سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: روانشناسی (/forumdisplay.php?fid=106)
+--- انجمن: روانشناسی شخصی (/forumdisplay.php?fid=37)
+---- انجمن: دیگر مطالب آموزنده روانشناسی فردی (/forumdisplay.php?fid=72)
+---- موضوع: دانستنیهای مختلف در مورد روانشناسی شخصی (/showthread.php?tid=9103)

صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10


چگونه با انگيزه باشيم و بمانيم. - صدفی - 04-05-2012 12:47 AM

چگونه با انگيزه باشيم و بمانيم.

بنده تا كنون ايميل هاي زيادي دريافت كرده ام كه در آنها پرسيده شده بود چگونه مي توانيم انگيزه خود را براي مدت طولاني تري زنده نگه داريم؟ بايد بگويم اين مشكل همه افراد است. چون سخت تر از ايجاد انگيزه حفظ شور شوق تا رسيدن به هدف است. براي اين منظور راهكار هايي وجود دارد كه سعي مي كنيم در اين مقاله به برخي از آنها اشاره كنيم.

هر روز براي خود انگيزه ايجاد كنيد.

اگر به گذشته نگاه كنيد متوجه خواهيد شد كه بسيار پيش آمده براي انجام كاري بي نهايت هيجان زده بوده ايد و پس از گذشت زمان كم كم از شدت شور و هيجان شما كاسته شده است. خوب اين طبيعي است. ايجاد انگيزه مانند دوش گرفتن است شما براي نظافت بدن خود بايد هر روز يا يك روز در ميان حمام كنيد. و اگر اين كار را نكنيد ديگر تميز و شاداب نيستيد. انگيزه هم مانند پاكيزگي ماندگار نيست. بنابراين بايد هر روز و هر لحظه آن را تازه كنيد. حال مي دانيم كه بايد انگيزه و شور شوق خود را مرتباً تمديد كنيم. اما چگونه؟

براي زندگي خود چشم انداز تعريف كنيد.

انگيزه يعني داشتن دليل براي انجام كار. خوب همه مي دانيم براي انجام هر كاري به يك دليل نياز داريد. و دليلي كه شما داريد از نگرش شما به زندگي ناشي مي شود. بنابراين چشم انداز شما بايد به اندازه كافي بزرگ باشد. تا براي شما ايجاد انگيزه و شور شوق نمايد. بگذاريد براي شما يك مثال بياورم: فرض كنيد در آمد شما 500 هزار تومان در ماه باشد. حال اگر با اين ديد كار كنيد كه در آمد خود را به 600 هزار تومان در ماه برسانيد انگيزه شما خيلي قوي نخواهد بود چون هدف كوچكي انتخاب كرده ايد. حال اگر براي خود چشم اندازي تعريف كنيد كه براي خود يك كار كاسبي پر رونق مستقل با 5 ميليون تومان درآمد ماهيانه در نظر بگيريد. انگيزه شما براي كار و تلاش بسيار بيشتر خواهد بود. البته براي رسيدن به هدف بزرگتر بايد برنامه و استراتژي مشخص داشته باشيد و روي آن كار كنيد. آن را به اهداف كوچكتر تقسيم كنيد ولي هدف اصلي خود را در خاط داشته باشيد. در اين شرايط با پشتكار بيشتر برنامه خود را اجرا خواهيد كرد. پس فراموش نكنيد كه در انتخاب هدف دست و دلباز باشيد و هدف بزرگي براي خود انتخاب كنيد.

ابتداي جاده

حال كه شما يك هدف مهم قابل دفاع و با ارزش براي جنگيدن داريد. وقت آن رسيده كه تلاش و كوشش خود را شروع كنيد. توصيه من به شما اين است كه در ابتداي راه تلاش و كوشش خود را مضاعف كنيد. فرض كنيد براي كاهش وزن و تناسب اندام تلاش مي كنيد. حال اگر چند كيلوي اول را با تلاش بيشتري وزن كم كنيد از كار خود رضايت بيشتري خواهيد داشت و با اعتماد به نفس بيشتر به تلاش خود ادامه مي دهيد. بنابراين تلاش و كوشش شما در ابتداي راه بسيار مهم است تا با اميد بيشتر به سمت هدف حركت كنيد.

به خود جايزه بدهيد

همانطور كه قبلاً گفته شد بهتر است هدف اصلي خود را به اهداف كوچكتر تقسيم نماييد. با اين كار هر بار كه يك پله را گذرانديد اميد شما براي رسيدن به مرحله بعد بيشتر مي شود. در عين حال مي توانيد براي خود يك جايزه قرار دهيد. مثلاً بعد از سه هفته كار سخت و گذشتن از يك مرحله به عنوان جايزه آخر هفته را مي توانيد با دوستان به گردش برويد.

ياد آوري شيريني هدف نهايي

براي رسيدن به اهداف بزرگ هميشه موانع و مشكلات سر راه شما سبز مي شوند. و گاه اين موانع غير قابل عبور به نظر مي رسند. در اين هنگام ياد آوري هدف بزرگ و زيباي شماست كه مي تواند به شما در گذشتن از مشكلات كمك كند. براي اين كار راه هاي مختلف وجود دارد. مثلاً مي توانيد از اهداف خود را به صورت جملات زيبايي با خط خوش در محل كار و در مقابل ديدگان خود قرار دهيد. يا حتي مي توانيد در صورت امكان از آنها پوستر تهيه كنيد.

مشاهده توانايي ها

وقتي كه قدم در راهي مي نهيد با تجارب مختلفي مواجه مي شويد. كه به توانايي ها و مهارت هاي شما مي افزايد. حال اگر به گذشته برگرديد و توانايي هاي كنوني خود را با آن زمان مقايسه كنيد، متوجه اين تغييرات در خود مي شويد. مي توانيد نمونه كار هاي قديمي خود را مرور كنيد. آنوقت است كه متوجه مشكلات قديمي (ناشي از بي تجربگي) مي شويد كه اكنون آن مشكلات را نداريد نداريد و اعتماد به نفس شما افزايش مي يابد.

مطالعه زندگي افراد موفق

خواندن زندگينامه هاي افراد موفق چون ابو علي سينا، ابو ريحان بيروني، بيل گيتس، فرديناند پورشه و... كه بدون امكانات خاصي توانسته اند به موفقيت هاي بزرگي دست پيدا كنند. همانند روشن كردن موتور توليد انگيزه در شماست. لذا خواندن اين گون كتابها و داستانها را آنهم به طور مرتب به شما توصيه مي كنم. چون فوق العاده موثر است.


قدرتی که خریدنی نیست - صدفی - 04-05-2012 01:08 AM

قدرتی که خریدنی نیست

در این مقاله نویسنده درباره تجربه خود صحبت می کند زمانیکه احساس کرده بود نمی تواند احساس مثبتی در دیگران ایجاد کند ولی درست در همان لحظه بود که ...

چه کسی می تواند بگوید که هر کس چقدر قدرت دارد؟ شاید افراد زیادی را بشناسید که مدیران موفق بزرگ و معروفی باشند و شرکت های بزرگ چند ملیتی را به خوبی اداره می کنند و میلیون ها دلار درآمد و سود فراوان برای شرکت خود فراهم کرده اند یا کسانی را بشناسید که در خرید فروش ملک بسیار موفق هستند و از این راه ثروت زیادی به هم زده اند. یا سیاستمدارانی را بشناسید که کشور خود را در رفاه، آرامش و امنیت از تنگنا ها عبور داده اند. همه آنها یک قدرت مشترک و بزرگ دارند: تاثیر گذاری! ولی آنها این موفقیت را از کجا بدست آورده اند؟ و از این تاثیر گذاری چگونه استفاده می کنند؟


اجازه دهید برای شما داستان کوتاهی را تعریف کنم

چندی پیش فرصتی دست داد تا سمیناری درباره موفقیت برپا کنم. در این سمینار درباره ایجاد انگیزه و ایجاد تغییر در زندگی آموزش هایی ترتیب داده بودیم. و راه حل هایی برای مقابله با موانع پیش رو ارائه داده بودیم.

بعضی از شرکت کنندگان در سمینار نمی توانستند صبر کنند تا سخنرانی شروع شود بعضی ها برای پولی که خرج کرده بودند شک تردید داشتند و این را می توانستید در قیافه آنها ببینید و گروه آخر کسانی بودند که فامیل و دوستانشان آنها را مجبور کرده بودند در این سمینار شرکت کنند. و با اخم و نگاه سنگینی به من خیره شده بودند. به هیجان آوردن این افراد واقعاً چالش بزرگی بود آنها دست به سینه و بدون هیچ عکس العملی نشسته بودند و در تمرین ها هم به سختی شرکت می کردند. این قسمتی از عادت های منفی آنها بود که من باید تبدیل به عادت های مثبت می کردم.

و بلاخره این سمینار نفس گیر تمام شد و طبق معمول فرم هایی به شرکت کنندگان برای نظر خواهی بین آنها تقسیم شد پس از جمع آوری فرم ها من به دنبال فرم کسی بودم که کمترین شرکت را در سمینار داشت و در تمام طول سمینار با من می جنگید. ولی هیچ فرمی از او پیدا نکردم و حتی یک نظر منفی هم برای من ننوشته بود. من فکر کردم نتوانسته ام روی او هیچ تاثیر مثبتی بگذارم و کمی دلخور بودم و احساس خوبی نداشتم.

چند هفته بعد وقتی که در حال آماده کردن سمینار بعدی خودم بودم تلفنم زنگ خورد وقتی شروع به صحبت کردم او را نشناختم ولی احساس کردم صدایی آشنا می شنوم وقتی که او خود را معرفی کرد بسیار شگفت زده شدم او همان کسی بود که فرم خود را پر نکرده بود نام او را به خوبی به خاطر داشتم فکر کردم اکنون شروع به شکایت و بدگویی می کند و می گوید پول مرا پس بده و خود را برای شنیدن هر حرفی آماده کرده بودم.

اما شنیدن حرف های او مرا بسیار شگفت زده کرد چون او وقت خود را برای این صرف کرده بود تا برای من توضیح دهد که در آن لحظه نمی توانسته با من صحبت کند چون محو اشتباهاتی بوده که تا کنون مرتکب می شده و از آن غافل بوده است و اکنون در مسیری مثبت قرار گرفته است. او می گفت که چقدر این سمینار برایش ارزش داشته است. او می گفت که زندگیش چقدر عوض شده است و اکنون چقدر آرامش دارد. او درباره موفقیت حرفه ای و شخصی صحبت می کرد وای من واقعاً شگفت زده شده بودم.

نکته در این است: همه ما این قدرت را داریم که روی رفتار دیگران تاثیر بگذاریم و این قدرتی است که خریدنی نیست نمی توانید آنرا به امانت بگیرید یا از دیگران بربایید. این قدرت در کلمات و رفتار شما نهفته است. این قدرت می تواند تاثیر منفی هم بر دیگران بگذارد اگر از آن به درستی استفاده نکنید. این قدرتی است که با استفاده از آن می توانید به سادگی فقط با یک سلام به بی خانمانی که در خیابان زندگی می کند احساس محترم بودن بدهید. این همان قدرتی است که با استفاده از آن به کسی که کار دشواری را انجام می دهد انگیزه دو چندان برای ادامه مسیر بدهید چون شما به آنها اعتقاد دارید و این را به آنها می گویید. این قدرتی است که با استفاده از آن به کسی که در یک رابطه عشقی دچار مشکل شده است آرامش می دهید چون ارزش عشق را می دانید. و این قدرتی است که به کمک آن می توانید بی پرده صحبت کنید برای کسانیکه نمی توانند خود و توانایی هایشان را ببینند.

قدرت - همه شما این قدرت را دارید - از آن با درایت استفاده کنید چون حتی با تفکر خود می توانید بر دیگران تاثیر بگذارید.

نوشته: بایرن پالسفر

ترجمه: علی یزدی مقدم


رازي ساده اما تكان ‌دهنده براي شادتر زيستن - صدفی - 04-06-2012 01:36 AM

رازي ساده اما تكان ‌دهنده براي شادتر زيستن

دست از حق ‌به ‌جانب بودن برداريد .كدام را مي‌خواهيد: اينكه حق با شما باشد يا اينكه خوشبخت‌ باشيد؟
در اکثر مواقع فقط می توانید یکی از اینها را انتخاب کنید. شما کدام را انتخاب می کنید؟



کدامیک از این ارزش ها برای شما ارزشمندتر است؟

بیشتر افراد بدون اینکه حتی متوجه باشند، انتخابشان این است که حق با آنها باشد حتی اگر این به از دست رفتن شادی و خوشبختیشان تمام شود. آخر این مقاله احتمالاً متوجه می شوید که شما هم یکی از این افراد هستید.



آدم ها برای به کرسی نشاندن حرفشان با هم دعوا می کنند و اعصاب خودشان و اطرافیانشان را خرد می کنند. این کارها زندگی را کوتاه می کند و موجب خراب شدن، روابط، کار و حتی کشورها می شود.
هیچ چیز به اندازه حق را به جانب خود کردن نمی توانید موجب خراب شدن خوشبختی شود. برای اینکه به شما ثابت شود، کسانی که می شناسید در سیاستها، الگوهای رفتاری، دیدگاه ها و همه مسائلشان شدیداً مصر هستند را در نظر بگیرید. این افراد معمولاً بیشتر از هر کسی قضاوت می کنند، به دیگران توهین می کنند، شکایت می کنند، و از همه هم بیشتر رنج می برند. همه زندگیشان انباشته از بدبختی است. این مسئله معمولاً به سلامت فیزیکی آنها هم سرایت می کند.



بااینحال بیشتر افراد متوجه نیستند که انتخاب بین این دو ارزش—یعنی حق به جانب بودنشان و خوشبختیشان—در بیشتر موقعیت های حیاتی زندگی وجود دارد. و عدم آگاهی از آن باعث می شود که غریزه شان به جای آنها انتخاب کند. و انتخاب غریزه مطمئناً کوته بینانه، مملو از ترس، دفاعی و ناسالم است.



از این گذشته، هرچه موقعیت به خانواده و روابط خانوادگی نزدیک تر باشد، افراد کمتر متوجه شده و انتخاب بین این دو ارزش را به یاد می آورند. و اگر انتخاب نادرست انجام شود آسیب بیشتری متوجهشان می شود.



کدام یک از این ارزش ها برای شما ارزشمندتر است؟

برای درست گفتن باید دیگران اینطور درموردتان تشخیص دهند. برای اینکه ثابت کنید حق به جانب شماست و شما درست می گویید، باید دیگران اینطور ببینند. این از غریزه ناشی می شود و با کار درست را انجام دادن فرق می کند. برای انجام دادن صحیح کار نیاز به تایید و دانستن دیگران نیست.



تا چه حد حاضرید حق به جانب شما نباشد اما درازای آن خوشبخت تر باشید؟



آیا حاضرید برای اینکه خوشبخت تر باشید حرفتان را به کرسی ننشانید؟

البته موقعیت های زیادی وجود دارد که باید تفاوت ها مشخص شود و ممکن است دیدگاه خاص شما تاثیر مهمی بر یک موقعیت داشته باشد. موقعیت های زیادی هست که دیگران فقط سیاه را می بینند و شما سفید را می بینید و با مجاب کردن آنها به دیدن سفید خواهید توانست به سود مهم مثل حفظ پول یا جلوگیری از تصادفات و امثال این دست پیدا کنید.



کنار آمدن با اختلافات، مالیات استانداردی است که برای زندگی می پردازید.



اما نباید به تندی یعنی با غریزه تان با آنها برخورد کنید، یعنی هر دیدگاه مخالف را توهینی شخصی به حق به جانب بودن خودتان تصور کنید. کمک کردن برای رسیدن به یک درک بهتر و بالاتر با اینکه بخواهید همیشه خودتان درست گفته باشید یک دنیا تفاوت دارد.



و در اکثر موقعیت هایی که افراد برای اینکه ثابت کنند درست می گویند با هم گلاویز می شوند، بحث می کنند و شادی و خوشبختیشان ر ا خدشه دار می کنند، هیچ دستاورد مهمی به دست نمی آورند.

آیا به نظرتان درست است که بخواهید صبح خودتان و همسرتان را سر اینکه چه کسی چراغ دستشویی را شب روشن گذاشته و اینکه به او ثابت کنید کار شما نبوده، خراب کنید؟



آیا درست است که حتی اگر درمورد مذهب، اقتصاد، و سیاست حق با شما باشد اما برای اثبات آن به جمعیت کلانی از مردم، هم خودتان را عصبانی کنید و هم دیگران را تحقیر؟



یک تجربه قوی و قابل تغییر برای شما، امتحان کنید

دفعه بعدی که در برخورد با همسرتان، دوستتان یا هر کس دیگری، درمورد چیزی فهمیدید که حق با شماست، آگاهانه سعی نکنید حرفتان را اثبات کنید.



حتی اگر در دلتان بیقرار بودید که نشان دهید که شما درست می گویید، این بار را واکنش ندهید.



درعوض، ببینید آیا واقعاً دلیلی وجود دارد که اصلاً بخواهید این موضوع را دنبال کنید: آیا حل این اختلاف واقعاً فایده ای در بر دارد، مثل جلوگیری از تصادفات، ارتقاء سلامتی، پول درآوردن یا همچنین چیزهایی؟ اگر اینطور بود، آگاهانه به خودتان یادآور شوید که این بار به نرمی و مهربانانه پیش بروید. به خودتان یادآور شوید و به طرفتان هم بگویید که به این دلیل این مسئله را دنبال می کنید که به این نتیجه مفید دست پیدا کنید نه اینکه نشان دهید حق باشماست.



البته این احتمال وجود دارد که درست مثل خیلی از موقعیت ها نیاز شما به اینکه ثابت کنید حق با شماست از غریزه تان ناشی شده است. فواید احتمالی اینکه طرف مقابل ببیند که شما درست می گفتید واقعاً به اندازه استرس و برهم خوردن آرامش و شادی زندگیتان نیست.



در هر موقعیتی سعی کنید میل غریزی خود را سرکوب کنید. این بار اجازه بدهید همسرتان یا طرف مقابلتان هر که باشد، پیش برود. اجازه بدهید آنها باور کنند که حق دارند و درست می گویند.



و بعد واکنش خودتان را به این موقعیت نگاه کنید.



بیشتر مردم تعجب می کنند که چقدر همچنین کاری برایشان سخت است. بااین تجربه بیشتر آدم ها متحیر می شوند که چقدر غریزه شان روی آنها نفوذ دارد. بااینکه دانستن اینکه باید نشان دهید حق به جانب شماست شادی و آرامش را بر هم می زند، اینکه اجازه بدهید کسی دیگر (مخصوصاً یکی از نزدیکانتان) باور کند که او درست می گفته برای جلوگیری از آن آسیب کار واقعاً سختی است.



ممکن است هوای نفستان فریاد بکشد که، "اما اونوقت فکر میکنه که حق با اون بوده!" و بعد پافشاری کند که، "حالا از این به بعد همش فکر میکنه که دیگه حق با اونه!"



اولین قدم برای از بین بردن آن نفوذ، این است که نفوذ نفستان بر روی خوشبختیتان را تشخیص دهید.



بعد از اینکه برای اولین بار دیگر نیاز به نشان دادن اینکه حق به جانب شماست را در خودتان از بین بردید—مخصوصاً اگر به قیمت این تمام شود که طرف مقابلتان تصور کند حق با اوست—ببینید چه اتفاقی می افتد. احتمالاً اتفاقی که می افتد این است: دنیا فرو نمی ریزد. به خاطر اینکه نشان ندادید شما درست می گویید همه چیز متلاشی نمی شود.



هیچ بحثی صورت نمی گیرد و هیچ درگیری بین نفس شما و نفس کسی دیگر هم اتفاق نمی افتد. و هیچ چیز آرامش و احساس خوشبختی شما را برهم نخواهد زد.



پس اگر می خواهید هر روز خوشبخت تر از روز قبل باشید، این تجربه را دوباره امتحان کنید. از درست گفتن خودتان دفاع نکنید و ببینید نفستان چطور به این موقعیت واکنش می دهد. باید بتوانید کم کم کنترل نفستان را در دست بگیرید.



و تماشا کنید که چطور باوجود اینکه ثابت نکردید که این شما هستید که درست می گفتید، دنیا ویران نمی شود و اتفاقاً درست برعکس آن پیش می آید.



اتفاق دیگری که ممکن است روی دهد این است که به مرور زمان اطرافیانتان این طریقه زندگی کردن ما را دیده، یاد گرفته و دنباله رو شما می شوند. آنها هم دست از اثبات حق داشتن خود برداشته و زندگی را بیشتر از قبل لذ ت بخش می کنند.



بزرگترین حق ما نعمت و توانایی این است که به دنبال خوشبختی خود باشیم. اما اکثر مردم بزرگترین موانع راه خودشان هستند. آیا نیاز شما برای اثبات درست گفتنتان هم مانعی برای رسیدن به این بزرگترین نعمت خدایی شده است؟


دیگر ترک عادت موجب مرض نیست! - mallarme - 11-02-2012 12:11 PM

ما انسان‌ها آنقدر با عادت‌های خوب یا بد خود خو می‌گیریم که اغلب آنها را به شکل خودکار و بدون نیاز به اینکه بخشی از ذهنمان را اشغال کنند، انجام می‌دهیم. همین عادت‌ها باعث می‌شوند در حالی که داریم به موضوعات گوناگون فکر می‌کنیم، مسیر هر روزه را برای رسیدن به محل کار طی کرده و با تصمیمات تازه به مقصد برسیم یا در حالی که داریم به تهیه شام فکر می‌کنیم به خانه برگردیم. اما ببینیم عادت‌ها در مغز ما چه جایگاهی دارند و کنار گذاشتن عادات بد یا تغییر آنها به عادات خوب چقدر امکان‌پذیر است؟





تحقیق تازه‌ای که توسط محققان ام.آی.تی (مؤسسه فناوری ماساچوست) انجام شده، نشان می‌دهد با اینکه هسته مرکزی مغز انسان دخالتی در رفتارهای عادت شده برای او ندارد، بخش کوچکی از قشر پیش‌پیشانی که اغلب برنامه‌ریزی های خود را توسط آن انجام می‌دهیم، کنترل این عادات را بر عهده گرفته و زمان‌بندی آغاز و پایان آنها را هدایت می‌کند.





آن گرایبیل، عصب‌شناس و یکی از اعضای تحقیقاتی این مؤسسه می‌گوید: «من همیشه فکر می‌کنم عادت‌ها از آن جهت حائز اهمیت هستند که نیازی به فکر کردن به آنها نداریم و مغز ما را برای انجام فعالیت‌های دیگر آزاد می‌گذارند؛ اما به نظر می‌رسد این شامل تمامی قسمت‌های مغز نمی‌شود و بخشی از قشر پیش‌پیشانی به کنترل عادت‌ها اختصاص یافته است. تحقیق تازه ما می‌تواند برای انسان‌هایی که می‌خواهند عادات بد خود را ترک کنند، امیدوارکننده باشد. مغز می‌تواند این عادت‌ها را هر چقدر ریشه‌ای و عمیق باشند، رها کرده و آنها را به عادت‌های تازه‌ای تبدیل کند. با دانستن این مطلب می‌توانیم به انسان‌هایی که از اختلال‌های اضطرابی و وسواسی شدید رنج می‌برند نیز کمک کنیم».

ترک عادت‌های قدیمی



عصب‌شناسان ام.آی.تی با انجام آزمونی روی موش‌ها نشان داده‌اند، آنقدر با عادت‌ها خو می‌گیریم که حتی زمانی که انجام آنها فایده‌ای برای ما ندارد، به انجام این رفتارها ادامه می‌دهیم. آنها برای موش‌ها هزارتویی T شکل طراحی کردند که با پیچیدن به چپ یا راست (مطابق با صدایی که می‌شنیدند) جایزه دریافت می‌کردند. هر موش اگر سمت راست را درست انتخاب کرده بود، شربت شیرین و اگر درست به سمت چپ پیچیده بود، شیر کاکائو دریافت می‌کرد.
عصب‌شناسان برای اینکه نشان دهند این شکل حرکت برای موش‌ها به صورت عادت درآمده، جایزه دادن به موش‌هایی که مسیر درست را انتخاب می‌کردند، متوقف کردند و دیدند موش‌ها باز هم حرکت در مسیرهای صحیح را ادامه می‌دهند. آنها در مرحله بعد به موش‌های تعلیم‌دیده شیرکاکائویی دادند که با کلریدلیتیوم ترکیب شده بود و باعث ایجاد حالت تهوع خفیف می‌شد. این موش‌ها حرکت در مسیرهای درست را ادامه دادند؛ اما از خوردن شیر کاکائو امتناع کردند.
در مرحله بعد عصب‌شناسان تلاش کردند با ایجاد تداخل در منطقه‌ای از قشر پیش‌پیشانی که قشر infralimbic یا به اختصار IL نام دارد، این عادات را تغییر دهند. با اینکه می‌دانیم مسیرهای عصبی که رفتارهای عادت‌شده را کد می‌کنند، اغلب در عقده‌های پایه قرار دارند، این آزمون نشان داد عملکرد قشر IL نیز برای نشان دادن این رفتارها حیاتی است.
این محققان با استفاده از اپتوژنتیک، تکنیکی که به عصب‌شناسان اجازه می‌دهد به کمک نور عملکرد سلول‌های ویژه‌ای را متوقف کنند، فعالیت این بخش از قشر پیش‌پیشانی را در چندین ثانیه که موش‌ها به دوراهی رسیده و نیاز به تصمیم‌گیری داشتند، متوقف کردند.
کایل اسمیت که نویسنده ارشد این مقاله است، می‌گوید: «موش‌ها تقریبا بلافاصله عادت به چپ حرکت کردن را کنار گذاشتند. به نظر می‌رسید دارند به جای واکنش عادتی از روش‌های شناختی که مرتبط با هدف نهایی آنها است، بهره می‌گیرند».





در حقیقت موش‌ها عادت به چپ پیچیدن را به عادت به راست پیچیدن تغییر دادند و هر زمان زنگ هشدار به چپ پیچیدن را می‌شنیدند به راست می‌پیچیدند. توقف فعالیت سلول‌های قشر IL به کمک نور در مرحله بعد باعث شد آنها بلافاصله به عادت پیشین خود بازگردند و به چپ پیچیدن را دوباره آغاز کنند.
اسمیت می‌گوید: «عادت به چپ پیچیدن از ذهن موش‌ها پاک نشده بود بلکه جایی کمین کرده بود تا با غیرفعال کردن عادت تازه خود را دوباره نشان دهد».





گرایبیل می‌گوید: «یافته‌های ما نشان می‌دهند این بخش از قشر پیش‌پیشانی وظیفه کنترل لحظه‌ای عادات ما را به عهده دارد. عادت‌هایی که دست‌نخورده و تکرارشدنی هستند و توسط یک سیستم هشیار کنترل می‌شوند».



جین تیلور که استاد روانشناسی و روانپزشکی دانشگاه ییل است، می‌گوید« این بررسی نشان می‌دهد عادت‌ها خودکار عمل می‌کنند و بر خلاف نظر بسیاری از ما که آنها را غیرقابل‌تغییر می‌دانیم، تغییرپذیر هستند».
علاوه بر این می‌بینیم که این بخش از مغز عادت‌های تازه را به عادات قدیمی ترجیح می‌دهد و با اینکه عادات قدیمی را فراموش نمی‌کند، آنها را با عادت‌های تازه جایگزین خواهد کرد.





اپتوژنتیک شاید برای تغییر عادات در فرد بیش از حد تهاجمی به نظر برسد، اما گرایبیل معتقد است می‌شود از این روش برای بهبود شرایط افرادی که رفتارهایی از روی اعتیاد دارند یا دائما رفتاری را به شکل ناخودآگاه تکرار می‌کنند، استفاده کرد.


توصیه روانشناسان: رویاهای شبانه خود را بنویسید - mallarme - 11-10-2012 04:13 PM

رویاهای شبانه، پدیده‌ای اسرارآمیز در زندگی بشر هستند که قرن‌ها تئوری‌ها و فرضیه‌های مختلف،‌ کوشیده‌اند آن‌ها را توضیح دهند، اما همچنان، هاله‌ای از ابهام آن‌ها را در بر گرفته و توضیح چندان مشخصی برای آن‌ها وجود ندارد. رویاها از هر جنسی که باشند و هر دلیل و پایه‌ای که داشته باشند،‌ ظاهرا به هر حال می‌توانند نشانگر وضعیت روانی ما باشند.
محققین می‌گویند توجه به رویاهای افراد می‌تواند بینش بیشتر در مورد مشکلات سلامت روانی آن‌ها را به همراه داشته باشد و احتمالا به درمان آن‌ها هم کمک کند.


به گزارش دیسکاوری، لنس استورم از دانشکده روانشناسی دانشگاه ادلاید،‌ مقاله خود در این زمینه را در نشریه بین‌المللی مطالعات یونگین‌ها، منتشر کرده است. همان‌طور که از اسم نشریه پیدا است، این نظریه به دیدگاه‌های روانشناس و روانپزشکی به نام کارل یونگ برمی‌گردد. در سال‌های آغازین قرن بیستم،‌ یونگ چنین عنوان کرد که بسیاری از تصاویری که انسان‌ها در رویاهای شبانه خود می‌بینند، ریشه در ناهشیار جمعی آن‌ها دارد. وی باور داشت که نشانه‌هایی که در رویاها دیده می‌شوند، حامل معانی خاصی در مورد وضعیت هیجانی افراد هستند، وضعیتی که می‌تواند درک ما از آن فرد را افزایش دهد و نیز، به درمان او کمک کند.


حالا لنس استورم در مطالعه جدید خود به این نتیجه رسیده که حق با یونگ بوده است. بنابراین، شاید بهتر باشد شما هم کنار تخت‌خواب خود،‌ دفتر یاداشت و قلمی بگذارید تا بتوانید وقتی از خواب بیدار می‌‌شوید و هنوز،‌ تصویر روشنی از رویای خود دارید،‌ سریع آن را یادداشت کنید.
استورم در این زمینه می‌گوید: «یونگ بسیار به تصویر‌هایی که در طیف گسترده‌ای از تمدن انسانی تکرار می‌شد،‌ علاقمند بود، در هنر،‌ مذهب، اسطوره‌ها و رویاها. او متداول‌ترین تصاویر کهن‌الگوها را چنین توضیح داده است: قهرمان، یعنی کسی که به دنبال رسیدن به اهداف است، سایه، که اغلب به عنوان وجه منفی شخصیت دسته‌بندی می‌شود، انیما، که تصویر زنانگی در ذهن یک مرد را عنوان می‌کند، انیموس، که بازنمای تصویر مردانگی در ذهن زن است، مرد پیر دانا و مادر بزرگ.»


چنان که استورم توضیح می‌دهد، صدها تصویر و نماد دیگر وجود دارند که در رویاها خود را نشان می‌دهند و بسیاری از آن‌ها، معناهایی را با خود به دنبال دارند، مانند تصویر تپیدن قلب که به معنای نیکوکاری و خوش‌قلبی است، یا اوروبروس که نوعی مار است که دم خود را می‌خورد، به معنای بقا و جاودانگی. استورم در ادامه می‌گوید: «همچنین، نمادها و تصاویری در رویاها وجود دارند که با ترس، نیرومندی، احساس قدرت، نیاز به رهایی و مانند آن در ارتباط هستند».


در تئوری یونگ، این نمادها، بازنمایی ذهن ناهشیار انسان هستند. آن‌ها مانند یک نگاه اجمالی به درون کدهای ناهشیار مغز انسان عمل می‌کنند که به اعتقاد افرادی مانند استورم‌، می‌توان آن‌ها را رمزگشایی کرد و درک کرد..


در مورد این که چه‌طور رویاها می‌توانند به درمان مشکلات روانی افراد کمک کنند، استورم توضیح می‌دهد: «مطالعه ما نشان می‌دهد که به جای تفسیر تصادفی نمادهایی که در خواب دیده می‌شوند، آن هم بر اساس کارهای حدسی که آموزش داده می‌‌شود، می‌توان از نمادهای وابسته به کهن‌الگوها و معنای مرتباط با آن‌ها به عنوان منبعی معتبر استفاده کرد. این اطلاعات در کارهای بالینی مفید و کارا هستند.

ما بر این باوریم که به عنوان مثال، تحلیل رویاها می‌تواند در درمان اختلال افسردگی مفید باشد. این،‌ حوزه‌ای در سلامت روان است که به سرعت در حال رشد و پیشرفت است، چون افراد مبتلا به اختلال افسردگی، دوره‌های طولانی‌تری از خواب مرحله حرکات سریع چشمی یا به اختصار آر.ایی.ام را تجربه می‌کنند، مرحله‌ای که مستقیما با پردازش هیجانی و رویابینی در ارتباط است.»
همه ما رویا می‌بینیم. علیرغم همه بحث‌هایی که در مورد آن وجود دارد، شاید بتوان گفت حوزه‌ای فراموش‌شده به عنوان بخشی از زندگی روزمره ما است. ظاهرا، نباید رویاهای شبانه خود را دور بریزیم و آن‌ها را راحت فراموش کنیم. بنا بر این مطالعات، بهتر است زمان بگذارید و به محض بیدار شدن،‌ آن‌ها را با جزییات ثبت کنید، با این کار،‌ احتمالا می‌توانید در مورد خودتان،‌ بیشتر بدانید. همچنین بر اساس آن‌چه این مطالعات نشان می‌دهد، ‌برای حل مشکلات خود و حتی درمان اختلالات روانی خود،‌ می‌توانید از آن‌ها بهره ببرید.


RE: توصیه روانشناسان: رویاهای شبانه خود را بنویسید - صدفی - 11-10-2012 07:46 PM

معجزه میکنه این کار

کنار تخت‌خواب خود،‌ دفتر یاداشت و قلمی بگذارید تا بتوانید وقتی از خواب بیدار می‌‌شوید و هنوز،‌ تصویر روشنی از رویای خود دارید،‌ سریع آن را یادداشت کنید.


RE: توصیه روانشناسان: رویاهای شبانه خود را بنویسید - sokoot - 11-11-2012 12:31 AM

قبلا این کار را می کردم جالبه به ادم قدرت پیشگویی می ده !


شاد باشید و شادی را پخش کنید............. - mallarme - 02-20-2013 10:46 PM

ما آدما با چیزای کوچیک و ساده‌ای خوشحال می‌شیم. بدعنق‌ترین آدما رو هم می‌شه با یه کار کوچیک خوشحال کرد.

خوشحال‌سازی سرعتی یه تکنیک بامزه است که هر آدمی می‌تونه روش خودشو داشته باشه.

این تکنیک وقتی جواب می‌ده که سورپرایزی باشه.

مثلا به ساختن روز کسی که دوستش دارین فکر کنید
. لازم نیست روز تولدش باشه، یا بهونه عجیب غریبی برای شاد کردنش داشته باشید. همین‌طور لازم نیست که کادوی عجیبی تدارک ببینید.

بیایید یه طرح شادسازی رو مرور کنیم:

شما یه روز معمولی رو گذروندید و همه چی مثل هر روزه.

صبح روز بعد هم شروع شده و همه چیز تو خونه مثل روزای پیشه.

صبحونه خوردید و حالا باید برید سر کار. کسی که دوستش دارید و شادی اون براتون مهم خداحافظی می‌کنه که یه روز همیشگی رو شروع کنه.

میاد سوار ماشینش شه، یه تیکه کاغذ پشت برف‌پاکن ماشین می‌بینه. این یه نامه ساده است که توش نوشتید دوستش دارید و … .

این طوری یه آدم خوشحال فرستادید سر کار که روزش شباهتی به روزای قبل نداره. شادی مسریه! شاد باشید و شادی پخش کنید..............


RE: شاد باشید و شادی را پخش کنید............. - بيلا بالا - 02-20-2013 11:01 PM

ممنون از دوست عزيز
به دوستان عزيز مخصوصا متاهل ها توصيه ميكنم خواندن كتاب معجزه عشق را
كتابي جالب و كاربردي
زندگيتونا شاد كنين


RE: شاد باشید و شادی را پخش کنید............. - mohammadshamosi - 02-20-2013 11:05 PM

دیگه چه کارایی میشه کرد؟ :شکلک متفکر:
این مورد که گفتید واسه ما جواب نمیده! Smile