کتاب علم ثروتمند شدن

[Peanut]

"هيچ كاري سختتر از تفكر طولاني و مستمر نيست. تفكر مشكلترين كار در دنياست. اين مطلب مخصوصاً زماني صادق است كه حقيقت برخلاف واقعيتها و ظواهر است. هر واقعيتي كه در دنياي قابل مشاهده وجود دارد، فرم مرتبط با خود را در ذهن كسي كه آن را مشاهده ميكند، ايجاد ميكند. و تنها با تفكر در مورد حقيقت ميتوان از اين كار جلوگيري كرد.
توجه به بروز بيماري، باعث ايجاد شكل بيماري در ذهن و در نهايت در بدن شما ميشود. مگر اينكه شما اين حقيقت را در ذهن خود ايجاد كنيد كه بيمارياي وجود ندارد و تنها واقعيت موجود، سلامتي است.


"فكر كردن به سلامتي زماني كه در ظاهر شما را بيماري فرا گرفته است، و نيز فكر كردن در مورد ثروت، زماني كه در ميانه بروز فقر هستيد، به قدرت نياز دارد.اما كسي كه اين قدرت را بدست آورد، صاحب يك ذهن ماهر ميشود و ميتواند بر سرنوشت چيره شود و آنچه را كه ميخواهد بدست آورد."

صفحه ۱۶ و ۱۷ کتاب علمِ ثروتمند شدن.

صاحب يك ذهن ماهر = MASTERMIND
----------------------------------------------------------
خواستم یه داستان راجب این پاراگرافِ بالا از زندگی‌ خودم بگم، ۲ ماه پیش یه‌روز بدونِ اینکه کار خاصی‌ کرده باشم پبا پام مچِ پای سمت چپم درد گفت بود. بطوری که نمیتونستم پامو به سمت بالا بیارم یعنی‌ درد یه جوری بود که می‌خواست منو بکشه.

هی‌ فکر کردم آخه چرا اینطوری شده، نتونستم جوابی‌ پیدا کنم، مثل همیشه که دردو‌ سعی‌ می‌کنم فراموش کنم سعی‌ کردم که این دردو‌ ندیده بگیرم یه چند هفته ای.
ولی‌ درد هی‌ بدتا و بدتر میشد. مثل شل‌ها راه میرفتم، هی‌ اومدم قانون راز رو بکار بگیرم و به خودم تلقین کنم که بیماری وجود نداره (پاراگرافِ بالا) و فقط سلامتی تو دنیا وجود داره...نشد که نشد،،درد وحشتناک شده بود.
یه روز گفتم جهنم این قانونِ راز کار نمیکنه واسه این ماجرا، رفتم دکتر، به دکتر گفتم "دکتر جان، من اومدم با این که فقط سلامتی‌ تو دنیاس و اینا" دردمو دارمون کنم که نشد، اتفاقا دکترمون که من ۲۵ ساله می‌شناسه و دکتر منه و میدونه من همش جوک میگم، کلی‌ خندید.
برام یه نسخه حسابی‌ نوشت قرص و اینجا و عکس ایکس ری و بدم گفت به ایکس ری بستگی داره اگه بهتر نشدی بیع برات فیزیو بنویسم،
من نسخه را گرفتم اومدم تو ماشین نشستم، نسخه را پاره کردم انداختم دور، به خودم گفتم "فقط سلامتی‌ تو این دنیا وجود داره، بقیه چیزا همه شعر ه‌ه‌ه"
ولی‌ رفتم ایکس ری را انداختم،
شب کمی‌ ویکس مالیدم تو پام روش جورابِ ضخیم، فرداش درد خیلی‌ کمتر نبود. شب بعد همون کارو تکرار کردم و بله، دیگه دردی نداشتم
من همیشه حتا قبل از اینکه قانونِ راز را باش اشنا بشم معتقد بودم و هستم که من هیچوقت مریض نمیشم. اینقد کم میرم (هر چند سال یکبار) دکترِ خانوادگی که یکبار دکترم به من گفت "شما دکترتون را عوض کردید مگه؟ آخرین بار که اینجا بودید ۳ سال پیش بود!!!"