ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


کارآفرینان موفق
زمان کنونی: 05-17-2024, 05:06 PM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: sara
آخرین ارسال: korooshhakhamaneshi
پاسخ: 2
بازدید: 1718

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 22 رأی - میانگین امیتازات : 3.05
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
کارآفرینان موفق
04-19-2011, 09:38 AM
ارسال: #1
کارآفرینان موفق
با کار آفرینان/ بانوی رنگ و پارچه


رنگ ,رنگ و باز هم رنگ . ازدر که وارد می شوی آنقدر تنوع رنگ می بینی که حتی اگر روز سختی را پشت سر گذاشته باشی یا حتی ازدست خودت هم خسته باشی نا خودآگاه لبخند بر لبانت می نشیند.

فروشگاهی کوچک داخل یک پاساژ بزرگ با سبکی متفاوت اینجا خانم مریم هوشمند زاده و همسرش لباس های کاملا طبیعی با طرح های سنتی که اغلب طرح خودشان است عرضه می کنند.

خانم هوشمند زاده از علاقه اش به لباس و پارچه می گوید و اینکه کارش را از طراحی صحنه و لباس در سینما و تلویزیون آغاز کرده و حالا به همراه همسرش که یک دامپزشک هنر دوست است این فروشگاه را اداره می کنند.

لباس هایی که در این فروشگاه عرضه می شود همگی از نخ ,پشم و الیاف طبیعی تولید می شود و طرفداران خاص خودش را هم دارد.

از او پرسیدم چطور شد که از سینما به تولید لباس آن هم با سبک های سنتی و با استفاده از پارچه های کاملا طبیعی روی آوردید؟

راستش را بخواهید سینما علاقه اول من بوده و هست اما آنچه که من را به انجام این کار واداشت علاقه شدیدم به رنگ و طرح بوداینکه بتوانم با ذوق و سلیقه خودم و طرح های سنتی یک اثر هنری خلق کنم که مردم هم دوستش داشته باشند بسیار جذاب است.

اینکار تنوع بسیاری هم دارد هر فصل رنگ های مخصوص , پارچه ها و طرح های ویژه خودش را دارد که برای من بسیار هیجان انگیز است.

در سینما و تلویزیون با چه مجموعه هایی همکاری داشته اید؟

در چندین کار تلویزیونی و سینمایی در زمینه صحنه و لباس همکاری داشته ام. در کارهایی مثل هم نفس, سوگند,یک ماجرا چند زندگی,گاهی واقعی و کاغذ دیواری زرد حضور فعال داشتم.

یک سال هم به عنوان خبرنگار در سرویس اجتماعی روزنامه ایران مشغول به کار بودم.

وجه تمایز لباس هایی که شما ارائه می کنید با سایر محصولات مشابه در چیست؟

این روزها عادت کرده ایم از لباس های وارداتی که با الیاف مصنوعی تولید شده اند استفاده کنیم که نه تنها هیچ تشابهی با فرهنگ ما ندارند بلکه با شرایط طبیعی اقلیم ما کمترین مناسبتی هم ندارند.

لباس هایی که ما در این فروشگاه عرضه می کنیم همگی با الیاف طبیعی تهیه شده از این رو با پوست دوست اند و بسیار راحت هستند و از نظر بهداشتی هم شرایط مناسبتری نسبت به پارچه های موجود در بازار دارند.

چه چیزی شما را به ایده تولید چنین لباس هایی راهنمایی کرد؟

رشته تحصیلی من فلسفه است اما از کودکی به انجام کارهای هنری علاقه داشته ام این علاقه باعث شد تا در کلاس های مختلف طراحی و مجسمه سازی شرکت کنم.اولین کارهای دست سازم از چوب درخت گردو تهیه شده بودند وبه مرور توانستم با الهام گرفتن از طرح های سنتی لباس های مخصوص خودم را طراحی کنم درحال حاضر به هر منطقه ای که سفر می کنم در تلاش هستم پارچه های جدیدی پیدا کنم و از طبیعت برای طرح های جدیدم الهام بگیرم.

ابتدا با فروش تولیداتم در فروشگاه دوستان شروع کردم وبعد ها به فکر تاسیس یک فروشگاه افتادم که خوشبختانه با کمک همسرم موفق شدیم این فروشگاه را راه اندازی کنیم.

آیا درآمد این کار ابتکاری برای امرار معاش یک خانواده مناسب است؟

در حال حاضر من و همسرم از طریق همین شغل روزگار می گذرانیم و زندگی خوبی هم داریم. البته ورود به هر کاری علاوه بر علاقه به میزانی از آگاهی وشناخت هم نیاز دارد . باید بتوانیم نیاز بازار را تعیین کنیم و محصولاتی را تولید کنیم تا با این نیاز را تامین کند.استفاده از طرح های سنتی هم باید با نیازهای امروز مردم مطابقت داشته باشد در غیراینصورت با استقبال مواجه نخواهد شد.

بازار لباس برای ورود کارآفرینان به این عرصه مناسب است وآیا شما علاقمندان به ورود به این عرصه را تشویق به ورود به این بازار می کنید؟

لباس طیف گسترده ای دارد برخی افراد سرمایه زیادی دارند و به واردات پوشاک علاقه نشان می دهند و با وارد کردن کالاهای ارزان قیمت چینی درآمد کسب می کنند و عده ای هم که هنری دارند تلاش می کنند با عرضه آن در بازار کسب درآمد کنند اما به عقیده من ورود به هرکاری علاوه بر علاقه به توانایی و تجربه نیازمند است.

بنابر این توصیه می کنم بدون آگاهی وارد این عرصه نشوند و پشتکار و تلاش را هم سرلوحه کارشان قرار دهند.

آیا نهاد هایی مثل میراث فرهنگی که متولی حمایت از چنین صنایعی است تا کنون حمایتی از شما به عمل آورده است؟

متاسفانه تا این لحظه از سوی هیچ یک از نهاد های دولتی حمایتی از ما صورت نگرفته حتی یک بار هم که دریکی از شهرستان ها برای تاسیس یک گارگاه پیشنهادی به شهرداری ارائه کردم که جاذبه توریستی هم داشت هیچ گونه حمایتی نکردند.

برای گسترش فرهنگ استفاده از لباس ها و محصولا ت سنتی و طبیعی در جامعه چه اقداماتی انجام داده اید؟

ما و برخی از دوستان که در زمینه تولید و عرضه محصولات مختلف سنتی و طبیعی فعال هستند گروهی تحت عنوان "سرو" تشکیل داده ایم وبه صورت گروهی نمایشگاه می گذاریم تا از این طریق مردم را با این گونه محصولات آشنا کنیم و از شبکه های اجتماعی اینترنتی هم در این خصوص کمک گرفته ایم.

نمایشگاه ها به صورت فصلی برگزار می شوند و تلاش می کنیم در هر فصل محصولات متناسب با آن زمان را در اختیار عموم قرار بدهیم.

برای جوانانی که جویای کار هستند و هنوز شغلی نیافته اند چه توصیه ای دارید؟

اولین و مهمترین توصیه من این است که سعی کنند علایق و استعداد هاشان را بشناسند وسپس در آن مسیر حرکت کنند.

هیچ وقت منتظر معجزه و اینکه کسی برای شما کار ایجاد کند نباشید خودتان کار بسازید شاید ابتدا سخت و غیر ممکن به نظر برسد اما به مرور زمان حتما موفق خواهید شد راه خودتان برای تولید شغل را پیدا کنید.
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: faramarz , مسعود کوچولو , تنگسیر , m_grate29 , mir abbas
01-24-2013, 02:08 AM (آخرین ویرایش در این ارسال: 01-24-2013 02:13 AM، توسط korooshhakhamaneshi.)
ارسال: #2
RE: کارآفرینان موفق
مصاحبه با دکتر آزمندیان : موسسه پدیده فکر
نام و نام خانوادگی: علی رضا آزمندیان

نام محصول: تکنولوژی فکر

شركت:موسسه پديده فكر

تحصيلات:دكتري مهندسي صنايع


هميشه مي خواستم مهندس شوم چون در دبيرستان فيزيك ومكانيك من خوب بود دوست داشتم مهندس مكانيك شوم.ما چون در خانواده فقيري بزرگ شديم و پدرم كاتب جزبود براي همين به قهرمانان و افراد بنام فكر نمي كردم اما از نظر اخلاقي چون در مدرسه مذهبي علوي درس مي خواندم دوست داشتم، كه الان هم تقريباَ به همان خواسته ام رسيده ام.

اين ايده اي بود كه از آمريكا به ايران آوردم چون من در آمريكا در كنار تحصيل، بحث تكنولوژي فكر را هم دنبال مي كردم و تصميم گرفتم كه آنرا هم به ايران بياورم من دوست دارم براي خودم كار كنم وديگران را هدايت ورهبري نمایم، تمام مديريت را خودم در مجموعه ام انجام مي دهم البته مسئوليتي به افراد ديگر تفويض اختيار نموده ام وچون رشته خودم مديريت مي باشد توانايي اين مديريت مي باشد توانايي اين مديريت رادر خودم مي بينم وحتي در شركتها وصنايع مديريت را تدريس مي كنم زيرا كه تكنولوژي فكر بر اساس مديريت وخصوصاَ خود مديريتي مي باشد.

با توجه به اينكه در كشور ما موانع و مشكلات بسيار زياد است گاهي وقتها شكستها و مشكلات پيش مي آيد وبحث تكنولوژي فكر همين است كه انسان موفق در برابر اين مشكلات مانند كوه بايستد وآنها را حل نمايد.

اولين جرقه اين ايده در ايران با خواندن كتاب بيانديشيد و ثروتمند شويد در ذهنم بوجود آمد ودرآمريكا با مشاهده وارتباط با " آنتوني را" ديدم چگونه جواني ديپلمه توانسته با هدفهاي زيبا جامعه آمريكا را به سمت و سوي خوبي پيش ببرد و حتي كلينتن رئيس جمهور آمريكا هم با او مشاوره كند در نتيجه از كتابها و نوارهايي استفاده كردم و باافراد موفق آمريكايي صحبت كردم و بعد از 12سال تمام تلاشم را براي رسيدن به اين مرحله طي كردم به اين نتيجه رسيدم كه حالا مي توانم به ايران برگردم واين ايده راپياده كنم.

دليل اينكه از بين ايده هاي ديگر من اين ايده را دنبال كنم يكي نياز خودم وديگري چون قبلاَ 6سال در ايران خبرنگار بودم مي دانستم كه الان بحث تكنولوژي فكر مي تواند در توليد انگيزه وعشق براي افراد مؤثر باشد و آنها را به موفقيت وآرامش برساند البته بحث شهرت و ثروت طلبي انسان را نبايد از نظر دور داشت ولي من بجز اين بدنبال اشاعه فرهنگ مثبت نگري در بين مردم كشورم بودم وحتي بسياري از سمينارهايي كه برگزار مي كنم بطور رايگان مي باشد در كل كار فرهنگي سود چنداني ندارد ريسكهاي مالي مانند هزينه تبليغاتي كه سالي چند صد ميليون براي آنها هزينه مي كنيم اصلاَ نمي دانيم كه اين بازگشتي دارد يا خير؟ مجردالحال بودن افراد تنگ نظر در بسياري ازسازمانها همه جزء ريسكهاي كاري ما بود كه با صبر و شكيبايي حل شدند. به نظر من خودباوري بهترين نيرو براي كار آفريني است و كساني كه خودشان را باور ندارند روي گنج مخفي نشسته اند و همين عدم باور آنها اين گنج را پنهان ساخته است.


مصاحبه با محمد اردکانی: شرکت چرم و میش
نام و نام خانوادگی: محمد اردکانی

شرکت: چرم و میش

نام محصول: انواع مختلف کیف و کفش و لباس

تحصیلات: سیکل


در سال 1323 در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم. پدرم روحانی بود و یکی از امام جماعت های شمیران بودند. در شرایط مناسبی زندگی می کردیم ولی آنقدر هم در رفاه نبودیم. از جهت اینکه دوست نداشتم کسی به من برای امرار معاش و زندگی ام کمک کند و استقلال مالی داشته باشم به همین خاطر درس ام را ادامه ندادم و بعد از کلاس ششم دنبال کار رفتم. من به پدر و مادرم بسیار وابسته بودم و این موضوع باعث می شد که دنبال یک سری کارهای خلاف نروم.

بعد از کلاس ششم به دنبال کار رفتم و شاگرد یک چرم فروش معتبر در تهران شدم در آن زمان آرزو داشتم که هر چه سریعتر برای خودم کار کنم حتی اگر کار کوچکی باشد. بعد از سه سال کار در آنجا به دنبال کاری برای خودم رفتم و یک دکه کوچک در بازار گرفتم و با یک نفر شریک شدم، در آن موقع شانزده سال داشتم.

در حین کار کردن 3-4 کلاس درس خواندم ولی امتحان آن را ندادم زبان انگلیسی را هم به مدت 10 سال خواندم ولی به طور مستمر نبود. بعد از آن به هیچ کلاس آموزشی نرفتم. اصولاً از نظر من کسی که آموزش پیدا می کند و تحصیل می کند اطلاعات و دانشی به دست می آورد که بتواند از آن دانش استفاده کند و فقط داشتن آن کافی نیست. کسانی بودند که سواد خواندن و نوشتن نداشتند ولی از یک انسان تحصیل کرده هم درک و هم آداب و معاشرت آنها بهتر بوده است ولی کسی که این توانایی را داشته باشد و تحصیلات هم داشته باشد موفق تر است.

من زندگی خوبی داشتم ممکن بود چند کاری انجام دهم و موفق نشوم ولی ناامید نمی شدم و سعی می کردم راه دیگری را انتخاب کنم روند شغلی ما همین بود تا به اینجا رسیدیم.

در ابتدای کار یک سال با شریکم بودم ولی او فرد کم تحرکی بود و من پر تحرک بودم بنابراین جدا شدیم و به دنبال کار برای خودمان رفتیم. در مسیر راهم موانع خاصی نبود فقط می رفتم به جاهایی که چرم می فروختند و وقتی نقاط ضعفشان را می دیدم بیشتر تشویق می شدم.بنابراین به این فکر افتادیم که خودمان تولید کننده باشیم ولی مسائل زیادی در تولید داشتیم سیاست گذاریها برای ما مشکلاتی درست می کرد و شرایط خوبی برای رشد مهیا نمی شد و موانعی ایجاد می کرد.

در حال حاضر فقط در بازارهای ایران هستیم و سعی داریم شعبه های دیگری ایجاد کنیم ولی مشکلات داریم.

هدف من از تأسیس شرکت چرم و میش از همان ابتدا کار صادرات بود ولی در این کار موفق نشدیم. یک سری مشکلات است که هر چه فکر می کنیم قابل حل شدن نیست و اوضاع طوری شده که در حال حاضر من فکر اگر بتوانیم موجودیت خودمان را حفظ کنیم خیلی بهتر است.



مصاحبه با غلامعلی سلیمانی، موسس شرکت کاله
مصاحبه با موسس شرکت کاله ، مردی که برند ساختن را به دنیا آموخت.
61 ساله و اهل آمل است. او نتیجه یک عمرکار و تلاش بی‌وقفه و خلاقانه است. با او در شرایطی مصاحبه کردیم که به تازگی و پس از ماه‌ها درمان جراحت‌های حادثه تصادف خودرو، برسرکار آمده بود، اما همانند گذشته فعال و پرجنب و‌جوش.

پشتکار و جدیت دور اندیشانه
61 ساله و اهل آمل است. او نتیجه یک عمرکار و تلاش بی‌وقفه و خلاقانه است. با او در شرایطی مصاحبه کردیم که به تازگی و پس از ماه‌ها درمان جراحت‌های حادثه تصادف خودرو، برسرکار آمده بود، اما همانند گذشته فعال و پرجنب و‌جوش. به کارش عشق می‌ورزد و اعتقاد دارد "این کشور نیازمند تولید و صنعت است. ما چند دانشگاه صنعتی داریم بدون اینکه صنعت داشته باشیم و یا به آن اهمیت بدهیم ."

درگفته‌های او هزاران نکته است. ازشکست و تلخ کامی می‌گوید، از تدریس خصوصی و پرداخت دستمزد کارگران با درآمد تدریس. از عدم همراهی‌ها، نامرادی‌ها ومهم تر از همه بی‌اعتنایی خودش به ناهمواری‌های راه می‌گوید.

سلیمانی نمونه یک کارآفرین ایرانی است. فکر و ایده نو را در تولید به کار انداخته و به دنبال منابع مالی و تجهیز رفته، خطر را پذیرفته، جانانه تلاش کرده تا توانسته است موفقیت را در آغوش بگیرد. حال که اندکی گشایش ملی پیدا کرده، فرصتی را برای دیدن و کاویدن از دست نمی‌دهد. به این‌جا و آن‌جا می‌رود تا از روند‌های مشابه در کشورهایی که در این حوزه‌ها جلوترند خبر بگیرد . نمایشگاه‌های صنعت مربوطه را از دست نمی‌دهد. کتاب‌های مدیریتی می‌خواند. با مشاوران مدیریت نیز بیگانه نیست. از آموزه‌های مدیریت به خوبی استفاده می‌کند. مجموعه فراورده‌هایی که زیر نظر او تولید و پخش می‌شوند بسیار متنوع است طوری‌که گاه نگران می‌شویم آیا این همه تنوع گرفتاری‌زا نیست. با غلامعلی سلیمانی در پاییز 84 در دفتر کارش در خیابان آذربایجان گفت و گو کردیم .

لطفا خودتان را معرفی کنید.
غلامعلی سلیمانی متولد 25/3 / 1325 در شهرستان آمل . دوره دبستان و دبیرستان را درآمل گذراندم و بعد به تهران آمدم. دو سال پشت کنکور ماندم. پس از آن وارد دانشگاه ملی شدم و در رشته ریاضی تحصیل کردم. از سال دوم دانشگاه مشغول به کار شدم از همان سال هم شهریه دانشگاه را خودم پرداخت کردم. پدرم بابت این موضوع یک سال با من قهر کرد. از سال سوم و چهارم هم اولین کسی بودم که به دانشگاه ملی شهریه ندادم. خدا رحمت کند پروفسور پویان را که می‌گفت: چرا شهریه نمی‌دهی؟ گفتم: پول ندارم چه کار کنم، حاضر نیستم کار کنم و پول شهریه بدهم. با این همه پول نفت چه اثری دارد که من شهریه بپردازم یا نپردازم ؟گفت: سال قبل چه کار کردی؟ گفتم: سال قبل از بانک گرفتم. گفت: چرا الان نمی‌گیری؟ گفتم: صلاح نمی‌بینم، حالا من باید بمانم یا بروم؟ گفت: بمان. بعد گفتم: استاد شما ماهیانه سیصد تومان به دانشجویان پرداخت می‌کنید. امکان دارد به من هم این پول را بدهید؟ گفت: نمی‌دانم تو آمدی شهریه بپردازی یا شهریه بگیری؟ با این وجود پذیرفت ماهیانه آن سیصد تومان را به من نیز بپردازد .

در دوران سربازی هم کار می‌کردم . یک روز می‌رفتم دانش‌سرا درس می‌دادم. بقیه روز‌ها هم تدریس خصوصی می‌کردم. همان روز‌ها شرکتی راه انداختیم و تلاش کردیم پروفورم بفروشیم . سفارت‌های مختلف می‌رفتیم و نشانی به دست می‌آوردیم. آن زمان پروفورم را بیش‌تر برای اقلامی می‌خواستند که در ساختمان به کار می‌رفت .

از سال 50 تا 57 که به صورت جدی کار را شروع کردم، دو شرکت تاسیس کردم. یکی همان شرکت پروفورم و شرکت دیگری هم به نام مارکتینگ سرویس. اند. ریسرچ که با یک آمریکایی و یک هندی تاسیس کرده بودم. این شرکت درآمدی داشت و هزینه‌های شرکت دیگر را نیز جبران می‌کرد. و برای بقیه مخارج از بانک وام می‌گرفتیم. خلاصه انقلاب که شد آن دو از ایران رفتند . شرکت‌ها عملا سود آوری نداشتند . با تدریس خصوصی، هم امورخودم را می‌گذراندم و هم حقوق کارمندان را می‌دادم .

سال 1356، در مکان فعلی شرکت کاله کارم را شروع کردم. این مکان مال خواهرم بود، می‌خواستند این جا را ماهی هفده تومان اجاره بدهند. به خواهرم گفتم این مکان را از شما ماهی بیست تومان اجاره می‌کنم. گفتند :مگر تو پول داری؟ چه طور می‌توانی این کرایه را بپردازی ؟ گفتم: نه، کار می‌کنم پول در می‌آورم و کرایه شما را می‌پردازم .

بالاخره همین مکانی را که امروز می‌بینید از خواهرم اجاره کردم و از صفر شروع کردم . پخش سوسیس و کالباس را با شرکت کالباس‌سازی گیلان آغاز کردم. قضیه از این قرار بود که آن زمان پودر سیر کیلویی 28 تومان بود و ما از چین پروفورم گرفته بودیم کیلویی هفت تومان. حتی هفت هزار تومان هم نداشتم که یک تن پودر سیر بیاورم و کار را راه بیندازم . شرکت گیلان قبول کرد پنج تن درخواست بدهد و ما پنج تن برایش آوردیم و به آن‌ها تحویل دادیم . بعد یک روز مدیر شرکت گیلان آمد و گفت الا و بلا باید با من کار کنی . گفتم: من خودم شرکت دارم. گفت: تو آدم پی‌گیر و سالمی هستی . حدود دوسال و نیم حداقل هفته‌ای دومرتبه به من زنگ زدی که یک تن یا پنج تن پودر سیر بفروشی. به خاطر این کار و پی‌گیری‌هایت حتما باید با من کار کنی . گفتم : من شرکت دارم. خودم کار می‌کنم دلیلی ندارد آن را ول کنم. البته وضعمان هم خوب نبود . گفت: نه، حتما باید با من کار کنید. در نهایت با آنها به توافق رسیدیم که با هم همین‌جا پنجاه پنجاه کار کنیم . قرار شد پخش گیلان را راه بیندازیم . در ضمن خرید موادشان را از خارج و داخل تامین کنم. قرار شد ماهی ده هزار تومان به من بدهند . دو سه ماهی که گذشت گفتند نمی‌خواهیم در پخش با شما شریک باشیم .

مدت دو ماهی که آن جا بودم تولید کارخانه سه برابر شد. قبلا هر روز چهار تن تولید می‌کردند، اما ما چهار تن را به دوازده تن رساندیم. قبل از آن یک وانت جنس می آوردیم قرار بود یک هفته ای بفروشیم. حالا هر روز یک کامیون جنس می‌آمد و ما می فروختیم. کارگرها را تشویق می کردم روز و شب کار کنند و دست مزدشان را هم خودم می دادم. آن طرف در پخش سود می بردم و روزی پنج تومان یا ده تومان به کارگرها می دادم و آن ها هم می ماندند و کار می‌کردند. میکائیلیان شریکی داشت که می گفت در این کارخانه یا جای این آدم است یا جای من. شما انتخاب کنید. این آقایی که این جوری کار می کند دو روز دیگر صاحب این کارخانه است. من نمی توانم این موضوع را تحمل کنم. در نهایت، من با آن ها حساب و کتاب کردم و از هم جدا شدیم. اما بعد از فوت میکائیلیان همسر ایشان دوباره سراغ من آمد و گفت، شما باید در تولید به ما کمک کنید و بدون این که شریکش متوجه شود من در تولید با ایشان پانزده در صد سهیم شدم و کار را شروع کردیم. ظرفیت کارخانه را همان دوازده تن حفظ کردم. چون وضع مالی ام خوب شده بود ،آن ده هزار تومان را هم از آن ها نمی گرفتم .

آن زمان آن ها یک سری دستگاه هایی داشتند که نصب نکرده بودند و همسر میکائیلیان با شریکش سر این موضوع اختلاف داشت. شریک میکائیلیان نمی خواست دستگاه ها نصب شود. همسر میکائیلیان به من گفت ،چه کار کنیم. گفتم : کارخانه که حتما نباید در گیلان باشد. می توانیم در آمل کارخانه بزنیم. مجوز گرفتیم و من با یکی از دوستانم که تجربه کار در شرکت های پیچک، و یک و یک را داشت صحبت کردم و از او خواستم با ما کار کند . گفتم هر چه پیچک به تو می دهد من 25 در صد بیش تر می دهم بیا با من کار کن .

در نهایت رضایت آن آقا را گرفتم، اما بعد خانمشان گفتند من آمل زندگی نمی کنم و دوست دارم تهران بمانم. ایشان در وزارت صنایع کار می کرد گفتم شما یک مجوز کالباس سازی برای من در تهران بگیر آن وقت ما هم می آییم تهران. این خانم شیرازی بود و خداوند به تازگی فرزندی به آن ها داده بود و مادرشان برای مراقبت از فرزند ایشان به تهران آمده بود. من برای دیدن آن ها به منزلشان رفتم و دیدم این خانم تا چند روز دیگر باید سر کار برود و نوزاد احتیاج به مراقبت دارد و به هر حال اوضاع حسابی ناجور است . گفتم چرا با خودت لج می کنی. تو می توانی برگردی شیراز در وزارت صنایع کار کنی مادرت هم از پدرت و هم از بچه ات نگه داری کند و یک مجوز هم برای ما می گیری ما هم می آییم آنجا و یک کارخانه سوسیس و کالباس سازی درست می کنیم. من آنجا نماینده پخشی داشتم که با او تماس گرفتنم و گفتم شما جایی سراغ ندارید که برای ما اجاره کنید من می خواهم شیراز کارخانه بزنم . گفتند من خودم یک جایی دارم . من و شریکم رفتیم و محل را دیدیم . خلاصه قرار شد که به اندازه اجاره قانونی محل پخش کننده شیرازی سهام بدهیم. ماشین ها را از کارخانه گیلان برداشتیم و آن دوستم را هم که تجربه کار و تولید در دو کارخانه را داشت مدیر تولید کردیم. حالا کارخانه آماده بود، اما پولی نداشتیم که گوشت بخریم و ماشین ها را راه بیندازیم. از هر که می شناختیم پول قرض گرفتم و گوشت خریدم. فردی از نزدیکان میکائیلیان در کارخانه اش کار می کرد. به او گفتم تو در سوسیس و کالباس سازی استادی من می خواهم بیایی شیراز و این کاری را که بلدی به ما یاد بدهی او هم قبول کرد. تمامی این ماجراهایی که گفتم قبل از انقلاب اتفاق افتاد.

اوایل انقلاب بود . یک روز ساعت شش صبح داشتم می رفتم دفتر که یکی از این پخش کننده ها ی دوره گرد به نام شاطر حسین جلوی من را گرفت و سلام کرد. گفتم چه طوری؟ زد توی سرش و گفت بدبخت شدم. گفتم چرا ؟گفت من، نه تا بچه داشتم دیروز خانمم یک دو قلو به دنیا آورد، حالا شدند یازده تا. تو هم که سوسیس کالباس نداری من مانده ام این یازده تا بچه را چه طوری سیر کنم. گفتم خدا بزرگ است، ناراحت نباش. اما واقعیتش برای شاطر حسین ناراحت شده بودم . همان موقع یکی از مشتری هایم که برایش دو دستگاه همبرگرزنی وارد کرده بودم با من تماس گرفت و گفت من این دو دستگاه را نمی خواهم. هر جور که می توانی این ها را رد کن و پولش را برایم بفرست. ساعت هشت بود و از گیلان هم سوسیس و کالباس نیامده بود. می گفتند گوشت نیست. عصر رفتم یک چرخ گوشت خریدم و تصمیم گرفتم در همین دفتر همبرگرسازی راه بیندازم. آن دو دستگاه همبرگر ساز را هم که برای مشتری آورده بودم ،خودم برداشتم . با آدم هایی که در این زمینه کار کرده بودند صحبت کردم و از آنها خواستم همبرگر سازی را یادم بدهند . روز اول از ساعت شش صبح تا ساعت دوازده شب به کمک چهار کارگر،197 عدد همبرگر زدیم. سوسیس و کالباس کم بود. امثال شاطر حسین هم تعدادشان زیاد بود،آنها می آمدند جلوی شرکت و همبرگر ها را تازة تازه می بردند و حتی به سردخانه هم نمی بردیم. بنابراین، همبرگر را در همین شرکت راه انداختیم و سوسیس و کالباس در شیراز راه افتاد .

از پدر و مادر و خانواده خود بگویید .
من در یک خانواده صد درصد مذهبی بزرگ شدم. پدرم وکیل دادگستری بود. آن زمان بیش از چهار کلاس درس نبود. مادرم هم همان چهار کلاس درس را خوانده بود. پدرم از مکتب خانه شروع کرده بود چون علم و درس جدید در آن زمان نبود. بعد از مکتب به تهران آمده و در تهران درسش را تمام کرده بود. ابتدا معلمم بود و بعد وکیل دادگستری شد .

شما فرزند چندم هستی ؟
از پدرم دهم و از مادرم اول .

چند خواهر و برادر دارید ؟
برادرانم همه در سنین پایین فوت کردند. الان دو برادر و دو خواهر دارم. که همه از من کوچکترند. یک برادر، مدیر عامل فراورده های گوشتی آمل و دیگری مدیر عامل کاله است .

وقتی شما صحبت میکنید معلوم است محور همه فعالیت ها یک نفر بوده، غلامعلی سلیمانی . از کی حس کردید نمی توانید با دیگری کار کنید؟
من همیشه حس می کردم می توانم با دیگران کار کنم. اما این جا آدم ها خیلی اهل کار نیستند. همه آدم ها یی که ابتدا کار را با من شروع کردند، به زور مجبورشان می کردم شریکم شوند. مثلا موقعی که همبرگر سازی را شروع کردم از یکی از دوستانم خواستم بیاید و با من کار کند پیشنهاد کردم پنجاه در صد بیش از کار سابقش به او حقوق بدهم و در سود هم شریکش کنم. گفت اگر نتوانی پولم را بپردازی چه؟ البته درست میگفت ،چون آن موقع پولی نداشتم. می رفتم تدریس خصوصی می کردم تا سر ماه بتوانم پول ایشان را بپردازم .

پس رشته ریاضی خاصیتش همین است؟
نه . دو خاصیت دارد. اول این که سلول های مغزی آدم را باز می کند. آدم می داند که چه راهی را باید برود . البته به دیگران جسارت نمی کنم .

من هنوز منتظرم پاسخ سوال قبل را بشنوم.
از کلاس هشت و نه به این فکر بودم که کار آزاد داشته باشم. آن موقع به هم کلاسی هایم که الان بعضی از آن ها همکاران من هستند، می گفتم ما می توانیم با دو هزارتومان یک تاکسی بخریم و در شهر آمل با هم کار کنیم. آن موقع می توانستیم این کار را بکنیم. به ویژه این که یکی از دوستانم وضع خوبی داشت و می توانست این پول را فراهم کند. اما همکلاسیهایم به من می خندیدند و می گفتند توخل شدی.

بعد در دانشگاه هم به این فکر می کردم که باید کار کنم. با این که در خانواده‌ای مرفه بزرگ شده بودم، اما مرتب به این فکر می کردم که باید کسب وکار راه بیندازم. پدرم مخالف بود. می گفت آدم باید عالم باشد. باید درس بخواند. چون خودش عاشق درس خواندن بود. اما من اعتقاد نداشتم که آدم باید فقط درس بخواند. می گفتم آدم باید زندگی کند. برای زندگی علاوه بر این که نیاز به فکر و عقل هست، نیاز به پول هم هست. برای به دست آوردن پول هم باید کار کرد. بنا بر این همیشه به این فکر می کردم که چه کاری باید انجام دهم. آن موقع که دانشجو بودم بیش از ماهی هزار تومان در آمد داشتم. سیصد تومان از دانشگاه میگرفتم . هفته ای دو روز هم در یک مدرسه کار می کردم. ماهی سیصد تومان هم آن جا در آمد داشتم. ماهی ششصد یا هفتصد تومان هم تدریس خصوصی می کردم. خلاصه وضعم از بقیه دانشجو ها بهتر بود. چون عقیده داشتم باید پول در بیاورم تا بهتر زندگی کنم. از همان موقع می گفتم با کسانی که کار می کنم حتما نباید پول داشته باشند باید یک طوری آن ها را شریک کنم. می گفتم شما شریک شوید این حقوقتان این هم حق شراکتتان. دیگر هر روز نمی آمدند به من بگویند حقوقمان کم است. در واقع، هر چه در آمد بهتر بود دریافتی آنها هم بهتر بود. آن ها را با علاقه آوردم. تولید را به آن هایی سپردم که تجربه داشتند. البته برای شریک کردن آدم ها هم منطقی داشتم، همه این افراد را بر اساس روابط و برخوردهایی که داشتم به خوبی می شناختم. بر اساس این شناخت هر کدام از آن ها را برای کاری انتخاب می کردم و در کار با او شریک می شدم. همه این افراد پیش از شراکت مشاوران من هم بودند.

در واقع، من هم دستگاه ها و هم بازار را می شناختم، هم نیازها را می دیدم، هم صنعت را می شناختم. از بین سی تا چهل صنعت مختلف صنایع گوشتی را انتخاب کردم. آن شرکت مارکتینگ سرویس . اند . ریسرچ خیلی به من کمک کرد. با این که بورس، بورس راه و ساختمان بود . من صنایع غذایی را انتخاب کردم . چون می دیدم آینده بهتری دارد. از صنایع غذایی هم گوشت را انتخاب کردم. چون سوددهی بیش تری داشت .

شما از یک مقطعی بالاخره تشکیل هیات مدیره دادید. چند نفر از اعضای هیات مدیره از خانواده شما هستند؟
روزهای اول که شرکتی را تاسیس می‌کردیم مثل شرکت سولیکو یا دمس یا شرکت تهران، براساس شرکایی که داشتیم اعضای هیات مدیره تشکیل می شد. شرکت آمل را که تاسیس کردیم، چون برادرم آمل بود من و دو تن از برادرانم و یکی از دوستانمان اعضای هیات مدیره شدیم. در بوشهر هم هیات مدیره چهار نفره بود که همه غریبه بودند. در کاله هم چون سهام دار اصلی خودم بودم اعضای هیات مدیره غیر از خودم، دو تن از برادرانم و یکی از دوستانم بودند. اما تصمیم گیرنده در همه این شرکت ها خودم هستم.

نفر چهارم در هیات مدیره چه می کند؟
در واقع، کار خانه ها دو نفره اداره می شوند. کل کارهای مربوط به شرکت را انجام می دهند . کلیه برنامه ریزی، بازاریابی، فروش، خرید ماشین آلات با خودم بوده و هست . این افراد فقط تصمیمات من را اجرا می کنند .

چرا؟ چه فلسفه ای دارید که نمی خواهید هر یک از اعضای هیات مدیره حوزه خاصی را اداره کنند؟
یک موقعی هست که کار تازه شروع می شود. ما نه امکانات و نه بودجه ای داریم تا بتوانیم کار را بر اساس روال مهندسان مشاور تنظیم کنیم. هر واحدی که شروع کردم از صفر شروع کردم. یعنی حتی زمینش را قسطی می خریدم. ماشین را هم دست دوم می خریدم. تمام این ها را با حد اقل هزینه می خریدم. به این راه حل ها هم خودم می رسیدم. ممکن بود توزیع را به کسی محول کنم. اما با نظر من با دستور من و با برنامه من انجام می شد. این همه مسئولیت را به عهده می گرفتم برای این که بتوانم کار را جمع کنم. اما امروزکه این شرکت ها شکل گرفته است، شرکت ها را بر اساس سیستم های مدیریتی نوین اداره می کنم. یعنی می گویم در اعضای هیات مدیره باید یک فرد آشنا به امور مالی، فردی آشنا به بازاریابی یا تولید وجود داشته باشد. خودم هم هستم. آن ها هر کدام یک رای دارند، خودم دو رای. چون آن ها را از بین نیرو های جوان استخدام می کنم. همه جا کنار آدم های قدیمی یک آدم جدید استخدام می کنم. 99 در صد آن ها فوق لیسانس هستند و از دانشگاه های معتبر فارغ التحصیل شده اند. چون می خواهم از ترکیب تجربه قدیمی ها و علم جدید بهره وری خوبی داشته باشم. این روش را هشت نه سالی هست که پیاده می کنم.

چه چشم اندازی برای این مجموعه دارید؟ برای نسل آینده آن را چه طور می بینید؟
من می خواهم این شرکتها را در حد شرکت های صاحب نام اروپایی امریکایی پیش ببرم . الان دارم با شرکت های بزرگی چون نستله، دنون، کمپینا، بل، هوخلند و امی صحبت می کنم. با هر کدام در زمینه ای خاص برای سرمایه گذاری صحبت می کنم. من محتاج پول نیستم، اما به تجربه دویست ساله آنها نیاز دارم. این شرکت ها پس از بررسی هایی که انجام دادند مجموعه ما را به عنوان بهترین در ایران تشخیص دادند. این برای من افتخار است که بعد از پانزده بیست سال به جایی رسیدم که شرکتی اروپایی ما را قبول دارد. توزیع و فروش را از جایی کپی نکردیم، بلکه ابداع کردیم. پیش از ما هیچ کس در ایران لبنیات را در سراسر ایران توزیع نمی کرد، اما ما این کار را انجام دادیم. از ابتدا روی کیفیت کار کردیم. استاندارد کیفی را از اول برای خودمان در نظر گرفتیم که حتی از استاندارد کیفی در ایران هم با لا تر بود. یعنی کیفیت محصولات ما طوری است که اروپایی‌ها آن را در حد استاندارد‌های اروپایی می بینند. با امکانات و تجهیزات و ماشین آلاتی که ما کار میکنبم در تصور اروپایی ها نیست که بتوانیم محصولات را بااین کیفیت در این جا تولید کنیم و برایشان شگفت آور است.

به هر حال مسئله جانشین واقعیتی است که نمی توان از آن فرار کرد. آیا فکر کرده اید این سازمان باید بعد از شما هم حداقل به خوبی الان بچرخد؟
صد در صد باید بهتر از الان باشد. از روز اول به این موضوع فکر کرده ام. این مجموعه‌هایی که می سازم هیچ کدام را برای خودم نمی سازم. این ها را به وجود می‌آورم و تحویل یکی از آقایان می دهم. اگر دیروز من با کمک دوستان، کارخانه ای را راه‌اندازی کردیم امروز ما در ردیف دوم هستیم. ردیف اول مدیران جوانی هستند که این کارخانه را اداره می کنند. اگر ما کاله را با چهار لیتر شیر راه انداختیم و امروز با چهار صد تن شیر و ده تن پنیر به کارش ادامه می دهد، ما در ردیف دوم هستیم و مدیران جوان این کار را ادامه می دهند. روش ما مثل دوی چهار صد متر است. صد متر اول را ما رفتیم، برای صد متر دوم کار را به مدیران جوان سپردیم. و آن ها هم باید صد متر سوم را به دیگران بسپرند. اما شرکت باید به صورت عمودی بالا برود. من حیفم می آید، چون شرکتهای اروپایی رشدشان از من هم بیش تر است. من می خواهم شتابم را از آنها بیش تر کنم. مجموعه ام را بهتر کنم. من دنبال نو آوری و تاسیس شرکت های جدید هستم.

آیا ضوابط کاله ،شرایط وارد شدن به بورس را دارد؟
من نمی خواهم وارد بورس بشوم.

نمی‌خواهید شرکت را سهامی عام کنید؟
نه. من نیازی به پول ندارم. من نیاز به اطلاعات و نو آوری دارم. این ها برای من میلیاردها دلار ارزش دارد. من به کمک این اطلاعات می توانم بقیه واحد ها را بهتر بسازم و راهبری کنم. واحدهای جدید را با اصول اروپایی بسازم.

ضعف های عمده نظام سیاست گذار ما کجاست؟
من وارد این مقولات نمی شوم کاری به این ها ندارم. هر چه باشد من مسائلم را حل می کنم و تا به حال هم همین اتفاق افتاده است. بگذارید مثالی برای شما بزنم. دولت و وزیر صنایع وقت گفت به تو ارز نمی دهم. می خواستم کارخانه لبنی آمل را راه بیندازم. از وزیر وقت در خواست ارز برای وارد کردن ماشین آلات کردم اما نپذیرفتند. این موضوع مرا نا امید نکرد. با ارز آزاد ماشین های دست دوم خریدم و کارم را راه انداختم . یک روز همان آقای وزیر، کارخانه دارها را جمع کرد تا نسبت به ارزی که از دولت گرفته بودند پاسخ گو باشند. من یک کارتن همراه خودم به جلسه برده بودم. وقتی نوبت به من رسید کارتن را باز کردم و انواع پنیری را که تولید کرده بودیم به ایشان نشان دادم: پنیر گودا، پارمسان، پروسس. پرسید اینها چیست؟ گفتم مگر نمی خواهید پنیر تولید کنید. من بدون ارز دولتی این پنیرها را تولید کرده ام. این آدم یک مرتبه رنگ و رویش عوض شد . اخلاقش عوض شد و گفت آقایان من فردی مثل ایشان می خواهم. گفتم شما ارز را به این ها دادید، کار را از من می خواهید؟ گفت چه می خواهید؟ گفتم ارز، مجوز. به من دویست هزار دلار بدهید که این سه ماشینی که احتیاج دارم بیاورم. به هر حال من با هرسازی که بزنند می رقصم تا بتوانم مشکلم را حل کنم . هدف دارم و هدفم پول در آوردن نیست که بگویم برای من می ارزد یا نمی ارزد. هدف من ایجاد کار است. ایجاد صنعت است. بقای کشور را در صنعت می بینم نه تجارت، متأسفانه مملکت به سمت تجارت پیش می رود.

تنوع محصول شما زیاد است. حتی محصولاتی که با سلیقه و ذایقه ایرانی‌ها هماهنگی ندارد. به همین دلیل بخشی از محصولات شما با استقبال عمومی مواجه نمی شود. با چه نگاهی به تولید محصول جدید می پردازید؟
من از ابتدا دنبال نوآوری بودم. هرچیزی که در اروپا می دیدم می خواستم این جا تولید کنم. بعضی از محصولاتم مورد استقبال هم واقع نمی شد. دولت ما را به علت نوآوری جریمه می کرد. ما جریمه را هم قبول می کردیم. جنس ما را حراج کردند به این علت که جنس نو تولید می کردیم. اما من باز هم جنس نو تولید می کردم. سهمیه من را قطع کردند. اما باز هم جنس نو تولید می کردم. این یک خواسته است. یادم می آید روزی در شرکت داشتیم ماست می خوردیم. ماست آن موقع 5/2 درصد چربی بود که صنایع شیر تولید می کرد. روی میز مقداری خامه بود. با ماست مخلوط کردم دیدم چیز جالب و خوشمزه ای است به مدیر تولید گفتم فردا باید ماست خامه ای تولید کنی؟ گفت ماست خامه ای چیه؟ گفتم : هیچی چربی شیر را بالا می بری یک کمی هم خامه می ریزی می شود ماست خامه ای. چون صنایع شیر ( پگاه ) ماست 5/2 درصد داشت به بچه ها گفتم ماست کارخانه ما باید حداقل سه درصد چربی داشته باشد. ما باید فرق داشته باشیم. در مورد ماست چکیده هم همین اتفاق افتاد. فکرکردم چرا نباید ماست سنتی خودمان را تولید کنیم. شاید بیش از یک سال طول کشید تا ما توانستیم تولید ماست چکیده را ماشینی کنیم .

واقعیت این است که برایم مهم نبود بازار این را قبول می کد یا نه. من تولید و نوآوری را دوست دارم. فکرمی کنم هرکس ذایقه ای دارد. هیچ دلیلی وجود ندارد همه از پنیر فتا خوششان بیاید. من عشقم تولید و نوآوری است. این تنوع تولید باعث ضرر من هم می شود. اما برایم مهم نیست. ضرر را هم قبول می کنم تا لذت ببرم.



آشنایی با محسن اصفهانیان، بنیان گذار برند گراد
اگر جزو طبقه متوسط جامعه هستید و برای خرید یک دست کت‌وشلوار مردانه برنامه‌ریزی کرده‌اید ، بهترین مارک‌های تولید داخل را احتمالا "هاکوپیان"،" گراد"، "ماکسیم" یا" ایکات" می دانید. اما به نظر می رسد نمی‌توانید از قیمت مناسب و تنوع محصول در کت‌وشلوارهای " گراد" چشم‌پوشی کنید.
گراد به چه معناست؟

"گراد" جامه‌ای بوده است که ایرانیان باستان بر تن می‌کرده‌اند .این نام باستانی را " محسن اصفهانیان" –مدیر عامل- برای این برند برگزید.

نام: محسن اصفهانیان
سال تاسیس گراد: 1370
نام شرکت : گراد آفرین http://www.gerad.ir

محصولات: انواع پوشاک مردانه کت و شلوار، پیراهن، تی‌شرت، کروات، پاپیون، جوراب، لباس زیر، کیف، کفش، کمربند، دکمه سردست و انواع لباس‌های زمستانی

سال 1376ابتدای راه بود و آموزش و تحقیق .محسن اصفهانیان -مدیر عامل- به همراه محمودی -عضو هیات مدیره- برای آموختن طراحی و تکنولوژی روز دنیا در کارخانه های مطرح جهان راهی نقاط گوناگون دنیا شد. (کشورهایی مثل آمریکا، ایتالیا، آلمان) و با آموختن دانش نوین صنعت پوشاک برای پایه گذاری روال جدیدی در تولید و بومی کردن صنعت پوشاک کشور به ایران بازگشت.

او از بدو سرمایه‌گذاری برای افزایش میزان تولید، برنامه‌ریزی گسترده‌ای برای آموزش پرسنل داشت، به‌گونه‌ای که تعداد زیادی از تکنیسین‌های گراد، دوره‌های آموزشی مختلفی در معروف‌ترین انستیتیوهای مد و پوشاک از جمله موسسه معروف " مولر" در آلمان گذرانده‌اند.

اصفهانیان، خط تولید " گراد آفرین" را تا سال 1383 گسترش داد به نحوی که 400 کارگر و تکنیسین ، روزانه 300 دست کت‌وشلوار مردانه تولید می کردند. وی بعدها تعداد کارگران شرکت را به 600 نفر رسانید تا ظرفیت دوخت‌ودوز 400 دست کت‌وشلوار در این کارخانه امکان پذیرشود. امروزه، آن‌گونه که مدیران گراد آفرین می‌گویند، فروش سالانه گراد، فراتر از 150 هزار دست کت‌وشلواراست که ازطریق افزایش شیفت کاری کارگران امکان‌پذیر شده است.

گراد پس از‌ هاکوپیان، دومین تولیدکننده تمام صنعتی پوشاک درایران است که البته درمقایسه با ‌هاکوپیان، خط تولید و توان نرم‌افزاری و سخت‌افزاری مدرن‌تری نیز دارد.

گراد: هر آنچه از طرح و رنگ بخواهید.

شما به هر شکل و سایزی در گراد می‌گنجید!

گراد، سایزبندی محصولات خود را براساس متد موسسه مولرآلمان، تنظیم کرده است بنابراین، نخستین تولیدکننده ایرانی است که برای 95 درصد مردان ایرانی در 9گروه سایزی، کت‌وشلوار تولید می‌کند. ادعای مدیران شرکت گراد آفرین این است که تولیدکننده رقیب آنها-هاکوپیان- براساس متد مولر، تنها در سه سایز کت‌وشلوار تولید می‌کند اما تعداد سایزهای گراد، سه برابر این تولیدکننده قدیمی‌و پرطرفدار است. بنابراین اگر خیلی چاق هستید یا خیلی کوتاه آفریده شده ‌اید یا در هرصورت، اندازه‌ای منحصربه‌فرد دارید، به‌طور قطع، کت‌وشلوار برازنده شما درمیان محصولات گراد موجود است !

گراد جامه ای با نام های کهن- در جستجوی محبوبیت در عین اصالت
محصولات گراد، براساس نام‌های ایران باستان نامگذاری شده است به‌طور مثال، ایساتیس- نام قدیمی‌یزد- یا سورن- به معنی نیرومند- و کلاردر –نام رشته کوهی در استان چهارمحال بختیاری و نام‌هایی از این دست، بر کت‌وشلوارهای گراد حک شده است. هرچند نام‌های قدیمی‌ و کهن بر محصولات گراد گذاشته شده اما نکته مهم این است که تولیدات گراد، برای افراد 18 ساله تا 50ساله طراحی شده و همان گونه که اشاره شد، در 9 سایز به خریداران عرضه می‌شود.

نانو گراد
در راستای ارتقای سطح کیفی و نزدیک شدن به استانداردهای روز دنیا این شرکت موفق به تولید پوشاک با خاصیت ضدلک، ضدآب، ضدحساسیت، ضدتعریق و آنتی‌باکتریال شده است. الیاف به کار رفته در این پوشاک نشأت گرفته از طبیعت است و با استفاده از آن، مصرف سرانه آب و پودرهای شوینده کاهش می‌یابد که این مساله افزایش عمر پوشاک را به همراه دارد. به جز کت‌وشلوارهای معروف به نانو گراد، دیگر پوشاک نانو، ازجمله جوراب‌های نانو در فروشگاه‌های گراد وجود دارد که نسبت به جوراب‌های معمولی، بوی بسیار کمتری دارد.

برند گراد در سایت رسمی شرکت، این گونه خود را معرفی می نماید:

راه گراد:ارتقا کیفیت زندگی از طریق تامین آراستگی جامعه

گراد برندی خوشنام و قابل اطمینان برای تمامی کسانی است که به آراستگی و پوشش خود می اندیشند.ما از قبل به نیازهای مشتریان خود توجه داریم و با نوآوری و بکارگیری فن آوری های نوین طراحی و تولید، جدیدترین پوشاک و محصولات مکمل مورد نیاز آنان را با برترین کیفیت و مناسب ترین قیمت ها و هماهنگ با شایسته ترین مدهای منتخب، در اختیار آنان قرار می دهیم.

گراد، سازمانی تعالی خواه و استراتژی محور است که خلق ارزش و تامین رضایت مشتریان را از طریق ارائه محصولاتی با کیفیت برتر و هماهنگ با مدهای منتخب جستجو می کند و برای دستیابی به آن، از یک سو با ایجاد شرایط مطلوب کاری، فرصت لازم برای کسب مهارت ها و بروز شایستگی ها را برای کارکنانش فراهم می آورد و ارتقا کیفیت زندگی ایشان را از طریق تامین حقوق مادی و معنوی آنها جستجو می کند و از سویی دیگر روابطی پایدار با تأمین کنندگان را تعقیب می نماید.

رعایت نظم، شایسته سالاری، احترام به کرامت انسانی و صداقت از جمله باورهای گراد در ایجاد محیطی مناسب برای پرورش و توسعه است، این درحالی است که احترام به محیط زیست را احترام به خود تلقی می کند و نسبت به وارثان آتی آن احساس مسؤولیت کرده، به قوانین و ارزش های فرهنگی و اجتماعی احترام گذاشته و از پتانسیل های آن به طور هوشمندانه استفاده می کند.

تمامی افراد جامعه که به آراستگی خود اهمیت می‌دهند مشتریان امروز و فردای گراد هستند و برای دستیابی و توسعه مشتریانی پایدار، ضمن استفاده مستمر از فن آوری های نوین و علوم مدیریت، شایستگی های خود را در انعطاف پذیری، نوآوری هوشمندانه و کیفیت برتر محصولات جستجو می کند، « تا نشان گراد همواره مترادف با نوآوری، خوشنامی و اعتماد باشد.»


آشنایی با محسن اصفهانیان، بنیان گذار برند گراد
اگر جزو طبقه متوسط جامعه هستید و برای خرید یک دست کت‌وشلوار مردانه برنامه‌ریزی کرده‌اید ، بهترین مارک‌های تولید داخل را احتمالا "هاکوپیان"،" گراد"، "ماکسیم" یا" ایکات" می دانید. اما به نظر می رسد نمی‌توانید از قیمت مناسب و تنوع محصول در کت‌وشلوارهای " گراد" چشم‌پوشی کنید.
گراد به چه معناست؟

"گراد" جامه‌ای بوده است که ایرانیان باستان بر تن می‌کرده‌اند .این نام باستانی را " محسن اصفهانیان" –مدیر عامل- برای این برند برگزید.

نام: محسن اصفهانیان
سال تاسیس گراد: 1370
نام شرکت : گراد آفرین http://www.gerad.ir

محصولات: انواع پوشاک مردانه کت و شلوار، پیراهن، تی‌شرت، کروات، پاپیون، جوراب، لباس زیر، کیف، کفش، کمربند، دکمه سردست و انواع لباس‌های زمستانی

سال 1376ابتدای راه بود و آموزش و تحقیق .محسن اصفهانیان -مدیر عامل- به همراه محمودی -عضو هیات مدیره- برای آموختن طراحی و تکنولوژی روز دنیا در کارخانه های مطرح جهان راهی نقاط گوناگون دنیا شد. (کشورهایی مثل آمریکا، ایتالیا، آلمان) و با آموختن دانش نوین صنعت پوشاک برای پایه گذاری روال جدیدی در تولید و بومی کردن صنعت پوشاک کشور به ایران بازگشت.

او از بدو سرمایه‌گذاری برای افزایش میزان تولید، برنامه‌ریزی گسترده‌ای برای آموزش پرسنل داشت، به‌گونه‌ای که تعداد زیادی از تکنیسین‌های گراد، دوره‌های آموزشی مختلفی در معروف‌ترین انستیتیوهای مد و پوشاک از جمله موسسه معروف " مولر" در آلمان گذرانده‌اند.

اصفهانیان، خط تولید " گراد آفرین" را تا سال 1383 گسترش داد به نحوی که 400 کارگر و تکنیسین ، روزانه 300 دست کت‌وشلوار مردانه تولید می کردند. وی بعدها تعداد کارگران شرکت را به 600 نفر رسانید تا ظرفیت دوخت‌ودوز 400 دست کت‌وشلوار در این کارخانه امکان پذیرشود. امروزه، آن‌گونه که مدیران گراد آفرین می‌گویند، فروش سالانه گراد، فراتر از 150 هزار دست کت‌وشلواراست که ازطریق افزایش شیفت کاری کارگران امکان‌پذیر شده است.

گراد پس از‌ هاکوپیان، دومین تولیدکننده تمام صنعتی پوشاک درایران است که البته درمقایسه با ‌هاکوپیان، خط تولید و توان نرم‌افزاری و سخت‌افزاری مدرن‌تری نیز دارد.

گراد: هر آنچه از طرح و رنگ بخواهید.

شما به هر شکل و سایزی در گراد می‌گنجید!

گراد، سایزبندی محصولات خود را براساس متد موسسه مولرآلمان، تنظیم کرده است بنابراین، نخستین تولیدکننده ایرانی است که برای 95 درصد مردان ایرانی در 9گروه سایزی، کت‌وشلوار تولید می‌کند. ادعای مدیران شرکت گراد آفرین این است که تولیدکننده رقیب آنها-هاکوپیان- براساس متد مولر، تنها در سه سایز کت‌وشلوار تولید می‌کند اما تعداد سایزهای گراد، سه برابر این تولیدکننده قدیمی‌و پرطرفدار است. بنابراین اگر خیلی چاق هستید یا خیلی کوتاه آفریده شده ‌اید یا در هرصورت، اندازه‌ای منحصربه‌فرد دارید، به‌طور قطع، کت‌وشلوار برازنده شما درمیان محصولات گراد موجود است !

گراد جامه ای با نام های کهن- در جستجوی محبوبیت در عین اصالت
محصولات گراد، براساس نام‌های ایران باستان نامگذاری شده است به‌طور مثال، ایساتیس- نام قدیمی‌یزد- یا سورن- به معنی نیرومند- و کلاردر –نام رشته کوهی در استان چهارمحال بختیاری و نام‌هایی از این دست، بر کت‌وشلوارهای گراد حک شده است. هرچند نام‌های قدیمی‌ و کهن بر محصولات گراد گذاشته شده اما نکته مهم این است که تولیدات گراد، برای افراد 18 ساله تا 50ساله طراحی شده و همان گونه که اشاره شد، در 9 سایز به خریداران عرضه می‌شود.

نانو گراد
در راستای ارتقای سطح کیفی و نزدیک شدن به استانداردهای روز دنیا این شرکت موفق به تولید پوشاک با خاصیت ضدلک، ضدآب، ضدحساسیت، ضدتعریق و آنتی‌باکتریال شده است. الیاف به کار رفته در این پوشاک نشأت گرفته از طبیعت است و با استفاده از آن، مصرف سرانه آب و پودرهای شوینده کاهش می‌یابد که این مساله افزایش عمر پوشاک را به همراه دارد. به جز کت‌وشلوارهای معروف به نانو گراد، دیگر پوشاک نانو، ازجمله جوراب‌های نانو در فروشگاه‌های گراد وجود دارد که نسبت به جوراب‌های معمولی، بوی بسیار کمتری دارد.

برند گراد در سایت رسمی شرکت، این گونه خود را معرفی می نماید:

راه گراد:ارتقا کیفیت زندگی از طریق تامین آراستگی جامعه

گراد برندی خوشنام و قابل اطمینان برای تمامی کسانی است که به آراستگی و پوشش خود می اندیشند.ما از قبل به نیازهای مشتریان خود توجه داریم و با نوآوری و بکارگیری فن آوری های نوین طراحی و تولید، جدیدترین پوشاک و محصولات مکمل مورد نیاز آنان را با برترین کیفیت و مناسب ترین قیمت ها و هماهنگ با شایسته ترین مدهای منتخب، در اختیار آنان قرار می دهیم.

گراد، سازمانی تعالی خواه و استراتژی محور است که خلق ارزش و تامین رضایت مشتریان را از طریق ارائه محصولاتی با کیفیت برتر و هماهنگ با مدهای منتخب جستجو می کند و برای دستیابی به آن، از یک سو با ایجاد شرایط مطلوب کاری، فرصت لازم برای کسب مهارت ها و بروز شایستگی ها را برای کارکنانش فراهم می آورد و ارتقا کیفیت زندگی ایشان را از طریق تامین حقوق مادی و معنوی آنها جستجو می کند و از سویی دیگر روابطی پایدار با تأمین کنندگان را تعقیب می نماید.

رعایت نظم، شایسته سالاری، احترام به کرامت انسانی و صداقت از جمله باورهای گراد در ایجاد محیطی مناسب برای پرورش و توسعه است، این درحالی است که احترام به محیط زیست را احترام به خود تلقی می کند و نسبت به وارثان آتی آن احساس مسؤولیت کرده، به قوانین و ارزش های فرهنگی و اجتماعی احترام گذاشته و از پتانسیل های آن به طور هوشمندانه استفاده می کند.

تمامی افراد جامعه که به آراستگی خود اهمیت می‌دهند مشتریان امروز و فردای گراد هستند و برای دستیابی و توسعه مشتریانی پایدار، ضمن استفاده مستمر از فن آوری های نوین و علوم مدیریت، شایستگی های خود را در انعطاف پذیری، نوآوری هوشمندانه و کیفیت برتر محصولات جستجو می کند، « تا نشان گراد همواره مترادف با نوآوری، خوشنامی و اعتماد باشد.»
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: m_grate29
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  زندگينامه خانم فرحناز مظفري كارآفرين زن موفق بهنام ذوالفقارزاده 3 6,149 08-05-2013 12:26 PM
آخرین ارسال: محسن قلي زاده
  فرهاد محیط و توصیه های وی به کارآفرینان جوان.... mallarme 2 1,146 06-19-2013 09:52 AM
آخرین ارسال: نرگس فیاض
  احد عظیم زاده : موفق ترین تاجر فرش در دنیا هستم صدفی 8 5,662 06-09-2013 06:59 AM
آخرین ارسال: Fela.Want
  معرفی برخی ایرانیان موفق در سال 90 بخش2 صدفی 0 1,045 04-09-2012 05:48 PM
آخرین ارسال: صدفی
  معرفی برخی ایرانیان موفق در سال 90 صدفی 2 1,574 04-09-2012 05:46 PM
آخرین ارسال: صدفی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS