ثروت یعنی . . .

[zaghian]

پادشاهی پس از اينكه بیمار شد گفت: «نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند». تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست. تنها یکی از مردان دانا گفت : که فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود. شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد. آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد. آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند. آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد می شد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید. « شکر خدا که کارم را تمام کرده ام. سیر و پر غذا خورده ام و می توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟» پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند. پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!!. (۱۸۷۲) لئو تولستوی
ثروت یعنی لذت از تمام داشته هایت!!!!!!!!!!

[zaghian]

همه ما ثروتنمدیم زیرا داشتن یک بدن سالم میلیاردها میارزد:


مردي براي ديگري شكايت مي كرد، "من مردي بيچاره و فقيرم، هيچ چيز ندارم."
پس مرد دومي گفت، "اگر فقير هستي، مي تواني يك كار بكني: من چشم راست تو را مي خواهم. پنج هزار روپيه برايش مي دهم. بيا اين پنج هزار روپيه را بگير و چشم راستت را به من بده.و مرد اولي گفت، "اين خيلي سخت است. من نمي توانم چشم راستم را بدهم." پس آن مرد ديگر پيشنهاد ديگري داد: "پس من ده هزار روپيه براي هردو چشمت مي دهم." بازهم مرد اولي پاسخ داد: "ده هزار روپيه! ولي بااين وجود من نمي توانم چشمانم را بدهم."
در اينجا مرد دوم پيشنهاد ديگري داد: "من پنجاه هزار روپيه مي دهم تا زندگيت را به من بدهي." اولي گفت، "ولي اين غيرممكن است! من نمي توانم زندگيم را بدهم." در اينجا مرد دوم گفت: "اين نشان مي دهد كه تو خيلي چيزهاي باارزشي داري: دو چشم داري كه آن ها را ده هزار روپيه نمي فروشي و زندگيت را داري كه حاضر نيستي آن را هم به پنجاه هزار روپيه بفروشي ، و آنوقت مي گفتي كه هيچ چيز نداري!"

[مهدی گل محمدی]

یک جمله از آقا هوشنگ گل:

پول خوشبختی نمی آورد ولی نبودش باعث فقر میشه

[zaghian]

اگر پول نداشته باشی زندگی واقعا برات سخت میشه. پس پول لازمه زندگیه و به نظر من پول هم یکی از نعمتهای خداوند که ما باید ازون به بهترین شکل استفاده کنیم و هیچ نوع دیدگاه منفی نباید نسبت به اون داشته باشیم.
داستان بالا رو هم که من نوشتم ، نمیخواستم انزجار از پول و ثروت رو نشون بدم بلکه هدفم این بود که بگم ثروت میتنونه به اشکال مختلف تو زندگی آدم بروز کنه فقط کافیه چشم هامونو بیشتر باز کنیم.

(09-10-2011 11:55 AM)atreeeshgh نوشته شده توسط:  یک جمله از آقا هوشنگ گل:

پول خوشبختی نمی آورد ولی نبودش باعث فقر میشه

[مهدی گل محمدی]

بله.منم حرف شمارو قبول دارم که ما بعضی وقتا فقط به نداشته هامون فکر می کنیم و از داشته هامون غافلیم.روزی میرسه که داشته ها رو از دست میدیم بعد به نداشته هامونم می رسیم ولی چه فایده که ارزش داشته ها بیشتر از نداشته هاست.

مشکل بیشتر ما آدما اینکه در حال زندگی نمی کنیم.یا در فکر گذشته ایم و یا در فکر آینده ای که نمی دانیم برامون چه برنامه ای داره سیر می کنیم.
ما باید از گذشته درس بگیریم و در حال زندگی کنیم تا بتونیم آینده ی زیبایی رو بسازیم.

[3ObHaN]

باز این دکتر سبحان رو مجبور کردید بیاد یه جمله فلسفی بگه و بره !

معادله بگم براتون حال بیاید :


پول خوشبختی نمی آورد ولی نبودش باعث فقر میشه
نتیجه = > پول نیازه !
پول دارای ضرر بسیاری هست ! تو زندگی اکثر افراد هم هست . باعث خوش بختی هم نمیشه
نتیجه = > پول نیاز نیست !
اما افرادی هستند چه ثروتمند و چه فقیر که هم خوشحالند ( واقعا ) هم ثروتمند ( واقعا ) و هم خیر .

نتیجه 1 = > وقتی پول باعث خوشبختی هست که برده ی انسان باشه .
نتیجه 2 = > وقتی پول باعث بدبختی هست که انسان برده ی اون باشه.

[مهدی گل محمدی]

دکی جون ترکوندی.قشنگ بود حال کردم.

اینم بهش باید اضافه کنی.

ماباید بجایی برسیم که پول برامون کار کنه نه ما برای پول.

[3ObHaN]

(09-10-2011 03:48 PM)atreeeshgh نوشته شده توسط:  دکی جون ترکوندی.قشنگ بود حال کردم.

اینم بهش باید اضافه کنی.

ماباید بجایی برسیم که پول برامون کار کنه نه ما برای پول.

همین بود منظورم ! گفتم از علم فلسفه بریم جلو

[zaghian]

دکتر جون تابستون حداقل گیر فرمول و ریاضی نیستم خواهشن این چند روزم صبر کن بزار من لذت تابستونو ببرم بعد هر چقدر دلت خواست برات فرمول میارم() اصلا میخوای یک انجمن فرمول بذاریم حالشو ببریم()
جدای از شوخی باید بگم (گل گفتی آی گل گفتی مثل یه بلبل گفتی جواب عالی دادی غنچه بودی شکفت):

(09-10-2011 04:53 PM)3ObHaN نوشته شده توسط:  

(09-10-2011 03:48 PM)atreeeshgh نوشته شده توسط:  دکی جون ترکوندی.قشنگ بود حال کردم.

اینم بهش باید اضافه کنی.

ماباید بجایی برسیم که پول برامون کار کنه نه ما برای پول.

همین بود منظورم ! گفتم از علم فلسفه بریم جلو

[zaghian]

آیا خداوند شر را آفریده است ؟!
روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا دانشجویانش را به مبارزه بطلبد. او پرسید: `آیا خداوند هر چیزی را که وجود دارد، آفریده است؟`
دانشجویی شجاعانه پاسخ داد: "بله."
استاد پرسید: "هر چیزی را؟"
پاسخ دانشجو این بود: "بله هر چیزی را."
استاد گفت: "در این حالت، خداوند شر را آفریده است. درست است؟ زیرا شر وجود دارد."
برای این سوال، دانشجو پاسخی نداشت و ساکت ماند. استاد از این فرصت حظ برده بود که توانسته بود یکبار دیگر ثابت کند که ایمان و اعتقاد فقط یک افسانه است.
ناگهان، یک دانشجوی دیگر دستش را بلند کرد و گفت: "استاد، ممکن است که از شما یک سوال بپرسم؟"
استاد پاسخ داد: "البته."
دانشجو پرسید: "آیا سرما وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "البته، آیا شما هرگز احساس سرما نکرده اید؟"
دانشجو پاسخ داد:
"البته آقا، اما سرما وجود ندارد. طبق مطالعات علم فیزیک، سرما عدم تمام و کمال گرماست و شئی را تنها در صورتی میتوان مطالعه کرد که انرژی داشته باشد و انرژی را انتقال دهد و این گرمای یک شئی است که انرژی آن را انتقال می دهد. بدون گرما، اشیاء بی حرکت هستند، قابلیت واکنش ندارند. پس سرما وجود ندارد. ما لفظ سرما را ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم."
دانشجو ادامه داد: "و تاریکی؟"
استاد پاسخ داد: "تاریکی وجود دارد."
دانشجو گفت:
"شما باز هم در اشتباه هستید، آقا. تاریکی فقدان کامل نور است. شما می توانید نور و روشنایی را مطالعه کنید، اما تاریکی را نمی توانید مطالعه کنید. منشور نیکولز تنوع رنگهای مختلف را نشان می دهد که در آن طبق طول امواج نور، نور می تواند تجزیه شود. تاریکی لفظی است که ما ایجاد کرده ایم تا فقدان کامل نور را توضیح دهیم."
و سرانجام دانشجو پرسید:
- "و شر، آقا، آیا شر وجود دارد؟
خداوند شر را نیافریده است. شر فقدان خدا در قلب افراد است، شر فقدان عشق، انسانیت و ایمان است. عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند. آنها وجود دارند. فقدان آنها منجر به شر می شود."
و حالا نوبت استاد بود که ساکت بماند.

نام این دانشجو آلبرت انیشتین بود

پس فقر درحقیقت تعریفی از عدم وجود ثروت است و ما لفظ فقر را ساخته ایم تا فقدات ثروت را نشان دهیم. پس به روش استناد آلبرت انیشتن می توان گفت که ثروت در همه جا و در همه کس وجود دارد و در حقیقت فقر وجود فیزیکی ندارد بلکه نوع عدم وجود ثروت در افراد مختلف چون متفاوت است به نظر میرسد که هیچ نوع ثروتی در فرد وجود ندارد. پس خدا را شاکریم در همه افراد ثروت را به نوعی در اختیار قرار داده تا همگان از وجود آن بهرمند باشند. قربون این خدا که هیچ وقت بندشو با تمام بدی و خوبی از هیچ نعمتی محروم نمیکنه