ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


کافه گپ میلیاردرها
زمان کنونی: 04-26-2024, 08:05 AM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
نویسنده: اقاي ايـــده
آخرین ارسال: رضا سلطانی
پاسخ: 3366
بازدید: 454416

ارسال پاسخ 
کافه گپ میلیاردرها
05-06-2013, 09:00 AM
ارسال: #2051
سخت آشفته وغمگین بودم
سخت آشفته و غمگین بودم‎
نمیدونم این شعر از کیست ولی خیلی زیباست
سخت آشفته و غمگین بودم…
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم…
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،

دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم…

سومی می لرزید…
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود…
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید…
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
” به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند”
” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را…
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد…
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد…
همچنان می گریید…
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……

گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند…

خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید

سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”

گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….

چشمم افتاد به چشم کودک…
غرق اندوه و تاثرگشتم

منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم

عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را…
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
***
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم

با خشونت هرگز…
با خشونت هرگز…
با خشونت هرگز…
-

آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای خوشبختی خودت دعا کنی؟ سهراب سپهری
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: مهدی گل محمدی , goldmen , mir abbas , mohammadshamosi , صدفی , MARYAR , sir-mahyar
05-06-2013, 09:04 AM (آخرین ویرایش در این ارسال: 05-06-2013 09:04 AM، توسط yu3f.)
ارسال: #2052
RE: سپاهان قهرمان
عثلن این قرمزیه یوزر مدیریت آرامش دهنده در انجمنه Yosef.gif قرمزته جناب مدیر Yosef.gif

پ.ن: نمیدونم چرا یوزر های مارو آبی سوراخ کردن Yosef.gif

تحقیق + تصمیم = اجرا بدون وقفه!
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: کامیار کاظمی , مهدی گل محمدی , mir abbas , mohammadshamosi , MARYAR , 3ObHaN , sir-mahyar
05-06-2013, 09:13 AM
ارسال: #2053
RE: سپاهان قهرمان
(05-06-2013 09:04 AM)yu3f نوشته شده توسط:  پ.ن: نمیدونم چرا یوزر های مارو آبی سوراخ کردن Yosef.gif

يوسف جان اگر ناراضي ازاين رنگ يوزرت درخواست بدي تا رنگش رو عوض كنند :دي

[تصویر: 63740478307662590299.jpg]
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: مهدی گل محمدی , 3ObHaN , mir abbas , mallarme , sir-mahyar , فرهاد قربانی , mohammadshamosi
05-06-2013, 09:13 AM
ارسال: #2054
RE: کافه گپ میلیاردرها
هوراااااااااااااااااااااااااااااااا استقلال

کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: mir abbas , sir-mahyar , فرهاد قربانی , mohammadshamosi
05-06-2013, 09:17 AM
ارسال: #2055
RE: کافه گپ میلیاردرها
ای استقلالی های انجمن بدانید و آگاه باشید زندگی خیلی کوتاه تر از آن است که با استقلالی بودن بگذرد

آنچه ویرانمان میکند روزگار نیست حوصله های کوچک و آرزوهای بزرگ است!

مغز ما یک دینام هزار ولتی است که شوربختانه اکثر ما به اندازه یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: 3ObHaN , mir abbas , sir-mahyar , mohammadshamosi
05-06-2013, 10:39 AM
ارسال: #2056
RE: کافه گپ میلیاردرها
اصلا باید بریم تو فکر طراحی یک سری آیکن درجات جدید برای انجمن
حالا رنگ قرمز رو کاریش نمیشه کرد
ولی از دم بقیه زرد طلایی Smile

در دنیا یک نفر فقط وجود دارد که باید سعی کنیم

همیشه از او بهتر باشیم

و آن کسی نیست جز گذشته خودمان!
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: MARYAR , مهدی گل محمدی , 3ObHaN , mir abbas , sir-mahyar , فرهاد قربانی , P@RSA
05-06-2013, 10:41 AM
ارسال: #2057
RE: سپاهان قهرمان
(05-06-2013 09:04 AM)yu3f نوشته شده توسط:  عثلن این قرمزیه یوزر مدیریت آرامش دهنده در انجمنه Yosef.gif قرمزته جناب مدیر Yosef.gif

پ.ن: نمیدونم چرا یوزر های مارو آبی سوراخ کردن Yosef.gif

آقا یوسف این آبی با اون آبی سوراخا فرق دارهههههههه Yosef.gif

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: مهدی گل محمدی , 3ObHaN , mir abbas , sir-mahyar , فرهاد قربانی , mohammadshamosi
05-06-2013, 01:55 PM
ارسال: #2058
RE: کافه گپ میلیاردرها
امروز صبح زود یه سری کار داشتم رفتم بیمارستان رضوی مشهد

از سالن دور و درازی که می گذشتم چند خانواده رو دیدم که با بچه هاشون از روستا اومده بودن ( از چهره ها مشخص بود ) و هر کدومشون روی یه کاناپه مانندی خواب بودند 5 نفر بودند دوتا خانم یه بچه 10 تا 12 ساله و یه کوچولوی ناز که روی دو دست باز شده باباش که روی کاناپه خوابیده بود خواب بود و می خواست بیفته ، خیلی دلم سوخت.می خواستم عکس بگیرم ولی فکر کردم که کاردرستی شاید نباشه و نگرفتم و رفتم دنبال کارم.....
دیشب لااقل هر چه خودم نتونستم راحت بخوابم ولی اینها چطوری و با چه مشقتی خوابیدن و کجا خوابیدن و ..... (الان توی دلم گریه می کنم و خیلی غصه می خورم) تازه این که خیلی بد نیست و من هنوز بدها رو ندیدم
بیشتر وقتا که توی خیابونها راه می رم و برخی مشکلات جامعه و .... رو می بینم به خدا می گم خدایا منو سر راه اینطور افراد قرار نده تا نبینم چون.....

این توی دلم مونده بود با خودم فکر کردم به کی بگم، دیدم به بچه های انجمن بگم بهتره به همین خاطر اینجا نوشتم، ببخشید ها

هر چه دانایی، پرسان باش
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: mir abbas , مهدی گل محمدی , ahmad rezaee , M3HDI , Delta.H , MARYAR , sir-mahyar , فرهاد قربانی , کامیار کاظمی , mohammadshamosi , venus2 , Mrs.Seyedi
05-06-2013, 04:21 PM
ارسال: #2059
RE: کافه گپ میلیاردرها
(05-06-2013 01:55 PM)matarodi نوشته شده توسط:  امروز صبح زود یه سری کار داشتم رفتم بیمارستان رضوی مشهد

از سالن دور و درازی که می گذشتم چند خانواده رو دیدم که با بچه هاشون از روستا اومده بودن ( از چهره ها مشخص بود ) و هر کدومشون روی یه کاناپه مانندی خواب بودند 5 نفر بودند دوتا خانم یه بچه 10 تا 12 ساله و یه کوچولوی ناز که روی دو دست باز شده باباش که روی کاناپه خوابیده بود خواب بود و می خواست بیفته ، خیلی دلم سوخت.می خواستم عکس بگیرم ولی فکر کردم که کاردرستی شاید نباشه و نگرفتم و رفتم دنبال کارم.....
دیشب لااقل هر چه خودم نتونستم راحت بخوابم ولی اینها چطوری و با چه مشقتی خوابیدن و کجا خوابیدن و ..... (الان توی دلم گریه می کنم و خیلی غصه می خورم) تازه این که خیلی بد نیست و من هنوز بدها رو ندیدم
بیشتر وقتا که توی خیابونها راه می رم و برخی مشکلات جامعه و .... رو می بینم به خدا می گم خدایا منو سر راه اینطور افراد قرار نده تا نبینم چون.....

این توی دلم مونده بود با خودم فکر کردم به کی بگم، دیدم به بچه های انجمن بگم بهتره به همین خاطر اینجا نوشتم، ببخشید ها

سلام محمد جان

استاد راست میگفت افکار در کائنات پخش میشن !

من دیروز میخواستم ، یه تایپیک بزنم با نام روزمره گی یا خاطرات بازاریابی !

اما دست نگه داشتم ، شاید هم این کار رو کردم

****
دیروز رفته بودم به یه اداره نظامی

یه خانم با سن حدود 45 سال هم مثل من منتظر بود تا کارمند بخش مربوطه بیاد

سر صحبت رو باهاشون باز کردم ، تا کمی اطلاعات از محیط بگیرم

گفت که گویا شوهرش چندین ماه سابقه حضور در جنگ (خط مقدم ) رو داشته و یه کارت ایثارگری هم داره (البته وظیفه بودن)
منتهی الان خیلی به مشقت دارن زندگی میکنن و از پس مخارج هم بر نمیان
بعد این همه سال اومده بود ببینه با این کارت امتیازی هم بهشون تعلق میگیره یا نه
حتی شنیده بود ، وام میدن و شاید بیمه شون هم کردند (چهره شکست خورده ای داشت، ولی امیدوار اومده بود که دست پر برمیگرده! )

کارمند بخش مربوطه وارد مرکز شد و چون ایشون خانم بودن من 10 دقیقه بعد وارد دفتر شدم تا صحبتهاشون رو قبلش کرده باشن

کارمند پس از چند بار چک کردن سیستم ، اینطور گفت که شما حقوق بگیر نیستید

انشاالله پسرتون خواست بره سربازی میتونید از قانون معافیت استفاده کنید

زن با چهره ای نگران پرسید ، الان چی ؟
: هیچی ، عرض کردم
:شنیدم بیمه میکنن!
:کی گفته؟! اینا حرفهای خانمهاییکه دور هم جمع میشن یا زاده خیالات شماست!

در همین حین که به صحبتهای ردو بدل شده اینان گوش میکردم و تاثر زن را میدیم

ناگهان صدای بلند ترانه ای، از ماشین های عبوری، از پنجره پشت سر به گوش رسید

دو اتفاق در یک آن و یک لحظه و یک مکان !

آن زن با دیدگانی متاثر رفت و البته آن صدا هم دور شد ،ولی درسی که برایم بود این بود که

آن ترانه صرفا یک خوشحالی پوچ است و نه بیشتر که ممکن هر کسی به آن دچار باشد

(خوشحالی عیب نیست ، بسیار هم خوب است اما واقعیت چیز دیگریست

واقعیت دردمندی و ناتوانی آن زن بود که نمی دانست در آن لحظه به صدای ترانه بسیار بلند ماشین عبوری فکر کند یا دردمندی و مخارج سنگین زندگی

درسی که گرفتم این بود که اگر هم خواستم خوش باشم و خوشی کنم ،لااقل طوری رفتار نکنم که گویی درد بقیه به خودشان مربوط است !

سخت است دیدن درد دیگران و نادیده گرفتن آن

مردان بزرگ اراده می کنند و مردان کوچک آرزو


http://s4.picofile.com/file/7806722254/emza01.png
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: mallarme , مهدی گل محمدی , goldmen , Delta.H , mir abbas , MARYAR , sir-mahyar , فرهاد قربانی , مجتبی سلطانی , کامیار کاظمی , matarodi , mohammadshamosi , venus2 , P@RSA , Mrs.Seyedi , namdar
05-06-2013, 05:56 PM
ارسال: #2060
RE: کافه گپ میلیاردرها
چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از كویر است ( دكتر علی شریعتی )

.



[تصویر: emza01.png]
[تصویر: emza02.png]
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: goldmen , مهدی گل محمدی , M3HDI , mir abbas , s_a , MARYAR , sir-mahyar , فرهاد قربانی , کامیار کاظمی , mohammadshamosi , venus2 , P@RSA , مــجــیــנ , Mrs.Seyedi
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  ضرب المثلهای میلیاردرها مهدی ر 9 1,974 06-09-2015 11:49 AM
آخرین ارسال: رها آزاد
  گالری اتومبیل میلیاردرها Delta.H 111 19,667 11-30-2014 06:19 PM
آخرین ارسال: omid.movafaghiat

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS