سی دی راز ایرانی منتشر شد

[jahanagahi]

نوشته ادمین عزیز:
هیچ کس به جز شما نمی تواند راه موفقیت را به شما نشان دهد.

بارها و بارها عرض کردم که تمام این نوشته ها همانی است که در انجمن وجود دارد . پست شماره 3 را که نوشته ام یکبار دیگر مطالعه فرمائید.
این افراد فقط در مقابل گرفتن پول مطالب تکراری را بخورد ملت می دهند و میلیاردی درآمد کسب میکنند.
ما در اینجا رایگان همان مطالب را می نویسیم ولی متاسفانه کمتر توجه می شود.

[ebrahim.ev]

کامیار جان واقعا یه دونه ای

[کامیار کاظمی]

صحبت های محمد عزیز در مورد راز و کتاب زیبای قرآن، کاملا حقیقت است، لطفا جدی بگیرید.
شاید صدها کتاب و مقاله و همایش را در مورد موفقیت خوانده و دیده ام اما در قرآن، خدا با زبانی ساده و زیبا، مغز کلام همه این کتاب ها و راه موفقیت را در یک آیه، چنان آموزش میدهد که گاهی فقط حسرت میخورم چرا از این کتاب و تفکر در آن غافل هستیم.

[successman]

(03-11-2013 08:54 PM)jahanagahi نوشته شده توسط:  چون شروع کننده خوبی هستیم و ادامه دهنده بسیار بدی می باشیم وسط راه مطالب را رها کرده و به دنبال مطلب جدیدی می گردیم و این سیکل تا آخر عمر ادامه پیدا میکند و فقط تعداد انگشت شماری راه را ادامه داده و به موفقیت می رسند.

چه خوش گفتي استاد قربانيان

[سیدمهدی هاشمی]

(03-12-2013 12:21 AM)کامیار کاظمی نوشته شده توسط:  صحبت های محمد عزیز در مورد راز و کتاب زیبای قرآن، کاملا حقیقت است، لطفا جدی بگیرید.
شاید صدها کتاب و مقاله و همایش را در مورد موفقیت خوانده و دیده ام اما در قرآن، خدا با زبانی ساده و زیبا، مغز کلام همه این کتاب ها و راه موفقیت را در یک آیه، چنان آموزش میدهد که گاهی فقط حسرت میخورم چرا از این کتاب و تفکر در آن غافل هستیم.

واقغا درست هست آقا کامیار
مثلا یکی بود یه جا سخنرانی میکرد و یه آیه ی قرآن رو میخوند که کل دین زرتشت در فقط همان آیه ی چند کلمه ای هست.قدر دینمون و قرآن رو بدونیم.

[jahanagahi]

(03-11-2013 08:54 PM)jahanagahi نوشته شده توسط:  پدر و پسر دکتر بودند. پدر به مرخصی رفت و پسر بجای اون هم ویزیت میکرد. مریضی که بارها به پدرش مراجعه میکرد و پدر دائم به وی قرص و شربت می داد به پسر مراجعه کرد. پسر با یک نسخه وی را به بهبودی رسانید.
پدر برگشت. پسر گفت : بابا فلانی را که دائم بشما مراجعه میکرد با یک نسخه خوب کردم.
پدر خندید و گفت: پسرم اگر من هم همین کار را میکردم (با یک نسخه مریضی را خوب میکردم )که دیگه پولی نمی توانستم به دست بیاورم که تو بروی تخصصت را بگیری.
اکنون در این برنامه تفکر مثبت و قانون جذب و.... اگر بخواهند با یک نسخه همه را به موفقیت برسانند که دیگه هر روز فردی سبز نمی شد که کتاب جدیدی بنویسد و یا مجله ای را در این رابطه منتشر کند.
عزیزان تمام راز موفقیت که از راه شگفت خدا برای هر فردی می تواند مفید واقع شود همان مطالبی است که من وشما می نویسیم.
چون شروع کننده خوبی هستیم و ادامه دهنده بسیار بدی می باشیم وسط راه مطالب را رها کرده و به دنبال مطلب جدیدی می گردیم و این سیکل تا آخر عمر ادامه پیدا میکند و فقط تعداد انگشت شماری راه را ادامه داده و به موفقیت می رسند.

در 50 سالگی اوج بدبختی مالی با دو جلد کتاب راز شاد زیستن و تجسم خلاق تا پایان ادامه دادم.کتابها را میخواندم ولی دلخوشی از مجلات نداشتم. مجلات بمشابه پدر دکتر که مثال زدم با مردم برخورد میکنند.تکرار اندر تکرار.پایانی ندارد این کسب درآمد اینان.

[GreatNavid]

سلام و درود .
همه مطالب رو خوندم ، چقدر بچه های انجمن قشنگ نوشتند ، همه !
بهداد عزیز در مورد حقایقی که فرمودی حق با شماست و همه رو قبول دارم . متاسفم برای کسانی که اینجوری سفره پهن کردند و سر مردم کلاه میگذارند . دوستی تعریف میکرد که در همایش آزمندیان بوده که چند نفر از دار و دسته حلت اون تو میخواستن همایش رو به نوعی خراب کنند ، خلاصه این گاردهای آزمندیان اونا رو برده بودند بیرون و تا میخوردن کتکشون زدند ( نقل قول از دوستم که حضور داشته ) .
بله دوستان ، واقعا اینا چیز تازه ای برای گفتن ندارند و من شما فقط گول تبلیغات میخوریم . من خودم بعد از چندین بار کلاه رفتن سرم دیگه به هیچ وجه گول تبلیغات نمیخورم . جناب قربانیان که مثل عموی بنده میمونند واقعا درست میفرمایند . همه گفتنی ها گفته شده ولی ما تا برای چیزی پول ندهیم ارزشش رو نمیدونیم . اگر هم گفتیم پول میگن طرف کلاهبرداره . خلاصه این حال و حکایت ماهاست .
کامیار جان گل گفتی ، به خدا اینا همش تکراریه . حداقل برای من یکی خیلی تکراریه ! نه تنها اینا تکراریه بلکه همه کتابهای موفقیت نوعی تکراری اند . من شخصا خیلی کتاب تو این زمینه خریدم و خوندم .وقت و هزینه زیادی صرف کردم همشون میرسن به یه چیز . خودمون رو دور خودمون دور ندیم الکی . راز ایرانی رو بی خیال ! جسارت نشه ولی من دو تا تکه تبلیغاتی راز ایرانی رو دیدم خیلی خندیدم . خیلی !
انشالله به زودی یه مقاله میزارم تو سایت که توضیح بیشتری باشه از اون قبلیه که : میلیاردر بودن یعنی خاص بودن .
که بیشتر بفهمیم بابا اصول یکیه ، هرکس راهش شخصیه و کلیت رو بهتر متوجه بشیم .
همه عالی گفتند .

---

واقعا هم این تکه آخری عمو هوشنگ عالیه . باور کنید 75 درصد کتابهای موفقیت همه اش برمیگرده به تجسم خلاق . راز شاد زیستن رو نخوندم ولی وقت جناب قربانیان میگه شکی توش نیست

[بهداد]

(03-11-2013 11:42 PM)کامیار کاظمی نوشته شده توسط:  

بنده جدا در مورد این بحث با مدیر مسئول ماهنامه خلاقیت صحبت خواهم کرد و حتی ممکن است دیگر بخواهم با این ماهنامه که در حال خارج شدن از اخلاق حرفه ای خود است قطع همکاری کنم، لطفا اگر دسترسی دارید نظر خود را با این مجله درمیان بگذارید.

خواهش میکنم اطلاع رسانی فرمائید.

جناب کاظمی اگر تمایل داشتید من هم حضوری با شما حاضرم با دلایل محکم وارد یک جلسه ی حضوری با آقای مظاهری و دکتر حلت شوم . دیروز منشی دکتر حلت وقتی عصبانیت منو دیدند تلفن منو وصل نکردند . همه ی اینها به کنار یه موضوع رو نمیتونم هضم کنم : اینکه استاد بزرگی مانند حلت خودش را در مقام مقایسه با آنتونی رابینز قرار می دهد . این یعنی چی ؟ فقط همین رو بمن جواب بدهند کافی است . مگر نه اینکه در آموزش ها و مقالات مکمل راز خواندیم که حس رقابت باید حذف شود این دیگر چیست ؟
بخدا بخاطر سی دی ناراحت نیستم اما این گونه با افکار مردم بازی کردن درست نیست .
خود همین عزیزان چند سالی است با راز اصلی کلی پول کسب کرده اند و حالا اینگونه راز را می کوبند .
اگر من اشتباه میکنم بمن بگویید اشتباه میکنی و من می پذیرم . اما این خودخواهی است . دیروز با دکتر احمدی منش در این مورد حرف زدم واقعا متاسف بود و حرفی نزدند .
با سپاس

[بابایی]

حکایت اول:
میگویند سلیمان نبی روزی با خدا شکوه نمود که اگر اذن دهد این شیطان لعیم را در بند کشد تا خلق نفسی تازه کنند و به خدا بازگردند.
ندا آمد این کار عبث است و تو حکمت ما را نمیدانی
خلاصه اینکه با اصرار سلیمان نبی اذن داده شد و سلیمان شیطان را در بند کشید
سلیمان نبی با آن ملک عظیم از راه پینه دوزی امرار معاش میکرد و هر روز تعداد پاپوش میدوخت و به غلامش میداد تا به بازار رود و بفروشد
پس از بند کردن شیطان هر روز غلام با پاپوش هایش به بازار میرفت و بدون اینکه حتی یکی را بفروشد باز میگشت
سلیمان علت را جویا شد.
غلام گفت چند روزی است کسی در بازار نیست همه به قبرستان رفته اند و در آنجا زجه میزنند و از خدا استغفار میکنند.
.
حکایت دوم
روزی سلیمان نبی با افرادش در بیابان میگذشت جمعیت مورچگان در مسیر راه ایشان بودند... شاه مورچگان فریاد زد سریع به کناری بروید که خدای نکرده سلیمان و افرادش ناآگاهانه شما را له نکنند.
سلیمان این وضعیت را درک کرد و به خدا گفت حکمت خلق مورچگان چیست... ندا آمد نمیدانی که او هم همین سوال را برسید که حکمت خلق سلیمان چیست؟
.
.
جالب بود نه؟
من نظر شخصی ام را می گویم... به تعادل نیروها در طبیعت دقت کنید... لازم است دکتر حلتی در این جامعه حضور داشته باشد. . .

[mir abbas]

چه درسهای بزرگی میشه از این تاپیک گرفت .از همه تون سپاسگذارم.