ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


هستي شناسي در فلسفه يونان باستان
زمان کنونی: 05-03-2024, 07:24 AM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: صدفی
آخرین ارسال: صدفی
پاسخ: 1
بازدید: 697

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امیتازات : 3.56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
هستي شناسي در فلسفه يونان باستان
04-07-2012, 11:58 PM
ارسال: #1
هستي شناسي در فلسفه يونان باستان
هستي شناسي در فلسفه يونان باستان

پروتاگوراس منكر حقيقت عيني خارج از ذهن انسان بود و عقيده داشت كه تنها چيزي كه شايد وجود دارد، دريافت هاي ناشي از حواس انسان هاي مختلف است كه به شدت شخصي و غير قابل انتقال است.

اشاره
شايد مهم ترين مساله اي كه فلسفه- به عنوان شاخه اي از درخت تنومند شناخت بشري - در طول تاريخ حيات و حيات تاريخي خود، كوشيده به آن پاسخ دهد و آن را به عنوان معمايي بغرنج حل كند، مسأله هستي شناسي است. هستي چيست؟ سرچشمه و منشا وجودي وجود كدام است؟ گوهر بنيادين و ريشه پنهان آن چيست و از كجاست؟
حل ساير مسائل اساسي فلسفه، به طور مستقيم يا غير مستقيم، آشكار يا ضمني، بستگي تام به پاسخي دارد كه به اين پرسش هاي بنيادين داده مي شود، و در ارتباط تنگاتنگ با نوع رويكردي است كه نسبت به اين مسئله در پيش گرفته مي شود. مسائلي چون ماهيت شناسي، پديده شناسي، ساختارشناسي، شناخت شناسي، انسان شناسي، اخلاق شناسي، شناخت خير و شر، آزادي و اجبار، ضرورت و تصادف، و ساير مسائل مهم ديگر فلسفي، در ارتباط با موضوع هستي شناسي و وجود شناسي طرح مي شوند و پاسخ به آن ها در گرو پاسخي است كه فلسفه به مسئله ي هستي شناسي مي دهد.

مكتب ملطي
طالس ملطي از نخستين فيلسوفاني بود كه كوشيد تا به مسئله هستي شناسي بپردازد و به آن پاسخي صريح و روشن بدهد. از نظر طالس آب گوهر بنيادين هستي و ماده نخستين بود و بقيه چيزها همگي از آب ساخته شده بودند. او بر اين باور بود كه جهان ريشه آبي داشته و زمين بر آب قرار گرفته است.
انكسيمندر- از ديگر فيلسوفان مكتب ملطي- معتقد بود كه تمام اشياء از يك نوع ماده ساخته شده اند، ولي اين ماده هيچ كدام از موادي نيست كه ما مي شناسيم، بلكه ماده اي است نامتناهي و جاودان كه همه جهان را در بر گرفته است. اين ماده نخستين، در اثر تحولات دروني به صورت موادي در مي آيد كه ما مي شناسيم، و خود اين مواد نيز به يكديگر تبديل مي شوند.
انكسيمندر بر اين عقيده بود كه اشياء چنان كه تقدير آن ها است، به همان اصلي باز مي گردند كه از آن برخاسته اند، زيرا كه بايد بي عدالتي هاي يكديگر را در زمان مناسب جبران كنند.
انكسيمندر مي گفت كه مواد تشكيل دهنده جهان واقعي دو به دو مكمل و متضادند و اگر ماده اصلي جهان بخواهد از جنس يكي از آن ها باشد، مي بايست تا كنون ساير عناصر را تسخير و بر آن ها غلبه كرده و جهان را از خود انباشته باشد. به عنوان مثال، اگر آب عنصر اصلي تشكيل دهنده جهان بود بايست هوا و خاك و آتش را فرا مي گرفت و از خود مي آكند، و چون چنين اتفاقي نيفتاده، پس ماده نخستين و گوهربنيادين جهان بايست ماده اي خنثي و بدون مكمل و متضاد باشد، به همين دليل انكسيمندر عقيده داشت كه هيچ يك از مواد موجود در ساختمان فعلي جهان ماده بنيادين آن نيست و ماده نخستين ماده اي است متفاوت با همه مواد تشكيل دهنده ي ساختمان جهان.
انكسيمندر معتقد به حركتي دائمي و ابدي بود كه در ضمن آن جهان پديد آمده است. او هستي را مخلوق نمي دانست، بلكه آن را تكامل يافته ماده هميشه موجود مي دانست كه گوهر بنيادين هستي است.
انكسيمنس- سومين فيلسوف بزرگ مكتب ملطي- هوا را ماده نخستين و بنيادين هستي مي دانست و بر اين باور بود كه هر چيز، گونه اي خاص يا تركيبي ويژه از هوا است. او معتقد بود كه روح و جسم نيز هر دو هوا هستند، اولي به نهايت رقيق و شفاف، دومي به نهايت متراكم و كدر. او آتش را نيز گونه اي هواي رقيق شده مي پنداشت و مي گفت: هوا چون متراكم گردد نخست به آب تبديل مي شود، سپس در اثر تراكم بيشتر به خاك و سنگ بدل مي گردد. او اختلاف بين مواد مختلف را اختلافي كمّي دانست و آن را ناشي از ميزان تراكم هوا مي شمرد. او هوا را محيط بر همه چيز مي دانست و مي گفت همانطور كه روح ما كه از هواست ما را وجود مي بخشد و حيات ما متكي به آن است، وجود جهان نيز متكي به باد و نفسي است كه تمام جهان را در بر گرفته است. به گمان او جهان هم مثل ساير موجودات زنده نفس مي كشيد.

فيثاغورسيان
فيثاغورس گوهر بنيادين هستي را روحي مي شمرد كه به صورت اعداد تجلي مي يافت. اين روح به باور او موجودي است باقي و بي مرگ كه به شكل گونه هاي گوناگون موجودات زنده در مي آيد و پس از آن كه پاره اي از آن با موجودي پا به جهان هستي مي گذارد، و دوراني معين را همراه آن مي گذراند، هنگام مرگ جسماني، از وجود آن موجود خارج شده و بار ديگر همراه پيكر موجودي ديگر به جهان باز مي گردد.
فيثاغورث همه چيز را عدد مي دانست و بر اين باور بود كه نسبت هاي عددي صحيح بين چيزها به آن ها هويت و موجوديت مي بخشد، و به پاره هاي روح آغازين اجازه نمود و بروز مادي مي دهد، بنابراين نسبت هاي عددي ساده است كه جهان هماهنگ و منظم و هارمونيك را پديد آورده است.

عناصر اربعه
گزنوفانس معتقد بود كه همه چيز از خاك و آب ساخته شده و اين دو ماده، مواد بنيادين و نخستين هستي هستند. او جهان را آفريده آفريدگاري يگانه مي دانست كه بدون هيچگونه تلاش و تحرك، فقط به نيروي انديشه ي خود همه چيز را به حركت در مي آورد و جنبش، زاييده قدرت تفكر اوست.
هراكليتوس آتش را ماده نخستين و گوهر بنيادين هستي مي دانست و مي گفت كه هر چيزي همانند شعله آتش از مرگ چيزي ديگر پديد مي آيد: « ميرا مانا است و مانا ميراست. يكي در مرگ ديگري مي زيد و در زندگي ديگري مي ميرد.» ، « همه چيز از يك چيز و يك چيز از همه چيز به وجود مي آيد.»
از نظر هراكليتوس آتش اصلي كه گوهر بنيادين و ماده آغازين هستي است هرگز خاموش نمي شود. جهان هميشه يك آتش زنده جاويد بوده و هست و خواهد بود.
هراكليتوس معتقد به جنگ ميان اضداد بود و مي گفت كه جنگ، پدر و پادشاه همگان است و اوست كه برخي را خدا و برخي را انسان، برخي را برده و برخي را آزاد كرده است. وي جنگ را امري عمومي و ستيزه را عدالت مي دانست و مي گفت: همه چيز در اثر ستيزه به وجود مي آيد و در نتيجه ستيزه نيز از بين مي رود، و اساس هستي بر بنيان ستيزه و نزاع بين اجزاي متخاصم متضاد استوار است.
هراكليتوس روح را تركيبي از آب و آتش مي دانست كه از ميان اين دو عنصر، آتش شريف و آب پست است.
پارمنيدس گوهر بنيادين هستي را آن يگانگي نامتناهي و نامشهود و فراتر از جنبش و تضادي مي دانست كه در سكون و سكوت محض به سر مي برد و يكپارچه و پيوسته است و تمام جهان را از خود انباشته است، اما حواس آدمي قدرت درك و دريافت آن را ندارد و آن چه را در حركت و تغيير و دگرگوني دائمي مي بيند و سرشار از عناصر متضاد، خواب و خيالي وهم آلود و فريبنده بيش نيست.
پارمنيدس معتقد بود كه حقيقت جهان واحد و بسيط و ناگسسته است، و فاقد هر گونه تشخص و تعين و تكثر است.
امپدوكلس خاك و هوا و آب و آتش را به عنوان چهار آخشيج بنيادين تشكيل دهنده هستي مي شناخت و بر اين باور بود كه اين چهار آخشيج جاودانند و فاقد تولد و مرگ. او معتقد بود كه از درهم آميزش آن ها با نسبت هاي معين مواد مركبي پديد مي آيد كه جهان را مي سازد.
امپدوكلس عقيده داشت كه بين آخشيج هاي چهارگانه، دو نيروي اصلي متضاد وجود دارد و از كنش و واكنش آن دو جهان شكل مي گيرد و ساختار مي يابد. او اين دو نيروي متضاد را " مهر" و " ستيز" مي ناميد، و معتقد بود كه " مهر" اجزاء را به هم پيوند مي دهد و با هم تركيب مي كند، و" ستيز" آن ها را از هم مي پراكند . او "مهر و ستيز" را نيز جزو گوهر هاي بنيادين و نخستين، و در رديف آخشيج هاي چهارگانه قرار مي داد. از ديد او تغييرات جهان هدفمند نيستند، بلكه در نتيجه تصادف روي مي دهند و در نتيجه آن " مهر و ستيز" به طور متناوب جانشين هم مي شوند، و در اين روند دور و تسلسلي دائمي و بي مرگ وجود دارد، به اين ترتيب كه وقتي آخشيج ها به وسيله " مهر" در هم مي آميزند، "ستيز" آن ها را به تدريج از هم جدا مي كند، و چون " ستيز" به طور كامل آن ها را از هم جدا كرد، "مهر" بار ديگر آن ها را به هم مي پيوندد، بنابراين ماده مركب موقت است و فقط آخشيج هاي چهارگانه و دو نيروي "مهر و ستيز" اصالت ذاتي دارند و بنيادين و جاويدانند.
انكساگوراس هستي را مركب از مجموعه اي از اجزاي مادي و روحي مي دانست و معتقد بود كه موجودات غير زنده فقط از اجزاي مادي و موجودات زنده از تركيبي از اجزاي مادي و روحي تشكيل شده اند. انكساگوراس مي گفت كه همه چيز بي نهايت قابل تقسيم است و هر پاره ماده، هر چقدر هم كوچك باشد، مقداري از هر عنصر را در خود دارد و اشياء آن چيزي به نظر مي رسند كه از آن چيز بيشتر از ساير چيزها دارند. به عنوان مثال، هر چيزي مقداري آب دارد، ولي وقتي مايع به نظر مي رسد كه در صد آبش بيشتر از در صد ساير اجزايش باشد.
انكساگوراس روح را گوهري مي دانست كه در موجودات زنده بر همه چيزهاي ديگر مسلط است، گوهري نامتناهي و آزاد كه با هيچ چيز مخلوط نمي شود و بر خلاف اجزاي مادي، حاوي هيچ تضاد يا تركيبي نيست. روح از نظر انكساگوراس سرچشمه جنبش و چرخش است، و در تمام موجودات زنده اعم از انسان و حيوان داراي شكلي واحد و گوهري يگانه است.

اتميسم
دموكريتوس گوهر بنيادين هستي را اتم هاي از لحاظ فيزيكي غير قابل تقسيم و از لحاظ فلسفي فنا ناپذيرمي دانست كه هميشه در جنبش و گردش بوده و خواهند بود و در فضايي تهي شناور و سرگردانند. تعداد اتم ها و انواع آن ها بي نهايت است و تفاوت آن ها فقط در شكل و اندازه هندسي و فضايي آن هاست.
از ديد دموكريتوس حتي روح هم از اتم تشكيل شده است و حركت اتم ها در روح شبيه حركت ذرات غبار در نور خورشيد است، آن هنگام كه باد نمي وزد.
دموكريتوس فضاي تهي را كه اتم ها در آن شناورند، بي پايان مي دانست و معتقد بود كه در آن خالي مطلق نه بالا وجود دارد و نا پايين. او حركت اتم ها را قانونمند و جهت دار مي دانست و معتقد بود كه اين جنبش جاودانه بر اساس قوانين طبيعي رخ مي دهد و هيچ گونه تصادف يا اختياري در آن وجود ندارد.
توجيه هستي شناسانه ي دموكريتوس به دور از هرگونه توسل به علت غايي و هدف نهايي بود. او هستي را بر مبناي واقعيت آن و قوانين طبيعي حاكم بر آن توجيه مي كرد و هيچ گونه علت غايي يا عامل خارجي را در آن دخالت نمي داد.
پروتاگوراس منكر حقيقت عيني خارج از ذهن انسان بود و عقيده داشت كه تنها چيزي كه شايد وجود دارد، دريافت هاي ناشي از حواس انسان هاي مختلف است كه به شدت شخصي و غير قابل انتقال است، و خارج از آن، هستي چيزي نيست، يا اگر هم هست قابل دريافت و درك نيست. او مي گفت به تعداد افراد حقيقت وجود دارد و حقيقت هستي از ديد هر كس، همان چيزي است كه خودش درك مي كند و بيرون از حيطه ادراك شخصي او چيزي وجود ندارد.
گورگياس معتقد بود كه يا در جهان هيچ چيز وجود ندارد، يا اگر هم چيزي وجود داشته باشد غير قابل درك و شناخت است.

کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: کامیار کاظمی , mas84
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  کس چه داند تا در این بحر عمیق--- سنگ ریزه قدر دارد یا عقیق somayeee 2 1,258 07-15-2013 04:16 PM
آخرین ارسال: Delta.H
  موفقیت با ذهن ناخودآگاه در خواب bitumen 1 1,106 05-17-2013 09:47 PM
آخرین ارسال: mallarme
  اسرار موفقیت در کارها را اینجا بخوانید MARYAR 2 1,079 05-04-2013 12:15 PM
آخرین ارسال: MARYAR
  12 روش براي ايجاد خلاقيت و ايده هاي بزرگ در ذهن successman 1 696 01-25-2013 11:28 AM
آخرین ارسال: successman
  حکمت خدا در چیست؟ کامیار کاظمی 10 2,707 12-11-2012 09:47 PM
آخرین ارسال: jahanagahi
  انگيزه موفقيت در كودكان بيلا بالا 2 661 11-11-2012 09:18 PM
آخرین ارسال: jahanagahi
Wink در جستجوی زندگی شادمانه با گرته برداری از مفاهیم تئوری انتخاب sherafati 2 1,106 10-11-2012 11:52 AM
آخرین ارسال: madar
  19 اصل در مورد زندگي و كار از زبان Edward W.Scripps MARYAR 8 2,513 09-03-2012 08:12 PM
آخرین ارسال: mehdi62
  SUCCESS آهنرباي جذب موفقيت در درون شماست اقاي ايـــده 0 891 02-29-2012 04:43 PM
آخرین ارسال: اقاي ايـــده
  ويژگي افراد موفق در كار و تجارت koroshparsi 0 984 02-05-2012 02:13 PM
آخرین ارسال: koroshparsi
Rainbow دهنده باش تا طبيعت در تو جاري شود صدفی 2 783 02-03-2012 07:30 PM
آخرین ارسال: صدفی
Rainbow جهان در انتظار توست ... صدفی 0 712 02-01-2012 07:33 PM
آخرین ارسال: صدفی
  کوتاه ترین راه موفقیت در زندگی koroshparsi 2 1,097 12-26-2011 12:22 AM
آخرین ارسال: shahram......32
  اعجاز مدیریت فکر در موفقیت! lpsk83 0 681 12-19-2011 05:10 PM
آخرین ارسال: lpsk83

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS