عاشقانه کار کردن یعنی شادتر زندگی کردن

[mallarme]

برای بعضی‌ها پیدا کردن کار مورد علاقه تبدیل به یک جستجوی مادام‌العمر می‌شه. از وقتی اولین انشای زندگی‌مون رو با موضوع “می‌خواهید در آینده چه کاره شوید” نوشتیم، سال‌ها می‌گذره. دانشگاه رو هم تموم کردیم اما شاید کیلومترها با هدف‌مون توی اون انشا فاصله گرفته باشیم.

ممکنه رشته تحصیلی، سبک زندگی یا حتی کشوری که در اون زندگی‌ می‌کنیم، معنی کار خوب رو برامون تغییر بده. اما در نهایت اگه کاری متناسب با روحیات و زندگی‌مون پیدا نکنیم، یه تیکه بزرگ از پازل خوشحالی رو برای همیشه گم می‌کنیم.


یه تحقیق دانشگاهی تازه تو آمریکا نتیجه غم‌انگیزی داشته که نشون می‌داده ۶۵ درصد از آمریکایی‌ها از کارشون راضی نیستن. دلیل اول این جمعیت ناراضی این نبوده که پول کافی بدست نمی‌آوردن، اونا از کارشون راضی نبودن چون به کارشون علاقه نداشتن و از انجامش احساس رضایت نمی‌کردن.

اگه شما هم خودتون رو با اون ۶۵ درصد ناراضی همراه می‌دونید چند تا پیشنهاد کوچولو براتون داریم.

به همون انشای معروف رجوع کنید. شاید سرنخی بهتون بده تا کار مورد علاقه‌تون رو پیدا کنید. چه چیز اون شغل تو بچگی براتون جالب بوده؟ شاید تو همین کار کسالت‌آور امروز هم بتونید اون عنصر هیجان‌انگیز رو پیدا و تقویت کنید.

اگه دنبال خوشحالی از کار می‌گردید، حقوق و دستمزد رو تو اولویت دوم بذارید. انجام کاری که عاشقانه انجامش می‌دید خیلی بیشتر از چند هزارتومن پول بیشتر شما رو خوشحال می‌کنه.


اگه تصمیم دارید کارتون رو عوض کنید و کاری رو از نو شروع کنید، قبل از شروع اون کار سری به محل کار محبوب‌تون بزنید و ببینید چه حسی به شما می‌ده.

با آدمایی که سال‌هاست اون کار رو انجام می‌دن حرف بزنید و از تجربه‌های اونا استفاده کنید تا نقاط قوت و ضعف اون کار دست‌تون بیاد.

هیچ‌وقت رویای شغل محبوب‌تون رو فراموش نکنید. سن و سال اهمیتی نداره. از تعقیب رویاتون ناامید نشید و برای به دست آوردن کاری که عاشق‌ش هستید تلاش کنید. عاشقانه کار کردن یعنی شادتر زندگی کردن.

[goldmen]

هرچی فکر میکنم
اون کاری که منو واقعا رازی کنه درحال حاضر خودم وحتی دنیا محال هست
اون وقت من باید چه کنم برای رضایت شغلی فعلیم؟
از کار دولتی هم دارم حسابی دل زده میشم بخاطر کارهای غیر انسانی که داره انجام میشه

[soltan_sal]

اگر عاشق کارتان باشید، سخت تر، طولانی تر و بهتر کار خواهید کرد چون برایتان لذت بخش است.

[amiryazdani138]

راه دیگه ای نیست که شغل مورد علاقمون رو پیدا کنیم؟
آخه اون انشاء خیلی وقته گم شده.

[P@RSA]

(01-09-2013 08:27 PM)mallarme نوشته شده توسط:  اگه دنبال خوشحالی از کار می‌گردید، حقوق و دستمزد رو تو اولویت دوم بذارید.انجام کاری که عاشقانه انجامش می‌دید خیلی بیشتر از چند هزارتومن پول بیشتر شما رو خوشحال می‌کنه.

ممنون از مطلب زيبايتان.
اينمورد براي من صدق ميكنه.
از كارم لذت ميبرم هرچند از نظر درآمد راضي نيستم.اما چون با علاقه دارم پيش ميرم نتيجش انجام صحيح وظايف و جلب نظر بيشتر مدير است.
در ضمن در بطن كار هم ايده هايي جهت در آمدزايي بيشتر در زمينه كاريم بوجود مي آيد.
سپاس

[mallarme]

(01-09-2013 08:46 PM)goldmen نوشته شده توسط:  هرچی فکر میکنم
اون کاری که منو واقعا رازی کنه درحال حاضر خودم وحتی دنیا محال هست
اون وقت من باید چه کنم برای رضایت شغلی فعلیم؟
از کار دولتی هم دارم حسابی دل زده میشم بخاطر کارهای غیر انسانی که داره انجام میشه

من فقط میدونم که هیچ چیز در این دینا محال نیست.
پدرم همیشه حرف خوبی میزنن
ایشون میگن کسانی در زندگیشون موفق هستند که مهارتی مختص خود را یاد گرفته اند و از طریق مهارتشون کسب درآمد میکنند...
به واقع هم اگر بنگرید موفق ترین افراد کسانی هستند که برای خودشون و با کمک مهارت خودشون کار میکنند.
در هر شرایطی موفق باشید

(01-09-2013 09:23 PM)amiryazdani138 نوشته شده توسط:  راه دیگه ای نیست که شغل مورد علاقمون رو پیدا کنیم؟
آخه اون انشاء خیلی وقته گم شده.

راه ها که زیاد هستند دوست خوبم
نکنه شما اصلا انشا ننوشتید؟؟!

[بهداد]

این شد یه نگرش صحیح نسبت به پیرامون مان - بسیار عالی بود
احسنت به این ذکاوت - حضور سبز و گرمتان جو انجمن را آرام میکند

سپاس - سپاس - سپاس

[hulk1]

الان من به کاری علاقه دارم که تو ایران غیر مجازه تکلیفم چیه؟

[mallarme]

شغلت را دوست داشته باش

شاید شما هم با شنیدن تغییر شغل دوستان‌تان از شهامت او شگفت‌زده شده‌اید و با خود فکر کرده‌اید کاش شما هم این جسارت را داشتید که یه شبه کارتان را به کلی تغییر دهید.

فرصت‌های زیادی برای تغییر وجود دارند، اما آیا همه این تغییرات می‌‌توانند ما را خوشحال‌تر کنند؟

می‌‌توانیم به جای این سئوال که “چطور می‌‌توانم شغلی را که عاشقش هستم به دست بیاورم” از خودمان بپرسیم “چطور می‌‌توانم عاشق شغلی شوم که دارم”.


کمی‌زمان بگذارید و به این موضوع فکر کنید که چرا کار می‌کنید. شاید نتیجه این تفکر شما را شگفت زده کند.

بدانید که این کار شما نیست که شما را توصیف می‌کند، بلکه نحوه انجام آن توسط شماست که به این کار معنی می‌‌دهد.

هرکاری را می‌توان بسیار خوب انجام داد و با دلسوزی و توجه انجام داد.

حالت شما وقتی سرکار هستید و نحوه برخوردتان با مردم، حتی حالت روحی‌تان، خیلی مورد توجه قرار نمی‌گیرند. این مسائل تاثیر عمیقی روی کسانی که با آنها کار می‌کنید، دارد.خیلی وقت‌ها شما نمی‌توانید شرایط را کنترل کنید، ولی می‌توانید انتخاب کنید در آن شرایط چطور زندگی کنید.

روی پول متمرکز نشوید. پول هیچگاه آنقدر کافی نیست که دست از استفاده آن برداریم.

هر قدر که در آخر ماه پول به خانه بیاورید همیشه کارهایی هست که با این پول بکنید و همیشه کارهایی هست که اگر بیشتر پول داشتید می‌کردید. حقوق گرفتن تنها بخش کوچکی از کار شماست. دستمزد شما هر چقدر هم که بالا باشد، باز دلیلی برای شادی شما نیست. لذت از کار در جای دیگری است.

اهمیت آنچه را که انجام می‌دهید بدانید.

شاید لازم باشد برای این کار خیلی فکر کنید. کمی‌ زمان بگذارید و به واقع راجع به آنچه انجام می‌دهید فکر کنید. آیا شما خدمات مهمی ‌ارائه می‌دهید؟

آیا شما محصول نهایی را کنترل می‌کنید؟

آیا نحوه انجام کار را تعیین می‌کنید؟

بعد از خود سوال کنید “اینکه من دارم این کار را انجام می‌دهم چه تفاوتی در انجام آن ایجاد کرده است؟”


چشم انداز کلی نقش بزرگی در رضایتمندی شخصی و احساس خوب بودن دارد. سعی کنید به خاطر بیاورید که دلیل ورودتان به این کار در ابتدا چه بوده؟ آیا فقط برای “همان زمان” این کار را انتخاب کردید؟ آیا فعالانه به دنبال یک کار دیگر هستید؟

جرات کنید و از خودتان بپرسید آیا ارزشش را دارد؟

اگر نمی‌توانید کاری را که دوستش دارید بیابید، یا اگر می‌بینید دارید تبدیل به انسانی می‌شوید که گفته بودید هرگز نمی‌شوید، به دنبال دلایل‌ش باشید. ممکن است شما به یک کار جدید نیاز نداشته باشید تا مسیرتان را تغییر دهید.

آیا کسی را که هنگام انجام کارتان هستید دوست دارید؟
اگر پاسخ منفی است، آیا می‌توانید در نحوه انجام کارتان تغییری دهید و یا معتقدید مشکل خود کار است؟

آیا لازم است شما در یک شرکت در دو پست مختلف فعالیت کنید؟

آیا کارهایی که به شما محول می‌شود غیر از کاری است که برای انجامش استخدام شده‌اید؟ اگر جواب به همه این سئوالات برای‌تان ناامیدکننده است، جرئت “نه” گفتن را در خودتان تقویت کنید. تا آنجا که می‌توانید خودتان انتخاب کنید روی چه مسائلی باید وقت بگذارید.

اینکه از خودتان بپرسید چرا کارتان را انجام می‌دهید، از شما آدمی ناراضی نمی‌سازد.

این کار فقط برای آگاهی شخصی است.

این آگاهی می‌تواند شما را به رضایتمندی بیشتری از کارتان برساند، احساس خوب بودن را در شما افزایش داده و کنترل‌تان را روی آنچه انجام می‌دهید کمی‌ بیشتر می‌کند.

برای بعضی‌ها ممکن است زمان تغییر باشد، اگر اینطور است از این اتفاق نترسید. فکر کردن به این سئوالات یا از کاری که دوست‌ش ندارید، یک کار دوست‌داشتنی می‌سازد، یا شما را وادار به پیدا کردن کاری می‌کند که عاشق آن هستید.

منبع:

http://powertochange.com/discover/life/lovingyourjob/

[Haavin]

از مطلب بسیار زیبات مثل همیشه لذت بردم mallarme جان.

به دوستانی که نمی‌دونن که چطوری به شغل مورد علاقشون برسان یا انشاهاشونو گم کردن و... یه پیشنهاد . با کودک درونتون حرف بزنین یه قلم و کاغذ بردارید و اگه دست چپ هستید با راست و اگه دست راست هستین با دست چپ جواب‌های کودک درون رو ببینین باهاش راحت باشین اون حتما اگه باهاش درست ارتباط برقرار کنید جواب خیلی‌ چیزا رو میگه.

کار بلند‌ترین نقطه زدنگی هر آدمی‌ هست همه برای بهترین شدن در این نقطه زندگی‌ هست که تلاش می‌کنن. مهم نیست دیگران چه فکری به شغل مورد علاقه ما دارند مهم اینه که ما طوری اون کار رو انجام بدیم که تحسین همه رو بر بیانگیزه.