مطالب مختلف در مورد ازدواج و زندگی مشترک

[karafarin]

پاسخ اين مسئله بر مي گردد به پنجاه هزار سال پيش، يعني زماني که پرنسس قصۀ ما براي پوشاندن بدن خودش به جاي لباس از پوست خرس استفاده مي کرد.

يک روز که اين پرنسس تازه بالغ شده رفته بود تا مقداري سيب جنگلي بچيند متوجۀ پلنگي شد که قصد داشت به او حمله کند.
پرنسس جيغي بس رعد آسا کشيد که نزديک بود پرده ِ گوش شاهزادۀ قصه که دست بر قضا همان نزديکي مشغول شکار گوزن بود پاره شود! شاهزادۀ قصه که بسيار عصباني شده بود رفت تا عامل اين صداي ناهنجار را بکشد و از شرش راحت شود که با پلنگي بسي درنده و خطرناک روبرو شد. شاهزادۀ عصباني درنگ نکرد و با تيري پلنگ را کشت و براي رفع کامل عصبانيت لگدي به پهلوي او زد.

در همين حال پرنسس را ديد که با چشم هايي پر از تحسين و قدرداني او را مي نگرد.
شاهزاده که سراپا غرور و هيجان شده بود به سوي پرنسس رفت و او را روي دوش اش انداخت و به سوي غاري روانه شد. سپس صحنه شطرنجي شد و فيلم از طرف عزيزان دست اندر کار سانسور شد...

حاصل اتفاق مرموزي که بارها در همين غار افتاد چند دختر و پسر کوچک بود که تصوير ازدواج در ذهنشان به صورت نجات زن توسط مرد و مورد حمايت قرار دادن او حک شد.
قرن هاي بسياري اين تصوير راهگشاي جوانان بود. مردي از راه مي رسيد و زني را از چنگ پلنگ نجات مي داد. بعد او را به غار مي برد و صحنه شطرنجي مي شد.

خب بايد بگويم که در آن زمانها همه از اين وضع راضي و خشنود بودند... به زودي اشعار و داستانهاي بسياري در وصف نجات دادن زن از دست پلنگ که مردانگي ناميده مي شد و مظلوميت و قدرشناسي زن که زنانگي ناميده مي شد نوشته شد.

ديگر همۀ زنان و مردان باور کرده بودند که راه ديگري براي رسيدن به غار و انجام آن صحنه شطرنجي دلپذير وجود ندارد. حتماً بايد مرد قدرتمند تر از زن باشد و زن به او تکيه کند.

اما به مرور پلنگها تغيير شکل دادند. آنها به شکل مشکلات مالي و مشکلات فکري و روحي و حتي فلسفي در آمدند. به زودي زنان هم شيوه مقابله با اين پلنگها را ياد گرفتند. حتي گاهي بهتر از مردان با پلنگ مسائل مالي و مسائل فکري کنار مي آمدند. آنها مي توانستند به تنهايي زندگي خود را تامين کنند. از لحاظ مالي و فکري مستقل شدند اما تصوير همچنان پابرجا بود.

هنوز هم زنان براي رفتن به غار نياز به مردي داشتند که آنها را از چنگ پلنگ نجات دهد.
... اما وقتي مرد مي آمد تا آنها را نجات دهد آنها شروع به اظهار نظر مي کردند: بهتر نيست با آن يکي تير پلنگ را بکشي؟ اصلاً صبر کن من خودم تير بيهوش کننده دارم!
اينطور بود که مردان احساس سرخوردگي کردند. آنها ديگر نمي توانستند زن را نجات بدهند. زن ديگر با چشمهاي سرشار از تحسين و قدرداني به آنها نمي نگريست. حتي به نظر مي رسيد که خودش را صاحب نظر در شکار پلنگ مي داند و گويا در بعضي مواقع حتي از آنها هم بهتر عمل مي کرد.

زن و مرد هر دو غمگين و افسرده شدند.گاهي که طبق غريزه به غار مي رفتند تا ... افکار ناراحت کننده به ذهنشان هجوم مي آورد. مرد با خود مي گفت: اين زن مرا نجات دهنده خودش نمي داند. مرا قبول ندارد وعصباني مي شد. گاهي حتي به جاي انجام امور لذتبخش براي اينکه قدرت و لياقت خودش را به زن ثابت کند بر سر او فرياد مي کشيد و از همه تلاش هايش در مبارزه با پلنگ انتقاد مي کرد. زن هم با خودش مي گفت اين مرد اصلاً لياقت نجات دادن مرا ندارد. من خودم بهتر از او بلدم خودم را نجات بدهم. بايد بگردم مرد قوي تري پيدا کنم که تواناتر باشد و چون پيدا نمي کرد سرخورده و غمگين مي شد.
اما هيچيک از زن و مرد نمي دانستند که وقت آن رسيده که تصوير ذهني خود را عوض کنند.

[صدفی]

ازدواج نکردن باعث آلزایمر می‌شود

آلزایمر از بین رفتن تدریجی خصوصیات و توانایی‌های شناختی فرد مثل حافظه، تکلم، قدرت قضاوت، توانایی شناخت و تشخیص در یک فرد است.


سید مسعود نبوی در گفت‌‌وگو با فارس اظهار داشت: آلزایمر از بین رفتن تدریجی خصوصیات و توانایی‌های شناختی فرد مثل حافظه، تکلم، قدرت قضاوت، توانایی شناخت و تشخیص در یک فرد است.

عضو هیئت مدیره انجمن مغز و اعصاب ایران گفت: بر اثرابتلا به آلزایمر، فرد این توانایی‌ها را در طول زمان به تدریج از دست می‌دهد.

این متخصص مغز و اعصاب ادامه داد: ژنتیک نقش مهمی در ابتلای افراد به آلزایمر دارد.





نبوی گفت: دیابت و فشار خون طولانی و کنترل نشده نیز می‌تواند در ایجاد آلزایمر مؤثر باشد.

عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد افزود: عوامل محیطی نیز در بروز آلزایمر مؤثرند از جمله افسردگی‌های طولانی، ضربات مکرر به سر و کشیدن سیگار نیز می‌تواند به این بیماری منجر شود.

رئیس بخش نورولوژی بیمارستان مصطفی خمینی ادامه داد: ازدواج نکردن به مدت طولانی نیز می‌تواند زمینه بروز آلزایمر را فراهم سازد.

وی سن ابتلابه آلزایمر را از 60 سالگی به بالا دانست و گفت: در سن 90 سالگی تا40 درصد افراد مبتلا به آلزایمر می‌شوند.

نبوی در پاسخ به پرسش فارس مبنی بر تأثیر آلومینیوم در ابتلا به آلزایمر گفت: ارتباط آلومینیوم با آلزایمر بحث تازه‌ای نیست اما بحث آلومینیوم خیلی شایع نیست چرا که هنوز دلایل علمی در افزایش یا شدت بخشی آلومینیوم در بیماری آلزایمر مطرح یا رد نشده است اما آلومینیوم به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در آلزایمر شناخته شده است.

[sabaeng]

ممنون .جالب بود

[محمد پارسا]

این تاپیک ارتباط با اهداف انجمن داشت؟
اگر داشت لطفا توضیح بدهید

[mseyfzadeh]

سلام
ممنون از مطلب جالبتون !

چون این مطلب در بخش روانشناسی واقع شده بود،فکر نمیکنم از نظر طنز مبحث ایجاد شده باشه،به همین دلیل بعنوان یک مجرد نظر خودم رو در مورد این موضوع مینویسم

من یک مجرد هستم

مجرد نموندم چون عرضه نداشتم!
مجرد نموندم چون بچه مامانی هستم!!
مجرد نموندم چون اخلاق خوبی ندارم!
مجرد نموندم چون ارتباط اجتماعی ندارم!
مجرد نموندم که فساد اخلاقی داشتم!!
و .......

من مجرد هستم چون عقل و منطق رو مقدم تر از احساسات میدونم،چون آینده نگرم!
بله آینده نگر هستم

من زمانی رو تصور میکنم که نتونم احتیاجات شریک زندگیم رو فراهم کنم
من زمانی رو تصور میکنم که نتونم توی چشم فرزندم نگاه کنم وقتی درخواستی از من داره و نمیتونم انجامش بدم
(موارد بالا از نظر مالی بود)
درسته خیلی ها میگن پول خوشبختی نمیاره ولی مقدمه ای برای خوشبخت بودنه(نظر شخصی)

فکر نکنید من همه زندگی رو با پول میبینم و یا اینکه اصلا احساسات ندارم
خیر اینطور نیست،اتفاقا هیچکس به اندازه من اشتیاق برای انجام این کار نداره

بهتر بود این موضوع اصولی تر مطرح میشد،مثلا

چرا سطح توقعات خانوما و خانواده هاشون بالا رفته و .....

مثلا بزرگ خانواده ها، میگن ما خودمون از صفر شروع کردیم ولی خودشون حاظر نیستن دخترشون رو با حداقل امکانات به خانه بخت بفرستن!!
این حرفا فقط توی فیلماست!!!

حاظرم با همه عزیزانی که با گفته های من مخالفند بحث کنم و مطمئنم متقاعد میشن که چرا افرادی مثل من هنوز مجردن!!

ببخشید سرتون رو درد آوردم،درد و دلهای یه مجرد بسیار طولانیه...

در رابطه با عزیزی که گفتن این تاپیک چه ربطی به اهداف انجم داره باید عرض کنم
دوست خوبم مگه ما فقط باید در مسائل مادی میلیاردر باشیم؟!
بهتره در تمام مسائل میلیاردر باشیم که یکی از اون مسائل همین موضوع تاپیکه یعنی "خانواده" هستش

تمامی مطالب گفته شده نظر شخصی خودم بوده و اصلا قصد بی احترامی نداشتم

موفق و پیروز باشید

[sabaeng]

ممنون mallarme عزیز . مطالب این قسمت هم مثل تاپیک مشابهش " پسرها بااین خصوصیات مجرد می مانند... " جالب بود .
ولی بنظرم این تاپیک بیشترموردتوجه قرار گرفته و واسش نظر دادن ... .
بنظرمنم ویژگیهای که گفتین توی هردو قسمت هم واسه خانوما هم آقایون آزاردهنده هستن .

[سیدمهدی هاشمی]

پس با توضیحات خانم مالارمه من باید ازدواج کنم.
هر چی شما بگید سمعا و طاعتا.

[bahador]

به نظر من یه مرد تا وقتی که از مجردیش لذت نبرده و سیر نشده نباید زندگی متاهلی را شروع کنه وگرنه انکان برگشت زیاده(دیدم که میگم)
در ضمن از اون دسته افرادی هم که گفتین متنفرم چه مجردش چه متاهلش
خصوصیت مشترکشونم اینه که همشون از دماق زرافه افتادن

[bahador]

(04-15-2013 10:07 PM)محمد پارسا نوشته شده توسط:  این تاپیک ارتباط با اهداف انجمن داشت؟
اگر داشت لطفا توضیح بدهید

فکر کنم صرفا محض بالا بردن اطلاعات دوستان بوده

[sabaeng]

سلام.منم اون قسمت ازصحبتای آقای سیف زاده رو گفتن خانواده ها حاضرنیستن دخترشونو به کسی بدن که میخواد ازصفر شروع کنه روقبول دارم وبنظرم خیلی خواستشون غیرمنطقی نیست و واسه شروع یه زندگی جدید یه حداقلی لازمه که البته باکمک خانواده ها و منطقی ترکردن خواسته هاو انتظاراتشون مسئله راحت ترحل می شه(البته این منطقی رفتار کردن خانواده ها واسه خودش یه مسئله است ... ) .
منم قبول دارم آقای سیف زاده که فقط این طرز برخورد آقایون یا خانوما نیست که باعث مجرد موندنشون میشه ولی بنظرمن تاثیرشم کم نیست .