ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
اسرار ثروت و توانگری زمان کنونی: 05-04-2024, 05:27 AM |
|||||||
|
اسرار ثروت و توانگری
|
02-22-2012, 08:44 PM
ارسال: #1
|
|||
|
|||
اسرار ثروت و توانگری
نحوه محاسبه قیمت سکه طلا در ایران قیمت سکه متاثر از چند عامل است: قیمت جهانی طلا؛ ارزش دلار به ریال؛ هزینه گمرک (بین ۲ تا ۵ درصد)؛ هزینه ضرب سکه توسط بانک مرکزی (تقریباً معادل هفتهزار تومان، طبق برآورد سال ۱۳۸۶)؛ سال ضرب سکه (صرفاً از نظر روانی بر روی قیمت سکه اثرگذار است)؛ بر حسب عوامل بالا قیمت سکه به صورت تقریبی محاسبه میشود.هنگامی که قیمت بازار با این قیمت محاسبه شده اختلاف شدید داشته باشد می گویند بازار حبابی شده است.بسیاری از کارشناسان و متخصصان بازار می گویند در این شرایط نباید وارد بازار شد.اما من عقیده دارم در صورت آگاهی از بازار و شرایط معامله و شم قوی می توان با کمی ریسک سود خوبی از این بازار گرفت. نحوه محاسبه قیمت واقعی سکه طلا 1) ابتدا باید قیمت هر انس طلا را بدست آوریم.قیمت هر انس طلا را می توانید از سایت مثقال بگیرید. هر انس طلا برابر با :31.103431گرم باعیار 24 می باشد. 2)عدد انس به قیمت دلار است.باید آن را در قیمت روز دلار ضرب کنیم.قیمت روز دلار را می توانید از سایت مثقال بگیرید. 3)باید تبدیل عیار انجام دهید.همانطور که گفته شد قیمت هر انس طلا بر مبنای طلای 24 عیار می باشد. اما عیار سکه، 22 می باشد.برای تبدیل عیار عدد 22 را بر 24 تقسیم می کنیم.که عدد 916/. بدست می آید.این عدد را باید در عدد حاصل مراحل قبل ضرب کنیم. 4)حاصل عملیات بالا را در وزن هر سکه ضرب می کنیم. وزن سكه تمام بهارآزادی (جدید و قدیم) : 8.133 سكه نیم بهار آزادی : 4.0665 سكه ربع بهارآزادی: 2.03225 5)حاصل را با عدد 7000 تومان جمع می کنیم.(حق ضرب سکه) پس به طور کلی برای محاسبه قیمت سکه طلا باید از فرمول زیر استفاده کنیم: [31.103431÷ (قیمت اونس جهانی طلا × نرخ دلار آزاد × 0.916×وزن سکه)]+ حق ضرب پی نوشت: به قیمت فوق باید درصد مالیات ارزش افزوده هم افزوده شود. نکات فوق العاده مهم: در صورت تصمیم به خرید سکه نکات زیر را رعایت کنید: 1)سکه را از بازار اصلی سکه و بورس سکه در شهرتان بخرید.معمولا در بازار اصلی سکه به علت حجم خرید و فروش بالا با قیمت مناسب تر می توانید سکه بخرید. 2)سکه بانکی بخرید.سکه بانکی به سکه ایی می گویند که ضرب بانک مرکزی است.این سکه وکیوم شده است.روی بسته بندی آن نوشته شده سکه تضمین شده بانکی.بسته بندی آن هولگرام و مهر دارد.اما سکه غیر بانکی در بازار و توسط طلا ساز ها ضرب شده و در هنگام فروش فقط وزن طلای آن محاسبه می شود. 3)به تاریخ ضرب سکه نگاه کنید.حتما ضرب سال 86 باشد.آخرین سال ضرب سکه سال 86 می باشد.قیمت سال های پایین تر ارزان تر است. و معمولا درهنگام فروش با مشکل مواجه می شوید. 4)تحت هیچ شرایطی هنگامی که قیمت سکه از قیمت واقعی آن بسیار بالاتر است خرید نکنید. ادامه دارد... كانال ايده يار: @ideayar
|
|||
02-22-2012, 09:06 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 02-22-2012 09:08 PM، توسط اقاي ايـــده.)
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: اسرار ثروت و توانگری
دوستان روي گزينه 3 خيلي مراقب باشند.به شخصه همچين كلاه برداري را ديدم.
در يكي فروشگاه هاي گوشت براي هربار خريد يك برگه جايزه ميدادند و جايزه ها هم يك ربع سكه بهار ازادي و وسايل ديگر بود.موقع قرعه كشي ربع سكه به اسم من افتاد.منم از خوشحالي تو پوست خودم نميگنجيدم كه بله يك ربع سكه را برنده شدم.اون زمان هم 130000 تومان بود قيمت ربع سكه.وقتي سكه را گرفتيم ديگه به تاريخ اين چيزها نگاه نكرديم چون جايزه بود از قديم گفتن دندادن اسب پيش كشي را نميشمارن-بعد از يك ماه كه تصميم براي فروشش گرفتيم وقتي رفتيم طلا فروشي گفت فقط 50000 تومان اگر اشتباه نكنم قيمتش ميشود.پرسيدم چرا گفت تاريخ سكه برا سال 74 است. منكه نميدونم چه رازهايي دارند كه سكه همان سكه هست ولي تاريخ ضرب ان روي قيمتش تاثير گذار هست. مراقب باشيد كه تاريخ سكه براي چه سالي مي باشد. كانال ايده يار: @ideayar
|
|||
02-22-2012, 09:06 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 02-22-2012 09:11 PM، توسط REZA HAJISALIMI.)
ارسال: #3
|
|||
|
|||
RE: اسرار ثروت و توانگری
سلام و خدا قوت
دست درد نكنه آقا سجاد واقعا پشتكار خوبي داري اگه ميشه مارو به شاكرديتون قبول كنين انشاا...ا موفق باشي باتشكر روز افزون |
|||
|
02-23-2012, 12:09 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 02-23-2012 12:11 PM، توسط اقاي ايـــده.)
ارسال: #4
|
|||
|
|||
RE: اسرار ثروت و توانگری
اسراری که ثروت مندان به آن عمل می کنند و افراد فقیر آن ها را نمی دانند تجربه نشان داده که خیلیها معتقدند وقتی صحبت پول و خوشبختی است هیچ یک از این تفکراتمثبت، کارهای شبانه روزی و نگرشهای صحیح برای بالا بردن توان پرداخت قسطهای آخر ماهکوچکترین کمکی نمیکند. حقیقت این است که اندیشههای هشیار و ناهشیار ما همیشه با میزان درآمدما در حال عمل هستند. سعادت و یا عدم سعادت ما، نتیجه تفکر ماست. ذهن انسان و چگونگیباورهای او تعیین کننده کیفیت زندگی اوست و ذهن ما بسته به شیوهای که برای تربیتش اتخاذ میکنیم مارا ثروتمند یا فقیر نگه میدارد. فقر نتیجه تفکر فقیرانه است اگر ثروت میخواهید نوع تفکر خود را عوض کنید. تصور کنید یکی ازدوستانتان همیشه مقروض است و معتقد است که تا ابد برای پرداخت بدهیهای خود در تنگنا خواهدبود. او احتمالا فقط داوطلب انجام کارهایی است که حقوق و مزایای بسیار کمی دارند زیرا او این جایگاهرا برای خودش پذیرفته است. به احتمال زیاد او فقط با کسانی میتواند ارتباط نزدیک داشته باشد که همطبقه خودش باشند زیرا تنها در مصاحبت با این نوع آدمها احساس راحتی میکند. او به خودش تلقینکرده است که زندگی دشوار و طاقت فرساست و با دوستانی که انتخاب کرده دیگر کوچکترین انگیزهایبرای تغییر این عقیده ندارد. در زندگی چیزی را به دست میآوریم که انتظارش را داریم و بنابراین فردیکه انتظار تنگدستی دارد همان نصیبش میشود زیرا در مغز خود برنامهای دارد که به او میگوید: «هی، توهیچ وقت پولدار نمیشوی». احتمالا خود او به این نکته پی برده است که هر وقت پول غیرمنتظرهای بهدستش میرسد بلافاصله بیرون میرود و خرجش میکند چون فکر میکند که حالت عجیبی دارد و بهتراست به وضعیت عادی یعنی بیپولی برگردد. او ممکن است با خودش فکر کند: من هیچوقت پولدارنخواهم شد زیرا تحصیلات خوبی نداشتهام. اگر تحصیلات عالی شرط ثروتمند شدن است باید تماماساتید دانشگاه میلیونر باشند. و اما بسیاری از تحصیلکردهها هم هستند که همیشه جیبشان خالی است و بالعکس مردم کم سوادیکه ثروتهای افسانهای داشتهاند. شاید او فکر کند که برای ثروتمند شدن شغل مناسبی انتخاب نکردهاست خوب خیلیها برای شروع یک شغل مکمل هم پیدا میکنند و یا کار خود را عوض میکنند. ممکناست دوست شما فکر کند که زمان کلید حل این شکل باشد. او فکر میکند که وقت کافی برای ثروتمندشدن ندارد در این صورت باید گفت که همه ما همین زمان را در اختیار داریم بیست و چهار ساعت درشبانه روز! نه بیشتر و نه کمتر. اما واقعا باید چکار کنیم؟ در قدم اول باید بدانید که: ۱ – برای کسب ثروت نیاز به تصمیمگیری وجود دارد باید خود را متعهد به انجام تلاشهای لازم دراین زمینه کنید. گرچه تلاش از اهمیت فوق العادهای برخوردار است اما این تلاش باید با دیدگاه مناسبو صحیح همراه باشد. ۲ – اول پس انداز کنید، بعد خرج کنید. فقرا برعکس عمل میکنند آنها اول خرج میکنند و بعد نقشهپس اندازههای آینده را میکشند. برای رسیدن به ثروت باید برنامهای داشت و آن را اجرا کرد. ۳ – به بررسی زندگی افراد ثروتمند بپردازید. مدتی از وقت خود را با ثروتمندان بگذرانید و ببینید کهچه فرقهایی با شما دارند و نکات جالب و مثبت آنها را جذب کنید و واقع بین باشید. ۴ – از دیگران کمک بخواهید. وقتی مردم ببینند که شما برای کمک به خود مصمم هستید آنها نیزبرای کمک به شما بسیار مستعد میشوند. باید بدانیم که چگونه از دیگران کمک بگیریم. ۵ – مرتبا برای خود خاطرنشان کنید که شایسته ثروت و قدرت هستید. ۶ – گاهی اوقات برای خود پول خرج کنید. بخشی از روند رسیدن به استقلال مالی فهمیدن این نکتهاست که شما استطاعت پول خرج کردن برای خودتان را دارید و از پولی که دارید لذت میبرید و اینانگیزهای بیشتر برای پولسازی خواهد بود. ۷ – نقشه بریزید و هدفهای خود را مشخص کنید. ۸ – به سه دلیل زیر همیشه مقداری پول همراه خود داشته باشید: الف – احساس ثروت بیشتر میکنید. ب – به پول داشتن عادت میکنید. ج – اعتماد به نفس بیشتر پیدا میکنید. همچنین به این ترتیب ترس خرج کردن پول را از دستمیدهید. بعضیها میگویند: من نمیتوانم پول با خودم حمل کنم زیرا بلافاصله خرجش میکنم. خوب اگروقتی پول در جیب شماست و به خود اطمینان ندارید چطور میتوانید انتظار ثروتمند شدن را داشتهباشید؟ ۹ – به هر مبارزهای با شور و شوق و تعهد یورش ببرید. ثروتمندان میدانند که پولسازی واقعی تنها وقتی شروع میشود که کار کردن به خاطر پول کنارگذاشته شود. ۱۰ – فقر یک بیماری روانی است که مانند بسیاری از بیماریهای دیگر برای کسانی که معتقد بهدرمان پذیری آن هستند قابل علاج است و مانند هر بیماری دیگر برای درمان آن نیاز به تلاش، ابتکار وشهامت وجود دارد. خیلی جالب است اگر بدانید که تقریبا تمام آدمهای شاد و ثروتمند زمانی در زندگی خود این بیماریرا شکست دادهاند، پس شما هم میتوانید. منبع«وبلاگ اقاي نصيري كانال ايده يار: @ideayar
|
|||
03-06-2012, 08:33 PM
ارسال: #5
|
|||
|
|||
RE: اسرار ثروت و توانگری
سخنرانی استیو جابز مدیر عامل اپل در دانشگاه استنفورد من امروز خیلی خوشحالم که در مراسم فارغ التحصیلی شما که در یکی از بهترین دانشگاه های دنیا درس می خوانید هستم. من هیچ وقت از دانشگاه فارغ التحصیل نشده ام. امروز می خواهم داستان زندگی ام را برایتان بگویم. خیلی طولانی نیست و سه تا داستان است. اولین داستان مربوط به ارتباط اتفاقات به ظاهر بی ربط زندگی هست. من بعد از شش ماه از شروع دانشگاه در کالج رید ترك تحصیل کردم ولی تا حدود یک سال و نیم بعد از ترك تحصیل تو دانشگاه می آمدم و می رفتم و خب حالا می خواهم برای شما بگویم که من چرا ترك تحصیل کردم. زندگی و مبارزه ی من قبل از تولدم شروع شد. مادر بیولوژیکی من یک دانشجوی مجرد بود که تصمیم گرفته بود مرا در لیست پرورشگاه قرار بدهد که یک خانواده مرا به سرپرستی قبول کند. او شدیداً اعتقاد داشت که مرا یک خانواده با تحصیلات دانشگاهی باید به فرزندی قبول کند و همه چیز را برای این کار آماده کرده بود.یک وکیل و زنش قبول کرده بودند که مرا بعد از تولدم ازمادرم تحویل بگیرند و همه چیز آماده بود تا اینکه بعد از تولد من این خانواده گفتند که پسر نمی خواهند و دوست دارند که دختر داشته باشند. این جوری شد که پدر و مادر فعلی من نصف شب یک تلفن دریافت کردند که آیا حاضرند مرا به فرزندی قبول کنند یا نه و آنان گفتند که حتماً. مادر بیولوژیکی من بعداً فهمید که مادر من هیچ وقت از دانشگاه فارغ التحصیل نشده و پدر من هیچ وقت دبیرستان را تمام نکرده است. مادر اصلی من حاضر نشد که مدارك مربوط به فرزند خواندگی مرا امضا کند تا اینکه آن ها قول دادند که مرا وقتی که بزرگ شدم حتماً به دانشگاه بفرستند. این جوری شد که هفده سال بعدش من وارد کالج شدم و به خاطر این که در آن موقع اطلاعاتم کم بود دانشگاهی را انتخاب کردم که شهریه ی آن تقریباً معادل دانشگاه استنفورد بود و پس انداز عمر پدر و مادرم را به سرعت برای شهریه ی دانشگاه خرج می کردم بعد از شش ماه متوجه شدم که دانشگاه فایده ی چندانی برایم ندارد. هیچ ایده ای که می خواهم با زندگی چه کار کنم و دانشگاه چه جوری می خواهد به من کمک کند نداشتم و به جای این که پس انداز عمر پدر و مادرم را خرج کنم ترك تحصیل کردم ولی ایمان داشتم که همه چیز درست می شود. اولش یک کمی وحشت داشتم ولی الآن که نگاه می کنم می بینم که یکی از بهترین تصمیم های زندگی من بوده است. لحظه ای که من ترك تحصیل کردم به جای این که کلاس هایی را بروم که به آن ها علاقه ای نداشتم شروع به کارهایی کردم که واقعاً دوستشان داشتم. زندگی در آن دوره خیلی برای من آسان نبود. من اتاقی نداشتم و کف اتاق یکی از دوستانم می خوابیدم. قوطی های خالی پپسی را به خاطر پنج سنت پس می دادم که با آن ها غذا بخرم. بعضی وقت ها هفت مایل پیاده روی می کردم که یک غذای مجانی توی کلیسا بخورم. غذا هایشان را دوست داشتم. من به خاطر حس کنجکاوی و ابهام درونی ام تو راهی افتادم که تبدیل به یک تجربه ی گران بها شد. کالج رید آن موقع یکی از بهترین تعلیم های خطاطی را تو کشور می داد. تمام پوستر های دانشگاه با خط بسیار زیبا خطاطی می شد و چون از برنامه ی عادی من ترك تحصیل کرده بودم، کلاس های خطاطی را برداشتم. سبک آن ها خیلی جالب، زیبا، هنری و تاریخی بود و من خیلی از آن لذت می بردم. امیدی نداشتم که کلاس های خطاطی نقشی در زندگی حرفه ای آینده ی من داشته باشد ولی ده سال بعد از آن کلاس ها موقعی که ما داشتیم اولین کامپیوتر مکینتاش را طراحی می کردیم تمام مهارت های خطاطی من دوباره تو ذهن من برگشت و من آن ها را در طراحی گرافیکی مکینتاش استفاده کردم. مک اولین کامپیوتر با فونت های کامپیوتری هنری و قشنگ بود. اگر من آن کلاس های خطاطی را آن موقع برنداشته بودم مک هیچ وقت فونت های هنری الآن را نداشت. هم چنین چون که ویندوز طراحی مک را کپی کرد، احتمالاً هیچ کامپیوتری این فونت را نداشت. خب می بینید آدم وقتی آینده را نگاه می کند شاید تأثیر اتفاقات مشخص نباشد ولی وقتی گذشته را نگاه می کند متوجه ارتباط این اتفاق ها می شود. این یادتان نرود شما باید به یک چیز ایمان داشته باشید، به شجاعتتان، به سرنوشتتان، زندگی تان یا هر چیز دیگری. این چیزی است که هیچ وقت مرا نا امید نکرده است و خیلی تغییرات در زندگی من ایجاد کرده است. داستان دوم من در مورد دوست داشتن و شکست است. من خرسند شدم که چیزهایی را که دوستشان داشتم خیلی زود پیدا کردم. من و همکارم هواز شرکت اپل را درگاراژ خانه ی پدر و مادرم وقتی که من فقط بیست سال داشتم شروع کردیم ما خیلی سخت کار کردیم و در مدت ده سال اپل تبدیل شد به یک شرکت دو بیلیون دلاری که حدود چهارهزار نفر کارمند داشت. ما جالب ترین مخلوق خودمان را به بازار عرضه کرده بودیم؛ مکینتاش. یک سال بعد از درآمدن مکینتاش وقتی که من فقط سی ساله بودم هیأت مدیره ی اپل مرا از شرکت اخراج کرد. چه جوری یک نفر می تواند از شرکتی که خودش تأسیس می کند اخراج شود، خیلی ساده. شرکت رشد کرده بود و ما یک نفری را که فکر می کردیم توانایی خوبی برای اداره ی شرکت داشته باشد استخدام کرده بودیم. همه چیز خیلی خوب پیش می رفت تا این که بعد از یکی دو سال در مورد استراتژی آینده ی شرکت من با او اختلاف پیدا کردم و هیأت مدیره از او حمایت کرد و من رسماً اخراج شدم. احساس می کردم که کل دستاورد زندگی ام را از دست داده ام. حدود چند ماهی نمی دانستم که چه کار باید بکنم. من رسماً شکست خورده بودم و دیگر جایم در سیلیکان ولی نبود ولی یک احساسی در وجودم شروع به رشد کرد. احساسی که من خیلی دوستش داشتم و اتفاقات اپل خیلی تغییرش نداده بودند. احساس شروع کردن از نو. شاید من آن موقع متوجه نشدم اخراج از اپل یکی از بهترین اتفاقات زندگی من بود. سنگینی موفقیت با سبکی یک شروع تازه جایگزین شده بود و من کاملاً آزاد بودم. آن دوره از زندگی من پر از خلاقیت بود. در طول پنج سال بعد یک شرکت به اسم نکست تأسیس کردم و یک شرکت دیگر به اسم پیکسار و با یک زن خارق العاده آشنا شدم که بعداً با او ازدواج کردم. پیکسار اولین ابزار انیمیشن کامپیوتر دنیا را به اسم توی استوری به وجود آورد که الآن موفقترین استودیوی تولید انیمیشن در دنیا ست. دریک سیر خارق العاده ی اتفاقات، شرکت اپل نکست را خرید و این باعث شد من دوباره به اپل برگردم و تکنولوژی ابداع شده در نکست انقلابی در اپل ایجاد کرد. من با زنم لورن زندگی بسیار خوبی را شروع کردیم. اگر من از اپل اخراج نمی شدم شاید هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد. این اتفاق مثل داروی تلخی بود که به یک مریض می دهند ولی مریض واقعاً به آن احتیاج دارد. بعضی وقت ها زندگی مثل سنگ توی سر شما می کوبد ولی شما ایمانتان را از دست ندهید. من مطمئن هستم تنها چیزی که باعث شد من در زندگی ام همیشه در حرکت باشم این بود که من کاری را انجام می دادم که واقعاً دوستش داشتم. داستان سوم من در مورد مرگ است. من هفده سالم بود یک جایی خواندم که اگر هر روز جوری زندگی کنید که انگار آن روز آخرین روز زندگی تان باشد شاید یک روز این نظر به حقیقت تبدیل بشود. این جمله روی من تأثیر گذاشت و از آن موقع به مدت سی و سه سال هر روز وقتی که من توی آینه نگاه می کنم از خودم می پرسم اگر امروز آخرین روز زندگی من باشد آیا باز هم کارهایی را که امروز باید انجام بدهم، انجام می دهم یا نه. هر موقع جواب این سؤال نه باشد من می فهمم تو زندگی ام به یک سری تغییرات احتیاج دارم. به خاطر داشتن این که بالآخره یک روزی من خواهم مرد برای من به یک ابزار مهم تبدیل شده بود که کمک کرد خیلی از تصمیم های زندگی ام را بگیرم چون که تمام توقعات بزرگ از زندگی، تمام غرور، تمام شرمندگی از شکست، در مقابل مرگ رنگی ندارند. حدود یک سال قبل دکترها تشخیص دادند که من سرطان دارم. ساعت هفت و سی دقیقه ی صبح بود که مرا معاینه کردند و یک تومور توی لوزالمعده ی من تشخیص دادند. من حتی نمی دانستم که لوزالمعده چی هست و کجای آدم قرار دارد ولی دکترها گفتند این نوع سرطان غیرقابل درمان است و من بیشتر از سه ماه زنده نمی مانم. دکتر به من توصیه کرد به خانه بروم و اوضاع را رو به راه کنم. منظورش این بود که برای مردن آماده باشم و مثلاً چیزهایی که در مورد ده سال بعد قرار بود به بچه هایم بگویم در مدت سه ماه به آن ها یادآوری بکنم. این به این معنی بود که برای خداحافظی حاضر باشم. من با آن تشخیص تمام روز دست و پنجه نرم کردم و سر شب روی من آزمایش اپتیک انجام دادند. آن ها یک آندوسکوپ را توی حلقم فرو کردند که از معده ام می گذشت و وارد لوزالمعده ام می شد. همسرم گفت که وقتی دکتر نمونه را زیر میکروسکوپ گذاشت بی اختیار شروع به گریه کردن کرد چون که او گفت که آن یکی از کمیاب ترین نمونه های سرطان لوزالمعده است و قابل درمان است. مرگ یک واقعیت مفید و هوشمند زندگی است. هیچ کس دوست ندارد که بمیرد حتی آن هایی که می خواهند بمیرند و به بهشت وارد شوند. ولی با این وجود مرگ واقعیت مشترك در زندگی همه ی ما ست. شاید مرگ بهترین اختراع زندگی باشد چون مأمور ایجاد تغییر و تحول است. مرگ کهنه ها را از میان بر می دارد و راه را برای تازه ها باز می کند. یادتان باشد که زمان شما محدود است، پس زمانتان را با زندگی کردن تو زندگی بقیه هدر ندهید. هیچ وقت توی دام غم و غصه نیافتید و هیچ وقت نگذارید که هیاهوی بقیه صدای درونی شما را خاموش کند و از همه مهمتر این که شجاعت این را داشته باشید که از احساس قلبی تان و ایمانتان پیروی کنید. موقعی که من سن شما بودم یک مجله ی خیلی خواندنی به نام کاتالوگ کامل زمین منتشر می شد که یکی از پرطرفدارترین مجله های نسل ما بود این مجله مال دهه ی شصت بود که موقعی که هیچ خبری از کامپیوترهای ارزان قیمت نبود تمام این مجله با دستگاه تایپ و قیچی و دوربین پولوراید درست می شد. شاید یک چیزی شبیه گوگل الآن ولی سی و پنج سال قبل از این که گوگل وجود داشته باشد. در وسط دهه ی هفتاد آن ها آخرین شماره از کاتالوگ کامل زمین را منتشر کردند. آن موقع من سن الآن شما بودم و روی جلد آخرین شماره ی شان یک عکس از صبح زود یک منطقه ی روستایی کوهستانی بود. از آن نوعی که شما ممکن است برای پیاده روی کوهستانی خیلی دوست داشته باشید. زیر آن عکس نوشته بود stay hungry stay foolish این پیغام خداحافظی آن ها بود وقتی که آخرین شماره را منتشر می کردند stay hungry stay foolish این آرزویی هست که من همیشه در مورد خودم داشتم و الآن وقت فارغ التحصیلی شما آرزویی هست که برای شما می کنم برگرفته ار سايت كافه mba كانال ايده يار: @ideayar
|
|||
03-07-2012, 02:33 PM
ارسال: #6
|
|||
|
|||
RE: اسرار ثروت و توانگری
سلام من تازه عضو شدم سایت جالبی دارین یه مطلب جالب خوندم براتون میذارم اگه تکراری نباشه
راه ثروتمند شدن تنها داشتن پدر پولدار و رسیدن به یك ارثیه كلان نیست. حتی اگر بهترین و ماهرترین كارشناسان و مشاوران مالی را در كنار خودتان داشته باشید باز هم ممكن است با اشتباهاتی هر چند جزئی همهشان را بر باد دهید. میلیونرها تكنیكهای رفتاری را در زندگی شان رعایت می كنند كه مردم عادی از آن بیخبر هستند. برای مثال، پولدارها هیچ وقت فكر نمیكنند و نمیگویند: «من نمیتوانم» بلكه از خود میپرسند: «چگونه میتوانم؟» شاید نتوانید فراتر از افق ثروت خود را ببینید اما باید باور داشته باشید كه ثروت شما در چشمهای كه آن را نمیبینید و نمی دانید كجاست، میجوشد و آن چشمه و كل ثروت شما در آنجاست. تشكر كن و بپذیر تصور كنید در صف پرداخت یك فروشگاه هستید، مقداری خرید كردهاید و برای پرداخت پول نوبت شما شده است، پولی كه همراه شماست 100 هزار تومان است اما خرید شما 102هزار تومان شده است، ناراحت میشوید و تمام جیبهای لباستان را میگردید، یك نفر از پشت سركه قصد فضولی هم ندارد شاهد ماجراست و به شما 2هزار تومان می دهد، چه كار میكنید؟ الف) زیر لب چیزی می گویید:خیلی ممنون نیازی نیست. اجناس را سر جایشان میگذارید و از خجالت فورا از فروشگاه خارج میشوید. ب) چيزهایی كه بیشتر لازم دارید برمیدارید و بقیه را پس میدهید. ج) با كمال احترام از آن فرد تشكر میكنید و پول را قبول میكنید و با خریدتان به خانه میروید و از خداوند و تمام كائنات به خاطر این هدیه كارگشا سپاسگزاری میكنید. اگر جواب شما گزینه ج است باید به شما تبریك بگویم، دارید به پولدار شدن نزدیك می شوید. چون شكرگزاری و دریافت هدیه یكی از قانونهای ثروتمند شدن است. قوانین را رعایت كنید و اصلا آنها را نشكنید، باید با آغوش باز، نعمتها و یاری دیگران را بپذیرید و شكر آن را به جا بیاورید. برای مثال برای هر قبضی كه پرداخت میكنید یا هر چكی كه مینویسید یك یادداشت تشكر بنویسید. هدف ثروتمند شدن نیست وقتی در یك مصاحبه از خانم اپرا وینفری (مجری معروف و یكی از زنان ثروتمند) سوال كردند كه راز ثروتمندی شما در چیست؟ پاسخ داد كه هرگز برای پول و میلیونر شدن تلاش نكرده است بلكه هدف او كمك به دیگران بوده كه به دليل همین هدف ثروت بهصورت ناگهانی به سمتش سرازیر شده است. یادتان باشد اگر ثروتی هم ندارید می توانید از راههای دیگر به دیگران كمك كنید و دروازه های ثروت را به سمتتان باز كنید. یك لبخند هدیه دهید، دست یاری به دیگران بدهید، دوستانتان را در آغوش بگیرید، به اندازه یك ساعت از درآمد خود را به امور خیریه اختصاص دهید، برای سالمندان یا بیماران كتاب و مجله بخوانید و به ملاقات آنها بروید. مقدار پولی كه میبخشید مهم نیست، مهم نیت شماست همیشه یادتان باشد بخشش به بازپس گرفتن ختم میشود. همه میدانند كه بخشش واقعی برای بازپس گرفتن صورت نمیگیرد اما این یكی از قوانین است، یادتان باشد برای رسیدن به هدف قوانین را نشكنید. خلأ ایجاد كن تا حالا عادت داشتید اشیاي بدون مصرف را انبار كنید؟ و فكر كنید یك روزی شاید به كارتان بیاید؟ آیا برایتان اتفاق افتاده كه پولهایتان را جمع كنید و به این خاطر كه فكر میكنید در آینده شاید به آن محتاج باشید خرجش نكنید؟ تا حالا شده لباسهایتان، كفشهایتان، لوازم منزل و آشپزخانهتان و چیزهای دیگر را كه حتی یك بار هم از آنها استفاده نكردید انبار كنید؟ درون خودتان چطور؟ تا الان پیش آمده خاطره خشمها، ترسها، جداییها و چیزهای دیگر را به خاطر بسپارید؟ باید به شما بگویم تا الان سخت در اشتباه بودید. دیگر به این كار ادامه ندهید! شما برخلاف مسیر كامیابی خودتان حركت میكنید. جا باز كنید. فضای خالی، تا اجازه دهید چیزهای جدید و نو به زندگیتان وارد شوند. باید خود را از شر چیزهای بیمصرف كه در شما و در زندگیتان هستند خلاص كنید تا كامیابی را به زندگیتان دعوت كنید. تا وقتی در جسم و روح خودتان احساسات بی فایده را نگه میدارید، نمیتوانید جای خالی برای موقعیتهای تازه بهوجود آورید. با این فكر شما 2 پیغام را به مغزتان و زندگیتان میفرستید كه به فردا اعتماد ندارید و شایسته چیزهای خوب و تازه نیستید. به همین دلیل با انبار كردن همه چیزهای غیر قابل مصرف خودتان را سر پا نگه داشتهاید. |
|||
03-07-2012, 04:50 PM
ارسال: #7
|
|||
|
|||
RE: اسرار ثروت و توانگری
(03-07-2012 02:33 PM)فاطیما نوشته شده توسط: سلام من تازه عضو شدم سایت جالبی دارین ( داریم ) .... سلام. اول اینکه بهتون خوش آمد میگم و از مطلب قشنگتون هم ممنونم. دومند هم لطفا یادتون باشه : شما الان دیگه در جمع ملیاردر های آینده عضو شدید و سایت متعلق به شما هم هست توانایی فروش از شما ، انواع حمایت مالی از ما
|
|||
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
اگه میدونستی در رسیدن به هدفت(ثروت)هیچ شکستی وجودنداره اولین قدم که برمیداشتی چی بود | SAMIRA | 71 | 15,685 |
05-23-2016 02:08 AM آخرین ارسال: poldar |
|
تکنیک های فنگ شویی برای جذب ثروت | m-jalalvand | 2 | 1,309 |
10-08-2013 02:21 PM آخرین ارسال: مینو. |
|
اهداف اعضای انجمن از کسب ثروت را در این بخش ذکر کنید. | کامیار کاظمی | 43 | 10,048 |
06-01-2012 09:10 PM آخرین ارسال: navvab12 |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان