سفر و سفرنامه مشهد (زمستان 1391)

[مهدی گل محمدی]

مریم خانم درد دل مارو تازه نکن...راستی به هدا بگو بیاد پیش ما بشینه
کامیار جان اگر اون سوپ تو نمیخوری بده بیاد
(هدا مرغ سوخاری سفارش بده که من بتونم بخورم )

عمو هوشنگ آخر این جک پراید رو کامل به ما توضیح ندادیا......

آقا مهدی(مهدی 77) ما خیلی مخلصیم ها....
ای خائن(رسول شجاعی) تو ام اومدی......باز دیر اومدی لابی چه تاپیکی گذاشتی تو انجمن......(بچه ها مسئل عملیات انتهاری رسول هست و به عنوان دشمن فرضی بچه های انجمن مورد اصابت پتو های زیبای هتل میشه)

ای محمد تو کجا بودی....فقط یه جور بشین که منم جاشم....آبروی مارو تو بردی...چهارتا صندلی نگه داشتم تا تو بیای......
مهیار جان داداش ....این آلوچه هاتو پختی؟؟؟
کی خالی خالی خورد؟؟؟آلوهاتو؟؟؟؟
خانم صدفی؟؟؟؟؟غذات در چه وضعیه؟؟؟؟(اس ام اس ارسالی به خانم صدفی)
اقا نسیم(sharasebi) شما به بزرگی خودت این محمد مارو ببخش....من ادبش میکنم....(چش غره به محمد از طرف مهدی و نگاه زیبا و سر به پایین محمد به من«با اون چشم های زیباش...واقعا زیباست»)

گریه نمیزاره ادامه بدم ......
خوش باشید.......