالب غیرواقعی یا فریب‌آمیز می‌بینیم، می‌گوییم و می‌شنویم اغلب سعی می‌كنیم دهان، چشم یا گوش‌های‌مان را با دست بپوشانیم. كودكان از این اشاره‌های فریب‌‌آمیز به وضوح استفاده می‌كنند. اگر كودكی دروغ بگوید دهانش را با دست می‌پوشاند و اگر نخواهد به توبیخ‌های والدینش گوش دهد، خیلی ساده گوش‌هایش را با دست می‌گیرد.

1. سرفه كردن یا گرفتن دست جلوی دهان

بیشتر مردم سعی دارند تا اشاره دهان را با سرفه‌‌ای مصنوعی پنهان كنند. «همفری بوگارت» وقتی در نقش گانگستر یا مجرم بازی می‌كرد اغلب هنگام صحبت درباره كارهای مجرمانه با دیگر گانگسترها یا وقتی كه توسط پلیس بازجویی می‌شد از این اشاره استفاده می‌كرد تا به طور غیركلامی نشان دهد كه راست نمی‌گوید. اگر شخصی در حال حرف زدن از این اشاره استفاده كند نشان دروغگویی است و اگر هنگام حرف زدن شما دهانش را بپوشاند علامت این است كه فكر می‌كند شما دارید دروغ می‌گویید.

نتیجه‌گیری: كسی كه هنگام دروغ گفتن سرفه می‌كند یا با دست‌هایش جلوی دهانش را می‌گیرد، فردی بدون اعتمادبه‌نفس است، توجه دیگران برایش مهم است و زود به اطرافیان وابسته می‌شود. او قابل كنترل است در كل از همسرش توقع زیادی جز محبت كردن ندارد. فردی مهربان و دلیل دروغ‌گفتن‌هایش جلب رضایت طرف مقابلش است.

نكته مهم: وقتی فردی از اشاره دست به صورت استفاده می‌كند، همیشه به معنای دروغگویی نیست با این حال نشان می‌دهد آن فرد ممكن است در حال فریب دادن شما باشد.

2. لمس كردن بینی

در اصل اشاره لمس بینی نوع پیشرفته و پنهانی حفاظ دهان است. امكان دارد شامل چند مالش آرام در زیر بینی یا یك لمس تقریبا سریع و نامحسوس باشد. بعضی از زنان این اشاره را با یك ضربه كوچك محتاطانه برگزار می‌كنند. توجه داشته باشید كه این نوع اشاره و لمس بینی با خاراندن بینی خیلی متفاوت است. این اشاره‌ای كه نشان از دروغگویی است تنها یك لمس كوتاه است و نباید آن را با خاراندن بینی اشتباه گرفت.

نتیجه‌گیری: فردی باهوش و بسیار ریزبین است، قبل از اینكه برای كاری اقدام كند آن را حسابی بررسی می‌كند. او دارای حس ششم بالایی است و خانواده برای او از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و سعی می‌كند همیشه حامی آنها باشد. منطقی فكر می‌كند و بیش از اینكه اهل دروغ گفتن باشد پنهان‌كار است.

3. مالش چشم

مردان معمولا چشمان‌شان را قاطعانه می‌مالند و اگر دروغ بزرگی باشد اغلب به طرف دیگر نگاه می‌كنند، به طور طبیعی به سمت كف اتاق. زنان از حركت مالش آرام و ملایم در زیر چشمان خود استفاده می‌كنند، آنها همچنین با نگاه كردن به سقف از خیره‌شدن به گوینده اجتناب می‌ورزند.

نتیجه‌گیری: او سیاستمدار خوبی است و می‌تواند در سخت‌ترین شرایط منافع خود را حفظ كند. روابط عمومی خوبی دارد و این روابط را مدیون قدرت ریاستی است كه ذاتا در وجودش قرار دارد. میزان دلبستگی‌اش در حد معمول است و از عشق و عاشقی فرار می‌كند، اما اطرافیانش هیچ وقت متوجه این قضیه نخواهند شد. نسبت به رعایت نظم در محیط كار و زندگی‌اش حساس است. كمتر می‌خندد و چهره‌اش اكثر مواقع جدی است.

نكته مهم

عبارت «دروغ شاخ‌دار گفتن» عبارتی مرسوم است. این عبارت اشاره به مجموعه حركات به هم فشردن دندان‌ها و یك لبخند دروغین دارد كه با مالش چشم و روی برگرداندن تركیب شده است. بازیگران سینما این اشاره را برای نمایش نداشتن صداقت به كار می‌برند

4. خاراندن گردن

در این مورد انگشت اشاره دستی كه با آن می‌نویسیم زیر نرمه گوش را می‌خاراند یا امكان دارد یكی از طرفین گردن را بخاراند. نكته جالب توجه این است كه فرد پنج‌‌بار گردن را می‌خاراند. به ندرت خارش‌ها كمتر از پنج‌بار است و نیز كمتر پیش می‌آید كه بیشتر از پنج‌بار باشد. این حركت اشاره‌ای است به تردید یا نداشتن اطمینان و از ویژگی‌های فردی است كه می‌گوید، مطمئن نیستم كه موافق باشم. بسیار قابل توجه است كه وقتی فردی چیزی شبیه به این می‌گوید: «می‌فهمم چه احساسی داری» زبان كلامی با این اشاره در تضاد است.

نتیجه‌گیری: فردی متفكر است و بیش از آنكه حرف بزند فكر می‌كند. اهل مطالعه و به خواندن كتاب‌های فلسفی علاقه‌مند است. به هر كسی نمی‌تواند اعتماد كند، پنهان‌كاری برای او تفنن است و بیشتر اوقات این كار را برای آزمایش انجام می‌دهد. در شرایط دشوار به راحتی می‌تواند داستانی را سر هم كند كه اطرافیانش به راحتی آن را باور كنند. تنهایی را به حضور در جمع‌های شلوغ ترجیح می‌دهد.

5. مالش گوش

این اشاره در واقع اقدامی است از سوی شنونده برای شنیدن حرف‌های بد و متوقف ساختن صحبت‌های دیگران كه با گذاشتن دست در اطراف یا بالای گوش انجام می‌شود. این اشاره نوع پیشرفته اشاره پوشاندن هر 2 گوش با دست‌ها كه كودكان هنگام شنیدن توبیخ والدین می‌خواهند از شنیدن آن امتناع كنند. دیگر حركات مالش گوش شامل مالش پشت گوش؛ كشیدن نرمه گوش یا خم كردن تمام گوش به جلو برای پوشاندن سوراخ‌ گوش. این حركت آخری پیام می‌دهد كه فرد به اندازه كافی شنیده است یا می‌خواهد حرف بزند.

نتیجه‌گیری: بسیار حساس، مهربان، دلسوز و دل‌رحم است. او زیاد ا هل مخالفت كردن نیست و كمی هم در تصمیماتش سست اراده است. به طبیعت علاقه‌مند است و به خانواده‌اش وابستگی دارد و به خصوص به پدر و مادرش. زندگی آرام و بی‌دغدغه رادوست دارد و از انجام كارهایی كه ریسك بالایی دارند، خودداری می‌كند. او به خورد و خوراكش اهمیت می‌دهد و بهترین تفریح برایش، استراحت كردن است.

6. كشیدن یقه

تحقیقات در زمینه اشاره‌های بدنی دروغگوها نشان داده است كه دروغگویی سبب احساس مورمور در صورت و گردن می‌شود و برای برطرف كردن آن مالش یا خارش لازم است. به نظر منطقی است كه چرا برخی هنگام دروغگویی از اشاره كشیدن یقه استفاده می‌كنند و گمان می‌رود رفتار ناپسندی دارند. هرگاه شخصی را مشاهده كردید كه این حركت را انجام می‌دهد با سؤالاتی مانند «امكان دارد»، «دوباره تكرار كنید» یا «امكان دارد این مسئله را روشن‌تر بیان كنید» باعث شوید كه او به اصطلاح دست از فریب‌كاری بردارد.

نتیجه‌گیری: ظاهرش با درونش متفاوت است. به ندرت می‌توانید متوجه شوید كه ناراحت است یا خوشحال و به راحتی می‌‌تواند احساساتش را پنهان كند. او به لباس‌هایش اهمیت می‌دهد و نحوه لباس پوشیدن همسرش خیلی برایش مهم است، در كل دیگران را با نوع پوشش و لباس‌شان مورد قضاوت قرار می‌دهد.

نكته: وقتی شخصی عصبانی یا ناامید است احتیاج دارد یقه‌اش را كمی به عقب بكشد تا اجازه دهد جریان هوای تازه و خنك به اطراف گردنش راه یابد.

7. پلك زدن بیش از حد

پلك زدن بیش از حد از اشاره‌های ناخودآگاهی است كه در فرد دروغگو پدیدار می‌شود و اصلا قابل جلوگیری نیست. فرد با این اشاره سعی می‌كند از تماس چشمی با شما خودداری كند و به محض اینكه چشمش را به نقطه دیگری بیندازد پلك‌زدن‌های پی در پی او متوقف می‌شود. هروقت با چنین موردی برخورد كردید پیشنهاد می‌دهیم كه موضوع مورد بحث را عوض كنید. اگر با این كار پلك‌زدن‌های طرف مقابل قطع شد، مطمئن باشید كه به شما دروغ می‌گفته است، اما اگر همچنان ادامه پیدا كرد دلیلی بر دروغگویی او نیست و احتمالا مشكلی فیزیكی برایش پیش آمده است.

نتیجه‌گیری: فردی صادق و راستگوست و در معدود مواقعی دروغ می‌گوید. كلا انسان مثبتی است و انرژی مثبتی هم دارد. سرش به كار خودش مشغول است و از دروغ گفتن و حاشیه‌سازی فراری است. زندگی آرامی دارد و این آرامش را با هیچ چیزی عوض نمی‌كند. بسیار پایبند به سنت و خانواده است. برای حفظ آرامش خانواده‌اش حاضر است آرامش خود را سلب كند. مهربان و دلسوز است و مدافع حقوق حیوانات. به گل‌كاری علاقه‌مند است و زندگی در اطراف شهر را به زندگی شهر ترجیح می‌دهد.

8. اشاره دست

این اشاره اقدامی كاملا خودآگاه است كه فرد برای دور كردن ذهن و حواس شما و باور كردن صحبت‌های دروغی كه تحویل‌تان می‌دهد. اصولا شخصی كه با حركات دست حواس‌تان را پرت می‌كند دو هدف عمده دارد: اولا سعی می‌كند حرف‌هایش را به شما اثبات كند و از نظر روان‌شناسی هم این كار بسیار موثر است. ثانیا وقتی اشارات دست بیش از حد معمول باشد شنونده بیش از آنكه روی حرف‌هایی كه می‌شنود تمركز كند روی دست و حركات دست فرد گوینده تمركز می‌كند. این روش از جمله روش‌هایی است كه به سختی می‌توان آن را آزمایش كرد. اما در این شرایط تنها كاری كه از دست شما ساخته است دقت روی ممیك صورت فرد گوینده است و تا جایی كه می‌توانید به بدن و دست‌های او نگاه نكنید.

نتیجه‌گیری: فردی باهوش، زرنگ و پرانرژی است. از معاشرت با او احساس خوبی خواهید داشت. زیاد اهل سفر نیست اما همسفر خوبی است ولی به هیچ عنوان شریك كاری خوبی نیست. اگر مشكلی برای‌تان پیش بیاید به راحتی می‌توانید با او مشورت كنید و مطمئن باشید كه راه‌حل‌های خلاقانه‌ای به شما پیشنهاد می‌دهد اما برای حل كردن مشكلات‌تان از او كمك نگیرید. رفیق‌باز است و از حضور در جمع خیلی لذت می‌برد. خوردن انواع شكلات، شیرینی و بستنی را به خوردن غذا ترجیح می‌دهد به موسیقی علاقه خاصی دارد و به روزترین موسیقی‌ها را دنبال می‌كند.

نكته مهم: هنگام فشار و استرس، فرد انگشتان را در دهان خود قرار می‌دهد. این اشاره اقدامی ناخودآگاه است كه فرد برای بازگشت به امنیت زمان شیرخوارگی خود به كار می‌برد. در حالی كه بیشتر اشاره‌‌های دست بر دهان بیانگر دروغگویی یا فریب است. اشاره انگشتان به دهان بروز بیرونی، احتیاجی درونی برای جلب دوباره اطمینان است. در زمان ظهور این اشاره، اطمینان و تضمین دادن به فرد ضروری است.

کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
07-31-2013, 11:02 PM
ارسال: #83
RE: دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی
۲۵ راه برای جلوگیری از احساس پوچی
امروزه با افرادی مواجهه می شویم که زندگی خود را پوچ و بی معنا می دانند. دلیل این احساس این است که علائق ما بیشتر شده و زندگی ما را راضی نمی کند. برای جلوگیری از این احساس، ۲۵ مورد زیر را مد نظر داشته باشید و به آنها عمل کنید: ۱- محرک ها…
امروزه با افرادی مواجهه می شویم که زندگی خود را پوچ و بی معنا می دانند. دلیل این احساس این است که علائق ما بیشتر شده و زندگی ما را راضی نمی کند.

برای جلوگیری از این احساس، ۲۵ مورد زیر را مد نظر داشته باشید و به آنها عمل کنید:

۱- محرک ها را بشناسید.

کی و کجا این احساس به شما دست می دهد؟ آیا یک موقعیت خاص و یا یک فرد خاص، احساس پوچی شما را تحریک می کند؟ هر زمانی که آن محرک برای شما پیش آمد، آن را در ذهن خود ثبت کنید. از آن زمان به بعد، می توانید با توجه به نیازهایتان، تغییرات را بوجود آورید.


۲- احساسات خود را بشناسید.

چشمان خود را ببندید و راجع به بدترین زمانی که احساس پوچی داشتید، فکر کنید. به احساس خود چه رنگی می دهید و آن را به چه شکلی می بینید؟


۳- به کسی بگویید.

برخی اوقات وقتی راجع به احساسات خود با کسی صحبت می کنید، آن احساس یا کم می شود و یا از بین می رود. با کسی حرف بزنید که شما را می فهمد و با شما صادق است.


۴- بیرون بروید.

بسیاری از افراد وقت زیادی را صرف کار می کنند و وقت کافی برای لذت بردن از طبیعت ندارند. بیرون رفتن و چرخیدن در طبیعت، احساس خوبی برایتان بوجود می آورد.


۵- کمک کنید.

اگر افکاری را که باعث افسردگی می شود، دوباره مرور کنید، باعث می شود احساس پوچی کنید. رفتن به مکان های مذهبی (مثل مسجد، زیارتگاه ها و …)، شرکت در کارهای گروهی و اجتماعی و کمک به افراد محروم می تواند به شما احساس ارزشمندی بدهد.

کمک کردن به دیگران باعث می شود که فرد دریافت کننده کمک، سپاسگزار باشد و فرد کمک کننده، در قلب خود احساس خوبی داشته باشد. علاوه بر آن باعث آزاد شدن هورمون اندروفین می شود که همانند سروتونین نشاط آور می باشد و باعث کاهش فشار خون و ضربان قلب می شود و آرامش بیشتری را به شما می دهد.
دید مثبت راجع به زندگی داشته باشید و سعی کنید نکات خوب را بیشتر ببینید

۶- کمک بگیرید.

افرادی که دائما احساس پوچی می کنند، دچار افسردگی هستند. کمک خواستن از دیگران به معنای ناتوانی نیست.

در زندگی همه افراد پست و بلندی وجود دارد. کسی که در زندگی دچار نزول شده، اگر از فردی کمک بخواهد، زودتر می تواند در زندگی صعود داشته باشد.

مشاوره، مصرف دارو و درمان های طبیعی همه خوب هستند و شما می توانید با کمک این ها، از نزول کردن در زندگی جلوگیری کنید.


۷- اجازه ندهید افکار ناراحت کننده در ذهن شما جای بگیرد و همیشه آرام باشید.

۸- عشق بورزید.


۹- در جمع خانواده باشید.

اگر در محلی زندگی می کنید که خانواده تان در آنجا نیست، دنبال دوستانی بگردید که افکار مثبتی دارند و از شما حمایت می کنند.


۱۰- خود را سرزنش نکنید.

این یکی از ساده ترین و مهم ترین روش های مقابله با افسردگی می باشد.



۱۱- سعی کنید نیمه پر لیوان را ببینید.

دید مثبت راجع به زندگی داشته باشید و سعی کنید نکات خوب را بیشتر ببینید. برای مثال اگر باران می بارد، به این فکر کنید که باران باعث می شود احساس خوبی به شما دست دهد، زیرا با آب باران، گیاهان سبز می شوند.

۱۲- در شب خوب بخوابید.

همه افراد نیاز یکسانی به خوابیدن ندارند. برای مثال یک فرد ممکن است ۵ ساعت بخوابد و بعد از آن با انرژی زیادی از خواب بلند شود، ولی فردی دیگر بعد از ۸ ساعت خواب، باز هم نیاز به خواب داشته باشد.

رابطه بین خواب و افسردگی هنوز مشخص نیست، اما محققان پیشنهاد می کنند که افراد افسرده، برنامه منظمی برای خواب و بیداری داشته باشند.

۱۳- اجازه دهید نورخورشید به داخل خانه تان بیاید.

هنگامی که از خواب بلند می شوید، اگر اتاقتان با نور خورشید روشن شود، در تمام طول روز احساس شادمانی می کنید. پرده ها را کنار بزنید و اجازه دهید نورخورشید، خلق و خوی شما را بهتر کند.


۱۴- لامپ خانه تان را عوض کنید.

یکی از مهم ترین علل اختلال خلقی فصلی، کمبود نورخورشید است.

اگر فکر می کنید افسردگی شما به علت کمبود نورخورشید است، در آشپزخانه و یا در اتاقی که خانواده دور هم جمع می شوید، لامپ های فلورسنت آفتابی قرار دهید. نور این لامپ ها شبیه نورخورشید هستند و بهتر از نور لامپ های رشته ای می باشند.


۱۵- لبخند بزنید.

در یک مطالعه، به یک گروه از شرکت کنندگان گفته شد لبخند بزنند و به گروه دیگر گفته شد اخم کنند.

بعد از آن، هر دو گروه را به تماشای کارتون دعوت کردند و مشاهده کردند، گروهی که گفته شده بود لبخند بزنند، در مقایسه با گروه مخالف، بیشتر می خندیدند.

لبخند زدن و خندیدن هر چند مصنوعی باشد، باعث می شود مراکز شادی در مغز فعال تر شوند.



۱۶- یکی دیگر از روش های جلوگیری از بارداری را امتحان کنید.

برخی زنان اظهار می دارند بعد از مصرف قرص های ضدبارداری و یا استفاده از روش های هورمونی ضدبارداری، دچار تغییر خلق و خو و افسردگی می گردند.

اگر تنها این عامل باعث افسردگی شما گشته است، پس روش های ضدبارداری غیرهورمونی را امتحان کنید.



۱۷- خلاق باشید.

نقاشی بکشید، مقاله بنویسید و هر هنری را که دارید انجام دهید تا به این وسیله افکار منفی را از خود دور کنید و شادتر باشید.



۱۸- رنگ آبی رنگی تسکین دهنده و کاهش دهنده اضطراب است. پس به آسمان، دریا و هر چیز آبی رنگ نگاه کنید.

افرادی که افسرده اند، کاکائو بخورند، زیرا تریپتوفان موجود در آن باعث افزایش هورمون سروتونین می شود و این هورمون، خلق و خو را بهتر می کند

۱۹- مراقب سلامتی خود باشید.

افسردگی می تواند بیماری های دیابت و قلبی را تشدید کند. عدم مراقبت از سلامتی می تواند علائم افسردگی را بدتر کند.


۲۰- داشتن برنامه منظم

برنامه های روزانه را در ساعت های معین انجام دهید.

۲۱- ترک سیگار

سیگار علاوه بر آنکه باعث آسیب قلب و ریه ها می گردد، افسردگی را نیز در شما زیاد می کند.

۲۲- دوری از الکل و مواد اعتیادآور

۲۳- خوردن کاکائو

افرادی که افسرده اند، کاکائو بخورند، زیرا تریپتوفان موجود در آن باعث افزایش هورمون سروتونین می شود و این هورمون، خلق و خو را بهتر می کند.

۲۴- برنامه غذایی مناسب

ماهی های چرب دارای امگا۳ و آجیل دارای سلنیوم است و آب پرتقال منبع فولات است که همه اینها باعث آزاد شدن سروتونین و احساس شادی می گردند.

کربوهیدرات و غذاهای دارای ویتامین D نیز باعث افزایش سروتونین می شوند.

افسردگی و اضافه وزن با هم ارتباط دارند، پس سعی کنید وزن اضافی خود را کم کنید.


۲۵- ورزش روزانه را انجام دهید.

ورزش کردن، احساس خوبی به شما می دهد. هنگامی که ۳۰ دقیقه و یا بیشتر ورزش می کنید، علائم افسردگی را از خود دور می کنید.

ورزش کردن باعث می شود خلق و خوی شما بیش از ۱۲ ساعت بهتر گردد.

کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
08-01-2013, 10:50 PM
ارسال: #84
RE: دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی
آزمونی جالب برای تعیین شخصیت شما
آزمونی جالب که هم شخصیت شما را میگوید هم بیماری شما را پیشبینی میکند!
انواع و اقسام پرسشنامه های شخصیتی معتبر وجود دارند که میتوانند ته و توی شخصیت شما را بریزند روی کاغذ و شما را در شناخت بهتر خودتان یاری دهند. اما جالبی پرسشنامه زیر به این است که علاوه بر رو کردن برخی ویژگیهای شخصیتی شما، میتواند پیشبینی کند که آیا شما مستعد بیماریهای قلبی هستید یا نه! چرا؟ اول تست را بزنید؛ تا بعد!

کافی است در مقابل هر یک از 25 عبارتی که در زیر میخوانید، موافقت یا مخالفت خودتان را با «بله/خیر» مشخص کنید. تا جایی که میتوانید، از «نمیدانم» اجتناب کنید. ناسلامتی شما میخواهید شخصیت خودتان را بشناسید!


1. آیا در مکالمات روزمرهی خود روی برخی کلمات تاکید میکنید؟

بلی خیر نمیدانم



2. آیا سریع غذا میخورید و سریع حرف میزنید؟

بلی خیر نمیدانم



3. به نظر شما باید به کودکان آموزش داد تا همیشه بهترین باشند؟

بلی خیر نمیدانم



4. آیا وقتی کسی کند و آهسته کار می کند، بیحوصلگی نشان میدهید؟

بلی خیر نمیدانم



5. آیا وقتی دیگران حرف میزنند، آنها را وادار به تند حرف زدن میکنید؟

بلی خیر نمیدانم



6.آیا وقتی احساس میکنید محدود شدهاید یا باید در رستوران، منتظر خالیشدن میز باشید، از فرط عصبانیت دیوانه میشوید؟

بلی خیر نمیدانم



7. آیا وقتی کسی برای شما حرف میزند، همچنان افکار شخصی خودتان را دنبال میکنید؟

بلی خیر نمیدانم



8. آیا سعی میکنید در حال اصلاح صورت یا آرایش، صبحانه هم بخورید؟

بلی خیر نمیدانم



9. آیا اتفاق میافتد که در تعطیلات نوروزی یا تابستانی کار کنید؟

بلی خیر نمیدانم



10. آیا همیشه مباحث مربوط به موضوعات مورد علاقهی خودتان را دنبال میکنید؟

بلی خیر نمیدانم



11. آیا اگر وقتگذرانی کنید، خودتان را گنهکار میدانید؟

بلی خیر نمیدانم



12. آیا آن قدر مشغول کار هستید که متوجه اطراف خودتان یا مثلا متوجه تغییر دکوراسیون خانه نمیشوید؟

بلی خیر نمیدانم



13. آیا با مادیات بیشتر از مسایل اجتماعی درگیر هستید؟

بلی خیر نمیدانم



14. آیا سعی میکنید فعالیتهای خود را در کمترین زمان برنامه ریزی کنید؟

بلی خیر نمیدانم


15. آیا همیشه به موقع سر قرار حاضر میشوید؟

بلی خیر نمیدانم


16. آیا اتفاق افتاده است که برای بیان نظر خودتان مشت گره کنید یا مشت بزنید؟


بلی خیر نمیدانم


17. آیا موفقیتهای خود را به توانایی سریع کار کردنتان نسبت میدهید؟


بلی خیر نمیدانم


18. آیا احساس میکنید کارها باید همین حالا و خیلی سریع انجام گیرد؟


بلی خیر نمیدانم



19. آیا برای انجام دادن کارهای خود، همیشه سعی میکنید ابزارهایی را به کار ببرید که بیشترین بازده را دارند؟


بلی خیر نمیدانم


20. آیا هنگام بازی، آنچه برایتان بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد، این است که برنده بازی باشید؟

بلی خیر نمیدانم


21. آیا معمولا حرف دیگران را قطع میکنید؟


بلی خیر نمیدانم



22. آیا وقتی دیگران تاخیر میکنند، عصبانی میشوید؟


بلی خیر نمیدانم



23. آیا پس از غذا خوردن بلافاصله از سر میز یا از سر سفره بلند میشوید؟


بلی خیر نمیدانم



24. آیا همیشه احساس میکنید عجله دارید؟


بلی خیر نمیدانم



25. آیا از عملکرد فعلی خود ناراضی هستید؟

بلی خیر نمیدانم




تفسیر آزمون

حالا با توجه به جدول ذیل نوع شخصیت خود را پیدا کنید.

تعداد بله=بیشتر از 20 تیپ شخصیتی=A

ویژگیهای اخلاقی=خیلی مبارزهجو، رقابت طلب، بیحوصله، پرخاشگر، خصومتجو، تحمل ندارید دیگری کار شما را انجام دهد، حاضر به مشاوره نیستید

مستعد بیماری قلبی و عروقی



تعداد بله=کمتر از 5 تیپ شخصیتی=B
آرام، آسانگیر، کیفیت زندگی برای شما مهمتر از کمیت آن است

در معرض بیماری قلبی نیستید



تعداد بله= 20-13 متمایل به تیپ A
تعداد بله= 13-5 متمایل به تیپ B

این را هم درگوشی از ما داشته باشید که اگر شما مثل آدمهای تیپ A فکر میکنید اما مثل افراد تیپ B رفتار میکنید، روانشناسان به شما میگویند تیپC. یعنی اینکه شما دوست دارید مثل تیپ A رفتار کنید اما حرص میخورید و به قول معروف، میریزید توی خودتان. شما مستعد بیماری سرطانید. پس بهتر است شما هم سری به یک روانشناس بزنید

کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
08-25-2013, 02:27 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 08-25-2013 02:29 PM، توسط صدفی.)
ارسال: #85
RE: دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی
30 نکته کوچک اما مهم برای زندگی

1- هر روز 10 تا 30 دقيقه پياده‌روى كنيد و به هنگام راه رفتن، لبخند بزنيد. اين بهترين داروى ضدافسردگى است.

2- هر روز حداقل 10 دقيقه در يك مكان كاملاً ساكت و بى‌سر و صدا بنشينيد.

3- هرگز از خوابتان نزنيد. يك دستگاه ضبط فيلم بخريد و برنامه‌هاى تلويزيونى مورد علاقه‌تان كه شبها ديروقت پخش مى‌شوند را ضبط كنيد و روز بعد ببينيد.

4- هر روز صبح كه از خواب بلند مى‌شويد، جمله زير را تكميل كنيد: «هدف امروز من ....................... است.»

5- با اين سه «الف» زندگى كنيد: انرژى، اشتياق، احساس يگانگى

6- نسبت به سال قبل كتاب‌هاى بيشترى بخوانيد و بازى‌هاى بيشترى بكنيد.

7- هر روز زمانى را براى دعا، مديتيشن، يوگا و يا نظاير آن بگذاريد.

8- با افراد بالاتر از 70 ساله و نيز افراد كمتر از 6 ساله وقت بگذرانيد.

9- به هنگام بيدارى، روياپردازى كنيد.

10- بيشتر از ميوه‌ها و سبزيجات تغذيه كنيد.

11- چاى سبز، مقدارى زيادى آب، كلم، بادام و فندق را در رژيم غذايى روزانه‌تان بگنجانيد.

12- سعى كنيد هر روز بر روى لب حداقل سه نفر لبخند بياوريد.

13- ريخت و پاش و آشفتگى را از خانه، ماشين و ميز كارتان دور سازيد.

14- انرژى خود را صرف شايعات، موضوعات گذشته، افكار منفى يا چيزهايى كه از كنترل شما خارج است نكنيد. در عوض، انرژى خود را مصروف جنبه‌هاى مثبت «زمان حاضر» سازيد.

15- بدانيد كه زندگى مانند مدرسه است و شما براى يادگيرى به اينجا آمده‌ايد. مسائل، جزئى از برنامه درسى است كه ظاهر مى‌شوند و از بين مى‌روند، درست مثل مسائل كلاس رياضى، امّا درس‌هايى كه از آن‌ها ياد مى‌گيريد براى هميشه پا برجا مى‌ماند.

16- صبحانه را زياد، ناهار را متوسط و شام را كم بخوريد.

17- خودتان را زياد جدّى نگيريد. هيچكس ديگر هم اين كار را نمى‌كند.

18- لزومى ندارد كه در هر بحثى برنده شويد، اختلاف نظرها را بپذيريد.

19- با گذشته خود صلح كنيد تا «حال»تان خراب نشود.

20- زندگى خودتان را با ديگران مقايسه نكنيد.

21- هيچكس مسئول شادى و رضايت شما نيست بجز خودتان.

22- هر مصيبت يا ضايعه‌اى كه برايتان پيش مى‌آيد به خودتان بگوئيد: «آيا 5 سال ديگر، اين اتفاق اهميتى خواهد داشت؟»

23- همه را به خاطر همه چيز ببخشيد.

24- آنچه ديگران درباره شما فكر مى‌كنند به شما مربوط نيست.

25- هر وضعيتى، چه خوب و چه بد، تغيير خواهد كرد.

26- به هنگام بيمارى، كارتان از شما مراقبت نمى‌كند، دوستانتان از شما مراقبت مى‌كنند. تماس خود را با آن‌ها حفظ كنيد.

27- بهترين اتفاق براى شما هنوز روى نداده است.

28- گاه گاهى به افراد خانواده‌تان تلفن كنيد و بهشان بگوئيد كه به فكرشان هستيد.

29- هر شب قبل از رفتن به رختخواب، جمله زير را تكميل كنيد. «من امروز به خاطر ...................... خوشحال و سپاسگزارم».

30- اين متن را براى كسانى كه دوستشان داريد بفرستيد.

هرگز نگویید متأسفم، نمی دانم، نمی توانم!!!!!
آیا اغلب از عبارت های "متأسفم" ، "نمی دونم" یا " نمی تونم " استفاده می کنید؟ آیا می دانستید این الگوی زبانی که از آن غافلیم ، ظرفیت شادی ما را محدود می کندو احساسات و عزت نفس ما را کم کرده و در نهایت آنچه را می خواهیم از ما می گیرد؟

همیشه به عنوان پاسخی فوری به سوال هایی که در لحظه جوابی برایشان نداشتم، سرسری می گفتم:"من نمی دونم". به تازگی متوجه احساسی که این واژه های ساده در من ایجاد می کردند شدم وفهمیدم که تا حد زیادی این واژه های بی اهمیت روی احساسات و عزت نفسم تأثیر دارند.گفتن اینکه "نمی دونم، متأسفم، نمی تونم" و "نمی خوام اما مجبورم" به تدریج طرز فکرم را عوض می کند. با توجه به مشاهداتم، دقت کرده ام که چقدراستفاده از این عبارت های رایج بدون فکر، عادی است.

آیا اغلب از عبارت های "متأسفم" یا "نمی دونم" استفاده می کنید؟ آیا می دانستید این الگوی زبانی که از آن غافلیم ، ظرفیت شادی ما را محدود می کند و در نهایت آنچه را می خواهیم از ما می گیرد؟

بیایید به هر کدام نگاه دقیق تری داشته باشیم و به تأثیرشان روی فضای ذهنی درونی توجه کنیم. و همچنین عبارت های جایگزین دیگری را در نظر بگیریم که برای رشد شخصیتمان مناسب تر باشند.قبل از رفتن بر سر اصل مطلب، بهتر است به نکاتی در مورد ذهن ناهوشیاراشاره کنیم.

معدن طلای مخفی ما: ذهن نا خودآگاه
عملکرد ما نتیجه هماهنگی زیبایی بین ذهن هوشیار و نا هوشیار یا نا خوآگاه است. ذهن نا خوآگاه ، ذهن غالب است که ورای آگاهی ماست. نیروگاهیست از ظرفیت های نا محدود. ذهن ناهوشیار بیشتراطلاعات را در مغز ذخیره می کند، و می تواند داده های خیلی بیشتری را به طور هم زمان پردازش کند، حدود دو میلیارد بیشتر از ذهن هوشیار.

ما فکر می کنیم که ذهن هوشیارمان همه چیز را کنترل می کند، چرا که فقط از این بخش ذهن آگاهیم. معمولأ ذهن هوشیار تداعی کننده "من" است.اگر همانطور که ما فکر می کنیم، ذهن هوشیار کنترل کننده است، پس چرا در ابتدای سال عضو باشگاه می شویم و هرگز نمی رویم؟ چرا حتی وقتی برای چیزی که واقعأ می خواهیم (مثلأ یک سرگرمی جدید) تصمیم گیری می کنیم ولی در جهت انجام آن، کاری نمی کنیم ؟

در حالی که ذهن هوشیار مثل کاپیتان کشتی است، ذهن نا هوشیار افراد قسمت فنی است که کشتی را به جلو می راند. کشتی به سبب تلاش قسمت فنی، حرکت می کند. آنها بدون مخالفت به دستورهای کاپیتان گوش می دهند. و در گرفتن اوامر و انجام آنها منحصر به فرد هستند.

از آنجا که ذهن هوشیار ظرفیت محدود دارد و می تواند تنها ازمجموعه محدودی از اطلاعات آگاه باشد، ذهن نا هوشیار فقط چیزهای مهم را برجسته می کند. ذهن نا هوشیار از کجا می فهمد چه چیزی مهم است؟ درواقع نمی فهمد. بلکه بر اساس تعدد دستورات ذهن هوشیار از یک موضوع واحد، آن را تعیین می کند.

هر زمان که فکری آگاهانه داریم، یا واژه ها را بلند بیان می کنیم، یا صحنه ای را در تصوراتمان می بینیم، در ذهن ناهوشیارمان فرو می رود. مثل دستوری از کاپیتان، چه بخواهیم و چه نخواهیم، دستورات به نحوی انجام می شوند؛ و روی ذهن ناهوشیار اثری به جا می گذارند.و این نشان می دهد که چرا وقتی دنبال خرید نوع خاصی از ماشین هستیم، همه جا می بینیمش. ما به صورت آگاهانه و مکرر به این ماشین توجه کرده ایم. ذهن ناهوشیار آن را مهم تلقی کرده و در هر زمان ممکن این اطلاعات را برجسته می کند.

به طور خلاصه، ذهن ناهوشیارهمیشه به آنچه می گوییم اهمیت می دهد. و بعدها شواهد بیشتری برای حمایت از آن افکار ارائه می دهد. افکارمفید و یا مضر برای سلامتی ما..... خوب، برویم سر اصل مطلب!

متأسفم...

همه ما با آن آشنا هستیم و در گفت وگوهای روزانه از آن استفاده کرده ایم. نمونه های مختلفش این ها هستند:

• متأسفم اما...

• شرمنده ام

• ببخشید به خاطر...

وقتی که بعد از دو روز به یک ایمیل پاسخ می دهیم، اکثر ما اصرار داریم که با "ببخشید" شروع کنیم. به این دقت کنید: آیا ما کار اشتباهی انجام داده ایم؟ آیا واقعأ متأسفیم؟ یا فقط داریم یک گفته رایج را تکرار می کنیم؟ در ازای گفتنش چه به دست می آوریم؟

این کار را امتحان کنید: چشمهایتان را ببندید. در ذهن خود تکرار کنید: "من متأسفم". حتی می توانید بلند بگویید. حالا به احساستان توجه کنید. احساس می کنید که گرفتگی خفیفی معده تان را اذیت می کند؟ یا کششی در گلویتان؟ احساس گناه می کنید؟

حالا تصور کنید که این احساس گناه هربار که می گویید "متأسفم"، حتی به صورت اتفاقی، شما را اذیت می کند. یادتان باشد چطور ذهن ناهوشیار از آنچه می گوییم دستور می گیرد. اگر مرتبأ برای چیزهای جزئی بگوییم متاسفم، اینگونه تلقی می شود که کار اشتباهی انجام داده ایم وبیهوده فضای درونیمان را آلوده می کنیم.علاوه بر این، بین احساس و عمل مورد نظر ارتباط برقرار کرده ایم. پس اگرهربار که بعد از دو روز جواب ایمیلی را می دهیم، بگوییم "متأسفم"، خودمان را برنامه ریزی کرده ایم که هر وقت فورأ به ایمیل ها پاسخ نمی دهیم، احساس گناه کنیم.

در آخر، هر چه بیشتر این واژه ها را تکرار کنیم، بیشتر معنای خود را از دست می دهند. انسانها موجودات به شدت حساسی هستند و وقتی ما واقعأ متاسف نیستیم، حس می کنند. وممکن است به نظرشان ریاکارانه بیاید. پس بهتر است اینها را نگوییم. توصیه می کنم "متاسفم" را در موقعیت هایی استفاده کنیم که واقعأ متاسفیم و به آن نیاز داریم تا احساس واقعیمان را نشان دهیم.

موارد عملی پیشنهادی:
• به خودتان در زندگی روزمره نگاهی بیندازید و ببینید چقدر می خواهید بگویید "متاسفم".

• هربار که در یک ایمیل تایپ می کنید "متاسفم" یا دارید آن را می گویید، از خودتان بپرسید: "آیا من واقعأ متاسفم؟ یا فقط می گویم؟" اگر جواب این است:" فقط می گویم که خوب به نظر بیاید" از ایمیل پاکش کنید.

• تلاش کنید کمتر بگویید "متاسفم". بگذارید برای زمانی که واقعأ متاسفید. بگذارید برای زمانی که بابت کاری که انجام داده اید واقعأ شرمنده اید.

من نمی دانم
وقتی می خواهید تصمیمی بگیرید، گاهی بی اختیار می گویید "نمی دونم".این پاسخ رایجیست ،چون تنبلی می کنیم و عادت کرده ایم که بگوییم. شیوه های مختلف گفتن اینها هستند:

• نمی دونم کجاست

• نمی دونم چیکار کنم

• نمی دونم کدومو انتخاب کنم

• نمی تونم تصمیم بگیرم

• نمی دونم

بین اینکه واقعأ چیزی را ندانید و اینکه فکر کنید نمی دانید تفاوت هست. این را هم می توان دریافت که توانایی تصمیم گیری یا یادگیری چیزهای جدید را ندارید. این واژه ها آنقدر اتفاقی تکرار می شوند که به آنها اعتماد می کنیم و فکر نمی کنیم از روی تنبلی یا عادت هستند.گاهی، حتی برای تصمیم های کوچک، شانه خالی می کنیم و می گوییم "نمی دونم". چرا؟ جواب ساده ست: چون لازم نیست فکر کنیم!

تصمیم های جزئی مثل "چه نوع پاستایی رو برای ناهار سفارش بدم؟"، "چه رنگی بگیرم؟"، من هم شخصأ در چنین شرایطی بی اختیار گفته ام :"نمی دونم". شما تنها نیستید!!! در حالی که نمی دانم گفتن، آسان ترین راه است ،ما عادت می کنیم که تصمیم نگرفتن هم خوب است. تصمیم ها را نگرفته رها می کنیم در حالی که انرژی ذهنی مارا بیهوده مصرف می کنند.

در حالی که نمی دانم گفتن، آسان ترین راه است ،ما به تصمیم نگرفتن عادت می کنیم. تصمیم ها را نگرفته رها می کنیم در حالی که انرژی ذهنی مارا بیهوده مصرف می کنند.

گاهی جواب را داریم اما شک می کنیم و می ترسیم که مبادا تصمیم غلطی باشد. پس در عوض می گوییم "نمی دونم".

هربار که اتفاقی از آن استفاده می کنیم، به ذهن ناهوشیار خود می گوییم: "من یه آدم بی اراده ام. خیلی باهوش نیستم، چون حتی نمی تونم برای انتخاب های ساده تصمیم بگیرم. من نمی توانم برای مسائل مهم تصمیم گیری کنم. من مهم نیستم....البته دارم اغراق می کنم، اما منظورم را فهمیدید.

کارهایی که مرتبأ انجام می دهیم عادت ما می شود. و اگر به بی ارادگی سر تصمیم گیری های کوچک عادت کنیم، زمانی که باید برای زندگی ،شغل و رابطه تصمیم های مهم بگیریم، چه می کنیم؟

بی اراده بودن، پیام مشابهی را به افراد اطرافتان می فرستد. ما تمایل داریم به افراد با اراده اعتماد کنیم. این یک نقطه قوت شخصیت است؛ مخصوصأ در تجارت.

موارد عملی پیشنهادی:
• هنگام تصمیم گیری "نمی دانم" را با عبارت دیگری جایگزین کنید. گزینه های زیادی در اختیار دارید. نمونه های پیشنهادی در زیر آمده است:

_ "یه لحظه به من وقت بده، هنوز تصمیم نگرفتم."

_ "بذار در موردش فکر کنم."

_ "دارم حق انتخاب هام رو ارزیابی می کنم."

_ "اووووم، بذار ببینم..."

_ تمرین عملی: حق انتخاب های خود و مزایا و معایب هرکدام را لیست کنید.

• عبارت های جایگزین را تکرار و تمرین کنید، طوری که نهادینه شوند و بتوان در زمان مناسب از آنها به جای "نمی دونم" استفاده کرد.

• وقتی از شما سوالی پرسیده می شود، به جای آنکه بخواهید فضا و سکوت را با "نمی دونم" پر کنید، تمرین کنید که فورأ چیزی نگویید. قبل از حرف زدن لحظه ای مکث کنید.

من نمی دانم
دیگر انواع نمی دانم ها، نشان دهنده ناتوانی ما در انجام کاریست. در زیرنمونه های مختلف آن را ببینید :

• نمی دونم چطور...

• نمی بینم...

• یادم نمیاد...

دوباره تکرار می کنم، چون آسان است. دستهایمان را بالا می بریم و خیلی ساده اعلام می کنیم که نمی دانیم. گاهی حتی قبل ار آنکه تلاشی بکنیم تسلیم شده ایم. گفت و گوی زیر را در نظر بگیرید:

شخص الف:"نمک کجاست؟"

شخص ب:" توی قفسه آشپزخانه."

شخص الف:"نمیبینمش."

شخص ب به جایی که شخص الف ایستاده می رود، به جایی که شخص الف نگاه می کند دست می برد و ظرف نمک را بیرون می آورد. دقیقأ جلوی شخص الف بود. تا به حال در چنین شرایطی بوده اید؟ من که بارها و بارها. آیا واقعأ شخص الف ، نمک را نمی دید؟ یا فکر می کرد که نمی بیند؟ یادتان نرفته که ذهن ناهوشیار، دستورات را مستقیمأ از کلمات ما می گیرد؟ وقتی می گوییم چیزی را نمی بینیم، پیامی را به شکل دستور برای ذهن ناهوشیار می فرستیم که بر همین اساس عمل می کند و وقتی که ظرف نمک دیده می شود ارسال پیام های بیشتر به ذهن هوشیار را متوقف می کند. خنده دار نیست؟

به همین نحو، وقتی می گوییم "یادم نمیاد" به ذهن ناهوشیار خود می گوییم که نگذارد جواب را بدانیم، حتی اگر ذهن ناهوشیار یادش می آید. پس در حالی که در ذهن ناهوشیار خود خاطرات ذخیره شده ای داریم، عمدأ دستوراتی را ارسال می کنیم که خاطرات را به آگاهی ما نرسانند.

موارد عملی پیشنهادی:
تمرین کنید عبارت های نامناسب رایج را به عبارت هایی که امکان را می رسانند تغییر دهید. مثال هایی در زیر آمده است:

• وقتی می خواهید بگویید: "نمک را در هیچ جای قفسه نمی بینم" تغییرش دهید و از خود بپرسید: "اگر می توانستم نمک را ببینم، کجا ممکن بود باشد؟"

• وقتی می خواهید بگویید: "یادم نمیاد کلیدهارو کجا گذاشتم" تغییرش دهید به این سوال: "اگر یادم میومد، کجا ممکن بود باشن؟"

• به جای آنکه بگویید: "نمی دونم چطور..." بگویید: "هنوز یاد نگرفتم چطور این کارو انجام بدم، اما می تونم یاد بگیرم."

• به جای آنکه بگویید :" نمی تونم بازش کنم" بگویید:" اگر می تونستم بازش کنم، چطور بازش می کردم؟ بهتره تلاشم رو بکنم. می دونم که می تونم."

عبارت های جایگزین را تکرار و تمرین کنید، و در زمان مناسب استفاده کنید. استفاده از عبارت های جایگزین را به عادت تبدیل کنید.

من نمی توانم
این چنان عبارت رایجیست که خود من همیشه بی اختیار می گویم، و انگار نا خودآگاه از دهانم بیرون می آید، قبل از اینکه هوشیارانه راجبش فکر کنم. در زیر نمونه های مختلفش آمده است:

وقتی می گوییم نمی توانم کاری را انجام دهم، غیر ممکن بودن را به عنوان جواب قطعی اعلام می کنیم.به خودمان می گوییم که هرگز نمی توانیم انجامش دهیم چون تواناییهای لازم را نداریم

• نمی تونم پیداش کنم

• نمی تونم انجامش بدم

• نمی تونم به کارش بندازم

• امروز نمی رسم

• یادم نمیاد

• وقت ندارم...

وقتی می گوییم نمی توانم کاری را انجام دهم، غیر ممکن بودن را به عنوان جواب قطعی اعلام می کنیم.به خودمان می گوییم که هرگز نمی توانیم انجامش دهیم چون تواناییهای لازم را نداریم.مثل "نمی دانم"، بین عدم توانایی جسمانی در انجام کاری و اینکه باور ذهنی داشته باشیم که قابلیت انجام کاری را نداریم، تفاوت هست.

با گفتن اینکه نمی توانیم کاری را انجام دهیم، تلقین می کنیم که توانایی یادگیری نداریم، تسلیم شده ایم، ظرفیتی که دیگر انسان های نابغه دارند نداریم. همچنین با گفتن چیزهایی مثل "نمی تونم انجامش بدم" یا "نمی تونم پیداش کنم" یا "نمی تونم کارش بندازم"، خودمان را از احتمالات و راه حل ها محروم می کنیم. ما چشمهایمان را می بندیم.

با گفتن اینکه وقت نداریم به خودمان می قبولانیم که سرمان شلوغ است وحس مهم بودن به ما دست می دهد. این یک توهم است. بله، ممکن است برنامه شلوغی داشته باشیم اما وقتی می گوییم وقت نداریم، معمولأ به این معنیست که نمی خواهیم انجامش دهیم. وقت کافی نداشتن بهانه است. اگر واقعأ مهم باشد وقتش را پیدا می کنیم. علاوه بر این، اگر وقتی را که برای جستجوی وب، چک کردن ایمیل، و تماشای تلویزیون صرف می کنیم به حساب آوریم، برای انجام دادن کارهایی که برایشان وقت نداشتیم، زمانی بیشتر از وقت کافی خواهیم داشت.

یکی از جمله های مورد علاقه ام این است: "اگر نمی توانم، پس مجبورم." امتحانش کنید، می فهمید کاری را که غیر ممکن می پنداشتید ناگهان محتمل و در دسترس می شود.

موارد عملی پیشنهادی:
• به جای عبارت های محبوب "نمی تونم" جایگزین های دیگری انتخاب کنید. مثالهایی در زیر آمده است:

_ به جای آنکه بگویید "نمی تونم پیداش کنم"، بگویید:"هنوز ندیدمش. بازهم می گردم" یا "اگه می تونستم پیداش کنم، کجا ممکن بود باشه؟"

_ به جای آنکه بگویید :" نمی تونم کارش بندازم " بگویید:"فعلأ کار نمی کنه، اما سعی می کنم کارش بندازم." یا "هنوز دارم روش کار می کنم، اگه وقت داری، میشه کمکم کنی؟"

_ به جای آنکه بگویید:"امروز نمی رسم چون..." بهانه ها را دور بیندازید و جواب محکم و صادقانه ای بدهید،"این بار نمی تونم قبول کنم، شاید دفعه بعد. مرسی که دعوتم کردین. خیلی برام ارزش داشت."

• به دیگران نگویید نمی توانند کاری را انجام دهند. جایگزین های "نمی تونی این کار رو انجام بدی"، اینها هستند" بهتره این کار رو نکنی" یا"توصیه نمی کنم این کار رو بکنی چون..." یا "من یک بار این کار رو کردم و نشد، شاید تو از پسش بر بیای"

من مجبورم
وقتی می گوییم مجبورم یعنی هیچ حق انتخابی نداریم و اینکه بر زندگیمان کنترل نداریم. در زیر نمونه های مختلفی آمده است:

• من مجبورم تمومش کنم

• من مجبورم این کار رو بکنم

برای شروع می دانید که شما مجبور به انجام هیچ کاری نیستید! دنیا به آخر نمی رسد اگر کاری را انجام ندهید (در بیشتر موارد). ما احساس می کنیم که مجبوریم برای یکی از دلایل زیر:

برای شما شادی و منفعت دارد، یعنی از آن لذت می برید.از دردتان می کاهد، درد از دست دادن شغل یا رابطه دوستی یا یک بهانه که کاری انجام ندهید.

مثل "متاسفم"، با اعلام اینکه حق انتخابی نداریم جز اینکه آن کار را انجام دهیم، به دنیای درونمان احساس گناه می دهیم. مثلأ، نمی خواهیم به جشنی برویم، اما خودمان را تحت فشار قرار می دهیم که برویم و اگر نرویم احساس گناه می کنیم. این احساس گناه واقعأ لازم نیست.ما بر زندگی خود تسلط داریم، به جای آنکه بگویید مجبورم، بگویید می خواهم یا این کار رو می کنم چون منافعی برای من دارد. شاید دوست ندارید به جشن دوست خود بروید، اما می روید چون در این موقعیت خاص ، دوستتان را خوشحال می کند یا حضورتان منفعت دارد چون احساس خوبی به شما می دهد که شخص دیگری را شاد کرده اید.

اگر تصمیم گرفته ایم کاری را انجام دهیم که دوست نداریم، به جای نگاه کردن به آن مثل یک عمل شاق و به دوش کشیدن سنگینی اش با افکار ناخوشایند، چرا دیدگاهمان را طوری عوض نمی کنیم که از آن لذت ببریم؟ چه نفعی می بریم از اینکه افکار ناخوشایندمان را کش بدهیم و از بهانه "مجبورم این کار رو بکنم" استفاده کنیم؟

موارد عملی پیشنهادی:
• به جای آنکه بگویید "مجبورم این کار رو بکنم"، بگویید:"میخوام این کار رو بکنم" یا "این کار رو میکنم چون(منافعتون رو بگید)"

• اگر نمی خواهید کاری را انجام دهید به جای آنکه برای دیگران بهانه بیاورید که "دلم میخواد اما، مجبورم که..." فقط تشکر کنید و پاسخ دهید"مرسی که دعوتم کردین،اما امشب خونه استراحت می کنم" یا "متشکرم.امشب برنامه دارم. شاید یک روز دیگه". (یادآوری: یک قرار با خودتان در خانه جزء برنامه محسوب میشود.) شماچیزی را به کسی بدهکار نیستید. صادق باشید ، کارتان را بکنید و سرتان را بالا بگیرید.

تفکیک واژه ها
زبانی که استفاده می کنیم بی نهایت قدرتمند است. دستوری مستقیم به ذهن ناهوشیار ماست. چه خودمان آگاه باشیم و چه نباشیم، اتفاقی باشد یا نه، ذهن ناهوشیار گوش می دهد. ذهن ناهوشیار حتی وقتی شما توجه نمی کنید، حواسش هست.

"باورهایتان فقط حقیقت را منعکس نمی کنند،باورهای شما حقیقت شما را خلق می کنند ."
با اینکه تمرکز این مقاله به طور اخص روی زبان است، همین اصل برای دیگر ورودی های حسی صادق است. ورودی های مثل فیلم هایی که نگاه می کنیم، لباس هایی که می پوشیم، افکاری که مرتبأ در ذهنمان تکرار می شوند،خیالبافی هایی که می کنیم، کتاب ها و بلاگ هایی که می خوانیم. همه اینها به عنوان ورودی، ذهن ناهوشیارمان را تغذیه می کنند و به منزله دستور هستند.

"باورهایتان فقط حقیقت شما را منعکس نمی کنند،بلکه حقیقتتان را خلق می کنند."
ذهن ناهوشیار ابزار فوق العاده ایست، واگر یاد بگیریم از فعالیت هایش بهره ببریم، کمک می کند به هدفهایمان و زندگی که آرزویش را داریم برسیم. به همان اندازه که ساده به نظر می رسد، حقیقت دارد. اینها همه مثالهایی از زندگی خودم هستند و امیدوارم این ایده های احتمالأ جدید برای زندگی شما مفید باشند. آنها را به کار بگیرید، روش خودتان را روی آنها پیاده کنید، با آنها زندگی کنید و بگذرید.

چه عبارت هایی را می توانید به جای "نمیدونم"، "متاسفم"، "نمیتونم"، "مجبورم" استفاده کنید؟ اگر فکر دیگری دارید با ما به اشتراک بگذارید. در قسمت نظرات با ما در ارتباط باشید. به امید دیدار!

کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
09-21-2013, 01:04 AM
ارسال: #86
RE: دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی
تست: چقدر اعصاب دارید؟!
این یک آزمون استاندارد روانشناسی، برای سنجش اعصاب شماست. مجموع نمرات‌تان را حساب کنید تا بفهمید که آیا شما از آن آدم‌هایی هستید که زیر فشارهای زندگی تسلیم می‌شوند یا اینکه با صبر در برابر مشکلات زندگی مقاومت می‌کنید.

به طور میانگین هر فرد روزانه 60هزار فکر دارد که 80 درصد آنها منفی است. حال تصور کنید چگونه این افکار روی بدن اثر می‌گذارد و به طور نیمه خودآگاه و منفی الگوهای فکری و رفتاری شما را تحت تاثیر قرار مي‌دهد. راه گفتن کلمات به خودتان را بازسازی کنید. واقعا با تصدیق‌های مکرر می‌توانید پاسخ به عصبانیت را تغییر دهید. این تاییدها یک الگوی رفتاری مثبت در افکار شما بر جا می‌گذارد. به جای عصبی بودن، پیام های مثبت به خودتان القا کنید، مثلا: من قوی هستم، من شکرگزار هستم و می‌توانم هر کاری را انجام دهم. این افکار مثبت را در طول روز با خود تکرار کنید تا اینکه استرس را از بین ببرید و نگرش شما عوض شود.مهارت‌های كنترل عصبانیت را بیاموزید تا استرس را در خود كاهش دهید. یكی از بزرگ‌ترین موانع در راه تحقق موفقیت شخصی و شغلی عصبانیت است...وقتی نمی‌توانیم عصبانیت خود را كنترل كنيم از چند جهت دچار آسیب می‌شویم:

عصبانیت توانایی ما را برای خوشحالی از بین می‌برد زیرا عصبانیت و خوشحالی در تضاد با یكدیگر هستند.
عصبانیت موجب خارج شدن روابط خانوادگی و دیگر روابط از مسیر صحیح‌شان مي‌شود.
عصبانیت موجب كاهش مهارت‌های اجتماعی، سازش و مصالحه شده و دیگر روابط را نیز در معرض خطر قرار می‌دهد.
عصبانیت به معنای از دست دادن كار است زیرا روابط را نابود می‌كند.
همچنین عصبانیت به معنای شكست در كاری است كه در صورت عصباني نشدن و داشتن خلقی نرم‌تر می‌توان در آن موفق شد.
عصبانیت منجر به افزایش فشار و استرس مي‌شود (و این رابطه دو طرفه است، عصبانیت منجر به افزایش استرس و استرس موجب عصبانیت بیشتر است).
هنگام عصبانی بودن دچار اشتباهات بسیاری مي‌‌شويم، زیرا پردازش اطلاعات در آن هنگام برای ما مشكل است.

مهارت‌های كنترل عصبانیت را در خود رشد و توسعه دهید. افرادی كه كنترل عصبانیت در آنها سخت و دشوار است نیاز به برنامه‌ای برای كنترل عصبانیت دارند. نكات زیر، مسائل مهمی هستند كه به شما در كنترل عصبانیت كمك می‌كنند. این نكات را به خاطر سپرده و به‌كار گیرید.

نكته اول:

این سؤال را از خود بپرسید: «آیا این موضوع 10 سال دیگر هم برایم مهم است؟» از اين طريق می‌توانید به مسئله از دیدگاهی آرام‌تر بنگرید.

نكته دوم:

از خود بپرسید: «بدترین نتیجه مورد عصبانیت من چیست؟» اگر كسی در پای صندوق فروشگاه از شما سبقت گرفت، سپری كردن سه دقیقه بیشتر، مسئله آنچنان مهمی نيست.

نكته سوم:

تصور كنید كه خود شما نیز همان كار (كاری كه موجب عصبانیت‌تان شده است) را انجام ‌دهید. با خود رو راست باشید. قبول كنید كه گاهی اوقات شما نیز جلوی یك راننده دیگر درمی‌آیید... بعضی مواقع این مسئله تصادفی است. آیا نسبت به خود نیز عصبانی می‌شوید؟

نكته چهارم:

از خود بپرسید: «آیا طرف مقابل این كار را به‌طور عمدی نسبت به من انجام داده است؟» در بسیاری از مواقع متوجه خواهید شد كه این مسئله فقط بر اثر بی‌دقتی و تعجیل رخ داده و كسی نمی‌خواسته شما را ناراحت كند یا بیازارد.

نكته پنجم:

تجربه‌ای آرامش‌بخش را تجسم كنيد. چشمان‌تان را ببندید و در ذهن خود سفر كنید. این كار را در مكان‌های امیدبخش و به دور از استرس انجام دهید.

انجام کارهای زیر نیز بسیار به شما کمک می‌کند:

1- وقفه بیندازید

تا 10 شمردن فقط برای بچه‌ها نیست. قبل از اینکه در موقعیتي پیچیده واکنش نشان دهید، چند لحظه صبر کنید، نفس عمیق بکشید و تا 10 بشمرید. کُند کردن واکنش می‌تواند کمک‌تان کند اعصاب‌تان آرام‌تر شود. در صورت لزوم، کمی از فرد یا موقعیت مورد نظر دور شوید تا کمی عصبانیت‌تان فروکش کند.

2 - وقتی آرام شدید، عصبانیت‌تان را بروز دهید

به محض اینکه توانستید خود را کنترل و درست فکر کنید، ناراحتی و عصبانیت‌تان را به طریقی قاطع اما غیرمقابله‌ای ابراز کنید. نگرانی‌ها و نیازهای‌تان را واضح و مستقیم بیان کنید، بدون اینکه بخواهید کسی را ناراحت یا کنترل کنید.

3 - ورزش کنید

فعالیت فیزیکی می‌تواند راه خروجی احساسات باشد، به خصوص اگر در حال انفجار هستید. اگر احساس می‌کنید عصبانیت‌تان شدیدا بالا رفته است، به پیاده‌روی یا دويدن بروید یا زمانی را به انجام فعالیت فیزیکی موردنظرتان اختصاص دهید. فعالیت‌جسمانی موادشیمیایی مختلفی را در مغز فعال می‌کند که باعث می‌شود احساس شادی بیشتری داشته باشيد و خیلی بیشتر از قبل احساس آرامش کنید.

4 - قبل از حرف زدن فکر کنید

در آن لحظه که از عصبانیت داغ کرده‌اید، خیلی راحت اتفاق می‌افتد که چیزی به زبان بیاورید که بعد احساس پشیمانی کنید. قبل از اینکه حرفی بزنید، زمانی وقت صرف کنید تا هم خودتان خوب فکر کنید و هم اجازه دهید افراد دیگر درگیر در آن موقعیت خوب فکر کنند.

5 - راهکارهای ممکن را مشخص کنید

به جای اینکه روی موضوعی که عصبانی‌تان کرده تمرکز کنید، به این فکر کنید که چطور می‌توانید آن مشکل را حل کنید.

اتاق نامرتب فرزندتان عصبانی‌تان کرده است؟ در آن را ببندید. آیا همسرتان هر شب برای شام دیر به خانه می‌رسد؟ برنامه شام را عقب‌تر بیندازید - یا توافق کنید که خودتان چند روز هفته را به تنهایی شام بخورید. به خودتان یادآور شوید که عصبانیت هیچ چیز را حل نمی‌کند و فقط ممکن است همه چیز را بدتر کند.

6 - جملات «من» دار استفاده کنید

برای جلوگیری از انتقاد کردن و تقصیر را به گردن کسی انداختن - که ممکن است فشار موقعیت را بیشتر کند - و برای توصیف وضعیت از جملات «من» دار استفاده کنید. محترمانه و مشخص صحبت کنید. مثلا به جای اینکه بگویید «تو هیچ وقت در کارهای خانه به من کمک نمی‌کنی» بگویید «من ناراحتم، بدون اینکه به من برای جمع کردن ظرف‌ها کمک کنی، میز غذا را ترک کردی.»

7 - کینه به دل نگیرید

بخشش ابزار بسیار قدرتمندی است. اگر اجازه دهید عصبانیت و سایر احساسات منفی، احساسات مثبت را در شما از بین ببرد، خواهید دید که غرق در تلخی حس بی‌انصافی می‌شوید اما اگر بتوانید کسی که عصبانی‌تان کرده را ببخشید، هر دوی شما می‌توانید از آن موقعیت درس بگیرید. واقع‌بینانه نیست که انتظار داشته باشید همه درست همان‌طور که شما دوست دارید رفتار کنند.

8 - برای از بین بردن فشار موقعیت، از شوخ‌طبعی استفاده کنید

شوخی کردن می‌تواند کمی از فشار را کم کند. البته منظور ریشخند و مسخره کردن نیست چون می‌تواند به احساسات طرف مقابل آسیب زده و همه چیز را بدتر کند.

9 - مهارت‌های تمدد اعصاب را تمرین کنید

وقتی از کوره درمی‌روید، مهارت‌های تمدد اعصاب را وارد کار کنید. تمرینات تنفس عمیق، تجسم یک صحنه آرامش‌بخش، تکرار یک کلمه یا جمله تسلی‌‌بخش می‌تواند کمک‌تان کند. همچنین می‌توانید به موسیقی گوش دهید، در دفترخاطرات‌تان بنویسید یا چند حرکت یوگا انجام دهید.

10 - بدانید چه زمان باید کمک بگیرید

یاد گرفتن کنترل عصبانیت برای همه سخت است. اگر عصبانیت‌تان خارج از کنترل به نظر می‌رسد، می‌توانید کمک بگیرید تا کاری نکنید که بعدها پشیمان شوید یا به اطرافیان‌تان صدمه بزنید. کلاس‌های کنترل اعصاب یا یوگا و همچنین مشاوره گرفتن از یک روانشناس می‌تواند کمک خوبی برای شما باشد.



این یک آزمون استاندارد روانشناسی، برای سنجش اعصاب شماست. شما باید خودتان را در هر یک از 10 موقعیت زیر تصور کنید و گزینه مناسب خودتان را پیدا کنید و علامت بزنید...

بعد از آن، باید نمره مناسب خودتان را در پرانتز انتهای هر گزینه بخوانید و مجموع نمرات‌تان را حساب کنید تا بفهمید که آیا شما از آن آدم‌هایی هستید که زیر فشارهای زندگی، به هم می‌ریزند و تسلیم می‌شوند یا اینکه با صبر و اعتمادبه‌نفس، در برابر مشکلات زندگی مقاومت می‌کنید و می‌ایستید.

1)فرض کنید کارفرمای‌تان از شما می‌خواهد به دفتر او بروید و هنگامی که شما را در دفترش می‌بیند، با لحن تندی با شما برخورد می‌کند. شما در این حالت، کدام‌یک از کارهای زیر را انجام می‌دهید؟

۱) احساس شکست و تحقیر می‌کنید و هنگامی که به محل کارتان برمی‌گردید، ماجرا را برای بقیه همکاران‌تان هم تعریف می‌کنید. (۲ نمره)
۲) به محل کارتان برمی‌گردید و سعی می‌کنید همه چیز را فراموش کنید. (۵ نمره)
۳) موضوع را با یکی از صمیمی‌ترین دوستان‌تان در میان می‌گذارید و سعی می‌کنید با کمک او راه حلی برای مشکل‌تان پیدا کنید. (۷ نمره)

2)فرض کنید که یک هفته است وارد محل کار جدیدی شده‌اید اما هر چه تلاش می‌کنید، نمی‌توانید با هیچ‌کدام از همکاران جدیدتان دوست شوید. چه کار می‌کنید؟

۱) حوصله‌تان از این کار جدید سر می‌رود. دیر سر کار می‌روید و زود برمی‌گردید. (۲ نمره)
۲) کارتان را به درستی انجام می‌دهید اما همزمان به دنبال کار مناسب‌تری هم می‌گردید. (۵ نمره)
۳) سعی می‌کنید بفهمید که مشکل از شماست یا همکاران‌تان. سعی می‌کنید علت این نوع رابطه را کشف کنید و راه‌حلی برایش پیدا کنید. (۷ نمره)

3)فرض کنید چند ساعت روی یک پروژه وقت گذاشته‌اید اما کامپیوترتان دچار مشکلی می‌شود و تمام اطلاعاتی که روی سیستم ذخیره کرده بودید، ‌از دست می‌رود. آن‌وقت شما...

۱) دل‌تان می‌خواهد با مشت به صفحه مانیتور بکوبید و آن را خرد کنید. (۲ نمره)
۲) با عصبانیت از محل کارتان بیرون می‌آیید و از صحنه دور می‌شوید. (۵ نمره)
۳) ناراحت می‌شوید اما به این فکر می‌کنید که از چه راهی می‌شود دوباره این اطلاعات را به دست آورد و ذخیره کرد. (۷ نمره)

4)فرض کنید که یک هفته برای پروژه‌تان زحمت کشیده‌اید و فقط چند ساعت دیگر تا موعد تحویل پروژه وقت دارید اما هنوز قسمت‌هایی از کارتان مانده است که باید کامل شود. چه کار می‌کنید؟

۱) می‌خواهید کارتان را تمام کنید ولی آنقدر هیجان‌زده و عصبی هستید که نمی‌توانید روی کارتان تمرکز کنید. (۲ نمره)
۲) با خودتان می‌گویید: شاید بد نباشد اگر کمی هم استراحت کنم. (۵ نمره)
۳) با خودتان می‌گویید: «من که تا اینجا آمده‌ام، این چند ساعت را هم کار می‌کنم» و بعدش هم تصمیم می‌گیرید کارتان را به اتمام برسانید. (۷ نمره)

5)فرض کنید کارفرمای‌تان شما را از سر کارتان اخراج می‌کند. چه کار می‌کنید؟

۱) آنقدر نگران و پریشان می‌شوید که شب خواب‌تان نمی‌برد. (۲ نمره)
۲) تصمیم می‌گیرید که چند روزی از کار به دور باشید (مثلا بروید مسافرت) و بعدش برگردید و به یک شغل جدید فکر کنید. (۵ نمره)
۳) نیازمندی‌های روزنامه را باز می‌کنید و به دنبال کار می‌گردید و از طریق دوستان و آشنایان‌تان هم جویای کار می‌شوید. (۷ نمره)

6)فرض کنید در ارتباط با صمیمی‌ترین دوست‌تان دچار شک و تردید شده‌اید. چه کار می‌کنید؟

۱) مدام به این فکر می‌کنید که دوست‌تان قصد دارد شما را فریب بدهد و به‌ شما خیانت کند. (۲ نمره)
۲) ارتباط‌تان را با او قطع می‌کنید. (۵ نمره)
۳) تصمیم می‌گیرید با او حرف بزنید و بفهمید که مشکل کجاست. (۷ نمره)

7)فرض کنید رابطه‌تان با صمیمی‌ترین دوست‌تان به هم خورده است. آن‌وقت شما...

۱) خودتان را به بی‌خیالی می‌زنید و می‌گویید تقصیر خودش بود! (۲ نمره)
۲) سعی می‌کنید با دوست دیگری، یک ارتباط صمیمانه برقرار کنید. (۵ نمره)
۳) سعی می‌کنید بفهمید مشکل‌تان کجای کار بوده و اگر رفع‌شدنی است، مشکل را رفع کنید؛ وگرنه، در ارتباط‌های بعدی، بیشتر دقت کنید. (۷ نمره)

8)شب است و شما در بزرگراه رانندگی می‌کنید که ناگهان اتومبیل‌تان دچار مشکل می‌شود و در تاریکی تنها می‌مانید. آن‌وقت شما...

۱) وحشت می‌کنید که مبادا به شما حمله کنند یا ماشین‌تان را بدزدند. (۲ نمره)
۲) ماشین را قفل می‌کنید و برای کمک گرفتن به نزدیک‌ترین محل می‌روید. (۵ نمره)
۳) سعی می‌کنید از ماشین‌های دیگر کمک بگیرید. (۷نمره)

9) درست رانندگی می‌کنید که ماشین پشت سرتان دستش را می گذارد روی بوق و می‌خواهد از شما سبقت بگیرد. چه کار می‌کنید؟

۱) می‌گذارید رد شود ولی به او ناسزا می‌گویید. (۲ نمره)
۲) اهمیت نمی‌دهید چون هنوز فاصله‌اش با شما زیاد است. (۵ نمره)
۳) کنار می‌کشید تا از شما سبقت بگیرد و رد شود. (۷ نمره)

10)پلیس دارد به اشتباه شما را جریمه می‌کند در حالی که شما اطمینان دارید هیچ خلافی مرتکب نشده‌اید. چه کار می‌کنید؟

۱) با پلیس جر و بحث می‌کنید و به او می‌گویید به هیچ عنوان این جریمه را قبول نخواهید کرد. (۲ نمره)
۲) می‌دانید که بحث کردن با او هیچ فایده‌ای ندارد و به همین دليل جریمه را سریع قبول می‌کنید. (۵ نمره)
۳) سعی‌تان را می‌کنید که در کمال آرامش او را متقاعد کنید اما وقتی می‌بینید که او به هیچ وجه، قبول نمی‌کند جریمه را قبول می‌کنید. (۷ نمره)

تفسیر آزمون

به کسانی که در این آزمون، بیشتر از 65 امتیاز آورده‌اند باید تبریک ‌گفت و آنهایی هم که امتیازشان بین 30 تا 65 شده است، باید بدانند که در مواجهه با استرس‌های زندگی‌شان کمی مشکل دارند و بهتر است درباره راه‌های مقابله با استرس بیشتر مطالعه و تمرین کنند.

کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
09-21-2013, 01:11 AM
ارسال: #87
RE: دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی
کمرو ها بخوانند...
آیا تا به حال آرزو کرده اید که بتوانید حرفی را که می خواهید راحت بیان کنید؟ یا بدون ترس از تحقیر شدن احساسات قلبی خود را ابراز نمائید؟ اگر این مشکل همیشگی شماست این مقاله به شما کمک می کند که از پسش برآیید!
آیا تا به حال آرزو کرده اید که بتوانید حرفی را که می خواهید راحت بیان کنید؟ یا بدون ترس از تحقیر شدن احساسات قلبی خود را ابراز نمائید؟ اگر این مشکل همیشگی شماست این مقاله به شما کمک می کند که از پسش برآیید!

انسان اساسا موجودی اجتماعی است و برای زندگی اش به ارتباط و سازگاری با محیط اطراف خود نیازمند است. اما گاهی می بینیم که در میان کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان، افرادی هستند که به علل مختلف نمی توانند با محیط ارتباط مۆثر و مفیدی برقرار کنند. در این مقاله تلاش می کنیم به علل، ابعاد و در نهایت درمان این مشکل بپردازیم.

تعریف کمرویی

کسی که در مقابل افراد دیگر دستپاچه شده و احساس ناراحتی کند، و به صورت افراطی سعی در جدا شدن از جمع داشته باشد فردی کمرو است. فرد خجالتی در فعالیت های گروهی مشارکت لازم را ندارد، در بازیهای دسته جمعی شرکت نمی کند و توانایی بیان خواسته ها و نظرات خود را در بین دیگران ندارد.

انسان اساسا موجودی اجتماعی است و برای زندگی اش به ارتباط و سازگاری با محیط اطراف خود نیازمند است. اما گاهی می بینیم که در میان کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان، افرادی هستند که به علل مختلف نمی توانند با محیط ارتباط مۆثر و مفیدی برقرار کنند. در این مقاله تلاش می کنیم به علل، ابعاد و در نهایت درمان این مشکل بپردازیم.

نشانه های کمرویی

ناراحتی جسمی، تپش قلب، معده درد، تعریق، سرخ شدن، افکار خود تحقیر کننده، نگرانی درباره ی ارزیابی منفی دیگران، مهارت اجتماعی ضعیف، بازداری اجتماعی، دست و پاچلفتی بودن، بیزاری از نگاه دیگران، آهنگ ملایم صدا، گفتار مردد و یا همراه با ترس و لرز و ...

ابعاد کمرویی

بعد عاطفی روانی: افراد کمرو غالبا دچار اضطرات، افسردگی و احساس تنهایی شده و در برقراری ارتباط و حفظ پیوندهای عاطفی با مشکل جدی مواجه هستند. کمرویی مانع اصلی رشد مطلوب فردی و روانی شخص است. در افراد کمرو ترس از موقعیت ها ممکن است به تدریج تعمیم یافته و باعث شود که آنان از هر چیز تازه و متفاوتی بترسند. این امر می تواند منجر به بازداری احساسات شود و زمینه ناهنجاری روانی – اجتماعی وی را فراهم کند.

بعد شناختی: در بسیاری از مواقع هوش و استعدادهای سرشار فرد به دلیل خجالتی بودن وی، پنهان می ماند. گاهی برخی کودکان و نوجوانان کمرو به رغم آنکه ممکن است فوق العاده تیزهوش و سرآمد باشند اما قدرت هوشمندی ایشان توسط دیگران به خصوص معلمان مورد ارزیابی واقع بینانه قرار نمی گیرد. کمرویی پایدار می تواند منجر به یک ترس و تنش عمومی شده، کودک و نوجوان کمرو اعتماد به نفس و جرأت تجربه ی انجام هیچ کاری را پیدا نکند و در نتیجه عملکرد او پائین تراز سطح واقعی توانایی اش بروز کند.

امام علی (ع) : از تنهایی و پراکندگی بپرهیزید زیرا انسان تنها، طعمه شیطان است همانطور که گوسفند تنها طعمه گرگ می باشد.

علل کمرویی

علل فیزیولوژیک: نقص عضو، عدم رضایت از ظاهر جسمانی خود، اختلال در عملکرد غدد فوق کلیوی، اختلال در تکلم.

علل تربیتی: مراقبت شدید والدین، عدم تفویض استقلال به نوجوان، توقع اطاعت و تسلیم دائمی از وی، خشونت و سختگیری والدین، محرومیت از محبت، ترس از تنبیه و سرزنش، تمایل خانواده به انزوا،.

علل روانی: استرس محیطی و عدم احساس امنیت، غم و اندوه شدید و مداوم، عقب ماندگی درسی، تحقیر شدن های متعدد در برابر جمع.

علل اجتماعی: فقدان مهارت های اجتماعی، مهاجرت، فقر، اعتیاد والدین، طلاق والدین.


درمان کمرویی


بخش اول – روابط والدین با هم، روابط والدین با فرزندان:

زن و مرد باید در عین صمیمیت با یکدیگر حرمت انسانی نفر مقابل را حفظ کرده و شخصیت دیگران را مورد تکریم قرار دهند. صمیمیت دلیل بی ادبی و هتک حرمت از یکدیگر نیست!

درباره ی روابط والدین با فرزندان کمرو نیز می توان از روش های زیر استفاده کرد:

**تأکید بررفتارهای مثبت فرزند جهت تقویت احساس اعتماد به نفس

** داد مسئولیت های کوچک در حد توان فرزند با هدف کسب تجربه ی موفق برای وی

** هماهنگی با معلمین مدرسه برای تقویت احساس خود ارزشمندی و موفقیت در فرد

**حضور در مجامع عمومی مثل پارک، سالن ورزشی

**ارتباط بیشتر با اقوام و فرزندان هم سن

بخش دوم – مدرسه

** مسئولیت دادن به دانش آموز در کلاس درس مثلا نماینده کلاس بشود

**در مناسبت ها و جشن ها، مسئولیت به او سپرده شود تا با مدیر، معلم و دانش آموزان دیگر ارتباط بگیرد.

** خواستن کار ازوی در کلاس و در حضور جمع و تشویق او هنگامیکه کار را انجام داد

بخش سوم – آموزش مهارت ها و مشاوره فردی

گاهی اوقات احساس کمرویی طبیعی است ولی ما می توانیم یادبگیریم علیرغم آن احساس، خود را اجتماعی تر کنیم. مثلا:

**در برخی موفقیت های اجتماعی که برایتان سخت است احساس کنید بازیگر هستید و ادای آن نقش را در آورید!

**از موقعیت های کوچک و راحت شروع کنید و کم کم سختش کنید

** آماده سازی: مطالبی که میخواهید بگویید یا کنفرانسی که میخواهید بدهید را روی یک کاغذ بنویسید و آن را جلوی آینه تمرین کنید.

**سلام کردن: به افرادی که می شناسید سلام کنید و صبح بخیر بگویید. به دیگران لبخند بزنید و واکنش آنها را ببینید.

**تلفن: به مکانی عمومی (مثلا کتابخانه) تلفن بزنید و مثلا درباره ی شرایط عضویت سۆال بپرسید

** رادیو: به یک برنامه رادیویی زنگ بزنید و نظر خود را بگویید

** به 118 زنگ بزنید و شماره ای را بگیرید

**ملاقات با افراد جدید: درباره ی مسائل مشترک بین خود و آنها و نیز درباره ی علائق افراد سۆال بپرسید سۆال پرسیدن در این مواقع روش مۆثری است.

** مطالعه و صحبت کردن: درباره ی مسائل سیاسی، اجتماعی، نقد فیلم، روزنامه، کتاب های جدید و .... اطلاعاتی کسب کنید هم بخوانید هم با دیگران درباره شان صحبت و تبادل نظر کنید.

نتیجه گیری:

وقتی که فرد نتواند به طور شایسته خود را در اجتماع مطرح کند دچار کمرویی شده است. همه ی ما گاهی این احساس را تجربه کرده ایم اما چنانچه کمرویی مانع شکوفایی قابلیت های و خلاقیت ها شده و فرد را به سمت افسردگی، عدم اعتماد به نفس و ناتوانی در بروز افکار و احساسات خود سوق دهد، مشکلی جدی قلمداد می گردد. در این مقاله پس از بیان علل و ابعاد کمرویی به راهکارهای درمان آن پرداخته ایم.

کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
09-21-2013, 01:20 AM
ارسال: #88
RE: دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی
حوصله هیچ کاری را ندارم!

مدتی است که احساس می‌کنید برای انجام کارهایتان بی انگیزه‌اید؟ هنگام انجام کار روزمره، فکر می کنید در حال کندن کوهید؟ منزل، محل کار، اتاق و دوروبرتان نامرتب است؟ دیگر حوصله آشپزی ندارید؟ نمی توانید رژیم سالمی را دنبال کنید؟ گرچه افسرده یا غمگین نیستید اما انگیزه ای برای کار ندارید؟ اگر جواب یکی از این سوالها مثبت باشد، این نوشتار به کارتان می‌آید.

خلاص شدن از بی‌انگیزگی، کاری مشکل است، زیرا فاکتورهای زیادی در آن دخیل هستند. اما ساده ترین راه برای برگرداندن انگیزه، انجام دادن کارهایی است که دوست دارید انجام دهید. مشکل اینجا است که وقتی کم انرژی هستید و نیاز به اراده برای شروع یک کار خاص دارید، انگیزه شما، به سمت کاری های راحت تر مانند خوردن غذا یا تفریح کردن متمایل می شود.

آزاد گذاشتن بیش از حد انگیزه، فقط مشکل را بدتر و بازگشت به کار را مشکل تر می کند. پس چه باید کرد؟ جواب ساده است. ابتدا، باید علت کم انگیزگی را دقیقا مشخص کنید و سپس راهی را پیدا کنید تا انگیزه تان را به طریقی برگردانید. در زیر سه نابود کننده اصلی انگیزه را آورده ایم:

* واپسزدگی (طرد شدن) اجتماعی می تواند انگیزه را نابود کند

انگیزه به دلایل فراوانی نابود می شود. دیوید مکرینی نویسنده وبلاگ و کتاب You Are Not So Smart درباره رفتار انسان ها، در مقاله اخیر خود بسیاری از علل بی انگیزه شدن از جمله واپسزدگی اجتماعی را برشمرده است. مقاله از مطالعه ای نام برده است که طی آن از گروهی دانشجو خواسته شد تا با یکدیگر ملاقات هایی داشته باشند. سپس روی کاغذ بنویسند که دوست دارند با چه کسانی کار کنند.

در مرحله بعد، محققان بدون توجه به انتخاب های آنها، دانشجویان را به دو گروه تقسیم کردند. به گروهی گفتند که توسط بعضی انتخاب شده اند و به گروه دیگر گفتند که هیچ کس آنها را انتخاب نکرده است. گروه انتخاب نشده، ناراحت شدند، اما نکته جالب تغییراتی است که آنها در رفتار خود دادند.

در زیر تغییرات و علت آنها را می بینیم:

محققان انتظار داشتند گروهی که «کسی انتخاب شان نکرده بود» شروع به بهبود شخصیت خود و تمایل بیشتر به رفتارهای مثبت اجتماعی پیدا کنند. اما بر خلاف انتظار، آنها واقعا در جاده طرد شدن از جامعه افتادند و رفتارهای اجتماعی شان در جهت بدتر شدن تغییر کرد.

تفکر آنها این بود که «وقتی کسی به رفتارهای خوب من توجهی ندارد، دیگر چرا خوب باشم؟» این طرز فکر سوراخ بزرگی در باک بنزین انگیزه آنها ایجاد کرد. آنها دیگر با دیدن چند دانه شیرینی نمی توانستند به اندازه دیگران خودشان را کنترل کنند.

مطالعات دیگری نشان داد افراد طرد شده، به خوبی توانایی حل پازل را ندارند، در کارهای تیمی ضعیف عمل می کنند، انگیزه کمتری برای کار دارند و تمایل بیشتری به خوردن، سیگار کشیدن و سایر رفتارهای مضر دارند.

طرد شدن، کنترل شخصی آنها را نابود می کرد و آنها با تمام سرعت به سمت رفتارهای بدتر و نابود کردن هر چه بیشتر انگیزه و سایر رفتارهای خوب شان گام برمی داشتند.

زمانی که شما طرد می شوید یا حرف های شما پذیرفته نمی شود، تمایل به تلاش تان را از دست می دهید. زیرا فکر می کنید که دیگر هیچ کسی به تلاش شما اهمیت نمی دهد. واضح است که عدم پذیرش شما توسط یک یا چند نفر، اتفاق مهمی نیست و به معنی طرد شدن از کل انسان ها نیست، اما اثری که روی شما می گذارد ممکن است به همان اندازه بزرگ باشد.

* بی توجهی به نیازهای جسمانی، انجام کارها را با مشکل مواجه می کند

عدم پذیرش، تنها راه برای نابودی انگیزه نیست. در بالا از زیاد خوری افراد بی انگیزه سخن گفتیم اما به همان اندازه عدم تغذیه هم می تواند انگیزه را نابود کند.

در سال ۲۰۱۰ مطالعه ای توسط Jonathan Leval ،Shai Danziger و Liora Avniam-Pesso از دانشگاه های کلمبیا و Ben-Guron منتشر شد. این مطالعه ۱۱۱۲ حکم قاضی برای آزادی زندانیان با عفو مشروط را در طول ۱۰ ماه بررسی کرده بود.

آنها دریافتند که دقیقا بعد از صبحانه و نهار شانس آزاد شدن زندانیان در بالاترین حد است! به طور متوسط قاضی ها در ۶۰ در صد موارد حکم آزادی مشروط را وقتی تایید می کردند که بعد از خوردن غذا پرونده را مطالعه کرده بودند!

در روزهایی که سرتان حسابی شلوغ است، ممکن است به دلیل فراموشی یا وقت کم صبحانه یا نهار نخورید. حالا در این زمان با اینکه شما بیشتر از همیشه نیاز به کار کردن دارید، اما با توجه به افت سطح قند خون کمتر از همیشه توانایی کار دارید، درست نمی توانید فکر کنید و واضحا مغز شما اخطار low energy می دهد.

حتی بعد از اینکه بالاخره از خر شیطان پیاده می شوید و غذا می خورید احتمال زیادی وجود دارد که سر درد شوید زیرا به مغزتان فشار آمده است. در زمان سردرد هم کار چندانی نمی توان کرد.
معمولا مجبور می شوید دراز بکشید و بخوابید. بی توجهی به نیازهای جسمانی باعث می شود شما نتوانید کارهای بزرگ و طولانی را به انجام برسانید. برای تصحیح این مشکل (بی توجهی به نیازهای جسمانی) باید به آنها (وضعیت غذا و سایر نیازهای سلامتی) توجه بیشتری بکنید. پس از مدتی رعایت این نکات سلامتی به عادت تبدیل خواهد شد.

* از جدولی برای انجام کاری استفاده کنید

یکی از راه های پیشنهادی پر کردن یک جدول روزانه است تا با انجام هر یک از نیازهای جسمانی یک تیک داخل آن جدول وارد کنید. با استفاده از این جدول یا کارهای مشابه می توانید مشکل را پیدا کنید و بفهمید که به کدامیک از نیازهای جسمانی تان بی توجه هستید. پس از یافتن علت، باید تمام تلاش تان را برای رفع آن بکنید و باز هم تکرار می کنیم که خوردن صبحانه و نهار فراموش نشود.

* تصمیم گیری های فراوان، دود از کله آدم بلند می کند

گرفتن تصمیم های زیاد و مهم نیز از علل بی انگیزگی محسوب می شود. جان تیرنی در مقاله اش در نیویورک تایمز، این مشکل را توضیح داده است:

مبحث «خستگی از تصمیم زیاد» به خوبی علت حساس شدن مدیران، دعوا کردن آنها با کارمندان و خانواده شان و بی توجهی به سلامت شان را توضیح می دهد. اهمیتی ندارد که چقدر منطقی و روشنفکر باشید، شما نمی توانید مدام و پشت سر هم تصمیم بگیرید و تاوانش را پس ندهید.
«خستگی از تصمیم» با خستگی جسمانی متفاوت است – در این زمان شما از خستگی خود اطلاع ندارید – اما از طرف دیگر انرژی مغز شما کاهش یافته است. در این وضعیت هر چه انتخاب های پیش روی شما بیشتر باشد، انجام آنها توسط مغز مشکل تر می شود و گاهی مغز به دنبال یک راه فرار (در رفتن از زیر کار) خواهد گشت (چیزی که اصلا برای مدیریت تان خوب نیست).
خستگی از تصمیم فقط با تصمیم های بزرگ کاری پیش نمی آید. تعداد زیادی تصمیم کوچک هم می توانند به مرور چنین خستگی ای ایجاد کنند. پس اگر انتخاب های روزانه تان را مدیریت نکنید، حال این انتخاب ها کوچک باشند یا بزرگ، به مرور دچار این خستگی خواهید شد.

* چگونه انگیزه ام را برگردانم

برگرداندن انگیزه ترکیبی از جنگیدن با علل مشکل و تشویق کردن خودتان به برداشتن گام های اولیه است. اگر مشکل واپسزدگی اجتماعی باشد، شما احساس بدی خواهید داشت و تمایل به کار زیاد ندارید. در این زمان باید با مشکل بجنگید.

شاید کاری است که انجام آن باعث این واپسزدگی شده است، از طرف دیگر شاید اطرافیان شما آدم های خوبی نیستند و تلاش شما برای جلب رضایت آنها بی فایده باشد. پس مستقیما با آن شخص (یا اشخاص) که شما را طرد کرده اند – یا رفتار خوبی ندارند – صحبت کنید و علت را پیدا کنید. اگر مشکل از شما است که باید به دنبال راهی برای حل آن باشید.

اگر مشکل غیر قابل حل است، به دنبال راهی باشید که بتوانید خود را از آن موقعیت خارج کنید. زندگی مداوم در جایی که اطرافیان شما را از خود می رانند، برای هیچ کس مفید نیست (و ممکن است شما را به یک تنهای ابدی تبدیل کند).

اگر مشکل از بی توجهی به نیازهای جسمانی تان ناشی می شود، راه حل کاملا واضح است. همان طور که قبلا هم گفته شد، این مشکل توسط یک برنامه شخصی (که با انجام هر یک از نیازهای جسمی یک تیک در آن می زنید) به آسانی قابل حل است. پس نیاز اصلی جسمانی تان را که به آن بی توجه هستید را پیدا کنید و آن را به مهمترین اولویت کاری تان تبدیل کنید.

حل مشکل «خستگی از تصمیم» سخت تر است. زیرا شما دقیقا نمی دانید که انتخاب ها چه زمانی به سراغ شما خواهند آمد. یکی از راه حل ها، ایجاد یک فهرست «کارهای روزانه» برای تصمیم هایی است که می دانید قرار است با آنها مواجه شوید. آنها را تقسیم کنید و هر روز بخشی از آنها را انجام دهید. توجه داشته باشید که در یک روز زیاد به خودتان فشار نیاورید. هنگام نوشتن لیست، تصمیم های کوچک (مانند چیزهایی که باید از مغازه بخرید و …) را فراموش نکنید.

در مرحله بعد، کاری را پیدا کنید که واقعا دوست دارید. زمانی که بین دو کار خسته کننده مانند تمیز کردن ساختمان و جالب مثل بازی کردن، مانده اید، کار جالب را انتخاب کنید. به این ترتیب قدم خیلی خیلی کوچک اول را برمی دارید. در روز بعد، کمی قدم بلندتری بردارید. هر بار کمی کارتان را سخت تر کنید. با انجام هر کار سخت تری و رسیدن به پاداش بزرگتر آن، انگیزه برای شروع کارهای مشکل تر، بیشتر خواهد شد.

پس کار را شروع کنید و نگران هیچ چیز دیگر نباشید. بدانید که شروع آستانه رسیدن به همه چیز است. امیدواریم این ترفندها، بتواند به بازگردانی انگیزه شما کمک کند. به جنگ مشکلات بروید و به آرامی انگیزه از دست رفته تان را باز پس بگیرید.

کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
10-06-2013, 09:35 AM (آخرین ویرایش در این ارسال: 10-06-2013 09:35 AM، توسط صدفی.)
ارسال: #89
RE: دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی
میوه شخصیت شما چیست؟
این مطلب یک تست روان‌شناسی ساده است که نشان می‌دهد شخصیت افراد مختلف نسبت به انتخاب میوه مورد علاقه‌شان چگونه است.
این مطلب یک تست روان‌شناسی ساده است که نشان می‌دهد شخصیت افراد مختلف نسبت به انتخاب میوه مورد علاقه‌شان چگونه است.

میوه شخصیت شما چیست؟ رای پی بردن به این موضوع یک راه حل ساده وجود دارد و آن این که شما از طریق یک ظرف میوه متوجه خصومیت اخلاقی شخص مقابل شوید. دیدید به همین راحتی و سادگی می‌توانید متوجه شوید شخصی که با او در ارتباط هستید چقدر با شما هم سلیقه است.

اما به این نکته توجه داشته باشید که شما تنها خواننده این مطلب نیستید پس مواظب رمز و رموز شخصیتی خود باشید.

این مطلب یک تست روان‌شناسی ساده است که نشان می‌دهد شخصیت افراد مختلف نسبت به انتخاب میوه مورد علاقه‌شان چگونه است.

سیب: نماد افراط

شما فردی افراطی هستید که خیلی را از کارها از روی انگیزه لحظه‌ای انجام می‌دهید. در عین حال خیلی رک‌گو و بی‌پرده هستید. از مسافرت لذت می‌برید. شما رهبری یک گروه را خیلی خوب به عهده می‌گیرید و به سرعت کارها را پیش می‌برید. اشتیاق شما برای زندگی کردن زیاد است. شما با این اشتیاق از نظر اطرافیان بی‌همتا و بی‌نظیر هستید.

پرتقال: نماد صبر

با انتخاب این میوه نشان می دهید که فردی صبور و پرطاقت هستید با اراده بسیار قوی. دوست دارید کارهای تان را به آرامی انجام دهید اما در انجام کارها خیلی جدی هستید. شما نزد اطرافیان مورد اطمینان و قابل اعتمادید. همسرتان را با تمام احساس قلبی‌ و دقت انتخاب می‌کنید و از هر مشاجره و ناسازگاری حذر می‌کنید و اما شما خیلی خجالتی هستید.

هلو: نماد دوستی

دوست داران این میوه رفتارب دوستانه دارند. رفتار ناپسند و ناشایست دیگران را خیلی سریع و راحت می‌بخشید و فراموش می‌کنید. برای دوستی ارزش زیادی قائل هستید شما بسیار استقلال‌طلب و بلندپروازید و همین امر باعث شده که فردی زرنگ و فعال جلوه کنید. بسیار رک‌گو و پرحرفید که البته این ویژگی به شما جذابیت خاصی می‌دهد. در عین حال شما کمال طلب، احساساتی اما صادق و باوفا هستید در هرصورت شما تمایل ندارید که در مقابل دیگران خودتان را به رخ بکشید.

گلابی: نماد موفقیت

اگر دوست دار گلابی هستید وقتی تمام توجه‌تان به کاری معطوف شود می‌توانید آن را با موفقیت انجام دهید. اما گاهی اوقات در انجام کارهای تان بی‌ثبات و متغیر هستید و دوست دارید از نتایج سعی و تلاش تان سریعا مطلع شوید. از این که در بحث‌های خوب و مفید شرکت کنید لذت می‌برید. شما بی‌طاقت هستید و خیلی زود هیجان‌زده می‌شویداین ویژگی باعث می شود که به سرعت دوستی‌های خودتان را به هم بزنید بنابراین نگهداری دوستان برای شما خیلی ساده به نظر نمی‌رسد.

گیلاس: نماد خلاقیت

زندگی برای علاقه‌مندان به گیلاس همیشه شیرین نیست و اغلب اوقات با فراز و نشیب‌های زندگی مواجه می‌شوند. به جای این‌که به داشتن درآمد جزوی خود قانع باشید به راهی برای دریافت مقدار زیادی پول فکر می‌کنید.

شما دارای ذهنی خلاق و به دنبال فعالیت‌های خلاقانه هستید ولی ابراز احساسات برای شما کار ساده‌ای نیست. خانه برای شما حکم پناهگاه تان را دارد و در ضمن از این که در کنار فامیل‌های نزدیک و مورد علاقه‌تان باشید لذت نمی‌برید.

موز: نماد ارتباط متعادل

فردی بامحبت، ملایم و دلسوز هستید، اما اغلب اوقات از کمبود اعتماد به نفس در عذابید و این امر در شما احساس ترس به وجود می‌آورد. در بعضی مواقع مردم از اخلاق خوب شما سواستفاده می‌کنند. شما تحت هر شرایطی در ارتباط با دیگران در وضعیت متعادل به سر می‌برید.

نارگیل: نماد تفکر

جدیت و تفکر از ویژگی های نارگیل دوستان است. شما از روابط اجتماعی‌تان لذت می‌برید ولی در انتخاب های حساس زندگی تان بسیار سختگیر هستید. با آن که در کارهای تان خیلی سرسخت و سمج نشان می دهید ولی بی‌پروا نیستید.

از خصوصیات شخصیتی شما زیرکی، تیزهوشی و گوش به زنگ بودن است. شما باید مطمئون شوید که از لحاظ شغلی در راس امور هستید. شریک زندگی تان باید فرد باهوشی باشد. احساسات در زندگی برای تان حائز اهمیت است اما به طور حتم همه چیز نیست.

انگور سیاه: نماد عصبانیت

انگودوستان افراد مودبی هستند، اما به سرعت عصبانی می‌شوند و سریع به حالت اولی شان باز می‌گردند. آنها افراد زیبا پسندی هستند و در کل از هر نوع زیبایی لذت می‌برند. شما که به انگور سیاه علاقه دارید بسیار محبوب، خونگرم و سخاوتمند هستید. میل به زندگی در شما موج می‌زند و از انجام هر کاری لذت می‌برید. شریک زندگی تان باید در هیجانات شما شریک باشد و از پیشنهادهای شما لذت ببرد.

آناناس: نماد سرعت

به سرعت تصمیم می‌گیرید و در انجام کارهای تان سریع هستید.از تغییرات شغلی نمی‌ترسید و این خود یکی از برتری‌های شخصیتی شماست. در سازماندهی کارها توانایی استثنایی دارید و از انجام کارهای زیاد نمی‌ترسید و سعی می‌کنید در ارتباط خود با دیگران صادق، درستکار و متکی به نفس باشید.
می خواهید شخصیتتان را عوض کنید؟
می خواهید شخصیتتان را عوض کنید؟ فکر می کنید شخصیت کنونیتان اذیتتان می کند، خسته کننده است، یا ...؟ ما به شما می گوییم که چطور می توانید شخصیتتان را به طور کلی عوض کنید و شخصیت تازه ای برای خود بسازید.
می خواهید شخصیتتان را عوض کنید؟ فکر می کنید شخصیت کنونیتان اذیتتان می کند، خسته کننده است، یا ...؟ ما به شما می گوییم که چطور می توانید شخصیتتان را به طور کلی عوض کنید و شخصیت تازه ای برای خود بسازید.


مراحل

1. ببینید که دوست دارید شخصیت جدیدتان چطور باشد. ممکن است دوست داشته باشید شخصیت یک بازیگر تلویزیونی یا کسی که همیشه به نظرتان شخصیت کاملی داشته را به دست بیاورید.

2. ببینید کدام قسمت از شخصیت قبلیتان را می خواهید تغییر دهید. بعضی از اخلاق هایتان مثل پرحرف بودن، ایجاد صداهای عجیب در موقعیت های نامناسب یا یک عادت فیزیکی دیگر که نیاز به یک تغییر روانشناسی ساده دارد، ممکن است برایتان آزاردهنده باشد.

3. ببینید چطور این شخصیت جدید به پیشرفتتان بعنوان یک انسان کمک می کند. خیلی افراد در این مرحله به این نتیجه می رسند که اصلاً نیاز به تغییر شخصیت نیست بلکه یک عادت کوچک بیشتر از دیگران خودشان را اذیت می کند.

4. یادتان باشد که این مقاله یک کمک کاملاً ظاهری و بدون ضمانت است که توسط یک انسان مثل خودتان نوشته شده است. یادتان باشد که وقتی یک تغییر شخصیت در خود ایجاد می کنید، مخصوصاً با کمک مقاله هایی که در وب سایت هایی مثل اینجا گذاشته می شود، آن توصیه ها بااینکه قصد و نیت خوبی دارد، کلی نیستند. اگر هنوز هم می خواهید به خاطر اینکه قدرت کنار آمدن با خودتان را ندارید، خودتان را تغییر دهید مقاله را دنبال کنید.

5. ببینید چه رفتاری را می خواهید در خودتان ایجاد کنید. اینکه فقط یک نفر را ببینید و بگویید که دوست دارید مثل او باشید کافی نیست. باید ببینید که دقیقاً چه خصوصیت اوست که تحسین می کنید-اینکه چطور در یک موقعیت عمل می کنند، یا طرز حرف زدنشان؟ مهمتر اینکه این مسئله چه تاثیری در سلامتی شما دارد؟

6. رفتارتان را تغییر دهید. آیا می خواهید در شرایط مختلف شاد و سرزنده باشید یا باهوش و زیرک، یا سرسخت و جدی؟ عادت کردن به هر رفتاری زمان می برد پس زمان کافی برای تغییر رفتار خودتان و جایگزین کردن آن با رفتار مورد علاقه تان اختصاص دهید. خواهید دید که این تغییرات در نحوه حرف زدنتان و نتیجتاً طرز تفکرتان تاثیر می گذارد. حتی در ویژگی هایی مثل ارزش هایی که بعنوان یک انسان برایتان مهم است هم اثر خواهد گذاشت. لازم نیست که برای تغییر ظاهرتان حتماً به بازار بروید و کلی لباس جدید بخرید. همین که کمی زیورآلات به ظاهرتان اضافه کنید یا مدل موهایتان را تغییر دهید، مدل لبخند زدنتان، خندیدنتان یا هر تغییر کوچک دیگری کافی است.

7. شخصیت جدیدتان را منعکس کنید. آیا واقعاً به آنچه که می خواستید رسیدید؟ آیا بقیه مردم الان نگاه مثبت تری به شما دارند؟ آیا حاضرید خودتان را قربانی یک تقلید جعلی از انسان ایدآلتان بکنید؟ خیلی ها در این مرحله متوجه می شوند که آنچه که به آن نیاز داشتند تغییر شخصیت نبوده بلکه پذیرش آنچه که هستند و تمایل برای ارتقاء آن بوده است نه اینکه خودشان را زیر یک تصویر مصنوعی پنهان کنند.


نکات

• این کارها را مرحله به مرحله انجام دهید. می خواهید خودتان را به طور کامل تغییر دهید پس باید بدانید که این کار زمان می برد.

• می توانید در تابستان روی خودتان کار کنید و با آمدن پاییز همه با شخصیت جدید شما روبه رو خواهند شد.

• اگر فوراً تغییر نکردید خسته نشوید. باز هم می گوییم این کار زمان زیادی نیاز دارد.

• آیا چیزی در خودتان می بینید که اینقدر دوستش داشته باشید که نخواهید قربانی کنید؟ پس حتماً آن را حفظ کنید.

• فقط به خاطر اینکه دیگران از آنچه که هستید خوششان نمی آید خودتان را تغییر ندهید. سعی نکنید چیزی شوید که دیگران می خواهند.

• اگر فکر می کنید که به خاطر والدینتان یا کسان دیگری که در زندگیتان هستند نمی توانید خودتان را تغییر دهید، تغییرات کوچک در خود ایجاد کنید. رفتارهایی که دوست ندارید را کنار بگذارید و عادت های خوب جدید در خودتان ایجاد کنید. اگر والدینتان در این مورد سوال کردند داد و بیداد راه نیندازید که هیچ مشکلی ندارید. فقط کافی است برای آنها توضیح دهید که می خواهید کمی با خودتان راحت تر باشید.

• گاهی اوقات تغییر کامل خیلی سخت است اما نگران نباشید، می توانید اینکار را قدم به قدم انجام دهید اما مطمئن شوید که اطرافیانتان از این شخصیت جدید شما خوششان بیاید. اگر اینطور نباشد پیدا کردن چنین دوستانی برایتان سخت خواهد شد.

• قبل از اقدام به تغییر شخصیت می توانید چند تست شخصیت انجام دهید تا با نقاط قوت و ضعف شخصیت خودتان بهتر آشنا شوید.

کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
10-06-2013, 09:42 AM
ارسال: #90
RE: دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی
یک دقیقه لبخند بزنید؛ ۴۵ دقیقه آرام باشید
لبخند زدن چهره را جوان­‌تر نشان می­‌دهد، عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می­‌شوند، صورت را بالا می­‌کشند، ­پس نیازی به کشیدن پوست صورت نیست، لبخند زدن باعث می­‌شود موفق به نظر برسید.

همه ما به سمت افرادی که لبخند می­‌زنند، کشیده می­‌شویم و این نشانه آن است که لبخندزدن یک کشش و­جذبه فوری ایجاد می­‌کند.

لبخند زدن پیامدهایی از جمله‌تنظیم تعداد ضربان قلب، شفاف شدن پوست صورت، افزایش قدرت یادگیری، افزایش اندرفین مغز، محرکی برای اشتها و هضم مواد غذایی خورده شده، احساس سرخوشی و شادی، رفع خستگی، جلوگیری از بیماری­‌های زخم معده و اثنی‌عشر، پیشگیری از سکته قلبی و سکته مغزی را دارد.

خندیدن به نوعی ورزش برای عضلات صورت، ماهیچه­‌های دهان­، بینی­، گونه­‌ها و اطراف چشم است، حتی دیافراگم­، ماهیچه­‌های شکم و شش‌ها هم بهنگام خندیدن فعال می­‌شوند.

با خندیدن با حالت هیجانی و قهقهه­، شش­‌ها از هوای بیشتری پر می‌­شوند و ­اکسیژن‌گیری بهتر می­‌شود و در این حالت ضربان قلب هم افزایش پیدا می­‌کند و خون‌رسانی به بدن بهتر می­‌شود.



معجزه‌­های لبخند زدن در زندگی را تجربه کنید

نرجس قاسمی پناه، یک ­کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در خراسان جنوبی در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه خراسان جنوبی، گفت: لبخندهای واقعی پیام به دیگران پیام می‌­دهد که به ما اعتماد کنید و کسانی که لبخند می‌زنند، سخاوت و برون‌گرایی بیشتری دارند.

قاسمی پناه افزود: لبخند زدن راهی برای کاهش فشار ناشی از موقعیت‌های ناراحت‌کننده است که از نظر روانشناسی به آن به آن فیدبک چهره می‌گویند، حتی وقتی به اجبار لبخند می‌زنید، برای اینکه کمی روحیه‌ شما را بهتر کند، کافی است.

وی با اشاره به اینکه لبخند زدن زندگی زناشویی را تغییر می‌­دهد، ادامه داد: لبخند خانم‌ها تاثیری جادویی بر همسران دارد و تاثیر آن حتی از ارتباط چشمی نیز بالاتر است، اما وقتی مردها به زنان لبخند می‌زنند، تاثیر آن جادویی کمتری دارد.

این­ کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در­خصوص اینکه لبخند زدن برای همه شادی وهیجان می‌­آورد، تصریح کرد: با لبخند زدن فضای محیط را شادتر و استرس را از بین می‌­برد.

‌قاسمی پناه با اشاره به اینکه افرادی که زیاد لبخند می‌زنند، بیشتر عمر­ می‌کنند، یادآورشد: لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت و می­‌کند و احساس آرامش بیشتری را به وجود می‌­آورد.

“ یک دقیقه لبخند بزنید؛ ۴۵ دقیقه آرام باشید ”

کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
Photo فیلم آموزشی و تاثیر در آموزش و یادگیری shinalife 0 746 10-28-2015 01:41 PM
آخرین ارسال: shinalife
  ۱۲ نکته‌ای که نباید در مورد مدیتیشن باور کرد samiar afshari 0 979 03-11-2015 06:12 PM
آخرین ارسال: samiar afshari
Thumbs Up این عادت ها را در سال جدید کنار بگذارید! samiar afshari 0 688 03-09-2015 03:53 AM
آخرین ارسال: samiar afshari
  مطالب مختلف در مورد ازدواج و زندگی مشترک صدفی 141 21,753 09-23-2014 02:54 PM
آخرین ارسال: jahanagahi
  حاصل عمر گابريل گارسيا مارکز در 15 جمله mehdi098 9 2,142 08-03-2013 10:17 AM
آخرین ارسال: poldar
  بهبود و ارتقای بهره وری در خانواده : jahanagahi 0 732 07-26-2013 07:43 PM
آخرین ارسال: jahanagahi
  بحث عزیزان در رابطه با تایپیک :اگر بمن اعتماد داری.... jahanagahi 133 22,179 06-14-2013 04:47 PM
آخرین ارسال: jahanagahi
  اصول فنگ شویی و جذب ثروت در دکوراسیون خانه...... mallarme 1 1,705 06-10-2013 01:53 PM
آخرین ارسال: mallarme
  شنونده باید عاقل باشد، حتی در مورد اینترنت! mallarme 0 876 05-06-2013 04:49 PM
آخرین ارسال: mallarme
  تصمیم های مهم را در هواپیما نگیرید..... mallarme 0 634 05-02-2013 11:00 PM
آخرین ارسال: mallarme
  دنیا را در آغوش بگیر: minoo 1 914 04-05-2013 08:31 PM
آخرین ارسال: MARYAR
  7 راهنمایی برای خوشبختی در زناشویی با یک کاسب یا کارآفرین mallarme 0 927 03-17-2013 08:31 PM
آخرین ارسال: mallarme
  اگر این صندوق در ایران بود، چه اتفاقی رخ میداد؟؟ mallarme 9 1,829 01-29-2013 12:11 AM
آخرین ارسال: ali mohammady
  تفاوت زن و مرد از نظر روانشناسی صدفی 0 695 01-23-2013 10:52 PM
آخرین ارسال: صدفی
  در جستجوی تکه گم شده,............ mallarme 0 496 01-22-2013 03:49 PM
آخرین ارسال: mallarme
  تست روانشناسی عشق مثلثی اشترنبرگ .... mallarme 4 1,548 01-20-2013 08:29 PM
آخرین ارسال: mallarme
  مهم : ثبت نام در این انجمن چه مزایائی دارد؟ jahanagahi 10 3,005 01-07-2013 08:40 PM
آخرین ارسال: jahanagahi
  اسرار موفقيت در زندگی فرهاد قربانی 0 912 01-05-2013 10:27 PM
آخرین ارسال: فرهاد قربانی
  عشق در پیاده رویی در همین شهر خودمان… soltan_sal 12 2,854 01-01-2013 04:15 PM
آخرین ارسال: safari-cht
  یک روز در “کلینیک خدا” فرهاد قربانی 0 537 12-29-2012 01:24 AM
آخرین ارسال: فرهاد قربانی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS