صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16
(04-07-2013 07:42 PM)goldmen نوشته شده توسط: [ -> ] (04-07-2013 02:51 PM)mallarme نوشته شده توسط: [ -> ]کجا می خوای کسب و کارت راه بندازی؟
در این خصوص
در تکمیل سخن آقا یوسف:
بستگی به کار هم بسیار دارد
مثلا اگر در همه شماره ها یک نوع شغل باشد بدلیل اینکه 4 تا شماره اول حاشیه میدان هست وجای پارک ندارد گزینه 5بهترین گزینه است
یا مثلا در گزینه های 2 و4 چون در حاشیه میدان هستند وبه سمت مسیر رانندگان خیلی بهتر هستند از گزینه های 1 و3
این قسمت از کتاب براساس بازار ایران وفرهنگ ایران درست بیان نشده است
حتما بهشون متقل میکنم....
(04-07-2013 07:51 PM)goldmen نوشته شده توسط: [ -> ] (04-07-2013 04:09 PM)سعید یوسفی نوشته شده توسط: [ -> ]آخه خیلی وقتا هم تا وارد کار نشی اطلاعات کافی بدست نمیاد، حتی اگه شاگردی کنی، هیچ وقت گردنت به اندازه ای بلند نمی شه که بتونی اطراف رو خوب ببینی. یه قانونی تو رانندگی هست که می گه "قانون کلی این است، تا دید ندارید حرکت نکنید"، فکر کنم تنها راه همین باشه که فقط به اندازه دیدمون حرکت کنیم و دنبال پیشرفت یک شبه نباشیم.
در ادامه سخن خانم مالارمه:
حرف شما کاملا متین
شما به عنوان مثال رانندگی رو بیان کردین
تا دید ندارید حرکت نکنید...
آیا موقع رانندگی ما تا مقصد دید داریم؟
یا درحد مجاز که چشم توانایی دیدن دارد؟
منظور ومبحث اصلی هم این هست
ما که ازآینده خبر نداریم
پس نمیتوانیم تا لحظه آخر اون کسب وکارمان آینده نگری کنیم....
ولی میتوانیم از تجربه ها استفاده کنیم
خودمان بدون دانش وارد شویم وتجربه مستقیم
یا از تجربه کسانی که در این کار هستند
کدام تجربه بهتر هست
یک مثال:
به نظر چند درصد کاسب های ایران از وضعیت ارز از شهریورماه تا الان خبر داشتند؟
بنظرتون خبر داشتند چه اتفاقی می افتاد
حتی کاسب ها وشرکت های معتبر وبا تجربه دراین وضعیت بازار به حد نابودی مطلق هم رسیدن
هدف اصلی:
قبل از برداشتن هر گام دانش مان رو بیشتر کنیم
یا
قبل از سخن گفتن اول فکر کنیم
سپاس ویژه
(04-07-2013 07:51 PM)goldmen نوشته شده توسط: [ -> ] (04-07-2013 04:09 PM)سعید یوسفی نوشته شده توسط: [ -> ]آخه خیلی وقتا هم تا وارد کار نشی اطلاعات کافی بدست نمیاد، حتی اگه شاگردی کنی، هیچ وقت گردنت به اندازه ای بلند نمی شه که بتونی اطراف رو خوب ببینی. یه قانونی تو رانندگی هست که می گه "قانون کلی این است، تا دید ندارید حرکت نکنید"، فکر کنم تنها راه همین باشه که فقط به اندازه دیدمون حرکت کنیم و دنبال پیشرفت یک شبه نباشیم.
در ادامه سخن خانم مالارمه:
حرف شما کاملا متین
شما به عنوان مثال رانندگی رو بیان کردین
تا دید ندارید حرکت نکنید...
آیا موقع رانندگی ما تا مقصد دید داریم؟
یا درحد مجاز که چشم توانایی دیدن دارد؟
منظور ومبحث اصلی هم این هست
ما که ازآینده خبر نداریم
پس نمیتوانیم تا لحظه آخر اون کسب وکارمان آینده نگری کنیم....
ولی میتوانیم از تجربه ها استفاده کنیم
خودمان بدون دانش وارد شویم وتجربه مستقیم
یا از تجربه کسانی که در این کار هستند
کدام تجربه بهتر هست
یک مثال:
به نظر چند درصد کاسب های ایران از وضعیت ارز از شهریورماه تا الان خبر داشتند؟
بنظرتون خبر داشتند چه اتفاقی می افتاد
حتی کاسب ها وشرکت های معتبر وبا تجربه دراین وضعیت بازار به حد نابودی مطلق هم رسیدن
هدف اصلی:
قبل از برداشتن هر گام دانش مان رو بیشتر کنیم
یا
قبل از سخن گفتن اول فکر کنیم
منظور از اینکه تا دید ندارید حرکت نکنید این نیست که حتما تا آخر جاده رو ببینیم، منظور اینه تو بعضی از قسمتهای حساس مثلا ورود از فرعی به اصلی با احتیاط بیشتر جلو بریم تا کن فیکون نشیم.
دوستان زین پس خیلی خلاصه تر مطالب رو ذکر میکنم به جهت حمایت از نویسنده و به بیان نکات مهم میپردازم...
همانطور که در پست اولم اشاره کردم اگر خوندن کتابی را مفید دانستید آن را بخرید و برای همیشه نزد خود نگاه دارید....
کتاب را تهیه کنید و با هم کتاب را بخونیم و مطالب را تحلیل کنیم
به قول آقای سعیدی با هم کتاب خوندن به درک بهتر و رشد بیشتر خودمون کمک شایانی میکند
شغل من در ایران چه فصولی دارد؟
برخی شغل ها دائمی و برخی فصلی هستند.
باید به فصول کار در ایران توجه کنی...
ماه رمضان ماه محرم صفر، 15 روز تعطیلات عید و کسادی شدید بعد از این تعطیلات.
باید یک الگوی فکری برای خودت پیدا کنی ببینی در این دوران کسادی چه کار می توانی بکنی؟
مثلا تالار عروسی که در این ماهها ، سالن را برای مجالس مذهبی قرار میدهد حداقل مخارج استهلاکی را تأمین می کند.
یک خواربار فروشی که در ماه رمضان 30 درصد اجناسش را به اقلام مخصوص ماه اختصاص می دهد.و حتی با استخدام کارگر سبزی پاک کرده و بسته بندی شده می فروشد.
فکر باز خوب چیزیه! اینکه صاحب مغازه باشی یا مدیر کارخونه باید یاد بگیریم از فرصت ها درست استفاده کنیم.
برای آمادگی و پذیرش ذهن :
از راه شگفت خدا , پول مثل سیل بطرف من سرازیر می شود.
به نظر من یک مغازه خوب که جوابدهی زودرس داشته باشه باید ویژگیهای زیر را داشته باشه:
0-حتما بر خیابون اصلی باشه اونم از نوع شلوغش(که البته بسته به بودجه شخصم داره)
1-نباید پله بخوره اگرم خورد از 3 تا بیشتر نباشه
2-باید جای تابلو یا فلکسی داشته باشه
3-تبلیغات محلی و خیابانی را هیچ وقت فراموش نکنید اگر تبلیغ نکنید از یاد میروید
4-بگردید هم صنفی هایی که یه جورایی ربطی به کارتون دارند پیدا کنید
مثلا اگر طلا فروشی زیاد هست کاری که بیشتر از همه جواب میده آبکاری و تعمیرات طلاست.یا مثلا اطراف دادگستری تایپ و تکثیر و کپی از این جور چیزها بازدهی خوبی داره.
دوستان چجوری میشه این تاپیکو علامت بزنم که هربار که میام بتونم زود پیداش کنم؟ (منظور اینکه تو فولدر خاصی میشه گذاشت یا مارک کرد یا فیوریت یا مارک یا پلاس گذاشت واسش)
مالارمه جان از تو هم سپاسگذارم
بوک مارکش کن دوست عزیز
Ctrl + D
رو بزن بوک مارک میشه . بعد هر بار تو لیست بوکمارکت راحت بیارش
باسلام خدمت دوستان
و
سرکار خانم ملارمه
بسیار عالی بود ، من عاشق کتاب خوندنم! حتما برای خریدن کتاب اقدام میکنم.
من کتابهای زیادی دارم. خیلی وقتها پیش اومده کتابی رو از کتابخونه گرفتم وخوندم ، بعدش رفتم اون کتاب رو خریدم!
چرا؟! چون کتابهای موفقیت مثل رفرنس می مونه وهروقت گیر کردی باید دوباره بخونیش و کتاب رمان نیست که وقتی اخر قصه رو فهمیدی همچی تموم بشه.
باآرزوی موفقیت روز افزون برای همه دوستان گلم

مرسی حرکت خوبیست . کل کتاب اینجا نوشته شده یا نه؟
به نظر میاد که خانم نویسنده تاپیک رو نیمه تمام گذاشتن :|
کتاب را اینترنتی خریدم و درمدت کوتاهی دو بار خواندمش.
یکی از نکات جالب توجه در خصوص کتاب این است که نویسنده شماره تماسش را هم گذاشته است و شما می توانید هر وقت خواستید با او تماس بگیرید. البته من این مطلب را در زمان مناسب به او خواهم گفت اما می خواهم در این تایپیک با دوستان علاقه مند به آن کتاب به خصوص خانم ملارمه آن را در میان گذارم.
کتاب با وجودی که به چاپ هفتم رسیده هیچ تفاوتی را چاپ اول نکرده است. اگر کتابی می خواهد پرفروش باقی بماند یا باید زیاد وارد مصادیق نشود به کلی گویی بپردازد یا مرتب به روز شود. در این کتاب شاید دهها مثال مالی زده شده منتها با ارقام سال 1388 یا 1389.
مثلا در فصل مرتبط با پس انداز باعلام کرده با پول یارایه اش هر ماه یک ربع سکه می خریده (!)و پس از گران شدن قیمت طلا با فروش آن ها توانسته یک قطعه زمین بخرد و شروع به ساخت و ساز کند و مثال های فراوانی از این قبیل.
حتی شیوه هایی که برای کسب و کار ارایه می کند معلوم نیست دز این زمان نیز مصداق داشته باشد. به نظر می رسد بهتر باشد زودتر کتابش را به روز کرده و مثال های امروزی تری بزند تا بتواند در بورس باقی بماند.
بر خلاف کتابی مانند رازهای کسب موفقیت و ثروت نوشته محمد جواد غفاری و گیتی یزدانی نژاد که آن هم با توجه به شرایط اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران نوشته شده و الان حدودا به چاپ چهل و پنجم رسیده است! این کتاب حتی یک واو هم نسبت به چاپ اولش کم و زیاد ندارد اما به دلیل عدم ورود به مصادیق همواره به روز است. و من مطالعه آن را به تمامی علاقه مندان به موفقیت توصیه می کنم.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16