با چه میزان سرمایه ای کسب وکار خود رو شروع کردید ودر چند سالگی

[karafarin]

یکی از درامدای جالبم تو دوران دانشجویی این بود:
تقریبا اتفاقی با یه کاتالوگ اشنا شدم که نشانی مجلات رایگان خارجی و دانشگاههای خارجی رو داشت با چنتاشون مکاتبه کردم که برام مجله مفتی بیاد بعد یه ماه از دانشگاه لندن یه کاتالوگ خوشکل صد صفحه ای گلاسه و رنگی اومد که دانشگاهو توضیح میداد واسه جذب دانشجو بعد 5تا نامه نوشتم با اسامی مختلف و ادرس یکسان ولی متفاوت!! (یه بار از سر خیابون بالایی ادرس میدادم یه بار از سر خیابون پایینی یه بار مینوشتم طبقه اول یه بار همکف!!) خلاصه بعد یه ماه 5تا کاتالوگ دیگه اومد دیگه فهمیدم همه دانشگاههای انگلیس از این کاتالوگ خوشکلا دارن چشمتون روز بد نبینه روزی صدتا صدتا نامه میزدم به دانشگاههای انگلیس بعد 3هفته واسم کلی کاتالوگ میومد با پستچی رفیق شده بودم و شیرینی هم بش میدادم بعضی وقتا یه نصفه گونی کاتالوگ میاورد برام! تازه یاد گرفته بودم تو نامه های جدید مینوشتم اینجا خوابگاه دانشجویی و ما چند نفریم که میخایم برا ادامه تحصیل بیایم اونجا!! (حالا انگلیس گرونترین دانشگاههای دنیارو داره و ما تو خرج همین جامونم مونده بودیم) و میگفتم چنتا کاتالوگ برامون بفرستین اون انگلیسی های مادر مرده هم ذوق زده میشدن 5تا5تا میفرستادن )
خلاصه این کاتالوگای مفتی رو با اگهی تو نیازمندیهای کیهان به علاقمندان میفروختم بعدن هم اونارو به دکه روزنامه فروشی میدون فردوسی میدادم که فروشش خوب بود یه مدت هم تو یه کتابفروشی تو میدون انقلاب میفروختم بعدنا سی دی هاشونم میمومد خلاصه این کار تا زمانی که اون انگلیسی های مادر مرده دیگه قانع شدن که کسی از اون خوابگاه دانشجویی!! به اون دانشگاها نمیره ادامه داشت
یادش بخیر چه دورانی بود اون اواخر که ایمیل زدنو یاد گرفته بودم که دیگه هزینه پست نامه هم نمیدادم! یه سند تو آل برا صدتا دانشگاه